گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۴۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
<span id='link376'><span>
<span id='link376'><span>


==اذن قتال مختص به مهاجران صدر اسلام نيست ==
==اذن قتال، مختص به مهاجران صدر اسلام نيست ==
و وقتى صفت مؤ منين مذكور در صدر آيات اين باشد، و مراد از اين صفت نيز آن باشد كه در صورت داشتن قدرت و اختيار، اجتماعى صالح به وجود مى آورند، و از سوى ديگر حكم جهاد هم مخصوص به يك طايفه معينى نباشد نتيجه مى گيريم كه پس مراد از ((مؤ منين ((
و وقتى صفت مؤمنان مذكور در صدر آيات اين باشد، و مراد از اين صفت نيز آن باشد كه در صورت داشتن قدرت و اختيار، اجتماعى صالح به وجود مى آورند، و از سوى ديگر حكم جهاد هم مخصوص به يك طايفه معينى نباشد، نتيجه مى گيريم كه:
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۴۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۴۷ </center>
عموم مؤ منين آن روز، بلكه عامه مسلمين تا روز قيامت است ، و اين خصيصه و طبع هر مسلمانى است ، هر چند كه قرنها بعد به وجود آيد. پس طبع مسلمان از آن جهت كه مسلمان است صلاح و سداد است هر چند كه احيانا بر خلاف طبعش كارى بر خلاف صلاح انجام دهد. بنابراين ، ديگر نبايد توهم كرد كه مراد از اين صفت ، صفت خصوص مهاجرين زمان رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) است ، حال چه اين آيات را مكى بدانيم ، و چه مدنى گو اينكه مساءله اخراج از ديار و مظلوميت ، مخصوص آنان است ، زيرا مساءله اخراج از وطن و مظلوميت ، سوژه بحث است ، و خلاصه ، مورد مخصص نيست ، چون مخصص بودن مورد با عموم موصوفين در صدر آيات و عموميت حكم جهاد منافات دارد.
پس مراد از «مؤمنان»، عموم مؤمنان آن روز، بلكه عامه مسلمين تا روز قيامت است، و اين خصيصه و طبع هر مسلمانى است، هرچند كه قرن ها بعد به وجود آيد. پس طبع مسلمان از آن جهت كه مسلمان است، صلاح و سداد است، هرچند كه احيانا بر خلاف طبعش كارى بر خلاف صلاح انجام دهد.  
 
بنابراين، ديگر نبايد توهم كرد كه مراد از اين صفت، صفت خصوص مهاجرين زمان رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» است. حال چه اين آيات را مكى بدانيم و چه مدنى. گو اين كه مسأله اخراج از ديار و مظلوميت، مخصوص آنان است. زيرا مسأله اخراج از وطن و مظلوميت، سوژه بحث است و خلاصه، مورد، مخصص نيست. چون مخصص بودن مورد با عموم موصوفين در صدر آيات و عموميت حكم جهاد منافات دارد.
 
علاوه بر اين كه جامعه صالحى كه براى اولين بار در مدينه تشكيل شده و سپس تمامى شبه جزيره عربستان را گرفت، عالى ترين جامعه اى بود كه در تاريخ اسلام تشكيل يافت، جامعه اى بود كه در عهد رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در آن جامعه نماز به پا مى شد، زكات داده مى شد، امر به معروف و نهى از منكر مى شد، و اين جامعه به طور قطع، سمبل و مصداق بارز اين آيه است و حال آن كه مى دانيم كه در تشكيل چنين جامعه اى، انصار عامل مهم بودند، نه مهاجران.


علاوه بر اينكه ، جامعه صالحى كه براى اولين بار در مدينه تشكيل شده و سپس تمامى شبه جزيره عربستان را گرفت ، عالى ترين جامعه اى بود كه در تاريخ اسلام تشكيل يافت ، جامعه اى بود كه در عهد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) در آن جامعه نماز به پا مى شد، زكات داده مى شد، امر به معروف و نهى از منكر مى شد، و اين جامعه به طور قطع سمبل و مصداق بارز اين آيه است و حال آنكه مى دانيم كه در تشكيل چنين جامعه اى انصار عامل مهم بودند نه مهاجرين .
و در تاريخ اسلام در هيچ عهدى سابقه ندارد كه به دست مهاجران چنين جامعه اى تشكيل يافته باشد، به طورى كه انصار هيچ دخالتى در آن نداشته باشند. مگر اين كه كسى بگويد: مراد از اين مؤمنان، اشخاص ‍ و فرد فرد خلفاء راشدين، و يا فقط على «عليه السلام» - بنا به اختلافى كه در آراء شيعه و سنى هست - بوده باشد، كه دراين صورت معناى همه آيات مورد بحث، به كلى فاسد خواهد شد.


و در تاريخ اسلام در هيچ عهدى سابقه ندارد كه به دست مهاجرين چنين جامعه اى تشكيل يافته باشد، به طورى كه انصار هيچ دخالتى در آن نداشته باشند، مگر اينكه كسى بگويد مراد از اين مؤ منين ، اشخاص ‍ و فرد فرد خلفاء راشدين ، و يا فقط على (عليه السلام ) - بنا به اختلافى كه در آراء شيعه و سنى هست - بوده باشد، كه دراين صورت معناى همه آيات مورد بحث به كلى فاسد خواهد شد.
از اين هم كه بگذريم، تاريخ از افراد مسلمانان صدر اول، و مخصوصا مهاجرين از ايشان، افعال زشتى ضبط كرده كه به هيچ وجه نمى توانيم نام آن را احياى حق، و اماته باطل بگذاريم. حال چه اين كه بگوييم مجتهد بوده اند، و به رأى خود عمل مى كرده اند و مجتهد در رأى خود معذور است، يا نگوييم.  


از اين هم كه بگذريم ، تاريخ از افراد مسلمانان صدر اول ، و مخصوصا مهاجرين از ايشان ، افعال زشتى ضبط كرده كه به هيچ وجه نمى توانيم نام آن را احياى حق ، و اماته باطل بگذاريم ، حال چه اينكه بگوييم مجتهد بوده اند، و به راى خود عمل مى كرده اند و مجتهد در راى خود معذور است يا نگوييم . از اينجا مى فهميم كه پس توصيف در آيه توصيف از فرد فرد مسلمانان نبوده ، بلكه وصف مجموع من حيث المجموع است .
از اين جا مى فهميم كه: پس توصيف در آيه، توصيف از فرد فرد مسلمانان نبوده، بلكه وصف مجموع، مِن حيث المجموع است.


و جمله ((و لله عاقبه الامور(( تاءكيد وعده نصرتى است كه قبلا داده بود، و نيز چيره كردن مؤ منين است بر دشمنان دين كه به ايشان ظلم كرده بودند.
و جملۀ «وَ لِلهِ عَاقِبَةُ الأمُور»، تأكيد وعده نصرتى است كه قبلا داده بود، و نيز چيره كردن مؤمنان است بر دشمنان دين كه به ايشان ظلم كرده بودند.
<span id='link377'><span>
<span id='link377'><span>
==دلدارى دادن به رسول خدا «ص» و تهديد تكذيب كنندگان ==
==دلدارى دادن به رسول خدا «ص» و تهديد تكذيب كنندگان ==
«'''وَ إِن يُكَذِّبُوك فَقَدْ كذَّبَت قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ... فَكَيْف كانَ نَكِيرِ'''»:
«'''وَ إِن يُكَذِّبُوك فَقَدْ كذَّبَت قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ... فَكَيْف كانَ نَكِيرِ'''»:
۱۳٬۸۷۹

ویرایش