گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
و همچنين رواياتى كه داردفرستادگان بنى تميم وقتى خدمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى رسيدند، پشت در منزلش ‍ مى ايستادند و صدا مى زدند كه به سر وقت ما بيرون بيا. آنگاه آيه اى را كه در اين مورد نازل شده اين چنين نقل كرده: «ان الذين ينادونك من وراء الحجرات (بنو تميم) اكثرهم لا يعقلون» آنگاه آقايان پنداشتند كه كلمه بنو تميم جزء آيه بوده و ساقط شده است.
و همچنين رواياتى كه داردفرستادگان بنى تميم وقتى خدمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى رسيدند، پشت در منزلش ‍ مى ايستادند و صدا مى زدند كه به سر وقت ما بيرون بيا. آنگاه آيه اى را كه در اين مورد نازل شده اين چنين نقل كرده: «ان الذين ينادونك من وراء الحجرات (بنو تميم) اكثرهم لا يعقلون» آنگاه آقايان پنداشتند كه كلمه بنو تميم جزء آيه بوده و ساقط شده است.


باز ملحق به اين باب است روايات بى شمار ديگرى كه در جرى قرآن ( تطبيق كليات آن بر مصاديق ) وارد شده است ، مانند روايتى كه در ذيل آيه «'''و سيعلم الذين ظلموا (آل محمد حقهم)» آمده كه جمله «آل محمد حقهم» به منظور بيان يكى از مصاديق ظلم آورده شده ، نه به عنوان متن آيه. و روايتى كه در خصوص آيه «و من يطع الله و رسوله (فى ولايت على و الائمة من بعده) فقد فاز فوزا عظيما» و اين گونه روايات بسيار زياد است.
باز ملحق به اين باب است روايات بى شمار ديگرى كه در جرى قرآن ( تطبيق كليات آن بر مصاديق ) وارد شده است ، مانند روايتى كه در ذيل آيه «و سيعلم الذين ظلموا (آل محمد حقهم)» آمده كه جمله «آل محمد حقهم» به منظور بيان يكى از مصاديق ظلم آورده شده ، نه به عنوان متن آيه. و روايتى كه در خصوص آيه «و من يطع الله و رسوله (فى ولايت على و الائمة من بعده) فقد فاز فوزا عظيما» و اين گونه روايات بسيار زياد است.


باز ملحق به اين بابست رواياتى كه وقتى آيه اى را تفسير مى كند ذكرى و يا دعايى به آن اضافه مى نمايد، تا مردم در هنگام خواندن آن آيه ادب را رعايت نموده ، آن ذكر و دعا را بخوانند، همچنان كه در كافى به سند خود از عبد العزيز بن مهتدى روايت كرده كه گفت از حضرت رضا (عليه السلام) در باره سوره توحيد پرسيدم فرمود:
باز ملحق به اين بابست رواياتى كه وقتى آيه اى را تفسير مى كند ذكرى و يا دعايى به آن اضافه مى نمايد، تا مردم در هنگام خواندن آن آيه ادب را رعايت نموده ، آن ذكر و دعا را بخوانند، همچنان كه در كافى به سند خود از عبد العزيز بن مهتدى روايت كرده كه گفت از حضرت رضا (عليه السلام) در باره سوره توحيد پرسيدم فرمود:
خط ۳۰: خط ۳۰:
<span id='link110'><span>
<span id='link110'><span>
==دسيسه و جعل روايت دشمنان قرآن مخفى نماند! ==
==دسيسه و جعل روايت دشمنان قرآن مخفى نماند! ==
و اما اينكه گفتيم دسيسه و جعل در روايات شايع شده ، مطلبى است كه اگر كسى به روايات مربوط به خلقت و ايجاد و قصص انبياى سلف و امتهاى گذشته ، و همچنين به اخبار وارده در تفاسير آيات ، و حوادث واقعه در صدر اسلام مراجعه نمايد هيچ ترديدى ، در آن برايش باقى نمى ماند، چون بزرگترين چيزى كه از اسلام خواب را بر چشم دشمنان حرام كرده و ايشان حتى يك لحظه از خاموش كردن نور آن و كم فروغ كردن شعله فروزان آن و از بين بردن آثار آن از پاى نمى نشينند، قرآن كريم است . آرى قرآن كريم است كه كهفى منيع و ركنى شديد براى اسلام است . قلعه ايست كه جميع معارف دينى و سند زنده و جاويد نبوت و مواد دعوت در آن متحصن است . آرى ، دشمنان خوب فهميده بودند كه اگر بتوانند به قرآن دستبردى زنند و حجيت آن را مختل سازند، امر نبوت خاتم الانبياء بدون كمترين درد سرى باطل مى شود و شيرازه دين اسلام از هم مى گسلد و ديگر بر بناى اسلام سنگى روى سنگى قرار نمى گيرد.
و اما اين كه گفتيم دسيسه و جعل در روايات شايع شده ، مطلبى است كه اگر كسى به روايات مربوط به خلقت و ايجاد و قصص انبياى سلف و امتهاى گذشته ، و همچنين به اخبار وارده در تفاسير آيات ، و حوادث واقعه در صدر اسلام مراجعه نمايد هيچ ترديدى ، در آن برايش باقى نمى ماند، چون بزرگترين چيزى كه از اسلام خواب را بر چشم دشمنان حرام كرده و ايشان حتى يك لحظه از خاموش كردن نور آن و كم فروغ كردن شعله فروزان آن و از بين بردن آثار آن از پاى نمى نشينند، قرآن كريم است.  
 
آرى قرآن كريم است كه كهفى منيع و ركنى شديد براى اسلام است . قلعه ايست كه جميع معارف دينى و سند زنده و جاويد نبوت و مواد دعوت در آن متحصن است. آرى ، دشمنان خوب فهميده بودند كه اگر بتوانند به قرآن دستبردى زنند و حجيت آن را مختل سازند، امر نبوت خاتم الانبياء بدون كمترين درد سرى باطل مى شود و شيرازه دين اسلام از هم مى گسلد و ديگر بر بناى اسلام سنگى روى سنگى قرار نمى گيرد.
 
و عجب از اين گونه علماى دينى است كه در مقام استدلال بر تحريف شدن قرآن بر مى آيند و آنگاه به رواياتى كه به صحابه و يا به ائمه اهل بيت منسوب شده احتجاج مى كنند و هيچ فكر نمى كنند كه چه مى كنند. اگر حجيت قرآن باطل گردد، نبوت خاتم الانبياء باطل شده ، و معارف دينى لغو و بى اثر مى شود، و در چنين فرضى اين سخن به كجا ميرسد كه در فلان تاريخ مردى دعوى نبوت نموده و قرآنى به عنوان معجزه آورد،
و عجب از اين گونه علماى دينى است كه در مقام استدلال بر تحريف شدن قرآن بر مى آيند و آنگاه به رواياتى كه به صحابه و يا به ائمه اهل بيت منسوب شده احتجاج مى كنند و هيچ فكر نمى كنند كه چه مى كنند. اگر حجيت قرآن باطل گردد، نبوت خاتم الانبياء باطل شده ، و معارف دينى لغو و بى اثر مى شود، و در چنين فرضى اين سخن به كجا ميرسد كه در فلان تاريخ مردى دعوى نبوت نموده و قرآنى به عنوان معجزه آورد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۶۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۶۶ </center>
خودش از دنيا رفت ، و قرآنش هم دستخورده شد، و از او چيزى باقى نماند مگر اجماع مؤ منين به وى ، بر اينكه او به راستى پيغمبر بوده ، و قرآنش هم به راستى معجزه اى بر نبوت او بوده است ، و چون اجماع حجت است - زيرا همان پيغمبر آن را حجت قرار داده ، و يا از اجماع مجمعين كشف مى كنيم كه قول يكى از جانشينانش در آن هست - پس ‍ بايد نبوت او و قرآنش را قبول كنيم ؟ !!
خودش از دنيا رفت ، و قرآنش هم دستخورده شد، و از او چيزى باقى نماند مگر اجماع مؤمنين به وى، بر اينكه او به راستى پيغمبر بوده ، و قرآنش هم به راستى معجزه اى بر نبوت او بوده است ، و چون اجماع حجت است - زيرا همان پيغمبر آن را حجت قرار داده ، و يا از اجماع مجمعين كشف مى كنيم كه قول يكى از جانشينانش در آن هست - پس ‍ بايد نبوت او و قرآنش را قبول كنيم؟!
 
و كوتاه سخن ، احتمال دسيسه و جعل حديث كه احتمال قوى هم هست و شواهد و قرائن آن را تاييد مى كند، وقعى و اعتبارى براى روايات مذكور باقى نمى گذارد، و با در نظر گرفتن آن ، ديگر نه حجيت شرعى بر آن اخبار باقى مى ماند، و نه حجيت عقلانى ، حتى صحيح السندترين آنها هم از اعتبار ساقط مى گردد.
و كوتاه سخن ، احتمال دسيسه و جعل حديث كه احتمال قوى هم هست و شواهد و قرائن آن را تاييد مى كند، وقعى و اعتبارى براى روايات مذكور باقى نمى گذارد، و با در نظر گرفتن آن ، ديگر نه حجيت شرعى بر آن اخبار باقى مى ماند، و نه حجيت عقلانى ، حتى صحيح السندترين آنها هم از اعتبار ساقط مى گردد.
زيرا حجيت سند، معنايش اين است كه رجال حديث دروغ عمدى نمى گويند، و اما اينكه فريب نمى خورند، و در اصول روايتى آنان هم دست برده نمى شود، ربطى به صحت سند ندارد.
زيرا حجيت سند، معنايش اين است كه رجال حديث دروغ عمدى نمى گويند، و اما اينكه فريب نمى خورند، و در اصول روايتى آنان هم دست برده نمى شود، ربطى به صحت سند ندارد.
<span id='link111'><span>
<span id='link111'><span>
==برسى نمونه هايى از آيات جعلى و ساختگى ! ==
==بررسى نمونه هايى از آيات جعلى و ساختگى! ==
و اما اينكه گفتيم روايات تحريف ، آيات و سوره هايى را سواى قرآن اسم مى برد كه از نظر نظم و اسلوب هيچ شباهتى به نظم قرآن ندارد، دليلش مراجعه خود خواننده عزيز است كه اگر مراجعه كند به موارد بسيارى - از قبيل سوره خلع و سوره حفد كه به چند طريق از طرق اهل سنت روايت شده است - بر خواهد خورد، و به طور قطع گفتار ما را تصديق خواهد نمود، و ما اين دو سوره را در اينجا مى آوريم تا زحمت خواننده را كم كرده باشيم :
و اما اينكه گفتيم روايات تحريف، آيات و سوره هايى را سواى قرآن اسم مى برد كه از نظر نظم و اسلوب هيچ شباهتى به نظم قرآن ندارد، دليلش مراجعه خود خواننده عزيز است كه اگر مراجعه كند به موارد بسيارى - از قبيل سوره خلع و سوره حفد كه به چند طريق از طرق اهل سنت روايت شده است - بر خواهد خورد، و به طور قطع گفتار ما را تصديق خواهد نمود، و ما اين دو سوره را در اينجا مى آوريم تا زحمت خواننده را كم كرده باشيم:
سوره خلع چنين است : «'''بسم الله الرحمن الرحيم انا نستعينك و نستغفرك و نثنى عليك و لا نكفرك و نخلع و نترك من يفجرك '''» و سوره حفد چنين است : «'''بسم الله الرحمن الرحيم اللهم اياك نعبد و لك نصلى و نسجد و اليك نسعى و نحفد نرجو رحمتك و نخشى نقمتك ان عذابك بالكافرين ملحق '''».
 
سوره خلع چنين است: «بسم الله الرحمن الرحيم انا نستعينك و نستغفرك و نثنى عليك و لا نكفرك و نخلع و نترك من يفجرك».
 
و سوره حفد چنين است: «بسم الله الرحمن الرحيم اللهم اياك نعبد و لك نصلى و نسجد و اليك نسعى و نحفد نرجو رحمتك و نخشى نقمتك ان عذابك بالكافرين ملحق».
 
و همچنين سوره ولايت و غير آن كه پاره اى روايات آن را آورده اقاويل و هذيان هايى است كه سازنده اش از نظم قرآنى تقليد كرده و نتيجه اش اين شده كه اسلوب عربى مانوس و معمولى را هم از دست داده است و مانند زاغ شده كه خواست چون كبك بخرامد راه رفتن خود را نيز فراموش ‍ كرد،
و همچنين سوره ولايت و غير آن كه پاره اى روايات آن را آورده اقاويل و هذيان هايى است كه سازنده اش از نظم قرآنى تقليد كرده و نتيجه اش اين شده كه اسلوب عربى مانوس و معمولى را هم از دست داده است و مانند زاغ شده كه خواست چون كبك بخرامد راه رفتن خود را نيز فراموش ‍ كرد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۶۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۶۷ </center>
اين دشمن قرآن نيز كه نتوانسته است به نظم آسمانى و معجز قرآن برسد، اسلوب معمولى زبان عرب را هم فراموش كرده ، چيزى گفته است كه هر طبع و ذوقى از شنيدنش دچار تهوع مى شود، و لذا باز هم به شما خواننده عزيز سفارش ميكنم كه به اين ياوه گويى هايى كه دشمنان خواستند به قرآن نسبت دهند، مراجعه نمايد تا به درستى دعوى ما پى ببرد، آنوقت است كه با اطمينان خاطر و به جرات تمام حكم مى كند بر اينكه محدثينى كه به چنين سوره هائى اعتناء مى كنند، بخاطر تعصب و تعبد شديدى است كه نسبت به روايات دارند و در تشخيص صحيح از مجعول آن و در عرضه داشتن احاديث بر قرآن كوتاهى مى كنند و اگر اين تعصب و تعبد نبود، كافى بود در يك نظر حكم كنند به اينكه ترهات مذكور جزو قرآن كريم نيست .
اين دشمن قرآن نيز كه نتوانسته است به نظم آسمانى و معجز قرآن برسد، اسلوب معمولى زبان عرب را هم فراموش كرده ، چيزى گفته است كه هر طبع و ذوقى از شنيدنش دچار تهوع مى شود، و لذا باز هم به شما خواننده عزيز سفارش ميكنم كه به اين ياوه گويى هايى كه دشمنان خواستند به قرآن نسبت دهند، مراجعه نمايد تا به درستى دعوى ما پى ببرد، آنوقت است كه با اطمينان خاطر و به جرات تمام حكم مى كند بر اينكه محدثينى كه به چنين سوره هائى اعتناء مى كنند، به خاطر تعصب و تعبد شديدى است كه نسبت به روايات دارند و در تشخيص صحيح از مجعول آن و در عرضه داشتن احاديث بر قرآن كوتاهى مى كنند و اگر اين تعصب و تعبد نبود، كافى بود در يك نظر حكم كنند به اينكه ترهات مذكور جزو قرآن كريم نيست.
<span id='link112'><span>
<span id='link112'><span>
==مجموع قرآن دلالت قطعى دارد بر اينكه در قرآن تحريفى رخ نداده است ==
==مجموع قرآن دلالت قطعى دارد بر اين كه در قرآن تحريفى رخ نداده است ==
و اما اينكه گفتيم روايات تحريف ، به فرضى هم كه صحيح باشد مخالف با كتاب است و به همين جهت بايد طرح شودتوضيحش اين است كه مقصود ما مخالفت با ظاهر آيه «'''انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون '''» و ظاهر آيه «'''و انه لكتاب عزيز لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه '''» نيست ، تا بگوييد اين مخالفت ظنى است ، - چون ظهور الفاظ آيه جزو ادله ظنى است - بلكه مراد مخالفت با دلالت قطعى كتاب است چون مجموع قرآنى كه فعلا در دست ما است به بيانى كه در دليل اول بر نفى تحريف گذشت ، دلالت قطعى دارد بر اينكه در قرآن تحريفى رخ نداده است .
و اما اينكه گفتيم روايات تحريف ، به فرضى هم كه صحيح باشد مخالف با كتاب است و به همين جهت بايد طرح شود.
و چطور ممكن است در اين دلالت خدشه كرد، و حال آنكه قرآنى كه در دست ما هست اجزايش در نظم بديع ، و معجزه بودن نظير يكديگرند و خودش در دفع اختلافاتى كه در بدو نظر به ذهن مى رسد كافى است . نه در دفع آن اختلافات نقصى دارد، و نه در افاده معارف حقيقى و علوم الهى كلى و جزئيش قصورى ، معارفش همه به هم مربوط و فروعش بر اصولش مترتب ، و اطرافش بر اوساطش منعطف است ، و اين خصوصيات كه در نظم قرآنى است و خداوند آن را به آن خصوصيات ، وصف نموده در همه جاى اين كتاب مشهود است .
 
توضيحش اين است كه مقصود ما مخالفت با ظاهر آيه «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون» و ظاهر آيه «و انه لكتاب عزيز لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه» نيست ، تا بگوييد اين مخالفت ظنى است ، - چون ظهور الفاظ آيه جزو ادله ظنى است - بلكه مراد مخالفت با دلالت قطعى كتاب است چون مجموع قرآنى كه فعلا در دست ما است به بيانى كه در دليل اول بر نفى تحريف گذشت ، دلالت قطعى دارد بر اين كه در قرآن تحريفى رخ نداده است.
 
و چطور ممكن است در اين دلالت خدشه كرد، و حال آنكه قرآنى كه در دست ما هست اجزايش در نظم بديع، و معجزه بودن نظير يكديگرند و خودش در دفع اختلافاتى كه در بدو نظر به ذهن مى رسد كافى است. نه در دفع آن اختلافات نقصى دارد، و نه در افاده معارف حقيقى و علوم الهى كلى و جزئيش قصورى ، معارفش همه به هم مربوط و فروعش بر اصولش مترتب ، و اطرافش بر اوساطش منعطف است ، و اين خصوصيات كه در نظم قرآنى است و خداوند آن را به آن خصوصيات ، وصف نموده در همه جاى اين كتاب مشهود است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۶۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۶۸ </center>
<span id='link113'><span>
<span id='link113'><span>
==پاسخ به دو دليل ديگر قائلين به تحريف : استبعاد عقلى عدم تحريف و روايتى دربارهمصحف على عليه السلام ==
==پاسخ به دو دليل ديگر قائلين به تحريف==
و اما پاسخ از دليل دوم آنان كه گفتند «'''عقل بعيد مى داند قرآنى به دست غير معصوم جمع آورى شود و هيچ اشتباه و غلطى در آن نباشد'''» اينست كه اين حرف ، حرفى خرافى بيش نيست ، بلكه مطلب به عكس ‍ است ، زيرا عقل مخالفت نوشته شده را با واقعش ممكن ميداند، نه اينكه موافقت آن دو را بعيد و مخالفت آن را واجب شمارد پس هر جا كه دليل و قرينه اى باشد بر اينكه نوشته شده با واقعش موافق است آن را مى پذيرد و ما به جاى يك دليل و يك قرينه دليلهايى ارائه داديم كه همه موافقت اين قرآن را با واقعش اثبات مى كردند.
و اما پاسخ از دليل دوم آنان كه گفتند «عقل بعيد مى داند قرآنى به دست غير معصوم جمع آورى شود و هيچ اشتباه و غلطى در آن نباشد» اين است كه اين حرف ، حرفى خرافى بيش نيست، بلكه مطلب به عكس ‍ است، زيرا عقل مخالفت نوشته شده را با واقعش ممكن ميداند، نه اينكه موافقت آن دو را بعيد و مخالفت آن را واجب شمارد پس هر جا كه دليل و قرينه اى باشد بر اينكه نوشته شده با واقعش موافق است آن را مى پذيرد و ما به جاى يك دليل و يك قرينه دليل هايى ارائه داديم كه همه موافقت اين قرآن را با واقعش اثبات مى كردند.
و اما پاسخ از دليل سومشان اينكه صرف جمع آورى قرآن كريم توسط على ، امير المؤ منين (عليه السلام ) و عرضه داشتن بر اصحاب و نپذيرفتن آنان دليل نمى شود بر اينكه قرآنى كه آن جناب جمع آورى كرده بود مخالف با قرآن ديگران بوده ، و از حقايق اصولى دين و يا فرعى آن چيزى اضافه داشته است ، و بيش از اين احتمال نمى رود كه قرآن آن جناب از نظر ترتيب سوره ها و يا آيه هاى يك سوره كه به تدريج نازل شده است با قرآن سايرين مخالفت داشته است ، آن هم مخالفتى كه به هيچ يك از حقايق دينى برخورد نداشته .
 
و اما پاسخ از دليل سومشان اينكه صرف جمع آورى قرآن كريم توسط على، امير المؤمنين (عليه السلام) و عرضه داشتن بر اصحاب و نپذيرفتن آنان دليل نمى شود بر اينكه قرآنى كه آن جناب جمع آورى كرده بود مخالف با قرآن ديگران بوده ، و از حقايق اصولى دين و يا فرعى آن چيزى اضافه داشته است ، و بيش از اين احتمال نمى رود كه قرآن آن جناب از نظر ترتيب سوره ها و يا آيه هاى يك سوره كه به تدريج نازل شده است با قرآن سايرين مخالفت داشته است ، آن هم مخالفتى كه به هيچ يك از حقايق دينى برخورد نداشته.
 
چون اگر غير اين بود و واقعا قرآن آن حضرت حكمى يا احكامى از دين خدا را مشتمل مى بود كه در قرآنهاى ديگر افتاده بوده است ، امير المؤ منين به آن سادگى دست از قرآن خود بر نميداشت ، بلكه به طور قطع به وسيله آن به احتجاج مى پرداخت و به مجرد اعراض آنان قانع نمى شد، همچنانكه مى بينيم كه در موارد مختلفى با آنان احتجاج نموده و روايات ، احتجاجات آن حضرت را ضبط نموده و در آن حتى يك مورد هم نقل نشده كه آن جناب در باره امر ولايت و خلافتش و يا در امر ديگرى آيه و يا سوره اى خوانده باشد كه در قرآنهاى خود آنان نبوده باشد و آن جناب ايشان را به خيانت در قرآن متهم كرده باشد.
چون اگر غير اين بود و واقعا قرآن آن حضرت حكمى يا احكامى از دين خدا را مشتمل مى بود كه در قرآنهاى ديگر افتاده بوده است ، امير المؤ منين به آن سادگى دست از قرآن خود بر نميداشت ، بلكه به طور قطع به وسيله آن به احتجاج مى پرداخت و به مجرد اعراض آنان قانع نمى شد، همچنانكه مى بينيم كه در موارد مختلفى با آنان احتجاج نموده و روايات ، احتجاجات آن حضرت را ضبط نموده و در آن حتى يك مورد هم نقل نشده كه آن جناب در باره امر ولايت و خلافتش و يا در امر ديگرى آيه و يا سوره اى خوانده باشد كه در قرآنهاى خود آنان نبوده باشد و آن جناب ايشان را به خيانت در قرآن متهم كرده باشد.
ممكن است كسى چنين خيال كند كه على (عليه السلام ) بخاطر حفظ وحدت مسلمين پافشارى نكرد. در جواب مى گوييم اگر مسلمانان ساليان درازى با قرآن انس گرفته بودند جا داشت على (عليه السلام ) از قرآن خود كه فرضا مخالف آن قرآنها بوده صرفنظر نمايد تا مبادا وحدت مسلمين را شكسته باشد. ولى گفتار ما در باره روز اولى است كه مسلمانان به جمع كردن قرآن پرداخته بودند و هنوز قرآن در دست مردم نبود و در شهرها پخش نشده بود.
 
ممكن است كسى چنين خيال كند كه على (عليه السلام) بخاطر حفظ وحدت مسلمين پافشارى نكرد. در جواب مى گوييم اگر مسلمانان ساليان درازى با قرآن انس گرفته بودند جا داشت على (عليه السلام) از قرآن خود كه فرضا مخالف آن قرآن ها بوده صرفنظر نمايد تا مبادا وحدت مسلمين را شكسته باشد. ولى گفتار ما در باره روز اولى است كه مسلمانان به جمع كردن قرآن پرداخته بودند و هنوز قرآن در دست مردم نبود و در شهرها پخش نشده بود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۶۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۶۹ </center>
و اى كاش مى فهميديم كه چگونه ممكن است ادعا كنيم اين همه آياتى كه شايد به قول و ادعاى آنان بالغ بر هزارها آيه باشد همه راجع به امر ولايت بوده و مخالفين آن حضرت آنها را حذف كرده اند؟! و يا اصولا آيه هايى بوده كه عموم مسلمانان از آن خبرى نداشته اند و تنها على (عليه السلام ) از آن خبر دار بوده ؟ ! چطور چنين جراءتى به خود بدهيم ، با آنهمه دواعى قوى كه مسلمانان در حفظ قرآن و آن همه شوق و رغبتى كه در فراگرفتن آن از خود نشان مى دادند؟! و آن همه سعى و كوششى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در تبليغ آيات و رساندن آن به آفاق و تعليم و بيان آن مبذول داشته است ؟ ! با اينكه خود قرآن كريم در اين باره تصريح كرده كه : «'''يعلمهم الكتاب و الحكمة '''» و نيز فرموده : «'''لتبين للناس ما نزل اليهم '''» آن آياتى كه احاديث مرسل مى گويند در سوره نساء در ميان جمله «'''و ان خفتم الا تقسطوا فى اليتامى '''» و جمله «'''فانكحوا ما طاب لكم من النساء'''» بوده و به اندازه يك ثلث قرآن يعنى بيش از دو هزار آيه مى شده و افتاده . و نيز آن آياتى كه محدثين سنى گفته اند از سوره برائت ساقط شده ، مانند «'''بسم الله '''» آن و صدها آيه كه سوره مذكور را مساوى با سوره بقره ميكرده و اينكه سوره احزاب بزرگتر از سوره بقره بوده و دويست آيه از آن ساقط شده . و يا آن آياتى كه روايات مجعوله مذكور ميگويد منسوخ التلاوه شده و جمعى از مفسرين اهل سنت هم براى دفاع از يك حديث كه گفته «'''پاره اى از قرآن را خدا از يادها برد و تلاوتش را منسوخ كرد پذيرفته اند، كجا رفته اند؟ و چطور گم شده اند، كه حتى يك نفر هم سراغ يكى از آن هزارها را نگرفته است ؟!.
و اى كاش مى فهميديم كه چگونه ممكن است ادعا كنيم اين همه آياتى كه شايد به قول و ادعاى آنان بالغ بر هزارها آيه باشد همه راجع به امر ولايت بوده و مخالفين آن حضرت آنها را حذف كرده اند؟! و يا اصولا آيه هايى بوده كه عموم مسلمانان از آن خبرى نداشته اند و تنها على (عليه السلام) از آن خبر دار بوده ؟! چطور چنين جراءتى به خود بدهيم، با آن همه دواعى قوى كه مسلمانان در حفظ قرآن و آن همه شوق و رغبتى كه در فراگرفتن آن از خود نشان مى دادند؟! و آن همه سعى و كوششى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در تبليغ آيات و رساندن آن به آفاق و تعليم و بيان آن مبذول داشته است؟! با اينكه خود قرآن كريم در اين باره تصريح كرده كه: «يعلمهم الكتاب و الحكمة». و نيز فرموده: «لتبين للناس ما نزل اليهم».
 
آن آياتى كه احاديث مرسل مى گويند در سوره نساء در ميان جمله «و ان خفتم الا تقسطوا فى اليتامى» و جمله «فانكحوا ما طاب لكم من النساء» بوده و به اندازه يك ثلث قرآن يعنى بيش از دو هزار آيه مى شده و افتاده. و نيز آن آياتى كه محدثين سنى گفته اند از سوره برائت ساقط شده ، مانند «بسم الله» آن و صدها آيه كه سوره مذكور را مساوى با سوره بقره ميكرده و اينكه سوره احزاب بزرگتر از سوره بقره بوده و دويست آيه از آن ساقط شده.  
 
و يا آن آياتى كه روايات مجعوله مذكور ميگويد منسوخ التلاوه شده و جمعى از مفسرين اهل سنت هم براى دفاع از يك حديث كه گفته «پاره اى از قرآن را خدا از يادها برد و تلاوتش را منسوخ كرد پذيرفته اند، كجا رفته اند؟ و چطور گم شده اند، كه حتى يك نفر هم سراغ يكى از آن هزارها را نگرفته است ؟!
<span id='link114'><span>
<span id='link114'><span>
==خطاب به قائلين به تحريف : مقصود شما از نسخ تلاوت چيست ؟ ==
==خطاب به قائلين به تحريف: مقصود شما از نسخ تلاوت چيست؟ ==
و اگر شما هم همان حديث را سند قرار دهيد، و بگوييد خدا از يادها برده مى پرسيم از ياد بردن خدا چه معنا دارد؟ و مقصود از نسخ تلاوت چه مى تواند باشد؟ آيا نسخ تلاوت بخاطر اين بوده كه عمل به آن آيات منسوخ شده ؟ پس چرا آيات منسوخه ديگرى كه هم اكنون در قرآن كريم است منسوخ التلاوه نشد؟
و اگر شما هم همان حديث را سند قرار دهيد، و بگوييد خدا از يادها برده مى پرسيم از ياد بردن خدا چه معنا دارد؟ و مقصود از نسخ تلاوت چه مى تواند باشد؟ آيا نسخ تلاوت بخاطر اين بوده كه عمل به آن آيات منسوخ شده ؟ پس چرا آيات منسوخه ديگرى كه هم اكنون در قرآن كريم است منسوخ التلاوه نشد؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷۰ </center>
و تاكنون در قرآن كريم باقى مانده ؟ ! مانند آيه صدقه و آيه نكاح زانيه و زانى ، و آيه عده و غير آن ؟ و جالب اينجاست كه آقايان آيات منسوخ التلاوه را دو قسم مى كنند، يكى آنها كه هم تلاوتش نسخ شده و هم عمل به آن ، و قسم ديگر آن آياتى كه تنها تلاوتش نسخ شده است مانند آيه رجم .
و تاكنون در قرآن كريم باقى مانده ؟ ! مانند آيه صدقه و آيه نكاح زانيه و زانى، و آيه عده و غير آن؟ و جالب اين جاست كه آقايان آيات منسوخ التلاوه را دو قسم مى كنند، يكى آنها كه هم تلاوتش نسخ شده و هم عمل به آن ، و قسم ديگر آن آياتى كه تنها تلاوتش نسخ شده است مانند آيه رجم.
و يا بخاطر اين بوده كه واجد صفات كلام خدايى نبوده و بدين جهت خداوند خط بطلان بر آنها كشيده ، و از يادهايشان برده است . اگر چنين بود پس در حقيقت جزو كلام خدا و كتاب عزيز كه (( لاياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه '''» نبوده ، منزه از اختلاف نبود، قول فصل و هادى به سوى حق و به سوى صراط مستقيم ، و معجزه اى كه بتوان با آن تحدى نمود و ... نبوده . و كوتاه سخن بگو قرآن نبوده ، زيرا خداى تعالى قرآن را به صفاتى معرفى نموده است كه آن را نازل شده از لوح محفوظ، و نيز آن را كتاب عزيزى خوانده كه در عصر نزولش و در اعصار بعد تا قيام قيامت باطل در آن راه ندارد، و آن را قول فصل ، هدايت ، نور، فرقان ميان حق و باطل ، معجزه و ... ناميده است . آيا با چنين معرفى باز هم مى توانيم بگوييم اين آياتى كه قرآن را معرفى مى كند مخصوص به پاره اى از قرآن بوده كه هم اكنون در دست ما است ، و تنها اين باقيمانده از يادها نمى رود، و منسوخ التلاوه و دستخوش بطلان نمى شود؟ آيا تنها اين باقيمانده است كه قول فصل ، هدايت ، نورفرقان ، و معجزه جاودانه است ؟
 
و يا مى گوييد منسوخ التلاوه شدن و فراموش شدن بطلان نيست ؟ چطور بطلان نيست ؟ مگر بطلان غير از اين است كه كلام ناقصى از اثر و خاصيت بيفتد و هيچ چيز نتواند آن را اصلاح نموده و براى ابد از كار بيفتد؟ و آيا با اينكه براى ابد از كار افتاده باز هم ذكر و ياد آورنده خداست .
و يا بخاطر اين بوده كه واجد صفات كلام خدايى نبوده و بدين جهت خداوند خط بطلان بر آنها كشيده ، و از يادهايشان برده است . اگر چنين بود پس در حقيقت جزو كلام خدا و كتاب عزيز كه (( لاياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه '''» نبوده ، منزه از اختلاف نبود، قول فصل و هادى به سوى حق و به سوى صراط مستقيم ، و معجزه اى كه بتوان با آن تحدى نمود و ... نبوده.  
پس حق همين است كه به خود جرأ ت داده براى رهايى از اين همه غلط بگوييم رواياتى كه از طرق شيعه و سنى در تحريف و يا نسخ تلاوت رسيده بخاطر مخالفتش با كتاب خدا، مردود است .
 
و كوتاه سخن: بگو قرآن نبوده ، زيرا خداى تعالى قرآن را به صفاتى معرفى نموده است كه آن را نازل شده از لوح محفوظ، و نيز آن را كتاب عزيزى خوانده كه در عصر نزولش و در اعصار بعد تا قيام قيامت باطل در آن راه ندارد، و آن را قول فصل، هدايت، نور، فرقان ميان حق و باطل ، معجزه و... ناميده است. آيا با چنين معرفى باز هم مى توانيم بگوييم اين آياتى كه قرآن را معرفى مى كند مخصوص به پاره اى از قرآن بوده كه هم اكنون در دست ما است، و تنها اين باقيمانده از يادها نمى رود، و منسوخ التلاوه و دستخوش بطلان نمى شود؟ آيا تنها اين باقيمانده است كه قول فصل، هدايت، نور فرقان، و معجزه جاودانه است؟
 
و يا مى گوييد منسوخ التلاوه شدن و فراموش شدن بطلان نيست ؟ چطور بطلان نيست؟ مگر بطلان غير از اين است كه كلام ناقصى از اثر و خاصيت بيفتد و هيچ چيز نتواند آن را اصلاح نموده و براى ابد از كار بيفتد؟ و آيا با اينكه براى ابد از كار افتاده باز هم ذكر و ياد آورنده خداست.
 
پس حق همين است كه به خود جرأ ت داده براى رهايى از اين همه غلط بگوييم رواياتى كه از طرق شيعه و سنى در تحريف و يا نسخ تلاوت رسيده بخاطر مخالفتش با كتاب خدا، مردود است.
<span id='link115'><span>
<span id='link115'><span>
==پاسخ به دليل ديگر قائلين به تحريف : تكرار حوادث مربوط به بنىاسرائيل در امت اسلام ==
==پاسخ به دليل ديگر قائلين به تحريف: تكرار حوادث مربوط به بنى اسرائيل در امت اسلام ==
و اما پاسخ از دليل چهارم اينكه : اخبارى كه ميگويد «'''حوادث واقعه در امت اسلام مانند حوادثى است كه در بنى اسرائيل رخ داده '''» قبول داريم ،
و اما پاسخ از دليل چهارم اين كه: اخبارى كه می گويد «حوادث واقعه در امت اسلام مانند حوادثى است كه در بنى اسرائيل رخ داده» قبول داريم ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷۱ </center>
و حرفى در آنها نيست ، و اتفاقا اخبار بسيارى است كه شايد به حد تواتر هم برسد، ليكن به شهادت وجدان و ضرورت اين اخبار دلالت بر يكسان بودن در همه جهات ندارد.
و حرفى در آنها نيست ، و اتفاقا اخبار بسيارى است كه شايد به حد تواتر هم برسد، ليكن به شهادت وجدان و ضرورت اين اخبار دلالت بر يكسان بودن در همه جهات ندارد.
پس ناگزير بايد بپذيريد كه اين مشابهت در پاره اى امور آن هم از نظر نتيجه و اثر است ، نه از نظر عين حادثه . پس به فرضى هم كه قبول كنيم كه اين روايات تحريف كتاب را هم شامل مى شود، مى گوييم ممكن است مشابهت امت اسلام با امت بنى اسرائيل در اين مساله از جهت نتيجه تحريف يعنى حدوث اختلاف و تفرقه و انشعاب به مذاهب مختلف باشد، به نحوى كه اين مذهب آن مذهب را تكفير كند. همچنانكه در روايات بسيارى كه بعضى ادعاى تواتر آنها را كرده اند آمده كه «'''به زودى امت اسلام به هفتاد و سه فرقه منشعب مى شود همچنانكه امت نصارى به هفتاد و دو فرقه و امت يهود به هفتاد و يك فرقه منشعب شد'''».
 
و اين هم پر واضح است كه همه فرقه هاى مذكور از امتهاى سه گانه ، مذهب خود را مستند به كتاب خدا مى دانند، و اين نيست مگر بخاطر اينكه كلمات را از جاى خود تحريف نموده اند، و قرآن كريم را به رأ ى خود تفسير كرده ، و به اخبار وارده در تفسير آيات ( و لو هر چه باشد) اعتماد كرده اند بدون اينكه براى تشخيص صحيح از سقيم آن ، به خود قرآن عرضه كرده باشند.
پس ناگزير بايد بپذيريد كه اين مشابهت در پاره اى امور آن هم از نظر نتيجه و اثر است ، نه از نظر عين حادثه. پس به فرضى هم كه قبول كنيم كه اين روايات تحريف كتاب را هم شامل مى شود، مى گوييم ممكن است مشابهت امت اسلام با امت بنى اسرائيل در اين مساله از جهت نتيجه تحريف يعنى حدوث اختلاف و تفرقه و انشعاب به مذاهب مختلف باشد، به نحوى كه اين مذهب آن مذهب را تكفير كند. همچنان كه در روايات بسيارى كه بعضى ادعاى تواتر آنها را كرده اند آمده كه «به زودى امت اسلام به هفتاد و سه فرقه منشعب مى شود همچنانكه امت نصارى به هفتاد و دو فرقه و امت يهود به هفتاد و يك فرقه منشعب شد».
و كوتاه سخن ، اصل روايات داله بر اينكه ميان دو امت مشابهت و مماثلت است به هيچ وجه دلالت بر تحريف ، آنطور كه آنان ادعا مى كنند ندارد. بله ، در بعضى از آنها تصريح شده به اينكه قرآن تغيير و اسقاط و تحريف شود، و ليكن گفتيم كه اين دسته از اخبار علاوه بر ضعفش ‍ بخاطر مخالفت كتاب مردود است .
 
و اين هم پر واضح است كه همه فرقه هاى مذكور از امتهاى سه گانه، مذهب خود را مستند به كتاب خدا مى دانند، و اين نيست مگر بخاطر اينكه كلمات را از جاى خود تحريف نموده اند، و قرآن كريم را به رأ ى خود تفسير كرده، و به اخبار وارده در تفسير آيات (و لو هرچه باشد) اعتماد كرده اند بدون اينكه براى تشخيص صحيح از سقيم آن ، به خود قرآن عرضه كرده باشند.
 
و كوتاه سخن: اصل روايات داله بر اينكه ميان دو امت مشابهت و مماثلت است به هيچ وجه دلالت بر تحريف، آنطور كه آنان ادعا مى كنند ندارد. بله ، در بعضى از آنها تصريح شده به اينكه قرآن تغيير و اسقاط و تحريف شود، وليكن گفتيم كه اين دسته از اخبار علاوه بر ضعفش ‍ بخاطر مخالفت كتاب مردود است.
فصل چهارم :
فصل چهارم :
<span id='link116'><span>
<span id='link116'><span>
۱۴٬۱۱۵

ویرایش