گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۴: خط ۴۴:
در تفسير قمى در ذيل آيه ((ام حسبت ان اصحاب الكهف از امام (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: ما به توآيت ها ومعجزه هائى داديم كه از داستان اصحاب كهف مهم تر بود، آيا از اين داستان تعجب مى كنى كه جوانانى بودند در قرون فترت كه فاصله نبوت عيسى بن مريم ومحمد (صلى اللّه عليه وآله وسلم) بود، زندگى مى كرده اند. و اما «رقيم»، عبارت از دو لوح مسى بوده كه داستان اصحاب كهف را روى آن حك نموده اند كه دقيانوس، پادشاه آنها چه دستورى به ايشان داده بود، وآنان چگونه از دستور اوسر پيچيده اسلام را پذيرفته بودند، و سرانجام كارشان چه شد.
در تفسير قمى در ذيل آيه ((ام حسبت ان اصحاب الكهف از امام (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: ما به توآيت ها ومعجزه هائى داديم كه از داستان اصحاب كهف مهم تر بود، آيا از اين داستان تعجب مى كنى كه جوانانى بودند در قرون فترت كه فاصله نبوت عيسى بن مريم ومحمد (صلى اللّه عليه وآله وسلم) بود، زندگى مى كرده اند. و اما «رقيم»، عبارت از دو لوح مسى بوده كه داستان اصحاب كهف را روى آن حك نموده اند كه دقيانوس، پادشاه آنها چه دستورى به ايشان داده بود، وآنان چگونه از دستور اوسر پيچيده اسلام را پذيرفته بودند، و سرانجام كارشان چه شد.
<span id='link260'><span>
<span id='link260'><span>
==روايتى در شرح داستان اصحاب كهف ==
و باز در همان كتاب از ابن ابى عمير از ابى بصير از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: سبب نزول سوره كهف اين بود كه قريش سه نفر را به قبيله نجران فرستادند تا از يهوديان آن ديار مسائلى را بياموزند وبا آن رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم) را بيازمايند، و آن سه نفر نضر بن حارث بن كلده و عقبة بن ابى معيط وعاص بن وائل سهمى بودند.
و باز در همان كتاب از ابن ابى عمير از ابى بصير از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: سبب نزول سوره كهف اين بود كه قريش سه نفر را به قبيله نجران فرستادند تا از يهوديان آن ديار مسائلى را بياموزند وبا آن رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم) را بيازمايند، و آن سه نفر نضر بن حارث بن كلده و عقبة بن ابى معيط وعاص بن وائل سهمى بودند.


اين سه نفر به سوى نجران بيرون شده جريان را با علماى يهود در ميان گذاشتند.
اين سه نفر به سوى نجران بيرون شده جريان را با علماى يهود در ميان گذاشتند.
خط ۸۲: خط ۸۱:
بعلاوه در ذيل اين روايت عبارتى است كه ما آن را نقل نكرديم ، چون احتمال داديم جزوروايت نباشد بلكه كلام خود قمى و يا روايت ديگرى باشد، و آن اين است كه جمله «و لبثوا فى كهفهم ثلاث مائه سنين و ازدادوا تسعا» جزو كلام اهل كتاب است ، وجمله «قل اللّه اعلم بما لبثوا» رد آن است ، و حال آن كه در بيان سابق ما اين معنا از نظر خواننده گذشت كه سياق آيات با اين حرف مخالف است ونظم بليغ قرآنى آن را نمى پذيرد.
بعلاوه در ذيل اين روايت عبارتى است كه ما آن را نقل نكرديم ، چون احتمال داديم جزوروايت نباشد بلكه كلام خود قمى و يا روايت ديگرى باشد، و آن اين است كه جمله «و لبثوا فى كهفهم ثلاث مائه سنين و ازدادوا تسعا» جزو كلام اهل كتاب است ، وجمله «قل اللّه اعلم بما لبثوا» رد آن است ، و حال آن كه در بيان سابق ما اين معنا از نظر خواننده گذشت كه سياق آيات با اين حرف مخالف است ونظم بليغ قرآنى آن را نمى پذيرد.
<span id='link261'><span>
<span id='link261'><span>
==موارد و جهات اختلاف در روايات راجع به داستان اصحاب كهف ==
==موارد و جهات اختلاف در روايات راجع به داستان اصحاب كهف ==
در بيان داستان اصحاب كهف از طريق شيعه وسنى روايات بسيارى وجود دارد وليكن خيلى با هم اختلاف دارند، به طورى كه در ميان همه آنها حتى دو روايت ديده نمى شود كه از هر جهت مثل هم باشند. مثلا يك اختلافى كه در آنها هست اين است كه در بعضى از آنها مانند روايت بالا آمده كه پرسش هاى قريش از آن جناب چهار تا بوده : يكى اصحاب كهف دوم داستان موسى وعالم وسوم قصه ذوالقرنين چهارم قيام قيامت.  
در بيان داستان اصحاب كهف از طريق شيعه وسنى روايات بسيارى وجود دارد وليكن خيلى با هم اختلاف دارند، به طورى كه در ميان همه آنها حتى دو روايت ديده نمى شود كه از هر جهت مثل هم باشند. مثلا يك اختلافى كه در آنها هست اين است كه در بعضى از آنها مانند روايت بالا آمده كه پرسش هاى قريش از آن جناب چهار تا بوده : يكى اصحاب كهف دوم داستان موسى وعالم وسوم قصه ذوالقرنين چهارم قيام قيامت.  
۱۴٬۰۶۶

ویرایش