گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۵۰: خط ۱۵۰:
<span id='link289'><span>
<span id='link289'><span>


==كافران، دسته دسته، به جهنم و متقين، گروه گروه، به بهشت هدايت مى شوند ==
==جهنّم و بهشت، منزلگاه ابدی کافران و متقیان، در روز قیامت ==
«'''وَ سِيقَ الَّذِينَ كفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ ...'''»:
«'''وَ سِيقَ الَّذِينَ كفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ ...'''»:


كلمه ((سيق (( ماضى مجهول از مصدر ((سوق (( به - فتحه سين و سكون واو - است ، و به طورى كه در مجمع البيان گفته به معناى به حركت واداشتن است . و كلمه ((زمر(( جمع ((زمرة (( است كه - به طورى كه در صحاح آمده - به معناى جماعتى از مردم است .
كلمه «سِيقَ»، ماضى مجهول از مصدر «سَوق» - به فتحه سين و سكون واو - است، و به طورى كه در مجمع البيان گفته، به معناى به حركت واداشتن است. و كلمه «زُمَر»، جمع «زمرة» است كه - به طورى كه در صحاح آمده - به معناى جماعتى از مردم است.


و معناى آيه چنين است : در قيامت كفار را دسته دسته از پشت سر به سوى جهنم مى رانند. ((حتى اذا جاؤ ها(( و چون به جهنم مى رسند ((فتحت ابوابها(( درهاى آن باز مى شود، تا داخل آن شوند. و از اينكه در اينجا فرمود درهاى آن باز مى شود معلوم مى شود درهاى متعددى دارد. آيه ((لها سبعة ابواب (( به اين معنا تصريح مى كند، ((و قال لهم خزنتها((، خازنان دوزخ يعنى ملائكه اى كه موكل برآنند، از در ملامت و انكار برايشان مى گويند: ((لم ياتكم رسل منكم ((، آيا رسولانى از خود شما يعنى از نوع خود شما انسانها به سويتان نيامدند؟ ((يتلون (( تا بخوانند ((عليكم آيات ربكم (( بر شما آيات پروردگارتان را؟ و آن حجتها و براهينى كه بر وحدانيت خدا در ربوبيت ، و وجوب پرستش او دلالت مى كند برايتان اقامه كنند؟ ((قالوا بلى (( گفتند چرا چنين رسولانى براى ما آمدند، و آن آيات را براى ما خواندند، ((و لكن (( زير بار نرفتيم و آنان را تكذيب كرديم ، و در نتيجه ((حقت كلمة العذاب على الكافرين (( فرمان خدا و حكم ازلياش درباره كفار به كرسى نشست . و منظور از ((كلمه عذاب (( همان است كه در هنگامى كه به آدم فرمان مى داد به زمين فرود آيد، فرمود: ((و الّذين كفروا و كذبوا باياتنا اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون ((.
و معناى آيه چنين است: در قيامت، كفار را دسته دسته، از پشت سر به سوى جهنم مى رانند.  
 
«'''حَتّى إذَا جَاؤُها'''»، و چون به جهنم مى رسند «'''فُتِحَت أبوَابُهَا'''»، درهاى آن باز مى شود، تا داخل آن شوند. و از اين كه در اين جا فرمود «درهاى آن باز مى شود»، معلوم مى شود درهاى متعددى دارد. آيه «لَهَا سَبعَةُ أبوَاب»، به اين معنا تصريح مى كند.
 
«'''وَ قَالَ لَهُم خَزَنَتُهَا'''»، خازنان دوزخ، يعنى ملائكه اى كه موكل بر آنند، از درِ ملامت و انكار بر ايشان مى گويند: «'''ألَم يَأتُكُم رُسُلٌ مِنكُم'''»، آيا رسولانى از خود شما، يعنى از نوع خود شما انسان ها به سويتان نيامدند؟ «'''يَتلُونَ'''» تا بخوانند «'''عَلَيكُم آيَاتِ رَبّكُم'''»، بر شما آيات پروردگارتان را؟ و آن حجّت ها و براهينى كه بر وحدانيت خدا در ربوبيت، و وجوب پرستش او دلالت مى كند برايتان اقامه كنند؟
 
«'''قَالُوا بَلى'''»، گفتند: چرا، چنين رسولانى براى ما آمدند، و آن آيات را براى ما خواندند، «'''وَلَكِن'''»، زير بار نرفتيم و آنان را تكذيب كرديم. و در نتيجه «'''حَقّت كَلِمَةُ العَذَابِ عَلَى الكَافِرِين'''»، فرمان خدا و حكم ازلی اش، دربارۀ كفار به كرسى نشست.  
 
و منظور از «كلمۀ عذاب»، همان است كه در هنگامى كه به آدم فرمان مى داد به زمين فرود آيد، فرمود: «وَ الّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أصحَابُ النّارِ هُم فِيهَا خَالِدُون».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۱ </center>
«'''قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَاب جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْس مَثْوَى الْمُتَكبرِينَ'''»:
«'''قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَاب جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْس مَثْوَى الْمُتَكبّرِينَ'''»:
 
گويندۀ اين فرمان - به طورى كه از سياق بر مى آيد - خازنان دوزخ اند. و از جمله «فَبِئسَ مَثوَى المُتَكَبّرِين» بر مى آيد كه اين فرمان دربارۀ كفارى صادر مى شود كه از درِ تكبر، آيات خدا را تكذيب كرده، و با حق عناد ورزيده اند.
 
«'''وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبّهُمْ إِلى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتى إِذَا جَاءُوهَا وَ فُتِحَت أَبْوَابُهَا'''»:


گوينده اين فرمان - به طورى كه از سياق برمى آيد - خازنان دوزخند. و از جمله ((فبئس مثوى المتكبرين (( برمى آيد كه اين فرمان درباره كفارى صادر مى شود كه از در تكبر آيات خدا را تكذيب كرده ، و با حق عناد ورزيده اند.
در اين آيه بر خلاف آيه قبلى، جواب «إذَا» ذكر نشده، و اين خود، اشاره به آن است كه امر بهشت مافوق آن است كه با زبان گفته شود و ماوراى هر مقياسى است كه اندازه اش را معين كند. و جملۀ «وَ فُتِحَت أبوَابُها»، حاليه است. يعنى تا آن كه به بهشت مى رسند، در حالى كه درها برايشان باز شده. و منظور از جملۀ «خَزَنَتُهَا»، ملائكه اى هستند كه موكل بر بهشت اند.


«'''وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبهُمْ إِلى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتى إِذَا جَاءُوهَا وَ فُتِحَت أَبْوَابُهَا'''»:
و معناى آيه اين است كه: «سِيقَ» به حركت وا مى دارند «الّذِينَ اتّقَوا رَبّهُم إلَى الجَنّةِ زُمَراً»، كسانى را كه از انتقام پروردگار خود پرهيز داشتند، دسته دسته به سوى بهشت، «حَتّى إذَا جَاؤُهاَ»، تا آن كه بدان جا برسند، در حالى كه «فُتِحَت أبوَابُها»، درهاى آن، به رويشان باز شود،


در اين آيه بر خلاف آيه قبلى جواب ((اذا(( ذكر نشده ، و اين خود اشاره به آن است كه امر بهشت مافوق آن است كه با زبان گفته شود و ماوراى هر مقياسى است كه اندازه اش را معين كند. و جمله ((و فتحت ابوابها(( حاليه است ، يعنى تا آنكه به بهشت مى رسند، در حالى كه درها برايشان باز شده . و منظور از جمله ((خزنتها(( ملائكه اى هستند كه موكل بر بهشتند.
«'''وَ قَالَ لَهُم خَزَنَتُهَا'''»، موكلين بهشت در حالى كه بهشتيان را استقبال مى كنند، به ايشان مى گويند: «'''سَلامٌ عَلَيكُم'''»، شما همگى در سلامت مطلق خواهيد بود، و جز آنچه مايه خشنودى است، نخواهيد ديد. «'''طِبتُم'''» - بعيد نيست كه اين جمله بيانگر علت اطلاق سلام باشد.  


و معناى آيه اين است كه : ((سيق (( به حركت وا مى دارند ((الّذين اتقوا ربهم الى الجنة زمرا(( كسانى را كه از انتقام پروردگار خود پرهيز داشتند دسته دسته به سوى بهشت ((حتى اذا جاءها(( تا آنكه بدانجا برسند، در حالى كه ((فتحت ابوابها((، درهاى آن برويشان باز شود ((و قال لهم خزنتها(( موكلين بهشت در حالى كه بهشتيان را استقبال مى كنند به ايشان مى گويند: ((سلام عليكم (( شما همگى در سلامت مطلق خواهيد بود، و جز آنچه مايه خشنودى است نخواهيد ديد. ((طبتم (( بعيد نيست كه اين جمله بيانگر علت اطلاق سلام باشد. ((فادخلوها خالدين (( اينك داخل شويد كه اثر پاكى شما اين است كه جاودان در آن زندگى كنيد.
«'''فَادخُلُوهَا خَالِدِين'''»، اينك داخل شويد، كه اثر پاكى شما اين است كه جاودان در آن زندگى كنيد.
<span id='link290'><span>
<span id='link290'><span>


==سخن بهشتيان بعد از ورود به بهشت ==
==سخن بهشتيان، بعد از ورود به بهشت ==
«'''وَ قَالُوا الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِى صدَقَنَا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الاَرْض...'''»:
«'''وَ قَالُوا الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِى صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الاَرْض...'''»:


گويندگان اين سخن - به گفته جمعى - مردم پرهيزگارند، و مرادشان از وعدهاى كه خدا به آنان داده بود، آن وعده اى است كه در قرآن و در ساير وحيها كه به انبياى ديگر كرده بود مكرر آمده ، و متقين را وعده بهشت داده ، از آن جمله در قرآن عزيزش فرموده : ((للذين اتقوا عند ربهم جنات (( و نيز فرموده : ((ان للمتقين عند ربهم جنات النعيم (( بعضى هم گفته اند: مراد از اين وعده وعده آمدن قيامت و ثواب در آن است .
گويندگان اين سخن - به گفته جمعى - مردم پرهيزگارند، و مرادشان از وعدهاى كه خدا به آنان داده بود، آن وعده اى است كه در قرآن و در ساير وحی ها، كه به انبياى ديگر كرده بود، مكرر آمده، و به متقين وعدۀ بهشت داده. از آن جمله، در قرآن عزيزش فرموده: «لِلّذِينَ اتّقَوا عِندَ رَبّهِم جَنّات». و نيز فرموده: «إنّ لِلمُتّقِينَ عِندَ رَبّهِم جَنّاتُ النّعِيم». بعضى هم گفته اند: مراد از اين «وعده»، وعدۀ آمدن قيامت و ثواب در آن است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۲ </center>
و بعيد نيست كه مراد از اين وعده ، وعده به ارث دادن بهشت باشد، همچنانكه در قرآن فرموده : ((اولئك هم الوارثون الّذين يرثون الفردوس هم فيها خالدون ((، و بنابراين احتمال جمله ((و اورثنا الاءرض (( عطف تفسير مى شود براى جمله ((صدقنا وعده (( (و معنا چنين مى شود: گفتند حمد آن خدايى را سزد كه به وعده خود وفا كرد، و بهشت ديگران را هم به ما ارث داد).
و بعيد نيست كه مراد از اين «وعده»، وعدۀ به ارث دادن بهشت باشد. همچنان كه در قرآن فرموده: «أُولَئِكَ هُمُ الوَارِثُون * الّذِينَ يَرِثُونَ الفِردَوسَ هُم فِيهَا خَالِدُون». و بنابر اين احتمال، جملۀ «وَ أورَثنَا الأرض»، عطف تفسير مى شود براى جملۀ «صَدَقَنَا وَعدَه». (و معنا چنين مى شود: گفتند حمد آن خدايى را سزد كه به وعدۀ خود وفا كرد، و بهشت ديگران را هم به ما ارث داد).


«'''و اورثنا الاءرض'''» - مراد از كلمه ((ارض (( - به طورى كه گفته اند - زمين بهشت است ، يعنى همانجايى كه بهشتيان در آنجا مستقر مى شوند. و در اول سوره مؤ منون هم گذشت كه مراد از ارث دادن بهشت ، اين است كه : بهشت را برايشان باقى گذاشت ، با اينكه در معرض آن بود كه ديگران آن را ببرند و يا حداقل شريك ايشان شوند، ولى آن ديگران (در اثر گناه و شرك ) سهم بهشت خود را از دست دادند و به اينان منتقل گرديد.
«'''وَ أورَثَنَا الأرض'''» - مراد از كلمۀ «أرض» - به طورى كه گفته اند - زمين بهشت است. يعنى همان جايى كه بهشتيان در آن جا، مستقر مى شوند. و در اول سوره «مؤمنون» هم گذشت كه مراد از ارث دادن بهشت، اين است كه: بهشت را برايشان باقى گذاشت، با اين كه در معرض آن بود كه ديگران آن را ببرند و يا حداقل شريك ايشان شوند، ولى آن ديگران (در اثر گناه و شرك)، سهم بهشت خود را از دست دادند و به اينان منتقل گرديد.


«'''نتبوء من الجنة حيث نشاء'''» - اين جمله بيانگر ارث دادن زمين به ايشان است ، و اگر با اينكه جا داشت بفرمايد ((نتبوء منها((، فرمود: ((نتبوء من الجنة (( و خلاصه با اينكه جا داشت ضمير كلمه ((ارض (( را به كار ببرد كلمه جنت را آورد براى اين است كه كلمه ((ارض (( را معنا كند، و بفهماند كه منظور ما از ((ارض (( همان بهشت است .
«'''نَتَبَوّءُ مِنَ الجَنّةِ حَيثُ نَشَاء'''» - اين جمله، بيانگر ارث دادن زمين به ايشان است، و اگر با اين كه جا داشت بفرمايد «نَتَبَوّءُ مِنهَا»، فرمود: «نَتَبَوّءُ مِنَ الجَنّة»، و خلاصه با اين كه جا داشت ضمير كلمۀ «أرض» را به كار ببرد، كلمۀ «جنّت» را آورد، براى اين است كه كلمۀ «أرض» را معنا كند، و بفهماند كه منظور ما از «أرض»، همان بهشت است.


ولى بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از ((ارض (( همين زمين دنيا است . ولى تفسيرى است بسيار بى پايه ، مگر اينكه آن را توجيه كنند، و بگويند بهشت عبارت است از آخرت همين زمين دنيا، همچنان كه خداى تعالى فرموده : ((اولئك لهم عقبى الدار((.
ولى بعضى از مفسران گفته اند: مراد از «أرض»، همين زمين دنيا است، ولى تفسيرى است بسيار بى پايه. مگر اين كه آن را توجيه كنند، و بگويند: «بهشت»، عبارت است از آخرت همين زمين دنيا، همچنان كه خداى تعالى فرموده: «أُولَئِكَ لَهُم عُقبَى الدّار».


و معناى آيه اين است كه : پرهيزكاران بعد از داخل شدن در بهشت ، مى گويند حمد خدايى را كه به وعده خود وفا كرد، آن وعده اى كه مى داد كه به زودى ما را داخل بهشت مى كند. و يا آن وعده اى كه مى داد كه به زودى بهشت را به ما به ارث مى دهد، و ما در بهشت هر جايش كه دلمان بخواهد مسكن خواهيم كرد - و از اين جمله اخير به دست مى آيد كه بهشتيان هر چه بخواهند در بهشت دارند.
و معناى آيه اين است كه: پرهيزكاران بعد از داخل شدن در بهشت، مى گويند حمد خدايى را كه به وعدۀ خود وفا كرد. آن وعده اى كه مى داد كه به زودى، ما را داخل بهشت مى كند. و يا آن وعده اى كه مى داد كه به زودى، بهشت را به ما به ارث مى دهد، و ما در بهشت، هر جايش كه دلمان بخواهد، مسكن خواهيم كرد - و از اين جملۀ اخير به دست مى آيد كه بهشتيان، هرچه بخواهند، در بهشت دارند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۳ </center>
«'''فنعم اجر العاملين'''» - يعنى چه خوب است اجر آنهايى كه براى خدا عمل كردند، و اين جمله - به طورى كه از سياق برمى آيد - سخن اهل بهشت است . احتمال هم دارد تتمه كلام خداى تعالى باشد.
«'''فَنِعمَ أجرُ العَامِلِين'''» - يعنى: چه خوب است اجر آن هايى كه براى خدا عمل كردند. و اين جمله - به طورى كه از سياق بر مى آيد - سخن اهل بهشت است. احتمال هم دارد تتمۀ كلام خداى تعالى باشد.
<span id='link291'><span>
<span id='link291'><span>
«'''وَ تَرَى الْمَلَائكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسبِّحُونَ بحَمْدِ رَبهِمْ ...'''»:


كلمه ((حافين (( اسم فاعل از ماده ((حف (( است كه به معناى احاطه كردن و حلقه زدن دور چيزى است . و كلمه ((عرش (( عبارت است از آن مقامى كه فرامين و اوامر الهى از آن مقام صادر مى شود، فرامينى كه با آن امر عالم را تدبير مى كند. و ((ملائكه (( عبارتند از: مجريان مشيت خدا، و عاملان به اوامر او. و ديدن ملائكه به اين حال كنايه است از اينكه بعد از درهم پيچيده شدن آسمانها، ملائكه را به اين صورت و حال مى بينى .
«'''وَ تَرَى الْمَلَائكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسبِّحُونَ بحَمْدِ رَبّهِمْ ...'''»:


و معناى آيه اين است كه : تو در آن روز ملائكه را مى بينى در حالى كه گرداگرد عرشند و پيرامون آن طواف مى كنند، تا اوامر صادره را اجرا كنند، و نيز مى بينى كه سرگرم تسبيح خدا با حمد اويند.
كلمه «حَافّين»، اسم فاعل از ماده «حف» است، كه به معناى احاطه كردن و حلقه زدن دور چيزى است. و كلمه «عَرش»، عبارت است از آن مقامى كه فرامين و اوامر الهى از آن مقام صادر مى شود. فرامينى كه با آن، امر عالَم را تدبير مى كند. و «ملائكه»، عبارتند از: مجريان مشيت خدا، و عاملان به اوامر او. و ديدن ملائكه به اين حال، كنايه است از اين كه بعد از در هم پيچيده شدن آسمان ها، ملائكه را به اين صورت و حال مى بينى.


«'''و قضى بينهم'''» - احتمال دارد ضمير ((هم (( به ملائكه برگردد. و احتمال هم دارد به ملائكه و مردم هر دو برگردد. و احتمال هم دارد به جميع خلايق و يا تنها به مردم برگردد، و معناى ((قضاء(( داورى در بين اهل بهشت و اهل آتش و يا بين انبيا و امتهاى ايشان باشد.
و معناى آيه اين است كه: تو در آن روز، ملائكه را مى بينى در حالى كه گرداگرد عرش اند، و پيرامون آن طواف مى كنند، تا اوامر صادره را اجرا كنند، و نيز مى بينى كه سرگرم تسبيح خدا، با حمد اويند.


ولى يك نكته احتمال اخير را تضعيف مى كند و آن اين است كه داورى در بين مردم را قبلا در جمله ((و قضى بينهم بالحق و هم لا يظلمون (( فرموده بود و دوباره سخن از قضاى بين مردم راندن تكرارى است بى جهت .
«'''وَ قُضِىَ بَينَهُم'''» - احتمال دارد ضمير «هُم»، به ملائكه بر گردد. و احتمال هم دارد به ملائكه و مردم، هر دو بر گردد. و احتمال هم دارد به جميع خلايق و يا تنها به مردم بر گردد. و معناى «قَضَاء»، داورى در بين اهل بهشت و اهل آتش، و يا بين انبيا و امت هاى ايشان باشد.


ليكن ظاهر قضاوت در ما بين يك جماعت ، اين است كه به نفع بعضى ، و به ضرر بعضى داورى شود؛ چون در جايى قضا به كار مى آيد كه اختلافى در بين آن گروه بوده باشد و اختلاف در بين ملائكه فرض ندارد و همين خود مؤ يد آن است كه ضمير مزبور به ملائكه بر نگردد و به غير ملائكه يعنى مردم برگردد. چيزى كه هست كلمه قضا همان طور كه بر حكم حاكم و داورى او اطلاق مى شود، اطلاقش بر مجموع حكم و مقدمات و آثار و دنباله هاى آن ، از قبيل احضار دو طرف دعوى ، طرح دعوى ، و شهادت خواستن از شهود، حكم حاكم ، و رساندن حق به صاحب حق ، نيز صحيح است .
ولى يك نكته، احتمال اخير را تضعيف مى كند و آن، اين است كه: داورى در بين مردم را قبلا در جملۀ «وَ قُضِىَ بَينَهُم بِالحَقّ وَ هُم لَا يُظلَمُون» فرموده بود، و دوباره سخن از قضاى بين مردم راندن، تكرارى است بى جهت.


پس ممكن است مراد از كلمه ((قضا(( در آيه قبل ، خود حكم الهى باشد، و مراد از ((قضا(( در جمله مورد بحث مجموع جزئيات باشد، جزئياتى كه از ساعت مبعوث شدن تا آخرين لحظه ، يعنى لحظه داخل شدن دوزخيان در دوزخ و استقرار در آن و در آمدن بهشتيان در بهشت ، و استقرار در آن ، پيش مى آيد.
ليكن ظاهر قضاوت در مابين يك جماعت، اين است كه به نفع بعضى، و به ضرر بعضى داورى شود. چون در جايى قضا به كار مى آيد، كه اختلافى در بين آن گروه بوده باشد و اختلاف در بين ملائكه، فرض ندارد و همين، خود مؤيد آن است كه ضمير مزبور، به ملائكه بر نگردد و به غير ملائكه، يعنى مردم بر گردد.
 
چيزى كه هست، كلمه «قضا»، همان طور كه بر حكم حاكم و داورى او اطلاق مى شود، اطلاقش بر مجموع حكم و مقدمات و آثار و دنباله هاى آن، از قبيل احضار دو طرف دعوى، طرح دعوى، و شهادت خواستن از شهود، حكم حاكم، و رساندن حق به صاحب حق، نيز صحيح است.
 
پس ممكن است مراد از كلمۀ «قضا» در آيه قبل، خود حكم الهى باشد، و مراد از «قضا» در جمله مورد بحث، مجموع جزئيات باشد. جزئياتى كه از ساعت مبعوث شدن تا آخرين لحظه، يعنى لحظه داخل شدن دوزخيان در دوزخ و استقرار در آن و درآمدن بهشتيان در بهشت، و استقرار در آن، پيش مى آيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۴ </center>
پس با اين بيان اشكال تكرار كلمه ((قضا(( برطرف شده و تكرار آن بدون جهت نمى باشد.
پس با اين بيان، اشكال تكرار كلمۀ «قضا» برطرف شده و تكرار آن، بدون جهت نمى باشد.
 
«'''وَ قِيلَ الحَمدُ لِلّهِ رَبّ العَالَمِين'''» - اين كلمه، خاتمه آغاز و انجام خلقت است، و هم ثنايى است عمومى براى خداى تعالى، كه هيچ كارى نكرده و نمى كند، مگر آن كه آن كار، جميل و زيبا است.
 
بعضى از مفسران گفته اند: گويندۀ اين حمد، همان متقين هستند. چون حمد اولشان، براى داخل شدن در بهشت بوده، و حمد دومشان، براى اين بوده كه خدا حكم را به نفع آنان صادر فرمود و به حق، بين ايشان و غير ايشان داورى كرد.  


«'''و قيل الحمد لله رب العالمين'''» - اين كلمه خاتمه آغاز و انجام خلقت است ، و هم ثنايى است عمومى براى خداى تعالى ، كه هيچ كارى نكرده و نمى كند، مگر آنكه آن كار جميل و زيبا است .
بعضى ديگر گفته اند: گويندۀ آن ملائكه هستند، و اگر صريحا به ايشان نسبت نداد، براى اين است كه خواست تعظيمشان كرده باشد. بعضى ديگر گفته اند: صاحب اين كلام تمامى خلائق اند.


بعضى از مفسرين گفته اند: گوينده اين حمد همان متقين هستند، چون حمد اولشان براى داخل شدن در بهشت بوده ، و حمد دومشان براى اين بوده كه خدا حكم را به نفع آنان صادر فرمود و به حق بين ايشان و غير ايشان داورى كرد. بعضى ديگر گفته اند: گوينده آن ملائكه هستند، و اگر صريحا به ايشان نسبت نداد، براى اين است كه خواست تعظيمشان كرده باشد. بعضى ديگر گفته اند: صاحب اين كلام تمامى خلائق اند.
مؤيد وجه اول، اين آيه شريفه است كه در صفت اهل بهشت مى فرمايد: «وَ آخِرُ دَعوَيهُم أنِ الحَمدُ لِلّهِ رَبّ العَالَمِين». و اين، خود حمدى است عام، كه قبلا گفتيم حمد آخرين روز خلقت است.
مؤ يد وجه اول اين آيه شريفه است كه در صفت اهل بهشت مى فرمايد: ((و آخر دعويهم ان الحمد لله رب العالمين (( و اين خود حمدى است عام كه قبلا گفتيم حمد آخرين روز خلقت است .




۱۴٬۲۹۷

ویرایش