گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۶: خط ۳۶:


==روش متكلمين در تفسير قرآن و فرق بين تفسير و تطبيق ==
==روش متكلمين در تفسير قرآن و فرق بين تفسير و تطبيق ==
و اما متكلمين كه اقوال مختلفه اى در مذهب داشتند، همين اختلاف مسلك وادارشان كرد كه در تفسير و فهم معانى آيات قرآنى اسير آراء مذهبى خود باشند، و آيات را طورى معنا كنند كه با آن آراء موافق باشد، و اگر آيه اى مخالف يكى از آن آراء بود، تاءويل كنند، آنهم طورى تاءويل كنند كه باز مخالف ساير آراء مذهبيشان نباشد.
و اما متكلمين كه اقوال مختلفه اى در مذهب داشتند، همين اختلاف مسلك وادارشان كرد كه در تفسير و فهم معانى آيات قرآنى اسير آراء مذهبى خود باشند، و آيات را طورى معنا كنند كه با آن آراء موافق باشد، و اگر آيه اى مخالف يكى از آن آراء بود، تأويل كنند، آن هم طورى تأويل كنند كه باز مخالف ساير آراء مذهبيشان نباشد.
و ما فعلا به اين جهت كارى نداريم ، كه منشاء اتخاذ آراء خاصى در تفسير در برابر آراء ديگران ، و پيروى از مسلك مخصوصى ، آيا اختلاف نظريه هاى علمى است ، و يا منشاء آن تقليدهاى كوركورانه از ديگران است ، و يا صرفا تعصب هاى قومى است ، چون اينجا جاى بررسى آن نيست ، تنها چيزيكه بايد در اينجا بگوئيم اين است كه نام اين قسم بحث تفسيرى را تطبيق گذاشتن مناسب تر است ، تا آنرا تفسير بخوانيم ، چون وقتى ذهن آدمى مشوب و پابند نظريه هاى خاصى باشد، در حقيقت عينك رنگينى در چشم دارد، كه قرآن را نيز به همان رنگ مى بيند، و مى خواهد نظريه خود را بر قرآن تحميل نموده ، قرآن را با آن تطبيق دهد، پس بايد آن را تطبيق ناميد نه تفسير.
و ما فعلا به اين جهت كارى نداريم كه منشأ اتخاذ آراء خاصى در تفسير در برابر آراء ديگران و پيروى از مسلك مخصوصى، آيا اختلاف نظريه هاى علمى است ، و يا منشأ آن تقليدهاى كوركورانه از ديگران است، و يا صرفا تعصب هاى قومى است. چون اين جا، جاى بررسى آن نيست. تنها چيزي كه بايد در اين جا بگویيم، اين است كه: نام اين قسم بحث تفسيرى را تطبيق گذاشتن مناسب تر است، تا آن را تفسير بخوانيم. چون وقتى ذهن آدمى مشوب و پابند نظريه هاى خاصى باشد، در حقيقت عينك رنگينى در چشم دارد، كه قرآن را نيز به همان رنگ مى بيند، و مى خواهد نظريه خود را بر قرآن تحميل نموده، قرآن را با آن تطبيق دهد. پس بايد آن را تطبيق ناميد، نه تفسير.
آرى فرق است بين اينكه يك دانشمند، وقتى پيرامون آيه اى از آيات فكر و بحث مى كند، با خود بگويد: ببينم قرآن چه ميگويد؟ يا آنكه بگويد اين آيه را به چه معنائى حمل كنيم ، اولى كه ميخواهد بفهمد آيه قرآن چه ميگويد، بايد تمامى معلومات و نظريه هاى علمى خود را موقتا فراموش كند، و به هيچ نظريه علمى تكيه نكند، ولى دومى نظريات خود را در مسئله دخالت داده ، و بلكه بر اساس آن نظريه ها بحث را شروع مى كند، و معلوم است كه اين نوع بحث ، بحث از معناى خود آيه نيست .
 
آرى فرق است بين اين كه يك دانشمند، وقتى پيرامون آيه اى از آيات فكر و بحث مى كند، با خود بگويد: ببينم قرآن چه مي گويد؟ يا آن كه بگويد: اين آيه را به چه معنایى حمل كنيم. اولى كه مي خواهد بفهمد آيه قرآن چه مي گويد، بايد تمامى معلومات و نظريه هاى علمى خود را موقتا فراموش كند، و به هيچ نظريه علمى تكيه نكند، ولى دومى نظريات خود را در مسئله دخالت داده، و بلكه براساس آن نظريه ها بحث را شروع مى كند. و معلوم است كه اين نوع بحث، بحث از معناى خود آيه نيست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۱ </center>
<span id='link5'><span>
<span id='link5'><span>
==روش فلاسفه مشاء و اشراقى و متصوفه در تفسير قرآن ==
==روش فلاسفه مشاء و اشراقى و متصوفه در تفسير قرآن ==
و اما فلاسفه ؟ آنان نيز به همان دچار شدند كه متكلمين شدند، وقتى به بحث در پيرامون قرآن پرداختند، سر از تطبيق و تاءويل آيات مخالف با آراء مسلم شان در آوردند، البته منظور ما از فلسفه ، فلسفه بمعناى اخص آن يعنى فلسفه الهى به تنهائى نيست ، بلكه منظور، فلسفه بمعناى اعم آن است ، كه شامل همه علوم رياضيات و طبيعيات و الهيات و حكمت عملى ميشود.
و اما فلاسفه ؟ آنان نيز به همان دچار شدند كه متكلمين شدند، وقتى به بحث در پيرامون قرآن پرداختند، سر از تطبيق و تاءويل آيات مخالف با آراء مسلم شان در آوردند، البته منظور ما از فلسفه ، فلسفه بمعناى اخص آن يعنى فلسفه الهى به تنهائى نيست ، بلكه منظور، فلسفه بمعناى اعم آن است ، كه شامل همه علوم رياضيات و طبيعيات و الهيات و حكمت عملى ميشود.
۱۳٬۸۷۹

ویرایش