گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<span id='link319'><span>
<span id='link319'><span>
==تقاضاى تعليم از طرف موسى «ع» و پاسخ حضرت خضر«ع» ==
==تقاضاى تعليم از طرف موسى «ع» و پاسخ حضرت خضر«ع» ==
«'''قَالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُك عَلى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْت رُشداً'''»:
«'''قَالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُك عَلى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشداً'''»:
كلمه ((رشد(( در معنا مخالف ((غى (( است ، آن به معناى اصابت به واقع وصواب واين به معناى خطا رفتن است . كلمه ((رشد(( در آيه شريفه ، مفعول له ويا مفعول به است . ومعناى آيه اين است كه : موسى گفت آيا اجازه مى دهى كه با توبيايم ، وتورا بر اين اساس پيروى كنم كه آنچه خدا به توداده براى اينكه من هم به وسيله آن رشد يابم به من تعليم كنى ؟ و(يا) آنچه را كه خدا از رشد به توداده به من هم تعليم كنى؟


«'''قَالَ إِنَّك لَن تَستَطِيعَ مَعِىَ صبراً'''»:
كلمه «رشد» در معنا مخالف «غىّ» است. آن، به معناى اصابت به واقع و صواب و اين، به معناى خطا رفتن است. كلمه «رشد» در آيه شريفه، مفعولٌ له و يا مفعولٌ به است. و معناى آيه، اين است كه:
در اين جمله خويشتن دارى وصبر موسى را در برابر آنچه از اومى بيند با تاكيد نفى مى كند،
 
موسى گفت: آيا اجازه مى دهى كه با تو بيايم، و تو را بر اين اساس پيروى كنم كه آنچه خدا به تو داده، براى اين كه من هم به وسيله آن رشد يابم، به من تعليم كنى؟ و (يا) آنچه را كه خدا از رشد به تو داده، به من هم تعليم كنى؟
 
«'''قَالَ إِنَّك لَن تَستَطِيعَ مَعِىَ صَبراً'''»:
در اين جمله، خويشتندارى و صبر موسى را در برابر آنچه از او مى بيند، با تأكيد نفى مى كند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۷۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۷۵ </center>
و خلاصه مى گويد: تونمى توانى آنچه را كه در طريق تعليم از من مى بينى تحمل كنى ودليل بر اين تاكيد چند چيز است ، اول كلمه ((ان (( دوم آوردن كلمه صبر است به صورت نكره در سياق نفى ، چون نكره در سياق نفى ، افاده عموميت مى كند. سوم اينكه گفت : تو استطاعت وتوانايى صبر را ندارى ونفرمود ((نسبت به آنچه كه تورا تعليم دهم صبر ندارى ((
و خلاصه مى گويد: تو نمى توانى آنچه را كه در طريق تعليم از من مى بينى، تحمل كنى و دليل بر اين تأكيد چند چيز است:
 
اول: كلمۀ «إنّ».
 
دوم: آوردن كلمۀ «صبر» است، به صورت نكره در سياق نفى. چون نكره در سياق نفى، افاده عموميت مى كند.  


چهارم اينكه قدرت بر صبر را با نفى سبب قدرت كه عبارت است از احاطه وعلم به حقيقت وتاويل واقع نفى مى كند پس در حقيقت فعل را با نفى يكى از اسبابش نفى كرده ، ولذا مى بينيم موسى در هنگامى كه آن عالم معنا وتاويل كرده هاى خود را بيان كرد تغيرى نكرد، بلكه در هنگام ديدن آن كرده ها در مسير تعليم بر او تغير كرد، و وقتى برايش معنا كرد قانع شد. آرى ، علم حكمى دارد ومظاهر علم حكمى ديگر.
سوم اين كه گفت: تو استطاعت و توانايى صبر را ندارى. و نفرمود: «نسبت به آنچه كه تو را تعليم دهم، صبر ندارى».


نظير اين تفاوتى كه در علم ودر مظاهر علم رخ داده داستان موسى (عليه السلام) است در قضيه گوساله كه در سوره اعراف آمده ، با اينكه خداى تعالى در ميقات به اوخبر داد كه قوم توبعد از آمدنت به وسيله سامرى گمراه شدند، وخبر دادن خدا از هر خبر ديگرى صادقتر است ، با اين وصف آنجا هيچ عصبانى نشد ولى وقتى به ميان قوم آمد ومظاهر آن علمى را كه در ميقات به دست آورده بود با چشم خود ديد پر از خشم وغيظ شده الواح را انداخت ، وموى سر برادر را گرفت و كشيد.  
چهارم اين كه: قدرت بر صبر را با نفى سبب قدرت، كه عبارت است از احاطه و علم به حقيقت و تأويل واقع نفى مى كند. پس در حقيقت، فعل را با نفى يكى از اسبابش نفى كرده، و لذا مى بينيم موسى در هنگامى كه آن عالم معنا و تأويل كرده هاى خود را بيان كرد، تغيرى نكرد، بلكه در هنگام ديدن آن كرده ها در مسير تعليم بر او تغير كرد، و وقتى برايش معنا كرد، قانع شد. آرى، علم حكمى دارد و مظاهر علم حكمى ديگر.
پس جمله ((انك لن تستطيع معى صبرا...(( اخبار به اين است كه تو طاقت روش تعليمى مرا ندارى ، نه اينكه تو طاقت علم را ندارى.


«'''وَ كَيْف تَصبرُ عَلى مَا لَمْ تحِط بِهِ خُبراً'''»:
نظير اين تفاوتى كه در علم و در مظاهر علم رخ داده، داستان موسى «عليه السلام» است در قضيه گوساله، كه در سوره «اعراف» آمده. با اين كه خداى تعالى در ميقات به او خبر داد كه قوم تو، بعد از آمدنت به وسيله سامرى گمراه شدند، و خبر دادن خدا از هر خبر ديگرى صادق تر است. با اين وصف آن جا هيچ عصبانى نشد، ولى وقتى به ميان قوم آمد و مظاهر آن علمى را كه در ميقات به دست آورده بود، با چشم خود ديد، پر از خشم و غيظ شده، الواح را انداخت و موى سر برادر را گرفت و كشيد.


كلمه ((خبر(( به معناى علم است ، وعلم هم به معناى تشخيص و تميز است ، ومعنا اين است كه : خبر و اطلاع تو به اين روش وطريقه احاطه پيدا نمى كند.
پس جمله «إنَّكَ لَن تَستَطِيعَ مَعِىَ صَبراً...»، إخبار به اين است كه: تو طاقت روش تعليمى مرا ندارى. نه اين كه تو طاقت علم را ندارى.


«'''قَالَ ستَجِدُنى إِن شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لاأَعْصى لَك أَمْراً'''»:
«'''وَ كَيْف تَصبرُ عَلى مَا لَمْ تُحِط بِهِ خُبراً'''»:
موسى (عليه السلام) در اين جمله وعده مى دهد كه به زودى خواهى ديد كه صبر مى كنم وتورا مخالفت وعصيان نمى كنم ، ولى وعده خود را مقيد به مشيت خدا كرد تا اگر تخلف نمود دروغ نگفته باشد. وجمله ((و لا اعصى ...(( عطف است بر كلمه ((صابرا(( چون كلمه مزبور هر چند وصف است ، ولى معناى فعل را مى دهد، وبنابراين وعده ((لا اعصى (( هم مقيد به مشيت هست . پس اگر نهى او را از سؤال مخالفت كرد بارى وعده ((لااعصى (( را خلف نكرد، چون اين وعده نيز مقيد بوده.
 
كلمه «خُبر» به معناى علم است، و علم هم به معناى تشخيص و تميز است، و معنا اين است كه: خبر و اطلاع تو به اين روش و طريقه احاطه پيدا نمى كند.
 
«'''قَالَ سَتَجِدُنى إِن شَاءَ اللَّهُ صَابِراً وَ لا أَعْصى لَكَ أَمْراً'''»:
 
موسى «عليه السلام» در اين جمله، وعده مى دهد كه به زودى خواهى ديد كه صبر مى كنم و تو را مخالفت و عصيان نمى كنم. ولى وعده خود را مقيد به مشيت خدا كرد، تا اگر تخلف نمود، دروغ نگفته باشد.  
 
و جمله «وَ لَا أعصِى...»، عطف است بر كلمه «صَابِراً». چون كلمه مزبور، هرچند وصف است، ولى معناى فعل را مى دهد. و بنابراين، وعده «لَا أعصِى» هم مقيد به مشيت هست. پس اگر نهى او را از سؤال مخالفت كرد، بارى وعده «لَا أعصِى» را خلف نكرد، چون اين وعده نيز مقيد بوده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۷۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۷۶ </center>
«'''قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنى فَلاتَسئَلْنى عَن شىْءٍ حَتى أُحْدِث لَك مِنْهُ ذِكْراً'''»:
«'''قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنى فَلاتَسئَلْنى عَن شَئٍ حَتّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً'''»:


ظاهر اين است كه كلمه ((منه (( متعلق به كلمه ((ذكرا(( باشد، و احداث ذكر از هر چيز به معناى ابتداء وآغاز به ذكر آن است بدون اينكه از طرف مقابل تقاضايى شده باشد. ومعناى جمله اين است كه : اگر پيروى مرا كردى بايد از هر چيزى كه ديدى وبرايت گران آمد سؤ ال نكنى تا خودم در بيان معنا و وجه آن ابتداء كنم. ودر اين جمله اشاره است به اينكه به زودى از من حركاتى خواهى ديد كه تحملش بر تو گران مى آيد، ولى به زودى من خودم برايت بيان مى كنم . اما براى موسى مصلحت نيست كه ابتداء به سؤال و استخبار كند، بلكه سزاوار اواين است كه صبر كند تا خضر خودش بيان كند.
ظاهر اين است كه كلمه «مِنهُ»، متعلق به كلمه «ذِكراً» باشد، و «احداث ذكر» از هر چيز به معناى ابتداء و آغاز به ذكر آن است، بدون اين كه از طرف مقابل تقاضايى شده باشد.  
 
و معناى جمله، اين است كه: اگر پيروى مرا كردى، بايد از هر چيزى كه ديدى و برايت گران آمد، سؤال نكنى، تا خودم در بيان معنا و وجه آن ابتداء كنم.  
 
و در اين جمله، اشاره است به اين كه: به زودى از من حركاتى خواهى ديد، كه تحملش بر تو گران مى آيد، ولى به زودى من خودم برايت بيان مى كنم. اما براى موسى مصلحت نيست كه ابتداء به سؤال و استخبار كند، بلكه سزاوار او اين است كه صبر كند تا خضر، خودش بيان كند.
<span id='link320'><span>
<span id='link320'><span>
==ادب و تواضع فراوان موسى«ع»، در برابر استاد ==
==ادب و تواضع فراوان موسى«ع»، در برابر استاد ==
مطلب عجيبى كه از اين داستان استفاده مى شود رعايت ادبى است كه موسى (عليه السلام) در مقابل استادش حضرت خضر نموده ، واين آيات آن را حكايت كرده است ، با اينكه موسى (عليه السلام) كليم الله ، ويكى از انبياى اولواالعزم وآورنده تورات بوده ، مع ذلك در برابر يك نفر كه مى خواهد به او چيز بياموزد چقدر رعايت ادب كرده است!
مطلب عجيبى كه از اين داستان استفاده مى شود رعايت ادبى است كه موسى (عليه السلام) در مقابل استادش حضرت خضر نموده ، واين آيات آن را حكايت كرده است ، با اينكه موسى (عليه السلام) كليم الله ، ويكى از انبياى اولواالعزم وآورنده تورات بوده ، مع ذلك در برابر يك نفر كه مى خواهد به او چيز بياموزد چقدر رعايت ادب كرده است!
۱۴٬۱۲۰

ویرایش