گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۲۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۱: خط ۲۱:
==اشاره به اقسام نام های خداوند، و مراد از جملۀ «فَلَهُ الأسمَاءُ الحُسنَى»==
==اشاره به اقسام نام های خداوند، و مراد از جملۀ «فَلَهُ الأسمَاءُ الحُسنَى»==


و جمله ((فله الاسماء الحسنى (( جواب شرط مزبور است كه از باب نهادن سبب در جاى مسبب چنين آمده، و معناى آن اين است كه : هر يك از اين دواسم را بخوانيد يكى از اسماء احسن خدا را خوانده ايد، براى اينكه همه اسماء حسنى از آن اواست ، پس اسماء كه دلالت بر مسميات دارند دو قسم اند: يكى آنهائى كه دلالت مى كنند بر مسمياتى كه داراى حسنند، وديگر آنهائى كه دلالت مى كنند بر مسمياتى كه داراى قبح اند، و چون قبح در ساحت مقدس خداى تعالى راه ندارد لاجرم تنها قسم اول در آنجا يافت مى شود. وهمان قسم هم باز دونوع است:
و جملۀ «فَلَهُ الأسمَاءُ الحُسنَى»، جواب شرط مزبور است كه از باب نهادن سبب در جاى مسبّب چنين آمده، و معناى آن اين است كه: هر يك از اين دو اسم را بخوانيد، يكى از اسماء أحسن خدا را خوانده ايد. براى اين كه همه اسماء حُسنا، از آنِ اوست.  


يكى آن اسماء حسنايى كه حسن محضند، وآميخته با نقص وقبح نيستند، مانند غنائى كه آميخته با فقر نباشد، و حياتى كه موت همراه نداشته باشد وعزتى كه با ذلت در هم نباشد.
پس «اسماء» كه بر مسمّيات دلالت دارند، دو قسم اند: يكى آن هایى كه دلالت مى كنند بر مسمّياتى كه داراى حُسن اند، و ديگر آن هایى كه دلالت مى كنند بر مسمّياتى كه داراى قبح اند. و چون قبح در ساحت مقدس خداى تعالى راه ندارد، لاجرم تنها قسم اول در آن جا يافت مى شود. و همان قسم هم، باز دو نوع است:


و ديگر آن اسماء حسنايى كه آميخته با قبح باشند، ليكن حسن آنها بر قبحشان فزونى دارد.
يكى آن اسماء حُسنايى كه حُسن محض اند، و آميخته با نقص و قبح نيستند. مانند غنائى كه آميخته با فقر نباشد، و حياتى كه موت همراه نداشته باشد و عزّتى كه با ذّلت در هم نباشد.


از اين دوقسم تنها قسم اول اسماء خداست كه عبارت است از هر اسمى كه در معنايش احسن الاسماء باشد، همچنانكه پيشوايان دين فرموده اند «خداى تعالى غنى است»، اما نه چون اغنياء، حى است اما نه چون احياء، عزيز است ، نه چون عزيزان، عليم است ، نه چون علماء (( و همان گونه كه از اسماء، آنهايى كه حسن محضند براى خداى تعالى است، از هر كمالى هم صرف وخالص آن كه هيچ شائبه و آميختگى با خلافش ندارد، براى خداوند ثابت است.
و ديگر، آن اسماء حُسنايى كه آميخته با قبح باشند، ليكن حُسن آن ها بر قبحشان فزونى دارد.


ضمير ((له (( در جمله ((فله الاسماء الحسنى (( به ذات خدا كه از هر اسم ورسمى متعالى است برمى گردد، نه به دواسم ((اللّه (( و ((رحمان ((، زيرا مراد از آن دو- همانطور كه گفتيم - دواسم است ، نه ذات متعالى كه همان مسمى به آن دواسم است ، زيرا معنا ندارد كه كسى بگويد: ((هر يك از دواسم را بخوانيد، بارى براى آن اسم همه اسماء حسنى ويا بقيه اسماء حسنى هست».  
از اين دو قسم، تنها قسم اول، اسماء خداست، كه عبارت است از: هر اسمى كه در معنايش أحسن الاسماء باشد. همچنان كه پيشوايان دين فرموده اند: «خداى تعالى، غنىّ است، اما نه چون اغنياء. حىّ است، اما نه چون احياء. عزيز است، نه چون عزيزان. عليم است، نه چون علماء». و همان گونه كه از اسماء، آن هايى كه حُسن محض اند، براى خداى تعالى است، از هر كمالى هم صرف و خالص آن كه هيچ شائبه و آميختگى با خلافش ندارد، براى خداوند ثابت است.


پس معناى صحيح همين است كه بگوييم: هر يك از اسماء خدا را بخوانيد مانعى ندارد، چون همه آنها اسماء او هستند، چون تمامى آنها حسنايند و اسماء حسنى هم تماميش از خداست ، واين اسماء وسايل خواندن خدايند، چه خود خدا را بخوانيد، چه آن اسماء را هيچ فرقى ندارد، چون اسماء مذكور تنها اسماء اويند، واسم آئينه و نماياننده مسمى وعنوان اواست - دقت بفرمائيد.
ضمير «لَهُ» در جملۀ «فَلَهُ الأسمَاءُ الحُسنَى»، به ذات خدا كه از هر اسم و رسمى متعالى است، بر مى گردد، نه به دو اسم «اللّه» و «رحمان». زيرا مراد از آن دو - همان طور كه گفتيم - دو اسم است، نه ذات متعالى، كه همان مسمّى به آن دو اسم است. زيرا معنا ندارد كه كسى بگويد: «هر يك از دو اسم را بخوانيد، بارى براى آن اسم، همۀ اسماء حُسنى و يا بقيه اسماء حُسنى هست».
 
پس معناى صحيح همين است كه بگوييم: هر يك از اسماء خدا را بخوانيد، مانعى ندارد. چون همه آن ها، اسماء او هستند. چون تمامى آن ها، حُسنايند و اسماء حسنى هم، تمامی اش از خداست، و اين اسماء وسايل خواندن خدايند. چه خود خدا را بخوانيد، چه آن اسماء را هيچ فرقى ندارد. چون اسماء مذكور، تنها اسماء اويند، و اسم، آئينه و نماياننده مسمّى و عنوان اوست - دقت فرمایيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۳۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۳۱۰ </center>
اين آيه از آيات برجسته قرآنى است كه آن حقيقتى را كه قرآن كريم از مساءله توحيد ذات وتوحيد عبادت در قبال ديد وثنيت (دوگانه پرستى ) نسبت به توحيد در ذات وشرك در عبادت مى بيند آشكار وروشن مى سازد.
اين آيه، از آيات برجسته قرآنى است كه آن حقيقتى را كه قرآن كريم، از مسأله «توحيد ذات» و «توحيد عبادت» در قبال ديد وثنيت (دوگانه پرستى) نسبت به توحيد در ذات و شرك در عبادت مى بيند، آشكار و روشن مى سازد.
<span id='link203'><span>
<span id='link203'><span>
==اين آيه، عقيده وثنيت را درباره اسماء و صفات الهى رد مى كند ==
==اين آيه، عقيده وثنيت را درباره اسماء و صفات الهى رد مى كند ==
آرى پيروان وثنيت - همانطور كه در جلد دهم اين كتاب پاره اى از اعتقاداتشان را نقل كرديم - خداى سبحان را ذاتى متعال از هر حد و وصفى مى بينند، ووقتى همين ذات مطلق به يكى از مشخصات كه خود اسمى است از اسماء مشخص مى شود همان تشخص را تولد مى خوانند، واز ديد وثنيت ملائكه وجن مظاهر عاليه اى براى اسماء هستند، وبه همين جهت آن دورا فرزندان خدا دانستند كه در عالم وجود دخل وتصرف دارند. ونيز از ديد آنان عبادت عبادت كاران و توجه هر متوجهى از مرحله ظهور اسماء ومرتبه فرزندان خدا كه مظاهر اسماء اويند تجاوز نمى كند (و به خدا نمى رسد، هر چند كه اوخيال كند متوجه خدا شده بلكه در حقيقت متوجه همان فرزندان خدا گشته است).
آرى پيروان وثنيت - همانطور كه در جلد دهم اين كتاب پاره اى از اعتقاداتشان را نقل كرديم - خداى سبحان را ذاتى متعال از هر حد و وصفى مى بينند، ووقتى همين ذات مطلق به يكى از مشخصات كه خود اسمى است از اسماء مشخص مى شود همان تشخص را تولد مى خوانند، واز ديد وثنيت ملائكه وجن مظاهر عاليه اى براى اسماء هستند، وبه همين جهت آن دورا فرزندان خدا دانستند كه در عالم وجود دخل وتصرف دارند. ونيز از ديد آنان عبادت عبادت كاران و توجه هر متوجهى از مرحله ظهور اسماء ومرتبه فرزندان خدا كه مظاهر اسماء اويند تجاوز نمى كند (و به خدا نمى رسد، هر چند كه اوخيال كند متوجه خدا شده بلكه در حقيقت متوجه همان فرزندان خدا گشته است).
۱۴٬۲۸۳

ویرایش