گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۲۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۰۸ </center>
در اين آيه خصيصه اى براى مردم با ايمان ذكر مى كند، وآن اين است كه قرآن مايه خضوع وخشوع ايشان است ، همچنانكه قبلا هم فرموده بود: «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين» و يك خصيصه از خصائص مشركين را از مؤ منين نفى مى نمايد، وآن مساءله انكار بعث است.
در اين آيه، خصيصه اى براى مردم با ايمان ذكر مى كند، و آن، اين است كه: قرآن، مايه خضوع و خشوع ايشان است، همچنان كه قبلا هم فرموده بود: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنِين»، و يك خصيصه از خصائص مشركان را از مؤمنان نفى مى نمايد، و آن، مسأله انكار بعث است.


و اين سه آيه مى فهماند كه قرآن كريم از ايمان آوردن مشركين بى نياز است ، البته نه از اين جهت كه ايمان كسانى كه قبلا علم داده شده بودند، احتياج قرآن را رفع مى كند، وديگر به ايمان مشركين احتياج ندارد، بلكه از اين جهت كه ايمان آن دسته كه گفتيم كاشف از اين است كه اين كتاب ، كتاب حقى است كه در حقانيت و كمالش محتاج به ايمان هيچ مؤ منى وتصديق هيچ مصدقى نيست. اگر كسى ايمان آورد به سود خود اوست واگر كفر ورزد به ضرر خود اوست ، نه به سود وزيان قرآن.
و اين سه آيه مى فهماند كه قرآن كريم، از ايمان آوردن مشركان بى نياز است، البته نه از اين جهت كه ايمان كسانى كه قبلا علم داده شده بودند، احتياج قرآن را رفع مى كند، و ديگر به ايمان مشركان احتياج ندارد، بلكه از اين جهت كه ايمان آن دسته كه گفتيم، كاشف از اين است كه اين كتاب، «كتاب حقّى» است كه در حقانيت و كمالش، به ايمان هيچ مؤمنى و تصديق هيچ مصدّقى، محتاج نيست. اگر كسى ايمان آورد، به سود خود اوست و اگر كفر ورزد، به ضرر خود اوست، نه به سود و زيان قرآن.


قبلا خداى سبحان اعراض مشركين از قرآن وكفرشان به آن وبى اعتنائيشان به آيت بودن آن واقتراحشان ، آياتى ديگر را بيان كرده بود و سپس صفات كمال ودلائل معجزه بودن لفظ ومعناى قرآن ونفوذ اثر آن در دلها وكيفيت نزولش را آنقدر كه بدانند كتابى است كه الى الابد دستخوش فساد نمى شود را بيان كرده بود، اينك در اين آيات سه گانه اين معنا را بيان مى كند كه قرآن از ايمان ايشان بى نياز است ، ايشان خود مى دانند كه از كفر وايمان به قرآن كداميك را اختيار كنند.
قبلا خداى سبحان، اعراض مشركان از قرآن و كفرشان به آن و بى اعتنائی شان به آيت بودن آن و اقتراحشان، آياتى ديگر را بيان كرده بود، و سپس صفات كمال و دلائل معجزه بودن لفظ و معناى قرآن و نفوذ اثر آن در دل ها و كيفيت نزولش را آن قدر كه بدانند كتابى است كه إلى الابد دستخوش فساد نمى شود را، بيان كرده بود، اينك در اين آيات سه گانه، اين معنا را بيان مى كند كه قرآن از ايمان ايشان بى نياز است. ايشان خود مى دانند كه از كفر و ايمان به قرآن، كداميك را اختيار كنند.


«'''قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ أَيًّا مَّا تَدْعُوا فَلَهُ الاَسمَاءُ الحُْسنى'''»:
«'''قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ أَيًّا مَّا تَدْعُوا فَلَهُ الاَسمَاءُ الحُْسنى'''»:


لفظ ((او(( در اين آيه يكسانى ويا اباحه هر دوطرف را افاده مى كند و مراد از كلمه ((اللّه (( وكلمه ((الرحمن (( دواسم است كه بر يك مسمى دلالت مى كنند، نه دومسمى . ومعناى آيه اين است كه : ((خدا را چه به اسم اللّه بخوانيد وچه به اسم رحمان اورا خوانده ايد وميان اين دوگونه خواندن فرقى نيست ((
لفظ «أو» در اين آيه، يكسانى و يا اباحه هر دو طرف را افاده مى كند، و مراد از كلمۀ «اللّه» و كلمۀ «الرحمن»، دو اسم است كه بر يك مسمّى دلالت مى كنند، نه دو مسمّى.  
وجمله ((ايا ما تدعوا(( شرطيه است وكلمه ((ما(( نظير ((ما(( ئى است كه در جمله ((فبما رحمة من اللّه (( ونيز در جمله ((عما قليل ليصبحن نادمين (( به كار رفته است ، وكلمه ((ايا(( كه شرطيه است مفعول ((تدعوا(( مى باشد.
 
و معناى آيه اين است كه: «خدا را، چه به اسم اللّه بخوانيد و چه به اسم رحمان او را خوانده ايد و ميان اين دو گونه خواندن، فرقى نيست».
 
و جملۀ «أيّاً مَا تَدعُوا»، شرطيه است و كلمۀ «مَا»، نظير «ما» ئى است كه در جملۀ «فَبِمَا رَحمَةٍ مِنَ اللّه»، و نيز در جملۀ «عَمَّا قَلِيلٍ لَيُصبِحُنَّ نَادِمِين» به كار رفته است، و كلمۀ «أيّاً» كه شرطيه است، مفعول «تَدعُوا» مى باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۰۹ </center>
اشاره به اقسام نام ها و بيان مراد از جمله: «فله الاسماء الحسنى»
==اشاره به اقسام نام های خداوند، و مراد از جملۀ «فَلَهُ الأسمَاءُ الحُسنَى»==


و جمله ((فله الاسماء الحسنى (( جواب شرط مزبور است كه از باب نهادن سبب در جاى مسبب چنين آمده، و معناى آن اين است كه : هر يك از اين دواسم را بخوانيد يكى از اسماء احسن خدا را خوانده ايد، براى اينكه همه اسماء حسنى از آن اواست ، پس اسماء كه دلالت بر مسميات دارند دو قسم اند: يكى آنهائى كه دلالت مى كنند بر مسمياتى كه داراى حسنند، وديگر آنهائى كه دلالت مى كنند بر مسمياتى كه داراى قبح اند، و چون قبح در ساحت مقدس خداى تعالى راه ندارد لاجرم تنها قسم اول در آنجا يافت مى شود. وهمان قسم هم باز دونوع است:
و جمله ((فله الاسماء الحسنى (( جواب شرط مزبور است كه از باب نهادن سبب در جاى مسبب چنين آمده، و معناى آن اين است كه : هر يك از اين دواسم را بخوانيد يكى از اسماء احسن خدا را خوانده ايد، براى اينكه همه اسماء حسنى از آن اواست ، پس اسماء كه دلالت بر مسميات دارند دو قسم اند: يكى آنهائى كه دلالت مى كنند بر مسمياتى كه داراى حسنند، وديگر آنهائى كه دلالت مى كنند بر مسمياتى كه داراى قبح اند، و چون قبح در ساحت مقدس خداى تعالى راه ندارد لاجرم تنها قسم اول در آنجا يافت مى شود. وهمان قسم هم باز دونوع است:
۱۴٬۲۷۴

ویرایش