گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۲۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۳۶: خط ۳۶:
و اگر نسبت وحى را به روح داد و فرمود: روح را به تو وحى كرديم، با اين كه روح از موجودات عينى و از اعيان خارجى است و وحى به معناى كلام پنهان است، از اين باب است كه اين سلسله از موجودات، يعنى ارواح كه موجوداتى طاهر و مقدس اند، همان طور كه موجوداتى مقدس از خلق خدا هستند، يكى از كلمات خداى تعالى نيز هستند، همان طورى كه در قرآن، عيسى بن مريم را كلمۀ خدا ناميده و فرموده: «وَ كَلِمَتُهُ ألقَيهَا إلَى مَريَمَ وَ رُوحٌ مِنهُ».
و اگر نسبت وحى را به روح داد و فرمود: روح را به تو وحى كرديم، با اين كه روح از موجودات عينى و از اعيان خارجى است و وحى به معناى كلام پنهان است، از اين باب است كه اين سلسله از موجودات، يعنى ارواح كه موجوداتى طاهر و مقدس اند، همان طور كه موجوداتى مقدس از خلق خدا هستند، يكى از كلمات خداى تعالى نيز هستند، همان طورى كه در قرآن، عيسى بن مريم را كلمۀ خدا ناميده و فرموده: «وَ كَلِمَتُهُ ألقَيهَا إلَى مَريَمَ وَ رُوحٌ مِنهُ».


پس روح را از اين رو «كلمه» ناميده كه مانند ساير كلمات، بر مراد صاحب خود دلالت مى كند، و وقتى جایز باشد روح را كلمه بناميم، پس جایز خواهد بود كه آن را وحى نيز بناميم. و اگر در آن آيه، عيسى بن مريم را كلمه اى از خود (كَلِمَةً مِنهُ) دانستهريال بدين جهت بوده كه پيدايش عيسى به وسيله كلمه «ايجاد» بوده، بدون اين كه سبب هاى عادى كه در تكون انسان دخالت دارند، در او دخالت داشته و واسطه شده باشند. به شهادت اين كه خود قرآن صريحا فرموده: «إنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ».
پس روح را از اين رو «كلمه» ناميده كه مانند ساير كلمات، بر مراد صاحب خود دلالت مى كند، و وقتى جایز باشد روح را كلمه بناميم، پس جایز خواهد بود كه آن را وحى نيز بناميم. و اگر در آن آيه، عيسى بن مريم را كلمه اى از خود (كَلِمَةً مِنهُ) دانسته، بدين جهت بوده كه پيدايش عيسى به وسيله كلمه «ايجاد» بوده، بدون اين كه سبب هاى عادى كه در تكون انسان دخالت دارند، در او دخالت داشته و واسطه شده باشند. به شهادت اين كه خود قرآن صريحا فرموده: «إنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ».


خداى سبحان، براى روشن كردن و واضح نمودن حقيقت روح اين را نيز فرموده: «قُل الرُّوحُ مِن أمرِ رَبِّى»، و ظاهر از كلمۀ «مِن»، اين است كه حقيقت جنس را معنا مى كند. همچنان كه اين كلمه در ساير آيات وارده در اين باب بيانيّه است. مانند آيه: «يُلقِ الرُّوحُ مِن أمرِهِ»، و آيه: «يُنَزّلُ المَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِن أمرِهِ»، و آيه: «أوحَينَا إلَيكَ رُوحاً مِن أمرِنَا»، و آيه: «تَنَزَّلُ المَلَائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإذنِ رَبِّهِم مِن كُلِّ أمر»، كه در همه اين ها، كلمه «مِن» مى فهماند «روح»، از جنس و سنخ «امر» است.
خداى سبحان، براى روشن كردن و واضح نمودن حقيقت روح اين را نيز فرموده: «قُل الرُّوحُ مِن أمرِ رَبِّى»، و ظاهر از كلمۀ «مِن»، اين است كه حقيقت جنس را معنا مى كند. همچنان كه اين كلمه در ساير آيات وارده در اين باب بيانيّه است. مانند آيه: «يُلقِ الرُّوحَ مِن أمرِهِ»، و آيه: «يُنَزّلُ المَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِن أمرِهِ»، و آيه: «أوحَينَا إلَيكَ رُوحاً مِن أمرِنَا»، و آيه: «تَنَزَّلُ المَلَائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإذنِ رَبِّهِم مِن كُلِّ أمر»، كه در همه اين ها، كلمه «مِن» مى فهماند «روح»، از جنس و سنخ «امر» است.


آنگاه «امر» را بيان كرده و مى فرمايد: «إنَّمَا أمرُهُ إذَا أرَادَ شَيئاً أن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ فَسُبحَانَ الَّذِى بِيَدِهِ مَلَكُوت كُلِّ شَئٍ»، كه در درجه اول مى فهماند «امر» او، عبارت است از كلمۀ «كُن»، كه همان كلمه ايجادى است، كه عبارت از خود ايجاد است و ايجاد هم عبارت است از وجود هر چيز.
آنگاه «امر» را بيان كرده و مى فرمايد: «إنَّمَا أمرُهُ إذَا أرَادَ شَيئاً أن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ فَسُبحَانَ الَّذِى بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَئٍ»، كه در درجه اول مى فهماند «امر» او، عبارت است از كلمۀ «كُن»، كه همان كلمه ايجادى است، كه عبارت از خود ايجاد است و ايجاد هم عبارت است از وجود هر چيز.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۷۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۷۳ </center>
ليكن نه از هر جهت، بلكه وجود هر چيز از جهت استنادش به خداى تعالى و اين كه وجودش قائم به ذات است، اين معناى امر خدا است.  
ليكن نه از هر جهت، بلكه وجود هر چيز از جهت استنادش به خداى تعالى و اين كه وجودش قائم به ذات است، اين معناى امر خدا است.  
خط ۴۶: خط ۴۶:
و از جمله دليل هایى كه مى رساند وجود اشياء از جهت استنادش به ذات پروردگار و با قطع نظر از اسباب وجودى ديگر، كلام خدا هستند، آيه ذيل است كه مى فرمايد: «وَ مَا أمرُنَا إلّا وَاحِدَةٌ كَلَمحٍ بِالبَصَر»، كه امر خداى را بعد از آن كه يگانه معرفى نموده، به «لَمح بَصَر» تشبيه نموده است، كه منظور از آن، نفى تدريجى بودن است و از آن فهميده مى شود كه موجودات خارج با اين كه تدريجا و به وسيله اسباب مادى موجود گشته و منطبق بر زمان و مكان هستند. معذلك جهتى دارند كه آن جهت عارى از تدريج، و خارج از حيطه زمان و مكان است و از اين جهت، امر خدا و قول و كلمه او شمرده شده است.  
و از جمله دليل هایى كه مى رساند وجود اشياء از جهت استنادش به ذات پروردگار و با قطع نظر از اسباب وجودى ديگر، كلام خدا هستند، آيه ذيل است كه مى فرمايد: «وَ مَا أمرُنَا إلّا وَاحِدَةٌ كَلَمحٍ بِالبَصَر»، كه امر خداى را بعد از آن كه يگانه معرفى نموده، به «لَمح بَصَر» تشبيه نموده است، كه منظور از آن، نفى تدريجى بودن است و از آن فهميده مى شود كه موجودات خارج با اين كه تدريجا و به وسيله اسباب مادى موجود گشته و منطبق بر زمان و مكان هستند. معذلك جهتى دارند كه آن جهت عارى از تدريج، و خارج از حيطه زمان و مكان است و از اين جهت، امر خدا و قول و كلمه او شمرده شده است.  


و اما از جهت اين كه در مسير سلسله علل و اسباب قرار داشته و بر زمان و مكان منطبق مى گردد، از اين جهت امر خدا نيست، بلكه خلق خداست، همچنان كه فرمود: «ألَا لَهُ الخَلقَ وَ الأمرَ». پس «امر»، عبارت است از وجود هر موجود از اين نقطه نظر كه تنها مستند به خداى تعالى است، و «خلق»، عبارت است از وجود همان موجود از جهت اين كه مستند به خداى تعالى است، با وساطت علل و اسباب.
و اما از جهت اين كه در مسير سلسله علل و اسباب قرار داشته و بر زمان و مكان منطبق مى گردد، از اين جهت امر خدا نيست، بلكه خلق خداست، همچنان كه فرمود: «ألَا لَهُ الخَلقُ وَ الأمرُ». پس «امر»، عبارت است از وجود هر موجود از اين نقطه نظر كه تنها مستند به خداى تعالى است، و «خلق»، عبارت است از وجود همان موجود از جهت اين كه مستند به خداى تعالى است، با وساطت علل و اسباب.


اين معنا از كلام ديگر خداى سبحان به خوبى استفاده مى شود كه فرمود: «إنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ». زيرا در اين آيه، نخست خلقت آدم را ذكر نموده و ارتباط آن را با خاك، كه يكى از اسباب است، بيان مى كند. سپس همان وجود را بدون ارتباطش به چيزى با تعبير «كُن» خاطرنشان مى سازد. (دقت فرمایيد).
اين معنا از كلام ديگر خداى سبحان به خوبى استفاده مى شود كه فرمود: «إنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ». زيرا در اين آيه، نخست خلقت آدم را ذكر نموده و ارتباط آن را با خاك، كه يكى از اسباب است، بيان مى كند. سپس همان وجود را بدون ارتباطش به چيزى با تعبير «كُن» خاطرنشان مى سازد. (دقت فرمایيد).


و همچنين، نظير اين آيه است آيه: «ثُمّ جَعَلنَاهُ نُطفَةً فِى قَرَارٍ مَكِينٍ ثُمَّ خَلَقنَا النُّطفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقنَا العَلَقَةَ مُضغَةً... ثُمَّ أنشَأنَاهُ خَلقاً آخَر». زيرا ايجاد خداى سبحان را كه منسوب به خود او است و سلسله علل، تخلل و واسطه نيستند، خلق ديگرى ناميده.
و همچنين، نظير اين آيه است آيه: «ثُمّ جَعَلنَاهُ نُطفَةً فِى قَرَارٍ مَكِينٍ * ثُمَّ خَلَقنَا النُّطفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقنَا العَلَقَةَ مُضغَةً... ثُمَّ أنشَأنَاهُ خَلقاً آخَر». زيرا ايجاد خداى سبحان را كه منسوب به خود او است و سلسله علل، تخلل و واسطه نيستند، خلق ديگرى ناميده.


از همه آنچه كه گفته شد، اين معنا به دست آمد كه: «امر»، عبارت است از كلمۀ ايجاد آسمانى، يعنى فعل مختص به ذات او و اسباب و علل واسطه و تخلل نيستند، و اين امر به مقياس زمان و مكان و هيچ خصيصه مادى ديگرى اندازه گيرى نمى شود.
از همه آنچه كه گفته شد، اين معنا به دست آمد كه: «امر»، عبارت است از كلمۀ ايجاد آسمانى، يعنى فعل مختص به ذات او و اسباب و علل واسطه و تخلل نيستند، و اين امر به مقياس زمان و مكان و هيچ خصيصه مادى ديگرى اندازه گيرى نمى شود.


و در درجه دوم، اين معنا را خاطرنشان مى سازد كه «امر» او، در هر چيز عبارت است از ملكوت آن چيز، و فراموش نشود كه ملكوت، ابلغ از ملك است. بنابراين، براى هر موجودى، ملكوتى و امرى است، آن چنان كه فرمود: «أوَ لَم يَنظُرُوا فِى مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الأرض». و نيز فرمود: «وَ كَذَلِكَ نُرِىَ إبرَاهِيمَ مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الأرض». و نيز فرمود: «تَنَزَّلُ المَلَائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بإذنِ رَبِّهِم مِن كُلّ أمرٍ».
و در درجه دوم، اين معنا را خاطرنشان مى سازد كه «امر» او، در هر چيز عبارت است از ملكوت آن چيز، و فراموش نشود كه ملكوت، ابلغ از ملك است. بنابراين، براى هر موجودى، ملكوتى و امرى است، آن چنان كه فرمود: «أوَ لَم يَنظُرُوا فِى مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الأرض». و نيز فرمود: «وَ كَذَلِكَ نُرِىَ إبرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الأرض». و نيز فرمود: «تَنَزَّلُ المَلَائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بإذنِ رَبِّهِم مِن كُلّ أمرٍ».


==موارد استعمال كلمه «روح» در آيات قرآن مجيد==
==موارد استعمال كلمه «روح» در آيات قرآن مجيد==
۱۴٬۲۸۳

ویرایش