گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۲۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۷۱: خط ۷۱:
<span id='link172'><span>
<span id='link172'><span>


==سخن صاحب روح المعانى درباره شرور وكلام فخر رازى ==
در اين جا، صاحب «روح المعانى»، انصاف را از دست نداده، نخست به بحث گذشته ما اشاره نموده و گفته است: مخفى نماند كه اين سخن بنابراين مذهب تمام است كه اراده خدا را در ايجاد و عدم ايجاد، متساوى النسبه ندانيم، و او را بدون رعايت مصلحت و يا داعى ديگرى، مجبور در كار خود بدانيم، و اين مذهب اشاعره است.
در اينجا صاحب روح المعانى انصاف را از دست نداده نخست به بحث گذشته ما اشاره نموده وگفته است: مخفى نماند كه اين سخن بنابراين مذهب تمام است كه اراده خدا را در ايجاد وعدم ايجاد متساوى النسبه ندانيم ، و او را بدون رعايت مصلحت ويا داعى ديگرى مجبور در كار خود بدانيم ، واين مذهب اشاعره است.


و گرنه اگر اورا مختار بدانيم چه مانعى دارد كه در انتخاب خيرات ويا شرور اختيار داشته وهر كدام را كه بخواهد انجام دهد وليكن چيزى كه هست حكما واساطين اسلام مى گويند: افق اختيار خداى تعالى عالى تر از اين تصورات است ، وامور عالم منوط به قوانين كلى است و افعال اومربوط به حكمت ها ومصالحى است آشكار و نهان.
و گرنه اگر او را مختار بدانيم، چه مانعى دارد كه در انتخاب خيرات و يا شرور اختيار داشته و هر كدام را كه بخواهد، انجام دهد. وليكن چيزى كه هست، حكما و اساطين اسلام مى گويند: افق اختيار خداى تعالى، عالى تر از اين تصورات است، و امور عالَم، منوط به قوانين كلّى است و افعال او، مربوط به حكمت ها و مصالحى است آشكار و نهان.


آنگاه مى گويد: واما گفتار امام فخر كه گفته است : ((فلاسفه بعد از آنكه قائل به جبر در افعال شده اند ديگر خوض ودقتشان در اين بحث از جمله فضوليها وگمراهى صرف است ، زيرا پرسش از اينكه چرا فلان شرّ ايجاد شد نظير پرسش از اين است كه چرا آتش سوزندگى از خود بروز مى دهد، آرى سوزندگى از ذات آتش برمى خيزد نه از اختيارش (( ناشى از تعصب اوست.
آنگاه مى گويد: و امّا گفتار امام فخر كه گفته است: «فلاسفه بعد از آن كه قائل به جبر در افعال شده اند، ديگر خوض و دقتشان در اين بحث، از جمله فضولی ها و گمراهى صرف است. زيرا پرسش از اين كه چرا فلان شرّ ايجاد شد، نظير پرسش از اين است كه چرا آتش سوزندگى از خود بروز مى دهد. آرى، سوزندگى از ذات آتش بر مى خيزد، نه از اختيارش»، ناشى از تعصب اوست.


زيرا محققين از حكما وفلاسفه قائل به جبر نبوده بلكه اختيار را اثبات كرده اند، وهرگز صدور افعال خدائى از خداى تعالى را مانند صدور سوزندگى از آتش جبرى نمى دانند.
زيرا محققان از حكما و فلاسفه، قائل به جبر نبوده، بلكه اختيار را اثبات كرده اند، و هرگز صدور افعال خدایى از خداى تعالى را، مانند صدور سوزندگى از آتش جبرى نمى دانند.


و به فرض هم كه گفتار وى را قبول نموده وهمه را جبرى مذهب بدانيم تازه باز بحثشان در اين مساءله فضولى نيست ، زيرا باز هم جاى اشكال هست كه با اينكه خداى تبارك وتعالى خير محض است وتركيبى در ذات اونيست ديگر چه معنا دارد كه در عالم شرور پيدا شود، مگر خداوند مركب از دوجهت - خير وشر - است تا خيرات را ناشى از آن جهتش وشرور را صادر از اين جهتش بدانيم ، آرى حكما ولوبه گفته او جبرى مذهب باشند به محض اينكه به اين مساءله بر مى خورند فورا به ذهنشان مى آيد كه پس افتراء مجوسيها درست است كه يك مبداء براى شرور ويكى براى خيرات قائلند، ولذا براى رهائى از اين اشكال به خود اجازه داده اند كه وارد اين بحث شده وآن را حلاجى كنند، پس ‍ بحث ايشان نه تنها فضولى نيست كه فضل است.
و به فرض هم كه گفتار وى را قبول نموده و همه را جبرى مذهب بدانيم، تازه باز بحث شان در اين مسأله فضولى نيست. زيرا باز هم جاى اشكال هست كه با اين كه خداى تبارك و تعالى، خير محض است و تركيبى در ذات او نيست، ديگر چه معنا دارد كه در عالَم شرور پيدا شود. مگر خداوند مركب از دو جهت - خير و شر - است، تا خيرات را ناشى از آن جهتش، و شرور را صادر از اين جهتش بدانيم.  


«'''قُلْ كلُّ يَعْمَلُ عَلى شاكلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سبِيلاً'''»:
آرى، حكما و لو به گفته او جبرى مذهب باشند، به محض اين كه به اين مسأله بر مى خورند، فورا به ذهنشان مى آيد كه پس افتراء مجوسی ها درست است كه يك مبدأ براى شرور، و يكى براى خيرات قائل اند. و لذا براى رهایى از اين اشكال، به خود اجازه داده اند كه وارد اين بحث شده و آن را حلاجى كنند. پس ‍ بحث ايشان نه تنها فضولى نيست، كه فضل است.


==معناى «كل يعمل على شاكلته»'''»==
==معناى «كل يعمل على شاكلته»'''»==
۱۴٬۲۸۳

ویرایش