گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۴: خط ۱۴۴:
<span id='link116'><span>
<span id='link116'><span>


==استدلال ديگرى بر نفى الوهيت خدايان مشركين ==
==استدلال ديگرى بر نفى الوهيت خدايان مشركان ==
«'''قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلايَمْلِكُونَ كَشف الضرِّ عَنكُمْ وَ لاتحْوِيلاً'''»:
«'''قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشف الضُرِّ عَنكُمْ وَ لا تَحْوِيلاً'''»:


كلمه ((زعم (( كه حرف اول آن به هر سه حركت خوانده مى شود به معناى مطلق اعتقاد است ، ليكن بيشتر در اعتقاد باطل استعمال شده ، و به همين جهت از ابن عباس نقل مى كنند كه گفته : هر جا كلمه ((زعم (( در قرآن آمده به معناى دروغ است.
كلمه «زعم»، كه حرف اول آن به هر سه حركت خوانده مى شود، به معناى مطلق اعتقاد است، ليكن بيشتر در اعتقاد باطل استعمال شده، و به همين جهت از ابن عباس نقل مى كنند كه گفته: هر جا كلمۀ «زَعَمَ» در قرآن آمده، به معناى دروغ است.


كلمه : ((دعاء(( و((نداء(( به يك معنا است ، با اين تفاوت كه نداء در جائى است كه خواندن مستلزم صدا وآواز هم باشد، وليكن دعاء اعم است ، حتى در جائى هم كه دعوت وخواندنى به اشاره ويا غير آن صورت گيرد استعمال مى شود.
كلمۀ «دُعَاء» و «نداء»، به يك معنا است، با اين تفاوت كه نداء در جایى است كه خواندن مستلزم صدا و آواز هم باشد، وليكن دعاء اعم است. حتى در جایئى هم كه دعوت و خواندنى به اشاره و يا غير آن صورت گيرد، استعمال مى شود.


و بعضى ها در فرق ميان آن دوگفته اند كه ((نداء(( خواندنى را گويند كه اسم خوانده شده ، به زبان آورده نشود (مثل اينكه در فارسى هم كسى را كه مى خواهند صدا بزنند مى گويند: آهاى ) وتنها حروف نداء يعنى - يا - و- ايا - ويا امثال آنها به كار رود، به خلاف دعاء كه به معناى صدا زدنى است كه اسم شخص خوانده شده هم برده شود، مثلا گفته شود ((اى حسن».
و بعضى ها در فرق ميان آن دو گفته اند كه: «نداء»، خواندنى را گويند كه اسم خوانده شده، به زبان آورده نشود. (مثل اين كه در فارسى هم كسى را كه مى خواهند صدا بزنند، مى گويند: آهاى!) و تنها حروف نداء يعنى: «يا» و «أيا»، و يا امثال آن ها به كار رود. به خلاف دعاء كه به معناى صدا زدنى است كه اسم شخص خوانده شده هم، برده شود. مثلا گفته شود «اى حسن».


اين آيه بر نفى الوهيت خدايان مشركين از اين راه استدلال مى كند كه آن ربى كه مستحق پرستش است ربى است كه قادر بر رساندن منفعت و دفع ضرر باشد، چون داشتن چنين قدرتى لازمه ربوبيت است .
اين آيه، بر نفى الوهيت خدايان مشركان از اين راه استدلال مى كند كه آن ربّى كه مستحق پرستش است، ربّى است كه قادر بر رساندن منفعت و دفع ضرر باشد. چون داشتن چنين قدرتى، لازمۀ ربوبيت است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۷۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۷۶ </center>
و خود مشركين هم اين معنا را مى دانند وقبول دارند، چيزى كه هست اگر شريكهائى براى خدا گرفته ومى پرستيدند به طمع نفع آنها واز ترس ضرر آنها است ، ودر همين جا به خطا رفته اند زيرا اين شركاء قادر بر رساندن نفع ودفع ضرر نيستند، پس الوهيت ندارند، شاهد نفع وضرر نداشتن آنها اين است كه مشركين آنها را به اين اميد وبه همين ترس مى پرستند، وتاكنون چنين خاصيتى از آنها نديده اند.
و خود مشركان هم اين معنا را مى دانند و قبول دارند. چيزى كه هست، اگر شريك هایى براى خدا گرفته و مى پرستيدند، به طمع نفع آن ها و از ترس ضرر آن ها است، و در همين جا به خطا رفته اند. زيرا اين شركاء، قادر بر رساندن نفع و دفع ضرر نيستند، پس الوهيت ندارند. شاهد نفع و ضرر نداشتن آن ها، اين است كه مشركان، آن ها را به اين اميد و به همين ترس مى پرستند، و تاكنون چنين خاصيتى از آن ها نديده اند.


و چطور مى توانند از پيش خود ومستقلا خاصيت بلاگردانى را داشته و حاجت برآورند ورفع پريشانى كنند با اينكه خود آنها مخلوق خدايند، وبه اعتراف خود مشركين در پى راهى ووسيله اى به درگاه خدا هستند، اميدوار رحمت او و بيمناك از عذاب اويند.
و چطور مى توانند از پيش خود و مستقلا خاصيت بلاگردانى را داشته و حاجت برآورند و رفع پريشانى كنند، با اين كه خود آن ها مخلوق خدايند، و به اعتراف خود مشركان، در پى راهى و وسيله اى به درگاه خدا هستند، اميدوار رحمت او و بيمناك از عذاب اويند.


پس معلوم شد كه اولا مراد از جمله ((الّذين زعمتم من دونه (( مشركين است كه ملائكه وجن ويا انس را مى پرستيدند، چون مقصود ايشان از پرستش بتها تقرب به ملائكه ويا جن وانس بوده وهمچنين اگر آفتاب ويا ماه ويا ستارگان را مى پرستيدند به همين منظور بوده كه به درگاه روحانيان آنها كه از جنس ملائكه هستند تقرب يابند.
پس معلوم شد كه:


علاوه بر اين بتها از آن نظر كه بت هستند حقيقتا چيزى نيستند كه قابل پرستش باشند، همچنانكه فرمود: ((ان هى الا اسماء سمّيتموها انتم و آبائكم» اينها جز اسمائى كه پدرانتان ويا خودتان ناميده اند چيز ديگرى نيستند((
اولاً، مراد از جملۀ «الَّذِينَ زَعَمتُم مِن دُونِهِ»، مشركان است كه ملائكه و جنّ و يا انس را مى پرستيدند. چون مقصود ايشان از پرستش بت ها، تقرب به ملائكه و يا جنّ و انس بوده، و همچنين اگر آفتاب و يا ماه و يا ستارگان را مى پرستيدند، به همين منظور بوده كه به درگاه روحانيان آن ها كه از جنس ملائكه هستند، تقرب يابند.
مو اما آنهائى كه از چوب ويا فلزى ساخته شده اند كه جز جماد بى جان چيز ديگرى نيستند، وبا ساير جمادات فرقى ندارند، وسجده در برابر آنها با سجده در برابر ساير چوبها وساير سنگها فرقى ندارد، پس بت بودنشان از جهت سنگ وچوب بودن نيست.


و ثانيا روشن شد كه مراد از نفى قدرت آنها، اينست كه مستقلا وبدون احتياج به خداى سبحان قادر نيستند، به دليل اينكه در آيه بعد مى فرمايد: ((اولئك الّذين يدعون يبتغون الى ربّهم الوسيلة ...((
علاوه بر اين، بت ها از آن نظر كه بت هستند، حقيقتا چيزى نيستند كه قابل پرستش باشند. همچنان كه فرمود: «إن هِىَ إلّا أسمَاءٌ سَمَّيتُمُوهَا أنتُم وَ آبَائُكُم: اين ها، جز اسمائى كه پدرانتان و يا خودتان ناميده اند، چيز ديگرى نيستند».
 
و امّا آن هایى كه از چوب و يا فلزى ساخته شده اند كه جز جماد بى جان چيز ديگرى نيستند، و با ساير جمادات فرقى ندارند، و سجده در برابر آن ها با سجده در برابر ساير چوب ها و ساير سنگ ها فرقى ندارد. پس بت بودنشان از جهت سنگ و چوب بودن نيست.
 
و ثانياً، روشن شد كه مراد از نفى قدرت آن ها، اين است كه مستقلا و بدون احتياج به خداى سبحان قادر نيستند، به دليل اين كه در آيه بعد مى فرمايد: «أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدعُونَ يَبتَغُونَ إلَى رَبِّهِمُ الوَسِيلَةَ...».
<span id='link117'><span>
<span id='link117'><span>
==چند وجه ديگر در بيان مراد از مالك نفع وضرر نبودن بتها ==
==چند وجه ديگر در بيان مراد از مالك نفع وضرر نبودن بتها ==
بعضى از مفسرين گفته اند: گويا مراد از مالك ضرر ونفع نبودن بتها اين است كه قدرت تام وكامل ندارند، وگرنه مشركين اقرار دارند كه قدرت خدايان دروغى از ناحيه خداست ، آرى مشركين اين معنا را انكار ندارند كه شركاء وبتها به جميع صفاتشان مخلوق خدايند، وصفات خدا كاملتر وقوى تر از صفات بتها است.
بعضى از مفسرين گفته اند: گويا مراد از مالك ضرر ونفع نبودن بتها اين است كه قدرت تام وكامل ندارند، وگرنه مشركين اقرار دارند كه قدرت خدايان دروغى از ناحيه خداست ، آرى مشركين اين معنا را انكار ندارند كه شركاء وبتها به جميع صفاتشان مخلوق خدايند، وصفات خدا كاملتر وقوى تر از صفات بتها است.
۱۳٬۸۷۹

ویرایش