گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۴۵: خط ۴۵:
و بنابر اين معنا، در آيه شريفه التفات و توجهى از خطاب به غيبت به كار رفته و مى بايد گفته شود: «كُنتَ عَنهُ مَسئُولاٌ»، و به هر حال معناى بعيدى است.
و بنابر اين معنا، در آيه شريفه التفات و توجهى از خطاب به غيبت به كار رفته و مى بايد گفته شود: «كُنتَ عَنهُ مَسئُولاٌ»، و به هر حال معناى بعيدى است.


==تعليل نهى از پيروى از غير علم به: «إنّ السمع والبصر والفوادكل اولئك كان عنه مسؤولا»==
==تعليل نهى از پيروى از غير علم به آیه: «إنّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَ الفُؤادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنهُ مَسؤُولاً»==
ومعناى صحيح همان است كه ما از نظر خواننده گذرانديم، و حاصلش اين است كه:  
و معناى صحيح همان است كه ما از نظر خواننده گذرانديم، و حاصلش اين است كه:  


دنبال روى از چيرهائى كه علم به آنها ندارى نكن ، زيرا خداى سبحان به زودى از گوش وچشم وفوآد كه وسائل تحصيل علمند بازخواست مى فرمايد، وحاصل تعليل آنطور كه با مورد بسازد اين است كه گوش وچشم وفوآد نعمتهائى هستند كه خداوند ارزانى داشته است تا انسان به وسيله آنها حق را از باطل تميز داده وخود را به واقع برساند، وبه وسيله آنها اعتقاد وعمل حق تحصيل نمايد، وبه زودى از يك يك آنها بازخواست مى شود كه آيا در آنچه كه كار بستى علمى به دست آوردى يا نه ، واگر به دست آوردى پيروى هم كردى يا خير؟.
از چيزهایى كه به آن ها علم ندارى، دنباله روی نكن. زيرا خداى سبحان، به زودى از «گوش و چشم و فوآد»، كه وسائل تحصيل علم اند، بازخواست مى فرمايد. و حاصل تعليل، آن طور كه با مورد بسازد، اين است كه:
 
گوش و چشم و فوآد، نعمت هایى هستند كه خداوند ارزانى داشته است تا انسان به وسيله آن ها، حق را از باطل تميز داده و خود را به واقع برساند، و به وسيله آن ها، اعتقاد و عمل حق تحصيل نمايد، و به زودى از يك يك آن ها بازخواست مى شود كه آيا در آنچه كه كار بستى، علمى به دست آوردى يا نه. و اگر به دست آوردى، پيروى هم كردى، يا خير؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۱۳۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۱۳۰ </center>
مثلا از گوش مى پرسند آيا آنچه شنيدى از معلومها ويقينها بود يا هر كس ‍ هر چه گفت گوش دادى ؟ واز چشم مى پرسند آيا آنچه تماشا مى كردى واضح ويقينى بود يا خير؟ واز قلب مى پرسند آنچه كه انديشيدى ويا بدان حكم كردى به آن يقين داشتى يا نه ؟ گوش وچشم وقلب ناگزيرند كه حق را اعتراف نمايند، واين اعضاء هم ناگزيرند حق را بگويند، وبه آنچه كه واقع شده گواهى دهند، بنابراين بر هر فردى لازم است كه از پيروى كردن غير علم بپرهيزد، زيرا اعضاء وابزارى كه وسيله تحصيل علمند به زودى عليه آدمى گواهى مى دهند، ومى پرسند آيا چشم و گوش وقلب را در علم پيروى كردى يا در غير علم ؟ اگر در غير علم پيروى كردى چرا كردى ؟ وآدمى در آن روز عذر موجهى نخواهد داشت .
مثلا از گوش مى پرسند: آيا آنچه شنيدى از معلوم ها و يقين ها بود، يا هر كس، هر چه گفت، گوش دادى؟
 
و از چشم مى پرسند: آيا آنچه تماشا مى كردى، واضح و يقينى بود، يا خير؟  
 
و از قلب مى پرسند: آنچه كه انديشيدى و يا بدان حكم كردى، به آن يقين داشتى، يا نه؟
 
گوش و چشم و قلب، ناگزيرند كه حق را اعتراف نمايند، و اين اعضاء هم ناگزيرند حق را بگويند، و به آنچه كه واقع شده گواهى دهند.
 
بنابراين، بر هر فردى لازم است كه از پيروى كردن غير علم بپرهيزد. زيرا اعضاء و ابزارى كه وسيله تحصيل علم اند، به زودى عليه آدمى گواهى مى دهند، و مى پرسند: آيا چشم و گوش و قلب را در علم پيروى كردى، يا در غير علم؟ اگر در غير علم پيروى كردى، چرا كردى؟ و آدمى در آن روز، عذر موجهى نخواهد داشت.
 
و برگشت اين معنا، به اين است كه بگویيم:


وبرگشت اين معنا به اين است كه بگوئيم ((لاتقف ما ليس لك به علم فانّه محفوظ عليك فى سمعك وبصرك وفوآدك - پيروى مكن چيزى را كه علم به صحتش ندارى زيرا گوش وچشم ودل توعليه توشهادت خواهند داد(( وبنابراين ، آيه شريفه در معناى آيه ((حتى اذا ما جاوها شهد عليهم سمعهم وابصارهم وجلودهم بما كانوا يعملون ... وما كنتم تستترون ان يشهد عليكم سمعكم ولاابصاركم ولاجلودكم ولكن ظننتم انّ اللّه لايعلم كثيرا ممّا تعملون ، وذلكم ظنّكم الّذى ظننتم بربّكم ارديكم فاصبحتم من الخاسرين (( خواهد بود با اين تفاوت كه آيه مورد بحث ، فوآد را هم اضافه كرده وجزوگواهان عليه آدمى معرفى نموده ، چون فوآد همان است كه انسان هر چه را درك مى كند به وسيله آن درك مى كند واين از عجيب ترين مطالبى است كه انسان از آيات راجع به محشر استفاده مى كند،
«لَا تَقفُ مَا لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ فَإنَّهُ مَحفُوظٌ عَلَيكَ فِى سَمعِكَ وَ بَصَرِكَ وَ فُؤآدكَ: پيروى مكن چيزى را كه علم به صحتش ندارى. زيرا گوش و چشم و دل تو، عليه تو شهادت خواهند داد».
 
و بنابراين، آيه شريفه در معناى آيه: «حَتّى إذَا مَا جَاؤُهَا شَهِدَ عَلَيهِم سَمعُهُم وَ أبصَارُهُم وَ جُلُودُهُم بِمَا كَانُوا يَعمَلُونَ... * وَ مَا كُنتُم تَستَتِرُونَ أن يَشهَدَ عَلَيكُم سَمعُكُم وَ لَا أبصَارُكُم وَ لَا جُلُودُكُم وَلَكِن ظَنَنتُم أنَّ اللّهَ لَا يَعلَمُ كَثِيراً مِمَّا تَعمَلُونَ * وَ ذَلِكُم ظَنُّكُمُ الَّذِى ظَنَنتُم بِرَبِّكُم أردَيكُم فَأصبَحتُم مِنَ الخَاسِرِين» خواهد بود.
 
با اين تفاوت كه آيه مورد بحث، «فُوآد» را هم اضافه كرده، و جزو گواهان عليه آدمى معرفى نموده. چون «فُؤآد»، همان است كه انسان هرچه را درك مى كند، به وسيله آن درك مى كند و اين، از عجيب ترين مطالبى است كه انسان از آيات راجع به محشر استفاده مى كند كه خداى تعالى، نفس انسانى انسان را مورد بازخواست قرار دهد، و از او از آنچه كه در زندگى دنيا درك نموده، بپرسد، و او، عليه انسان كه همان خود اوست، شهادت دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۳۱ </center>
كه خداى تعالى نفس انسانى انسان را مورد باز خواست قرار دهد واز او از آنچه كه در زندگى دنيا درك نموده بپرسد، واوعليه انسان كه همان خود اوست شهادت دهد.


پس كاملا روشن شد كه آيه شريفه از اقدام بر هر امرى كه علم به آن نداريم نهى مى فرمايد، چه اينكه اعتقاد ما جهل باشد ويا عملى باشد كه نسبت به جواز آن ووجه صحتش جاهل باشد، وچه اينكه ترتيب اثر به گفته اى داده كه علم به درستى آن گفتار نداشته باشد.
پس كاملا روشن شد كه: آيه شريفه، از اقدام بر هر امرى كه علم به آن نداريم، نهى مى فرمايد. چه اين كه اعتقاد ما جهل باشد و يا عملى باشد كه نسبت به جواز آن و وجه صحتش جاهل باشد. و چه اين كه ترتيب اثر به گفته اى داده، كه به درستى آن گفتار علم نداشته باشد.


آن وقت ذيل آيه ، مطلب را چنين تعليل نموده كه چون خداوند تعالى از گوش وچشم وقلب پرسش مى كند، در اينجا جاى سوالى باقى مى ماند كه چطور پرسش از اين اعضاء را منحصر به صورتى كرده كه آدمى دنبال غير علم را بگيرد وحال آنكه از آيه شريفه ((اليوم نختم على افواههم و تكلّمنا ايديهم وتشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون (( برمى آيد كه اعضاء وجوارح آدمى ، همه به زبان مى آيند. چه در آن عقايد واعمالى كه پيروى از علم شده باشد، وچه در آنها كه پيروى غير علم شده باشد.
آن وقت ذيل آيه، مطلب را چنين تعليل نموده كه:


در پاسخ مى گوئيم علت اعم آوردن براى تقليل يك امرى اخص ضرر ندارد، ودر آيه مورد بحث مى خواهد بفرمايد گوش وچشم وفوآد تنها در صورت پيروى غير علم مورد باز خواست قرار مى گيرند.
چون خداوند تعالى، از گوش و چشم و قلب پرسش مى كند، در اين جا جاى سؤالى باقى مى ماند كه چطور پرسش از اين اعضاء را منحصر به صورتى كرده كه آدمى دنبال غير علم را بگيرد و حال آن كه از آيه شريفه: «اليَومَ نَختِمُ عَلَى أفوَاهِهِم وَ تُكَلِّمُنَا أيدِيهِم وَ تَشهَدُ أرجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَكسِبُون» بر مى آيد كه: اعضاء و جوارح آدمى، همه به زبان مى آيند. چه در آن عقايد و اعمالى كه پيروى از علم شده باشد، و چه در آن ها كه پيروى غير علم شده باشد.
 
در پاسخ مى گویيم: علت اعم آوردن براى تقليل يك امرى اخص ضرر ندارد، و در آيه مورد بحث مى خواهد بفرمايد: گوش و چشم و فوآد، تنها در صورت پيروى غير علم مورد بازخواست قرار مى گيرند.
<span id='link86'><span>
<span id='link86'><span>
==كلام مجمع البيان در معناى آيه (ولاتقف ما ليس لك به علم ) ونقد آن ==
==كلام مجمع البيان در معناى آيه (ولاتقف ما ليس لك به علم ) ونقد آن ==
ودر مجمع البيان در معناى جمله ((ولاتقف ما ليس لك به علم (( گفته است : يعنى چيزى را كه نشنيدى به دروغ نگوشنيدم ، وچيزى را كه نديده اى مگوديده ام ، وچيزى را كه علم ندارى مگواطلاع دارم (نقل از ابن عباس وقتاده ) وبعضى گفته اند: يعنى دنبال سر ديگران حرفى نزن وقتى اشخاص از نزد شما مى گذرند بدگوئيشان مكن (نقل از حسن ) و بعضى گفته اند يعنى شهادت دروغ مده (نقل از محمد بن حنفيه )
ودر مجمع البيان در معناى جمله ((ولاتقف ما ليس لك به علم (( گفته است : يعنى چيزى را كه نشنيدى به دروغ نگوشنيدم ، وچيزى را كه نديده اى مگوديده ام ، وچيزى را كه علم ندارى مگواطلاع دارم (نقل از ابن عباس وقتاده ) وبعضى گفته اند: يعنى دنبال سر ديگران حرفى نزن وقتى اشخاص از نزد شما مى گذرند بدگوئيشان مكن (نقل از حسن ) و بعضى گفته اند يعنى شهادت دروغ مده (نقل از محمد بن حنفيه )
۱۴٬۲۰۵

ویرایش