گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




واگر اقدام بر عمل ، بر طبق حجت علمى كه اقدام را واجب كند اقدام و پيروى علم نبود آيه شريفه از دلالت بر مدلول خود به كلى قاصر بود، براى اينكه ما مفاد خود آيه را با يك دليل علمى درك مى كنيم كه خود آن ظنى بيش نيست ، وآن ظهور لفظى است كه بيش از ظن وگمان را نمى رساند، وليكن دليل قطعى داريم بر اينكه پيروى اين ظن واجب است ، وآن دليل قطعى عبارت است از بناى عقلا بر حجيت ظهور، پس اگر پيروى از علم تنها به آن معنا بود كه در هر مساءله خود انسان علم پيدا كند، پيروى ما از ظاهر آيه پيروى علم نبود، زيرا يقين نداريم كه مقصود واقعى از آن همان معنائى است كه از ظاهرش استفاده مى شود،
و اگر اقدام بر عمل، بر طبق حجت علمى كه اقدام را واجب كند، اقدام و پيروى علم نبود، آيه شريفه از دلالت بر مدلول خود به كلّى قاصر بود. براى اين كه ما مفاد خود آيه را با يك دليل علمى درك مى كنيم، كه خود آن، ظنّى بيش نيست، و آن ظهور لفظى است كه بيش از ظنّ و گمان را نمى رساند، وليكن دليل قطعى داريم بر اين كه پيروى اين ظنّ واجب است. و آن دليل قطعى، عبارت است از: «بناى عقلا بر حجيت ظهور».
 
پس اگر پيروى از علم تنها به آن معنا بود كه در هر مسأله، خود انسان علم پيدا كند، پيروى ما از ظاهر آيه پيروى علم نبود. زيرا يقين نداريم كه مقصود واقعى از آن، همان معنایى است كه از ظاهرش استفاده مى شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۲۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۲۸ </center>
احتمال مى دهيم شايد مقصود واقعى آيه ، غير از معناى ظاهرش باشد، وخود آيه مى گويد پيروى از ظن وگمان نكن ، پس بايد از آيه پيروى نكنيم كه در اين صورت خود آيه ناقض ومخالف خودش خواهد بود.
احتمال مى دهيم شايد مقصود واقعى آيه، غير از معناى ظاهرش باشد، و خود آيه مى گويد: «پيروى از ظنّ و گمان نكن»، پس بايد از آيه پيروى نكنيم كه در اين صورت خود آيه، ناقض و مخالف خودش خواهد بود.
<span id='link84'><span>
<span id='link84'><span>
==رد اشكالاتى به آيه كه مى گويد عمل به اين آيه خود متابعت از ظن است ! ==
==ردّ اشكالاتى به آيه شریفه، كه مى گويد عمل به اين آيه، خود متابعت از ظنّ است! ==
واز همينجا صحيح نبودن قول بعضى از مفسرين مانند رازى مشخص مى شود كه گفته اند: ((عمل به ظن در فروع بسيار زياد است ، وبعد از تخصيص زدن آيه به مواردى كه متابعت جائز است جز موارد انگشت شمارى از پيروى ظن غير معتبر باقى نمى ماند وچنين عامى نسبت به موارد باقى مانده ، بيش از ظن افاده نمى كند، وحال آنكه خودش از پيروى ظن نهى كرده (( ودليل صحيح نبودن آن اين است كه : اين آيه بدون هيچ ترديدى دلالت بر ((عدم جواز پيروى از غير علم (( دارد، چيزى كه هست مواردى از عمل به ظن - كه به قول ايشان بسيار هم زياد است - از آنجائى كه با دليل علمى تجويز شده در حقيقت استثناء نشده وعمل كردن در آن موارد عمل به آن دليل هاى علمى است ، پس آيه شريفه هيچ تخصيص نخورده تا عام مخصص باشد.
و از همين جا صحيح نبودن قول بعضى از مفسران مانند «رازى»، مشخص مى شود كه گفته اند: «عمل به ظنّ در فروع بسيار زياد است، و بعد از تخصيص زدن آيه به مواردى كه متابعت جایز است، جز موارد انگشت شمارى از پيروى ظنّ غير معتبر باقى نمى ماند و چنين عامى نسبت به موارد باقى مانده، بيش از ظنّ افاده نمى كند، و حال آن كه خودش از پيروى ظنّ نهى كرده».
وبه فرض هم كه تسليم شويم وبگوئيم همين هم تخصيص واستثناء است ، تازه نتيجه مى گيريم كه عمل كردن به عام در مابقى افراد كه در تحت عام باقى مانده عمل به حجت عقلائيه است وبا عام غير مخصص هيچ تفاوتى ندارد.
 
نظير اين اشكال ، اشكال ديگرى نيز در آيه شريفه به نظر مى رسد، وآن اين است كه طريق وراه رسيدن به مقصد وفهم مراد از آيه ، همان ظهور آن است وبس ، وظهور هم طريقى است ظنى ، پس اگر آيه دلالت كند بر حرمت پيروى از غير علم ، مسلما دلالت خواهد كرد بر حرمت عمل و اخذ به ظهور خودش .
و دليل صحيح نبودن آن، اين است كه:  
وليكن قبلا هم گفتيم كه عمل به ظهور هر چند خودش ظنى است ولى همين عمل به ظن پيروى از حجتى است علمى وعقلائى ، به اين معنا كه بناى عقلابر اين است كه ظن ظهور را حجت بدانند، پس پيروى آن ، پيروى غير علم نيست .
 
إِنَّ السمْعَ وَ الْبَصرَ وَ الْفُؤَادَ كلُّ أُولَئك كانَ عَنْهُ مَسئُولاً(۳۶)
اين آيه، بدون هيچ ترديدى دلالت بر «عدم جواز پيروى از غير علم» دارد. چيزى كه هست، مواردى از عمل به ظنّ - كه به قول ايشان بسيار هم زياد است - از آن جایى كه با دليل علمى تجويز شده، در حقيقت استثناء نشده و عمل كردن در آن موارد، عمل به آن دليل هاى علمى است. پس آيه شريفه، هيچ تخصيص نخورده، تا عام مخصص باشد.
 
و به فرض هم كه تسليم شويم و بگویيم همين هم تخصيص و استثناء است، تازه نتيجه مى گيريم كه عمل كردن به عام در مابقى افراد كه در تحت عام باقى مانده، عمل به حجت عقلائيه است و با عام غير مخصص هيچ تفاوتى ندارد.
 
نظير اين اشكال، اشكال ديگرى نيز در آيه شريفه به نظر مى رسد، و آن، اين است كه:
 
طريق و راه رسيدن به مقصد و فهم مراد از آيه، همان ظهور آن است و بس، و ظهور هم، طريقى است ظنّى. پس اگر آيه دلالت كند بر حرمت پيروى از غير علم، مسلما دلالت خواهد كرد بر حرمت عمل و اخذ به ظهور خودش.
 
وليكن قبلا هم گفتيم كه عمل به ظهور، هر چند خودش ظنّى است، ولى همين عمل به ظنّ، پيروى از حجتى است علمى و عقلایى. به اين معنا كه بناى عقلا بر اين است كه ظنّ ظهور را حجت بدانند. پس پيروى آن، پيروى غير علم نيست.
 
إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئكَ كانَ عَنْهُ مَسئُولاً
 
اين قسمت از آيه ، علت نهى ((پيروى از غير علم (( را بيان مى كند و آنچه كه بر حسب ظاهر به چشم مى خورد وبه ذهن انسان تبادر دارد اين است كه ضمير در ((كان (( ودر ((عنه (( هر دوبه كلمه ((كل (( برمى گردد، كلمه ((عنه (( نائب فاعل است براى اسم مفعول (مسئولا) كه به گفته زمخشرى در كشاف بر آن مقدم شده است ، ويا آنكه قائم مقام نايب فاعل است ، وكلمه : ((اولئك (( اشاره است به گوش و چشم وقلب ، واگر با اين كلمه كه مخصوص اشاره به صاحبان عقل است اشاره به آنها كرده از اين جهت بوده كه در اين لحاظ كه لحاظ مسؤ ول عنه واقع شدن آنها است به منزله عقلااعتبار مى شوند، ونظائر آن در قرآن كريم بسيار است كه اشاره ويا موصول مخصوص صاحبان عقل در موردى كه فاقد عقل است به كار رفته باشد.
اين قسمت از آيه ، علت نهى ((پيروى از غير علم (( را بيان مى كند و آنچه كه بر حسب ظاهر به چشم مى خورد وبه ذهن انسان تبادر دارد اين است كه ضمير در ((كان (( ودر ((عنه (( هر دوبه كلمه ((كل (( برمى گردد، كلمه ((عنه (( نائب فاعل است براى اسم مفعول (مسئولا) كه به گفته زمخشرى در كشاف بر آن مقدم شده است ، ويا آنكه قائم مقام نايب فاعل است ، وكلمه : ((اولئك (( اشاره است به گوش و چشم وقلب ، واگر با اين كلمه كه مخصوص اشاره به صاحبان عقل است اشاره به آنها كرده از اين جهت بوده كه در اين لحاظ كه لحاظ مسؤ ول عنه واقع شدن آنها است به منزله عقلااعتبار مى شوند، ونظائر آن در قرآن كريم بسيار است كه اشاره ويا موصول مخصوص صاحبان عقل در موردى كه فاقد عقل است به كار رفته باشد.
ولى بعضى ها گفته اند: كه اصلا قبول نداريم كلمه ((اولئك (( مخصوص صاحبان عقل باشد، براى اينكه در كلمات اساتيد زبان عرب ديده شده كه در غير ذوى العقول هم به كار رفته است ، مثلاجرير شاعر گفته :
 
ولى بعضى ها گفته اند: كه اصلا قبول نداريم كلمه ((اولئك (( مخصوص صاحبان عقل باشد، براى اينكه در كلمات اساتيد زبان عرب ديده شده كه در غير ذوى العقول هم به كار رفته است ، مثلاجرير شاعر گفته:
 
((ذم المنازل بعد منزلة اللوى
((ذم المنازل بعد منزلة اللوى
والعيش بعد اولئك الايام ((
والعيش بعد اولئك الايام ((
((يعنى نكوهيده شد منزلها بعد از منزل لواى معهود ونيز نكوهيده و سرزنش گشت زندگى بعد از آن چند روز(( بنابراين ادعا، ((مسؤ ول (( وسؤ ال شده خود ((گوش ((، ((چشم (( و ((قلب (( خواهد بود كه از خود آنها پرسش مى شود، وآنها هم به نفع و يا ضرر آدمى شهادت مى دهند همچنانكه خود قرآن فرمود: ((و تكلّمنا ايديهم وتشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون ((
((يعنى نكوهيده شد منزلها بعد از منزل لواى معهود ونيز نكوهيده و سرزنش گشت زندگى بعد از آن چند روز(( بنابراين ادعا، ((مسؤ ول (( وسؤ ال شده خود ((گوش ((، ((چشم (( و ((قلب (( خواهد بود كه از خود آنها پرسش مى شود، وآنها هم به نفع و يا ضرر آدمى شهادت مى دهند همچنانكه خود قرآن فرمود: ((و تكلّمنا ايديهم وتشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون ((
بعضى ديگر چنين به نظرشان رسيده كه ضمير ((عنه (( به ((كل (( برگشته وبقيه ضميرها به ((متابعت كننده غير علم (( (كه سياق بر آن دلالت دارد) برگشته است ، در نتيجه مسؤ ول همان ((متابعت كننده (( باشد كه از اومى پرسند كه چشم وگوش وفوآدش را چگونه استعمال كرد ودر چه كارهائى به كار برد، وبنابراين معنا، در آيه شريفه التفات وتوجهى از خطاب به غيبت به كار رفته ومى بايد گفته شود ((كنت عنه مسئولا(( وبه هر حال معناى بعيدى است .
بعضى ديگر چنين به نظرشان رسيده كه ضمير ((عنه (( به ((كل (( برگشته وبقيه ضميرها به ((متابعت كننده غير علم (( (كه سياق بر آن دلالت دارد) برگشته است ، در نتيجه مسؤ ول همان ((متابعت كننده (( باشد كه از اومى پرسند كه چشم وگوش وفوآدش را چگونه استعمال كرد ودر چه كارهائى به كار برد، وبنابراين معنا، در آيه شريفه التفات وتوجهى از خطاب به غيبت به كار رفته ومى بايد گفته شود ((كنت عنه مسئولا(( وبه هر حال معناى بعيدى است .
تعليل نهى از پيروى از غير علم به : ((ان السمع والبصر والفوادكل اولئك كان عنه مسؤ ولا((
تعليل نهى از پيروى از غير علم به : ((ان السمع والبصر والفوادكل اولئك كان عنه مسؤ ولا((
ومعناى صحيح همان است كه ما از نظر خواننده گذرانديم ، وحاصلش ‍ اين است كه : دنبال روى از چيرهائى كه علم به آنها ندارى نكن ، زيرا خداى سبحان به زودى از گوش وچشم وفوآد كه وسائل تحصيل علمند بازخواست مى فرمايد، وحاصل تعليل آنطور كه با مورد بسازد اين است كه گوش وچشم وفوآد نعمتهائى هستند كه خداوند ارزانى داشته است تا انسان به وسيله آنها حق را از باطل تميز داده وخود را به واقع برساند، وبه وسيله آنها اعتقاد وعمل حق تحصيل نمايد، وبه زودى از يك يك آنها بازخواست مى شود كه آيا در آنچه كه كار بستى علمى به دست آوردى يا نه ، واگر به دست آوردى پيروى هم كردى يا خير؟.
ومعناى صحيح همان است كه ما از نظر خواننده گذرانديم ، وحاصلش ‍ اين است كه : دنبال روى از چيرهائى كه علم به آنها ندارى نكن ، زيرا خداى سبحان به زودى از گوش وچشم وفوآد كه وسائل تحصيل علمند بازخواست مى فرمايد، وحاصل تعليل آنطور كه با مورد بسازد اين است كه گوش وچشم وفوآد نعمتهائى هستند كه خداوند ارزانى داشته است تا انسان به وسيله آنها حق را از باطل تميز داده وخود را به واقع برساند، وبه وسيله آنها اعتقاد وعمل حق تحصيل نمايد، وبه زودى از يك يك آنها بازخواست مى شود كه آيا در آنچه كه كار بستى علمى به دست آوردى يا نه ، واگر به دست آوردى پيروى هم كردى يا خير؟.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۱۳۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۱۳۰ </center>
مثلا از گوش مى پرسند آيا آنچه شنيدى از معلومها ويقينها بود يا هر كس ‍ هر چه گفت گوش دادى ؟ واز چشم مى پرسند آيا آنچه تماشا مى كردى واضح ويقينى بود يا خير؟ واز قلب مى پرسند آنچه كه انديشيدى ويا بدان حكم كردى به آن يقين داشتى يا نه ؟ گوش وچشم وقلب ناگزيرند كه حق را اعتراف نمايند، واين اعضاء هم ناگزيرند حق را بگويند، وبه آنچه كه واقع شده گواهى دهند، بنابراين بر هر فردى لازم است كه از پيروى كردن غير علم بپرهيزد، زيرا اعضاء وابزارى كه وسيله تحصيل علمند به زودى عليه آدمى گواهى مى دهند، ومى پرسند آيا چشم و گوش وقلب را در علم پيروى كردى يا در غير علم ؟ اگر در غير علم پيروى كردى چرا كردى ؟ وآدمى در آن روز عذر موجهى نخواهد داشت .
مثلا از گوش مى پرسند آيا آنچه شنيدى از معلومها ويقينها بود يا هر كس ‍ هر چه گفت گوش دادى ؟ واز چشم مى پرسند آيا آنچه تماشا مى كردى واضح ويقينى بود يا خير؟ واز قلب مى پرسند آنچه كه انديشيدى ويا بدان حكم كردى به آن يقين داشتى يا نه ؟ گوش وچشم وقلب ناگزيرند كه حق را اعتراف نمايند، واين اعضاء هم ناگزيرند حق را بگويند، وبه آنچه كه واقع شده گواهى دهند، بنابراين بر هر فردى لازم است كه از پيروى كردن غير علم بپرهيزد، زيرا اعضاء وابزارى كه وسيله تحصيل علمند به زودى عليه آدمى گواهى مى دهند، ومى پرسند آيا چشم و گوش وقلب را در علم پيروى كردى يا در غير علم ؟ اگر در غير علم پيروى كردى چرا كردى ؟ وآدمى در آن روز عذر موجهى نخواهد داشت .
وبرگشت اين معنا به اين است كه بگوئيم ((لاتقف ما ليس لك به علم فانّه محفوظ عليك فى سمعك وبصرك وفوآدك - پيروى مكن چيزى را كه علم به صحتش ندارى زيرا گوش وچشم ودل توعليه توشهادت خواهند داد(( وبنابراين ، آيه شريفه در معناى آيه ((حتى اذا ما جاوها شهد عليهم سمعهم وابصارهم وجلودهم بما كانوا يعملون ... وما كنتم تستترون ان يشهد عليكم سمعكم ولاابصاركم ولاجلودكم ولكن ظننتم انّ اللّه لايعلم كثيرا ممّا تعملون ، وذلكم ظنّكم الّذى ظننتم بربّكم ارديكم فاصبحتم من الخاسرين (( خواهد بود با اين تفاوت كه آيه مورد بحث ، فوآد را هم اضافه كرده وجزوگواهان عليه آدمى معرفى نموده ، چون فوآد همان است كه انسان هر چه را درك مى كند به وسيله آن درك مى كند واين از عجيب ترين مطالبى است كه انسان از آيات راجع به محشر استفاده مى كند،
وبرگشت اين معنا به اين است كه بگوئيم ((لاتقف ما ليس لك به علم فانّه محفوظ عليك فى سمعك وبصرك وفوآدك - پيروى مكن چيزى را كه علم به صحتش ندارى زيرا گوش وچشم ودل توعليه توشهادت خواهند داد(( وبنابراين ، آيه شريفه در معناى آيه ((حتى اذا ما جاوها شهد عليهم سمعهم وابصارهم وجلودهم بما كانوا يعملون ... وما كنتم تستترون ان يشهد عليكم سمعكم ولاابصاركم ولاجلودكم ولكن ظننتم انّ اللّه لايعلم كثيرا ممّا تعملون ، وذلكم ظنّكم الّذى ظننتم بربّكم ارديكم فاصبحتم من الخاسرين (( خواهد بود با اين تفاوت كه آيه مورد بحث ، فوآد را هم اضافه كرده وجزوگواهان عليه آدمى معرفى نموده ، چون فوآد همان است كه انسان هر چه را درك مى كند به وسيله آن درك مى كند واين از عجيب ترين مطالبى است كه انسان از آيات راجع به محشر استفاده مى كند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۳۱ </center>
كه خداى تعالى نفس انسانى انسان را مورد باز خواست قرار دهد واز او از آنچه كه در زندگى دنيا درك نموده بپرسد، واوعليه انسان كه همان خود اوست شهادت دهد.
كه خداى تعالى نفس انسانى انسان را مورد باز خواست قرار دهد واز او از آنچه كه در زندگى دنيا درك نموده بپرسد، واوعليه انسان كه همان خود اوست شهادت دهد.
پس كاملا روشن شد كه آيه شريفه از اقدام بر هر امرى كه علم به آن نداريم نهى مى فرمايد، چه اينكه اعتقاد ما جهل باشد ويا عملى باشد كه نسبت به جواز آن ووجه صحتش جاهل باشد، وچه اينكه ترتيب اثر به گفته اى داده كه علم به درستى آن گفتار نداشته باشد.
پس كاملا روشن شد كه آيه شريفه از اقدام بر هر امرى كه علم به آن نداريم نهى مى فرمايد، چه اينكه اعتقاد ما جهل باشد ويا عملى باشد كه نسبت به جواز آن ووجه صحتش جاهل باشد، وچه اينكه ترتيب اثر به گفته اى داده كه علم به درستى آن گفتار نداشته باشد.
آن وقت ذيل آيه ، مطلب را چنين تعليل نموده كه چون خداوند تعالى از گوش وچشم وقلب پرسش مى كند، در اينجا جاى سوالى باقى مى ماند كه چطور پرسش از اين اعضاء را منحصر به صورتى كرده كه آدمى دنبال غير علم را بگيرد وحال آنكه از آيه شريفه ((اليوم نختم على افواههم و تكلّمنا ايديهم وتشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون (( برمى آيد كه اعضاء وجوارح آدمى ، همه به زبان مى آيند. چه در آن عقايد واعمالى كه پيروى از علم شده باشد، وچه در آنها كه پيروى غير علم شده باشد.
آن وقت ذيل آيه ، مطلب را چنين تعليل نموده كه چون خداوند تعالى از گوش وچشم وقلب پرسش مى كند، در اينجا جاى سوالى باقى مى ماند كه چطور پرسش از اين اعضاء را منحصر به صورتى كرده كه آدمى دنبال غير علم را بگيرد وحال آنكه از آيه شريفه ((اليوم نختم على افواههم و تكلّمنا ايديهم وتشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون (( برمى آيد كه اعضاء وجوارح آدمى ، همه به زبان مى آيند. چه در آن عقايد واعمالى كه پيروى از علم شده باشد، وچه در آنها كه پيروى غير علم شده باشد.
در پاسخ مى گوئيم علت اعم آوردن براى تقليل يك امرى اخص ضرر ندارد، ودر آيه مورد بحث مى خواهد بفرمايد گوش وچشم وفوآد تنها در صورت پيروى غير علم مورد باز خواست قرار مى گيرند.
در پاسخ مى گوئيم علت اعم آوردن براى تقليل يك امرى اخص ضرر ندارد، ودر آيه مورد بحث مى خواهد بفرمايد گوش وچشم وفوآد تنها در صورت پيروى غير علم مورد باز خواست قرار مى گيرند.
<span id='link86'><span>
<span id='link86'><span>
۱۳٬۸۷۹

ویرایش