۱۴٬۲۷۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۸ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
<span id='link70'><span> | <span id='link70'><span> | ||
==قضاء تشريعى خداوند به | ==قضاء تشريعى خداوند به این که: «جز او را نپرستيد»== | ||
«'''وَ | «'''وَ قَضَى رَبُّك أَلّا تَعْبُدُوا إِلّا إِيَّاهُ'''»: | ||
جملۀ «ألّا تَعبُدُوا إلّا إيَّاهُ»، نفى و استثناء و كلمۀ أن» مصدريه است. ممكن هم هست بگویيم: «لَا تَعبُدُوا...» نهى و استثناء و كلمه «أن» مصدريّه و يا مفسرّه است، و به هر حال مجموع مستثنى و مستثنى منه، به دو جمله تقسيم مى شود. نظير اين كه بگویيم: «او را بپرستيد» و «غير او را نپرستيد». و به وجه ديگر، برگشت هر دو جمله به يك حكم است، و آن اين كه «بايد او را با اخلاص بپرستيد». | |||
و اين جمله، چه برگشت به دو جمله كند و چه به يك جمله، در هر حال چيزى است كه قضاى الهى متعلق بدان شده است. البته قضاى تشريعى خدا كه متعلق به احكام و مسائل تشريعى مى شود، و معناى يك طرفى كردن و حكم قاطع مولوى نمودن را مى رساند، و اين قضاء، همان طور كه شامل اوامر خدا مى شود، شامل نواهى او نيز مى گردد. همان طور كه احكام مثبته را يك طرفى مى كند، احكام منفيه را نيز يك طرفى مى كند. | |||
اين | به همين جهت فرمود: «وَ قَضَى رَبُّكَ»، زيرا اگر فرموده بود: «وَ أمَرَ رَبُّكَ أن لَا تَعبُدُوا...» صحيح نبود. زيرا معنايش اين مى شد كه خدا امر كرده جز او را نپرستيد و حال آن كه نهى كرده از اين كه غير او را نپرستند و محتاج به نوعى تأويل و تجوز مى شد. | ||
مسأله امر به اخلاص در پرستش بزرگترين اوامر دينى، و اخلاص در عبادت، از واجب ترين واجبات شرعى است. همچنان كه در مقابل، شرك ورزيدن به خداى عزوجل بزرگترين گناه است. و به همين جهت فرمود: «خدا نمى آمرزد اين گناه را كه بدو شرك بورزند، و پایين تر از آن را از هر كه بخواهد مى آمرزد». | |||
و ما اگر يك يك معاصى را تحليل و تجزيه كنيم، خواهيم ديد كه برگشت تمامى گناهان به شرك است. زيرا اگر انسان غير خدا، يعنى شيطان هاى جنّى و انسى و يا هواى نفس و يا جهل را اطاعت نكند، هرگز اقدام به هيچ معصيتى نمى كند، و هيچ امر و نهيى را از خدا نافرمانى نمى كند. پس هر گناهى اطاعت از غير خدا است، و اطاعت هم، خود يك نوع عبادت است. | |||
همچنان كه در آيات زير، اطاعت شيطان را پرستش وى خوانده و فرمود: «ألَم أعهَد إلَيكُم يَا بَنِى آدَمَ ألّا تَعبُدُوا الشَّيطَانَ». و نيز فرمود: «أفَرَأيتَ مَنِ اتَّخَذَ إلَهَهُ هَوَيهُ». | |||
حتى كافرى كه منكر صانع است، نيز مشرك است. زيرا با اين كه فطرت ساده اش حكم مى كند بر اين كه براى عالَم صانعى است، مع ذلك امر تدبير عالَم را به دست ماده و يا طبيعت و يا دهر مى داند. | |||
و چون مسأله همان طور كه گفتيم، مسأله مهمى بود، لذا آن را قبل از ساير احكام ذكر كرد، با اين كه آن احكام هم، هر يك در جاى خود بسيار اهميت دارند. مانند عقوق والدين و ندادن حقوق واجب مالى و اسراف و تبذير و فرزند كشى و زنا و قتل نفس و خوردن مال يتيم و عهدشكنى و كم فروشى و پيروى غير علم و تكبّر ورزيدن، و با اين كه مسأله اخلاص در عبادت را بر اين ها مقدم داشت، در آخر و بعد از شمردن اين ها مجددا همين اخلاص را خاطرنشان ساخته و از شرك نهى فرمود. | |||
«'''وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً'''»: | |||
اين جمله، عطف است بر جملۀ قبلى و معنايش چنين است: «پروردگارت چنين حكم رانده كه: تُحسِنُوا بِالوَالِدَينِ إحسَاناً»، و احسان در فعل، مقابل بدى و آزار است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۹.۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۹.۱ </center> | ||
<span id='link71'><span> | <span id='link71'><span> | ||
==نيكى كردن به | |||
معلوم مى شود | ==نيكى كردن به والدين، از مهمترين واجبات بعد از توحيد == | ||
در سوره | معلوم مى شود مسأله احسان به پدر و مادر بعد از مسأله توحيد خدا، واجب ترين واجبات است. همچنان كه مسأله عقوق بعد از شرك ورزيدن به خدا، از بزرگترين گناهان كبيره است. و به همين جهت، اين مسأله را بعد از مسأله توحيد و قبل از ساير احكام اسم برده، و اين نكته را نه تنها در اين آيات متذكر شده، بلكه در موارد متعددى از كلام خود همين ترتيب را به كار بسته. | ||
إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَك الْكبرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاهُمَا | |||
در سوره «انعام»، پيرامون تفسير آيه ۱۵۱ كه شبيه به آيه مورد بحث است، گذشت كه گفتيم رابطه عاطفى ميان پدر و مادر از يك طرف و ميان فرزندان از طرف ديگر، از بزرگترين روابط اجتماعى است كه قوام و استوارى جامعه انسانى بدان ها است، و همين وسيله اى است طبيعى كه زن و شوهر را به حال اجتماع نگه داشته و نمى گذارد از هم جدا شوند. | |||
بنابراين، از نظر سنّت اجتماعى و به حكم فطرت، لازم است آدمى پدر و مادر خود را احترام كند و به ايشان احسان نمايد. زيرا كه اگر اين حكم در اجتماع جريان نيابد و فرزندان با پدر ومادر خود معامله يك بيگانه را بكنند، قطعا آن عاطفه از بين رفته و شيرازه اجتماع به كلّى از هم گسيخته مى گردد. | |||
«'''إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَك الْكبرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاهُمَا فَلا تَقُل لهَُّمَا أُفٍ وَ لا تَنهَرْهُمَا وَ قُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيماً'''»: | |||
كلمۀ «إمّا»، مركب است از «إن» شرطيه و «ماى» زائده، و اگر اين «ما»، زائده نبود، جایز نبود كه «نون» تأكيد ثقيله در آخر فعل شرط كه «يَبلُغُ» باشد، در آيد. اثر «ماء» زائده اين است كه چنين كارى را تجويز مى كند. | |||
كلمۀ «كِبَر» به معناى بزرگسالى است، و كلمۀ «أف» مانند كلمۀ «آخ» در فارسى، انزجار را مى رساند، و كلمه «نَهَر» به معناى رنجاندن است، كه يا با داد زدن به روى كسى انجام مى گيرد، و يا با درشت حرف زدن. | |||
<span id='link72'><span> | <span id='link72'><span> | ||
اگر حكم را | اگر حكم را به دوران پيرى پدر و مادر اختصاص داده، از اين جهت بوده كه پدر و مادر، در آن دوران سخت ترين حالات را دارند، و بيشتر احساس احتياج به كمك فرزند مى نمايند. زيرا از بسيارى از واجبات زندگى خود ناتوانند، و همين معنا يكى از آمال پدر و مادر است كه همواره از فرزندان خود آرزو مى كنند. | ||
آرى، روزگارى كه پرستارى از فرزند را مى كردند و روزگار ديگرى كه مشقات آنان را تحمل مى نمودند، و باز در روزگارى كه زحمت تربيت آن ها را به دوش مى كشيدند، در همه اين ادوار كه فرزند از تأمين واجبات خود عاجز بود، آن ها اين آرزو را در سر مى پروراندند كه در روزگار پيرى از دستگيرى فرزند برخوردار شوند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۱۱۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۱۱۰ </center> | ||
پس آيه شريفه نمى خواهد حكم را منحصر در دوران پيرى پدر | پس آيه شريفه نمى خواهد حكم را منحصر در دوران پيرى پدر و مادر كند، بلكه مى خواهد وجوب احترام پدر و مادر و رعايت احترام تامّ در معاشرت و سخن گفتن با ايشان را بفهماند. حال چه در هنگام احتياجشان به مساعدات فرزند و چه در هر حال ديگر، و معناى آيه روشن است. | ||
<span id='link73'><span> | <span id='link73'><span> | ||
==امر به تواضع و خضوع در برابر والدين و دعا براى آن ها == | |||
اين در صورتى است كه | «'''وَ اخْفِض لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُل رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانى صَغِيراً'''»: | ||
در مجمع البيان مى گويد: اين آيه دلالت دارد بر | كلمۀ «خفض جناح» (پر و بال گستردن)، كنايه است از مبالغه در تواضع و خضوع زبانى و عملى. و اين معنا، از همان صحنه اى گرفته شده كه جوجه بال و پر خود را باز مى كند تا مِهر و محبت مادر را تحريك نموده و او را به فراهم ساختن غذا وادار سازد. و به همين جهت كلمۀ «جناح» را مقيد به ذلّت كرده و فرمود: «جَنَاحَ الذُّل». | ||
و معناى آيه، اين است كه: «انسان بايد در معاشرت و گفتگوى با پدر و مادر، طورى روبرو شود كه پدر و مادر، تواضع و خضوع او را احساس كنند، و بفهمند كه او خود را در برابر ايشان خوار مى دارد، و نسبت به ايشان مِهر و رحمت دارد». | |||
اين در صورتى است كه «ذُلّ» به معناى خوارى باشد، و اگر به معناى مطاوعه باشد، از گستردن بال مرغان جوجه دار مأخوذ شده كه از درِ مِهر و محبّت، بال خود را براى جوجه هاى خود باز مى كنند، تا آن ها را زير پر خود جمع آورى نمايند، و از سرما و شكار شدن حفظ كنند. | |||
و در اين كه فرمود: «و بگو پروردگارا! ايشان را رحم كن، آن چنان كه ايشان مرا در كوچكی ام تربيت كردند»، دوران كوچكى و ناتوانى فرزند را به يادش مى آورد، و به او خاطرنشان مى سازد، در اين دوره كه پدر و مادر ناتوان شده، تو به ياد دوره ناتوانى خود باش و از خدا بخواه كه خداى سبحان، ايشان را رحم كند، آن چنان كه ايشان تو را رحم نموده و در كوچكی ات، تربيت كردند. | |||
در مجمع البيان مى گويد: اين آيه دلالت دارد بر اين كه دعاى فرزند براى پدر و مادرش كه از دنيا رفته اند، مسموع است. زيرا اگر مسموع نبود و براى آن ها اثرى نداشت، معنا نداشت كه در اين آيه، امر به دعا كند. | |||
مؤلف: ليكن آيه بيش از اين دلالت ندارد كه دعاى فرزند در مظنّه اجابت است و چنين دعایى بى خاصيت نيست. زيرا هم گفتيم كه ممكن است به اجابت رسد و هم اين كه ادبى است دينى كه فرزند از آن استفاده مى برد، و لو در موردى مستجاب نشود، و پدر و مادر از آن بهره مند نگردند. | |||
علاوه بر اين، مرحوم طبرسى، دعا را مختص به حال بعد از مرگ پدر و مادر دانسته، و حال آن كه آيه شريفه مطلق است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۱۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۱۱ </center> | ||
«'''رَّبُّكمْ أَعْلَمُ بِمَا فى نُفُوسِكمْ إِن تَكُونُوا صالِحِينَ فَإِنَّهُ كانَ لِلاَوَّابِينَ غَفُوراً'''»: | «'''رَّبُّكمْ أَعْلَمُ بِمَا فى نُفُوسِكمْ إِن تَكُونُوا صالِحِينَ فَإِنَّهُ كانَ لِلاَوَّابِينَ غَفُوراً'''»: |
ویرایش