گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
(۸ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۹۷: خط ۹۷:
<span id='link70'><span>
<span id='link70'><span>


==قضاء تشريعى خداوند به نپرستيدن جز او ==
==قضاء تشريعى خداوند به این که: «جز او را نپرستيد»==
«'''وَ قَضى رَبُّك أَلاتَعْبُدُوا إِلاإِيَّاهُ'''»:
«'''وَ قَضَى رَبُّك أَلّا تَعْبُدُوا إِلّا إِيَّاهُ'''»:


جمله ((الاتعبدوا الااياه (() نفى واستثناء وكلمه ((اءن (( مصدريه است ، ممكن هم هست بگوئيم ((لاتعبدوا...(( نهى واستثناء وكلمه ((اءن (( مصدريه ويا مفسرّه است وبه هر حال مجموع مستثنى و مستثنى منه به دوجمله تقسيم مى شود، نظير اين كه بگوئيم ((اورا بپرستيد(( و((غير اورا نپرستيد(( وبه وجه ديگر، برگشت هر دو جمله به يك حكم است ، وآن اينكه ((بايد اورا با اخلاص ‍ بپرستيد((
جملۀ «ألّا تَعبُدُوا إلّا إيَّاهُ»، نفى و استثناء و كلمۀ أن» مصدريه است. ممكن هم هست بگویيم: «لَا تَعبُدُوا...» نهى و استثناء و كلمه «أن» مصدريّه و يا مفسرّه است، و به هر حال مجموع مستثنى و مستثنى منه، به دو جمله تقسيم مى شود. نظير اين كه بگویيم: «او را بپرستيد» و «غير او را نپرستيد». و به وجه ديگر، برگشت هر دو جمله به يك حكم است، و آن اين كه «بايد او را با اخلاص بپرستيد».
واين جمله چه برگشت به دوجمله كند وچه به يك جمله ، در هر حال چيزى است كه قضاى الهى متعلق بدان شده است ، البته قضاى تشريعى خدا كه متعلق به احكام ومسائل تشريعى مى شود، ومعناى يكطرفى كردن وحكم قاطع مولوى نمودن را مى رساند، واين قضاء همانطور كه شامل اوامر خدا مى شود شامل نواهى اونيز مى گردد، همانطور كه احكام مثبته را يكطرفى مى كند احكام منفيه را نيز يكطرفى مى كند، به همين جهت فرمود: ((وقضى ربّك (( زيرا اگر فرموده بود: ((وامر ربّك ان لاتعبدوا...(( صحيح نبود زيرا معنايش اين مى شد كه خدا امر كرده جز اورا نپرستيد(( وحال آنكه نهى كرده از اينكه غير اورا نپرستند ومحتاج به نوعى تاءويل وتجوز مى شد.
مساءله امربه اخلاص در پرستش بزرگترين اوامر دينى ، واخلاص در عبادت از واجب ترين واجبات شرعى است ، همچنانكه در مقابل ، شرك ورزيدن به خداى عزوجل بزرگترين گناه است ، وبه همين جهت فرمود: ((خدا نمى آمرزد اين گناه را كه بدوشرك بورزند، وپائين تر از آن را از هر كه بخواهد مى آمرزد((
وما اگر يك يك معاصى را تحليل وتجزيه كنيم خواهيم ديد كه برگشت تمامى گناهان به شرك است ، زيرا اگر انسان غير خدا يعنى شيطان هاى جنى وانسى ويا هواى نفس ويا جهل را اطاعت نكند هرگز اقدام به هيچ معصيتى نمى كند، وهيچ امر ونهيى را از خدا نافرمانى نمى كند، پس هر گناهى اطاعت از غير خدا است ، واطاعت هم خود يك نوع عبادت است ، همچنانكه در آيات زير اطاعت شيطان را پرستش وى خوانده و فرمود: ((الم اعهد اليكم يا بنى آدم الاتعبدوا الشيطان (( ونيز فرمود: ((افرايت من اتخذ الهه هويه ((
حتى كافرى كه منكر صانع است نيز مشرك است ، زيرا با اينكه فطرت ساده اش حكم مى كند بر اينكه براى عالم صانعى است مع ذلك امر تدبير عالم را به دست ماده ويا طبيعت ويا دهر مى داند.
وچون مساءله همانطور كه گفتيم مساءله مهمى بود، لذا آن را قبل از سايراحكام ذكر كرد، با اينكه آن احكام هم هر يك در جاى خود بسيار اهميت دارند، مانند عقوق والدين وندادن حقوق واجب مالى و اسراف وتبذير وفرزند كشى وزنا وقتل نفس وخوردن مال يتيم و عهدشكنى وكم فروشى وپيروى غير علم وتكبر ورزيدن ، وبا اينكه مساءله اخلاص در عبادت را بر اينها مقدم داشت در آخر وبعد از شمردن اينها مجددا همين اخلاص را خاطر نشان ساخته واز شرك نهى فرمود.


«'''وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْساناً'''»:
و اين جمله، چه برگشت به دو جمله كند و چه به يك جمله، در هر حال چيزى است كه قضاى الهى متعلق بدان شده است. البته قضاى تشريعى خدا كه متعلق به احكام و مسائل تشريعى مى شود، و معناى يك طرفى كردن و حكم قاطع مولوى نمودن را مى رساند، و اين قضاء، همان طور كه شامل اوامر خدا مى شود، شامل نواهى او نيز مى گردد. همان طور كه احكام مثبته را يك طرفى مى كند، احكام منفيه را نيز يك طرفى مى كند.


اين جمله عطف است بر جمله قبلى ومعنايش چنين است ((پروردگارت چنين حكم رانده كه : تحسنوا بالوالدين احسانا(( و احسان در فعل ، مقابل بدى وآزار است .
به همين جهت فرمود: «وَ قَضَى رَبُّكَ»، زيرا اگر فرموده بود: «وَ أمَرَ رَبُّكَ أن لَا تَعبُدُوا...» صحيح نبود. زيرا معنايش اين مى شد كه خدا امر كرده جز او را نپرستيد و حال آن كه نهى كرده از اين كه غير او را نپرستند و محتاج به نوعى تأويل و تجوز مى شد.
 
مسأله امر به اخلاص در پرستش بزرگترين اوامر دينى، و اخلاص در عبادت، از واجب ترين واجبات شرعى است. همچنان كه در مقابل، شرك ورزيدن به خداى عزوجل بزرگترين گناه است. و به همين جهت فرمود: «خدا نمى آمرزد اين گناه را كه بدو شرك بورزند، و پایين تر از آن را از هر كه بخواهد مى آمرزد».
 
و ما اگر يك يك معاصى را تحليل و تجزيه كنيم، خواهيم ديد كه برگشت تمامى گناهان به شرك است. زيرا اگر انسان غير خدا، يعنى شيطان هاى جنّى و انسى و يا هواى نفس و يا جهل را اطاعت نكند، هرگز اقدام به هيچ معصيتى نمى كند، و هيچ امر و نهيى را از خدا نافرمانى نمى كند. پس هر گناهى اطاعت از غير خدا است، و اطاعت هم، خود يك نوع عبادت است.
 
همچنان كه در آيات زير، اطاعت شيطان را پرستش وى خوانده و فرمود: «ألَم أعهَد إلَيكُم يَا بَنِى آدَمَ ألّا تَعبُدُوا الشَّيطَانَ». و نيز فرمود: «أفَرَأيتَ مَنِ اتَّخَذَ إلَهَهُ هَوَيهُ».
 
حتى كافرى كه منكر صانع است، نيز مشرك است. زيرا با اين كه فطرت ساده اش حكم مى كند بر اين كه براى عالَم صانعى است، مع ذلك امر تدبير عالَم را به دست ماده و يا طبيعت و يا دهر مى داند.
 
و چون مسأله همان طور كه گفتيم، مسأله مهمى بود، لذا آن را قبل از ساير احكام ذكر كرد، با اين كه آن احكام هم، هر يك در جاى خود بسيار اهميت دارند. مانند عقوق والدين و ندادن حقوق واجب مالى و اسراف و تبذير و فرزند كشى و زنا و قتل نفس و خوردن مال يتيم و عهدشكنى و كم فروشى و پيروى غير علم و تكبّر ورزيدن، و با اين كه مسأله اخلاص در عبادت را بر اين ها مقدم داشت، در آخر و بعد از شمردن اين ها مجددا همين اخلاص را خاطرنشان ساخته و از شرك نهى فرمود.
 
«'''وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً'''»:
 
اين جمله، عطف است بر جملۀ قبلى و معنايش چنين است: «پروردگارت چنين حكم رانده كه: تُحسِنُوا بِالوَالِدَينِ إحسَاناً»، و احسان در فعل، مقابل بدى و آزار است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۹.۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۹.۱ </center>
<span id='link71'><span>
<span id='link71'><span>
==نيكى كردن به والدين ، از مهمترين واجبات بعد از توحيد ==
 
معلوم مى شود مساءله احسان به پدر ومادر بعد از مساءله توحيد خدا واجب ترين واجبات است همچنانكه مساءله عقوق بعد از شرك ورزيدن به خدا از بزرگترين گناهان كبيره است ، وبه همين جهت اين مساءله را بعد از مساءله توحيد وقبل از ساير احكام اسم برده واين نكته را نه تنها در اين آيات متذكر شده ، بلكه در موارد متعددى از كلام خود همين ترتيب را به كار بسته .
==نيكى كردن به والدين، از مهمترين واجبات بعد از توحيد ==
در سوره انعام پيرامون تفسير آيه ۱۵۱ كه شبيه به آيه مورد بحث است گذشت كه گفتيم رابطه عاطفى ميان پدر ومادر از يك طرف وميان فرزندان از طرف ديگر از بزرگترين روابط اجتماعى است كه قوام و استوارى جامعه انسانى بدانها است ، وهمين وسيله اى است طبيعى كه زن وشوهر را به حال اجتماع نگهداشته ونمى گذارد از هم جدا شوند، بنابراين از نظر سنت اجتماعى وبه حكم فطرت ، لازم است آدمى پدر و مادر خود را احترام كند وبه ايشان احسان نمايد زيرا كه اگر اين حكم در اجتماع جريان نيابد وفرزندان با پدر ومادر خود معامله يك بيگانه را بكنند قطعا آن عاطفه از بين رفته وشيرازه اجتماع به كلى از هم گسيخته مى گردد.
معلوم مى شود مسأله احسان به پدر و مادر بعد از مسأله توحيد خدا، واجب ترين واجبات است. همچنان كه مسأله عقوق بعد از شرك ورزيدن به خدا، از بزرگترين گناهان كبيره است. و به همين جهت، اين مسأله را بعد از مسأله توحيد و قبل از ساير احكام اسم برده، و اين نكته را نه تنها در اين آيات متذكر شده، بلكه در موارد متعددى از كلام خود همين ترتيب را به كار بسته.
إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَك الْكبرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاهُمَا فَلاتَقُل لهَُّمَا أُفٍ وَ لاتَنهَرْهُمَا وَ قُل لَّهُمَا قَوْلاً كرِيماً(۲۳)
 
كلمه ((اما(( مركب است از ((ان (( شرطيه و((ماى (( زائده ، و اگر اين ما، زائده نبود جائز نبود كه نون تاكيد ثقيله در آخر فعل شرط كه ((يبلغ (( باشد، در آيد، اثر ماء زائده اين است كه چنين كارى را تجويز مى كند.
در سوره «انعام»، پيرامون تفسير آيه ۱۵۱ كه شبيه به آيه مورد بحث است، گذشت كه گفتيم رابطه عاطفى ميان پدر و مادر از يك طرف و ميان فرزندان از طرف ديگر، از بزرگترين روابط اجتماعى است كه قوام و استوارى جامعه انسانى بدان ها است، و همين وسيله اى است طبيعى كه زن و شوهر را به حال اجتماع نگه داشته و نمى گذارد از هم جدا شوند.
كلمه ((كبر(( به معناى بزرگسالى است ، وكلمه ((اف (( مانند كلمه ((آخ (( در فارسى ، انزجار را مى رساند، وكلمه ((نهر(( به معناى رنجاندن است كه يا با داد زدن به روى كسى انجام مى گيرد ويا با درشت حرف زدن ،
 
بنابراين، از نظر سنّت اجتماعى و به حكم فطرت، لازم است آدمى پدر و مادر خود را احترام كند و به ايشان احسان نمايد. زيرا كه اگر اين حكم در اجتماع جريان نيابد و فرزندان با پدر ومادر خود معامله يك بيگانه را بكنند، قطعا آن عاطفه از بين رفته و شيرازه اجتماع به كلّى از هم گسيخته مى گردد.
 
«'''إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَك الْكبرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاهُمَا فَلا تَقُل لهَُّمَا أُفٍ وَ لا تَنهَرْهُمَا وَ قُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيماً'''»:
 
كلمۀ «إمّا»، مركب است از «إن» شرطيه و «ماى» زائده، و اگر اين «ما»، زائده نبود، جایز نبود كه «نون» تأكيد ثقيله در آخر فعل شرط كه «يَبلُغُ» باشد، در آيد. اثر «ماء» زائده اين است كه چنين كارى را تجويز مى كند.
 
كلمۀ «كِبَر» به معناى بزرگسالى است، و كلمۀ «أف» مانند كلمۀ «آخ» در فارسى، انزجار را مى رساند، و كلمه «نَهَر» به معناى رنجاندن است، كه يا با داد زدن به روى كسى انجام مى گيرد، و يا با درشت حرف زدن.
 
<span id='link72'><span>
<span id='link72'><span>
==آيه در مقام انحصار حكم به دوران پيرى پدر ومادر نيست ! ==
 
اگر حكم را اختصاص به دوران پيرى پدر ومادر داده از اين جهت بوده كه پدر ومادر، در آن دوران سخت ترين حالات را دارند، وبيشتر احساس احتياج به كمك فرزند مى نمايند، زيرا از بسيارى از واجبات زندگى خود ناتوانند، وهمين معنا يكى از آمال پدر ومادر است كه همواره از فرزندان خود آرزومى كنند، آرى روزگارى كه پرستارى از فرزند را مى كردند وروزگار ديگرى كه مشقات آنان را تحمل مى نمودند، وباز در روزگارى كه زحمت تربيت آنها رابه دوش مى كشيدند، در همه اين ادوار كه فرزند از تاءمين واجبات خود عاجز بود آنها اين آرزورا در سر مى پروراندند كه در روزگار پيرى از دستگيرى فرزند برخوردار شوند.
اگر حكم را به دوران پيرى پدر و مادر اختصاص داده، از اين جهت بوده كه پدر و مادر، در آن دوران سخت ترين حالات را دارند، و بيشتر احساس احتياج به كمك فرزند مى نمايند. زيرا از بسيارى از واجبات زندگى خود ناتوانند، و همين معنا يكى از آمال پدر و مادر است كه همواره از فرزندان خود آرزو مى كنند.
 
آرى، روزگارى كه پرستارى از فرزند را مى كردند و روزگار ديگرى كه مشقات آنان را تحمل مى نمودند، و باز در روزگارى كه زحمت تربيت آن ها را به دوش مى كشيدند، در همه اين ادوار كه فرزند از تأمين واجبات خود عاجز بود، آن ها اين آرزو را در سر مى پروراندند كه در روزگار پيرى از دستگيرى فرزند برخوردار شوند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۱۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۱۱۰ </center>
پس آيه شريفه نمى خواهد حكم را منحصر در دوران پيرى پدر ومادر كند، بلكه مى خواهد وجوب احترام پدر ومادر ورعايت احترام تام در معاشرت وسخن گفتن با ايشان را بفهماند، حال چه در هنگام احتياجشان به مساعدات فرزند وچه در هر حال ديگر، ومعناى آيه روشن است .
پس آيه شريفه نمى خواهد حكم را منحصر در دوران پيرى پدر و مادر كند، بلكه مى خواهد وجوب احترام پدر و مادر و رعايت احترام تامّ در معاشرت و سخن گفتن با ايشان را بفهماند. حال چه در هنگام احتياجشان به مساعدات فرزند و چه در هر حال ديگر، و معناى آيه روشن است.
<span id='link73'><span>
<span id='link73'><span>
==امر به تواضع وخضوع در برابر والدين ودعا براى آنها ==
«'''وَ اخْفِض لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُل رَّب ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانى صغِيراً'''»:


كلمه ((خفض جناح (( (پر وبال گستردن ) كنايه است از مبالغه در تواضع وخضوع زبانى وعملى ، واين معنا از همان صحنه اى گرفته شده كه جوجه بال وپر خود را باز مى كند تا مهر ومحبت مادر را تحريك نموده واورا به فراهم ساختن غذا وادار سازد، وبه همين جهت كلمه جناح را مقيد به ذلت كرده وفرمود: ((جناح الذل (( ومعناى آيه اين است كه : ((انسان بايد در معاشرت وگفتگوى با پدر ومادر طورى روبروشود كه پدر ومادر تواضع وخضوع اورا احساس كنند، وبفهمند كه اوخود را در برابر ايشان خوار مى دارد، ونسبت به ايشان مهر و رحمت دارد((
==امر به تواضع و خضوع در برابر والدين و دعا براى آن ها ==
اين در صورتى است كه ((ذل (( به معناى خوارى باشد، واگربه معناى مطاوعه باشد از گستردن بال مرغان جوجه دار ماءخوذ شده كه از در مهر ومحبت بال خود را براى جوجه هاى خود باز مى كنند تا آنها را زير پر خود جمع آورى نمايند، واز سرما وشكار شدن حفظ كنند.
«'''وَ اخْفِض لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُل رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانى صَغِيراً'''»:
ودر اينكه فرمود: ((وبگوپروردگارا ايشان را رحم كن آنچنانكه ايشان مرا در كوچكيم تربيت كردند(( دوران كوچكى وناتوانى فرزند مرا به يادش مى آورد، وبه اوخاطرنشان مى سازد، در اين دوره كه پدر ومادر ناتوان شده توبياد دوره ناتوانى خود باش واز خدا بخواه كه خداى سبحان ايشان را رحم كند، آنچنانكه ايشان تورا رحم نموده ودر كوچكيت تربيت كردند.
 
در مجمع البيان مى گويد: اين آيه دلالت دارد بر اينكه دعاى فرزند براى پدر ومادرش كه از دنيا رفته اند مسموع است ، زيرا اگر مسموع نبود و براى آنها اثرى نداشت معنا نداشت كه در اين آيه امر به دعا كند.
كلمۀ «خفض جناح» (پر و بال گستردن)، كنايه است از مبالغه در تواضع و خضوع زبانى و عملى. و اين معنا، از همان صحنه اى گرفته شده كه جوجه بال و پر خود را باز مى كند تا مِهر و محبت مادر را تحريك نموده و او را به فراهم ساختن غذا وادار سازد. و به همين جهت كلمۀ «جناح» را مقيد به ذلّت كرده و فرمود: «جَنَاحَ الذُّل».
مؤ لف : ليكن آيه بيش از اين دلالت ندارد كه دعاى فرزند در مظنّه اجابت است وچنين دعائى بى خاصيت نيست ، زيرا هم گفتيم كه ممكن است به اجابت رسد وهم اينكه ادبى است دينى كه فرزند از آن استفاده مى برد، ولودر موردى مستجاب نشود، وپدر ومادر از آن بهره مند نگردند، علاوه بر اين ، مرحوم طبرسى دعا را مختص به حال بعد از مرگ پدر ومادر دانسته ، وحال آنكه آيه شريفه مطلق است .
 
و معناى آيه، اين است كه: «انسان بايد در معاشرت و گفتگوى با پدر و مادر، طورى روبرو شود كه پدر و مادر، تواضع و خضوع او را احساس كنند، و بفهمند كه او خود را در برابر ايشان خوار مى دارد، و نسبت به ايشان مِهر و رحمت دارد».
 
اين در صورتى است كه «ذُلّ» به معناى خوارى باشد، و اگر به معناى مطاوعه باشد، از گستردن بال مرغان جوجه دار مأخوذ شده كه از درِ مِهر و محبّت، بال خود را براى جوجه هاى خود باز مى كنند، تا آن ها را زير پر خود جمع آورى نمايند، و از سرما و شكار شدن حفظ كنند.
 
و در اين كه فرمود: «و بگو پروردگارا! ايشان را رحم كن، آن چنان كه ايشان مرا در كوچكی ام تربيت كردند»، دوران كوچكى و ناتوانى فرزند را به يادش مى آورد، و به او خاطرنشان مى سازد، در اين دوره كه پدر و مادر ناتوان شده، تو به ياد دوره ناتوانى خود باش و از خدا بخواه كه خداى سبحان، ايشان را رحم كند، آن چنان كه ايشان تو را رحم نموده و در كوچكی ات، تربيت كردند.
 
در مجمع البيان مى گويد: اين آيه دلالت دارد بر اين كه دعاى فرزند براى پدر و مادرش كه از دنيا رفته اند، مسموع است. زيرا اگر مسموع نبود و براى آن ها اثرى نداشت، معنا نداشت كه در اين آيه، امر به دعا كند.
 
مؤلف: ليكن آيه بيش از اين دلالت ندارد كه دعاى فرزند در مظنّه اجابت است و چنين دعایى بى خاصيت نيست. زيرا هم گفتيم كه ممكن است به اجابت رسد و هم اين كه ادبى است دينى كه فرزند از آن استفاده مى برد، و لو در موردى مستجاب نشود، و پدر و مادر از آن بهره مند نگردند.
 
علاوه بر اين، مرحوم طبرسى، دعا را مختص به حال بعد از مرگ پدر و مادر دانسته، و حال آن كه آيه شريفه مطلق است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۱۱ </center>
«'''رَّبُّكمْ أَعْلَمُ بِمَا فى نُفُوسِكمْ إِن تَكُونُوا صالِحِينَ فَإِنَّهُ كانَ لِلاَوَّابِينَ غَفُوراً'''»:
«'''رَّبُّكمْ أَعْلَمُ بِمَا فى نُفُوسِكمْ إِن تَكُونُوا صالِحِينَ فَإِنَّهُ كانَ لِلاَوَّابِينَ غَفُوراً'''»:
۱۴٬۲۷۴

ویرایش