۱۴٬۰۳۰
ویرایش
خط ۲۱۲: | خط ۲۱۲: | ||
<span id='link75'><span> | <span id='link75'><span> | ||
==نهى از افراط | ==نهى از افراط و تفريط در انفاق == | ||
«'''وَ | «'''وَ لا تَجْعَلْ يَدَك مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِك وَ لا تَبْسُطهَا كُلَّ الْبَسطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً'''»: | ||
«دست به گردن بستن»، كنايه است از خرج نكردن و خسيس بودن و خوددارى از بخشش نمودن. درست مقابل «بسط يد» است، كه كنايه از بذل و بخشش مى باشد و اين كه هرچه به دستش آيد، از دست خود فرو بريزد، به طورى كه هيچ چيز براى خود باقى نمى گذارد. مانند كسى كه كاملا دست خود را در مقابل باران گشوده و حتى قطره اى از آن در دست وى باقى نمى ماند. و اين تعبير، بليغ ترين و رساترين تعبير در مورد نهى از افراط و تفريط در انفاق است. | |||
و جملۀ «فَتَقعُدَ مَلُوماً مَحسُوراً»، فرع جملۀ «وَ لَا تَبسُطهَا...» است، و كلمۀ «مَحسُور»، از مادۀ «حَسر» است، كه به معناى انقطاع و يا عريان شدن است، و در اين آيه، اين معنا را مى رساند كه دست خويش تا به آخر مگشاى و بيش از حد دست و دلباز نباش، كه ممكن است روزى زانوى غم بغل كرده و دستت از همه جا بريده شود و ديگر نتوانى خود را در اجتماع ظاهر ساخته و با مردم معاشرت كنى. | |||
از ظاهر سياق بر مى آيد كه اين آيه در مقام تعليل مطالب آيه قبل است كه از افراط | بعضى گفته اند كه: جملۀ «فَتَقعُدَ مَلُوماً مَحسُوراً»، متفرع است بر هر دو جملۀ «وَ لَا تَجعَل يَدَكَ...» و «وَ لَا تَبسُطهَا كُلَّ البَسط»، نه تنها به جمله آخرى «وَ لَا تَبسُطهَا كُلّ البَسط»، و معنايش اين است كه: اگر از خرج كردن خوددارى كنى و بخل بورزى، سرانجام ملامت و مذمت شده و در گوشه اى خواهى نشست، و اگر زياده روى كنى، حسرت خورده و مغموم و پشيمان خواهى شد. | ||
اشكال اين حرف، اين است كه: معلوم نيست جملۀ «وَ لَا تَبسُطهَا...»، در مقام نهى از تبذير و اسراف باشد، و حتى معلوم نيست دادن تمامى اموال در راه خدا اسراف باشد، هر چند كه با همين آيه از آن نهى شده باشد. زيرا قبلا هم گفتيم كه در مفهوم «تبذير»، «إفساد» نهفته است و اسراف در راه خدا افساد نيست، و معنا ندارد كه چنين عملى، كه نه خودش فاسد مى شود و نه چيزى را فاسد مى كند، حسرت و اندوه در پى داشته باشد. | |||
«'''إِنَّ رَبَّك يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ كانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرَا بَصِيراً'''»: | |||
از ظاهر سياق بر مى آيد كه اين آيه در مقام تعليل مطالب آيه قبل است كه از افراط و تفريط در انفاق نهى مى كرد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۱۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۱۵ </center> | ||
و معنايش اين است كه: اين دأب و سنّت پروردگار است كه بر هر كس بخواهد، روزى دهد، فراخ و گشايش دهد و براى هر كه نخواهد، تنگ بگيرد و سنّت او چنين نيست كه بى حساب و بى اندازه فراخ سازد و يا بكلّى قطع كند. | |||
بعضى ديگر در معناى تعليل | |||
آرى، او مصلحت بندگان را رعايت مى كند. چرا كه او به حال بندگان خود خبير و بينا است. تو نيز سزاوار است چنين كنى و متخلّق به اخلاق خدا گردى و راه وسط و اعتدال را پيش گرفته، از افراط و تفريط بپرهيزى. | |||
بعضى از مفسران گفته اند كه: آيه مورد بحث، آيه قبل را بدين نحو تعليل مى كند كه «بسط رزق» و «قبض آن»، كار خداست، و تو نبايد چنين كارى كنى، چرا كه اين كار از شؤون الوهيت و مختص به ذات پروردگار است، و اما تو بايد ميانه روى كنى، بدون اين كه از راه اعتدال به سوى افراط و يا تفريط بگرایى. | |||
بعضى ديگر در معناى تعليل مذكور، حرف هاى ديگرى زده اند كه وجوهى بعيد از اعتبار است. | |||
«'''وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطئاً كَبِيراً'''»: | |||
«إملاق»، به معناى فقر و ندارى است، و در مفردات گفته است كه: «خِطأةً» به معناى انحراف از جهت است و اين چند قسم تصور مى شود: | |||
۱ - تصميم به كارى بگيرد كه اراده و انجامش شايسته نيست و بلكه زشت مى باشد. خلاصه تصميم و اراده خطاء باشد، و اين، بارزترين مصداق «خطاء» است كه آدمى بدان مرتكب شده و دچار مى گردد. و در تعبير چنين خطایى گفته مى شود: «خطئ يَخطأُ و خِطأً»، و آيات زير به همين معنا است: «إنَّ قَتلَهُم كَانَ خِطأً كَبِيراً»، و «وَ إن كُنَّا لَخَاطِئِين». | |||
۲ - قسم ديگر خطاء اين است كه: «آدمى كارى را اراده كند كه انجامش خوب است، وليكن آن طور كه مى خواسته، انجام نشده باشد، و بر خلاف اراده اش از آب درآيد. در تعبير اين گونه «خطاء» مى گويند: «أخطأ إخطَاءً»، و آن شخص را مى گويند «مُخطِئ». پس چنين كسى در اراده اش اشتباه نكرده، عملش هم خطاء نبوده، ليكن خطاء از آب در آمده. در آيه شريفه «وَ مَن قَتَلَ مُؤمِناً خَطَأً فَتَحرِيرُ رَقَبةٍ»، اين معنا مقصود است. | |||
۲ - قسم ديگر خطاء اين است كه : | |||
ویرایش