۱۴٬۰۶۶
ویرایش
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
<span id='link49'><span> | <span id='link49'><span> | ||
==وجود قدرت | ==وجود قدرت و آزادى، دليل و مجوز ارتكاب هر عملى نيست == | ||
و خلاصه آن احتجاج، اين است كه: | |||
آدمى به خاطر عجله اى كه دارد، در طلب مقاصدش سراسيمه مى شتابد، و بدون اين كه اعتنا و توجهى نسبت به كتاب و هدايت الهى كه به سوى ملت فرستاده شده و أقوَم است، بنمايد، در اين راه تفاوتى ميان خير و شر نگذاشته و از هيچ عملى به منظور بررسى صلاح و فساد آن باز نمى ايستد، بلكه به مجرد اين كه عملى را مورد علاقه و مطابق ميلش يافت، و قدرتش بر انجام آن نيز مساعدت نمود، انجامش مى دهد، و در اين باره به حريت طبيعى خود اعتماد نموده، با زبان حال چنين استدلال مى كند كه با اين كه خداوند قدرت اين گونه اعمال را به من داده و مرا از آن جلوگيرى نكرده، چرا نكنم؟ | |||
همچنان كه قرآن كريم، اين زبان حال را به عنوان زبان حال از مشركان نقل كرده كه رسما مى گفتند: «لَو شَاءَ اللّهُ مَا عَبَدنَا مِن دُونِهِ مِن شَئٍ نَحنُ وَ لَا آبَاؤُنَا»، و چون جاى چنين استدلالى بوده، خداوند در آيه مورد بحث، بعد از آنكه كلام را با لحن توبيخ و ملامت بيان فرمود، چنين جواب داد كه صرف قدرت داشتن بر عمل و صحيح انجام دادن آن، دليل بر جواز آن نمى شود، و صرف اين كه خداوند ايشان را هم بر انجام خيرها قدرت داده و هم بر انجام شرها، دليل بر اين نيست كه ارتكاب شر هم جایز باشد. | |||
مگر نمى بينيد كه خداوند، شب و روز را دو آيت از آيات خود قرار داده، كه انسان ها در آن شب و روز زندگى كنند، و در عين حال آيت شب را محو نموده، و موجودات را محكوم كرده كه در آن به آسايش و خمود بپردازند و آيت روز را مبصر و وسيله درك و بينایى قرار داده، تا در آن رزق خود را طلب كنند و به وسيله آن، عدد سنين و حساب را در دست داشته باشند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۷۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۷۲ </center> | ||
پس | پس همان طور كه مشترك بودن شب و روز در آيت بودن باعث نمى شود كه در حركات و تقلّبات هم مشترك باشند، بلكه حركات و تقلّبات مخصوص روز است، همچنين اشتراك اعمال خير و شر در اين كه هر دو به اذن خدا صورت مى گيرند، و خداوند قدرت انجام آن ها را به آدمى داده، باعث نمى شود كه بگوييم ارتكاب هر دو جايز است، بلكه جواز انجام و ارتكاب از خواص عمل خير است، و عمل شر از آن سهمى ندارد. | ||
پس آدمى نبايد هر چه كه برايش پيشامد بكند، و يا هر چه كه دلش خواست، انجام دهد، و به اين معنا اعتماد و استدلال كند كه هم آزادى طبيعى دارم، و هم خداوند قدرت انجام آن را به من داده است. | |||
==معناى | از آنچه گفته شد، فساد گفتار بعضى روشن مى شود كه گفته اند آيه مورد بحث، در مقام استدلال و اثبات توحيد است. به اين بيان كه شب و روز و اختلافاتى كه بر آن دو عارض مى شود و بركاتى كه از ناحيه آن اختلافات پيدا مى كنند از نشانه هاى توحيد است. | ||
در مجمع البيان گفته : | |||
زيرا دلالت شب و روز بر توحيد، دليل بر اين نمى شود كه آيه هم بخواهد همان را افاده كند، و در هر سياقى كه قرار داشته باشد دليل بر توحيد به حساب آيد. | |||
و اين كه در ذيل آيه فرمود: «وَ كُلَّ شَئٍ فَصَّلنَاهُ تَفصِيلاً» اشاره است به تميز موجودات، و اين كه در خلقت هيچ گونه ابهام و اجمالى نيست. | |||
==معناى این که فرمود: «ما طائر هر کسی را به گردنش آویخته ایم»؟== | |||
«'''وَ كُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طائرَهُ فى عُنُقِهِ'''»: | |||
در مجمع البيان گفته: «طائر» در اين جا، عمل انسان است، و عمل آدمى را به طائرى تشبيه كرده است كه از چپ به راست پرواز مى كند، كه عرب ها آن را به فال نيك مى گيرند، و يا از راست به چپ مى پرد و آن را به فال بد مى گيرند. | |||
آرى، مرغان در عرب دو حال داشتند: يا از طرف چپ مسافر به طرف راست وى پرواز مى كردند، كه آن را «سانح» مى ناميدند. و يا طرف چپ خود را در برابر طرف راست ايشان قرار مى دادند، و آن را «بارح» مى خواندند و اصل اين نامگذارى اين بود كه مرغ اگر سانح بود، تيرانداز به سهولت مى توانست صيدش كند، ولى اگر بارح بود، نمى توانست نشانه بگيرد. | |||
ابو زيد مى گويد: هر حيوانى (اعم از مرغ، آهو و يا غير آن) در حال حركت ديده مى شد، آن را «طائر» مى ناميدند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۷۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۷۳ </center> | ||
و در كشاف آمده است كه: | |||
در آيات زير كه مى فرمايد: | عرب به مرغان فال مى زدند، و آن را زجر مى ناميدند، و چون به سفر مى رفتند، و در راه به آن بر مى خوردند، كارى مى كردند كه آن را از خود دور كنند. اگر از طرف چپ ايشان به طرف راستشان پرواز مى كرد، آن را به فال نيك مى گرفتند. و اگر از طرف راست ايشان به سوى چپ شان مى پريد، آن را شوم دانسته و به فال بد مى گرفتند، و به همين جهت، فال بد را «تطيّر» ناميدند. | ||
و در مفردات آمده: «تطيّر»، اصلش تفالّ به طير است، ولى بعدها هر فال زدنى را تطيّر ناميدند. چه فال نيك و چه فال بد. چه با طير باشد و چه با غير آن، و در قرآن آمده: «قَالُوا إنّا تَطَيَّرنَا بِكُم» گفتند كه ما شما را نحس مى دانيم و به همين مناسبت گفته اند: «لَا طَيَر إلّا طَيرُكَ: هيچ فال بدى نيست، مگر فال بد تو». | |||
و نيز در قرآن آمده: «إن تُصِبهُم سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَى: اگر بدى به ايشان برسد، به موسى فال بد مى زنند». و نيز آمده: ألَا إنَّمَا طَائِرُهُم عِندَ اللّه: آگاه باش كه فال بدشان نزد خداست». يعنى آن شوم و پيشامد بدى كه در پيش دارند، نزد خداست، كه خدا به خاطر اعمال زشتشان برايشان آماده كرده. | |||
در آيات زير كه مى فرمايد: «قَالُوا طّيَّرنَا بِكَ وَ بِمَن مَعَك»، و «قَالَ طَائِرُكُم عِندَ اللّه». و «قَالُوا طَائِرُكُم مَعَكُم»، و «كُلَّ إنسَانٍ ألزَمنَاهُ طَائِرَهُ فِى عُنُقِهِ» نيز، همه به اين معنا است. و وقتى گفته مى شود: «تَطَايَرُوا»، معنايش اين است كه «سرعت گرفتند». و به معناى «متفرق شدند» نيز، استعمال مى شود. | |||
و خلاصه اين كه از سياق ماقبل آيه و مابعد آن و مخصوصا از جمله: «مَن اهتَدَى فَإنَّمَا يَهتَدِى لِنَفسِهِ...» به خوبى بر مى آيد كه مراد از كلمۀ «طائر» هر چيزى است كه با آن بر ميمنت و نحوست استدلال شود، و حسن عاقبت و يا سوء آن كشف و آشكار گردد. زيرا براى هر انسانى، چيزى كه مربوط به عاقبت امر بوده و بتوان به وسيله آن به كيفيت عاقبتش از خير و شر پى برد، وجود دارد. | |||
و اين كه فرمود: «ما طائر هر كسى را در گردنش الزام كرده ايم»، معنايش اين است كه آن را لازم لاينفك و جدایى ناپذير او قرار داده ايم، كه به هيچ وجه از او جدا نگردد. | |||
و اگر فرمود: «طائر او را در گردنش...»، براى اين بود كه تنها عضوى كه از آدمى جدا نمى شود و انسان از آن جدا نمى گردد، گردن است. به خلاف اعضاى ديگر از قبيل دست و پا كه زندگى انسان بدون داشتن آن ها امكان دارد، ولى با قطع شدن گردن، كسى زنده نمى ماند. چون گردن است كه سر را به سينه وصل مى كند، و گردن عضوى است كه هرچه بر آن آويخته باشد، چه زيور و چه غُل، اولين چيزى خواهد بود كه در مواجهه به چشم بيننده مى خورد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۷۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۷۴ </center> | ||
<span id='link51'><span> | <span id='link51'><span> | ||
==عاقبت وسرنوشت انسان با اعمال ارادى واختيارى اولزوم وحتميت پيدا مى كند == | ==عاقبت وسرنوشت انسان با اعمال ارادى واختيارى اولزوم وحتميت پيدا مى كند == | ||
وبنابراين مقصود از جمله ((وكلّ انسان الزمناه طائره فى عنقه (( اين خواهد بود كه خواست خدا بر اين مطلب استوار است كه آن چيزى كه سعادت وشقاوت را به دنبال خود براى آدمى خواهد آورد همواره در گردن اوباشد، واين خداست كه سرنوشت آدمى را چنين لازم لاينفك اوكرده است ، واين سرنوشت همان عمل آدمى است ، چون خداى تعالى مى فرمايد: ((وان ليس للانسان الاما سعى وانّ سعيه سوف يرى ثمّ يجزيه الجزاء الاوفى (( | وبنابراين مقصود از جمله ((وكلّ انسان الزمناه طائره فى عنقه (( اين خواهد بود كه خواست خدا بر اين مطلب استوار است كه آن چيزى كه سعادت وشقاوت را به دنبال خود براى آدمى خواهد آورد همواره در گردن اوباشد، واين خداست كه سرنوشت آدمى را چنين لازم لاينفك اوكرده است ، واين سرنوشت همان عمل آدمى است ، چون خداى تعالى مى فرمايد: ((وان ليس للانسان الاما سعى وانّ سعيه سوف يرى ثمّ يجزيه الجزاء الاوفى (( |
ویرایش