۱۴٬۳۹۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۹ </center> | ||
<span id='link20'><span> | <span id='link20'><span> | ||
از آن جمله، روايتى است كه در الدر المنثور آمده و آن، اين است كه: ابن اسحاق و ابن جرير، از معاويه بن ابى سفيان روايت كرده اند كه: هر وقت در باره مسأءله معراج رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» از معاويه پرسش مى شد، در جواب مى گفت: «رؤياى صادقه از پيش خدا بود». | |||
از آن | |||
مؤلف: ولى ظاهر آيه كريمه كه مى فرمايد: «سُبحَانَ الَّذِى أسرَى بِعَبدِهِ لَيلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرَامِ» تا جمله: «لِنُرِيَهُ مِن آيَاتِنَا» اين احتمال و اين گفته معاويه را رد مى كند و همچنين آيات اول سوره «نجم». | |||
مثلا در آن آيات، اين جمله است كه: «مَا زَاغَ البَصَرُ وَ مَا طَغَى لَقَد رَآى مِن آيَاتِ رَبِّه الكُبرَى»: چشم منحرف نشد و خطا نكرد، او بزرگترين آيات پروردگار خود را ديد. | |||
علاوه بر اين كه آيه در مقام منت نهادن است، در عين حال ثناى بر خداى سبحان نيز هست، كه چنين پيشامد بى سابقه را پيش آورده و چنين قدرت نمایى عجيبى را انجام داده، و پر واضح است كه مسأله «قدرت نمایى» با «خواب ديدن» به هيچوجه سازگار نيست. | |||
خلاصه خواب ديدن پيغمبر بى سابقه و قدرت نمایى نيست، چون خواب را همه كس، چه صالح و چه طالح مى بيند و چه بسا فاسق و فاجر خواب هایى مى بينند كه بسيار عجيب تر است از خواب هایى كه يك مؤمن متقى مى بيند. | |||
و اصلا خواب در نظر عامه مردم، بيش از يك نوع تخيل، چيز ديگرى نيست كه عامه آن را دليل بر قدرت يا سلطنت بدانند، منتهى اثرى كه دارد، اين است كه با ديدن آن تفألى بزنند و اميدوار خيرى شوند و يا با ديدن آن تطيّرى بزنند و احتمال پيشامد ناگوارى را بدهند. | |||
و نيز در همان كتاب است كه ابى اسحاق و ابن جرير، از عايشه روايت كرده اند كه گفت: من بدن رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را از بسترم غايب نديدم و در آن شب، خداوند روح او را به معراج برد. | |||
مؤلف: همان اشكالى كه به روايت قبلى وارد بود، بر اين روايت نيز وارد است. علاوه بر اين، در سقوط اين روايت از درجه اعتبار، همين بس كه تمام راويان حديث و تاريخ نويسان اتفاق كلمه دارند بر اين كه معراج قبل از هجرت به مدينه واقع شده، و ازدواج رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» با عايشه، بعد از هجرت و در مدينه اتفاق افتاده، آن هم بعد از گذشتن مدتى از هجرت و حتى دو نفر هم از راويان در اين مطلب اختلاف نكرده اند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۳۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۳۰ </center> | ||
خود آيه نيز صريح است در | خود آيه نيز صريح است در اين كه معراج آن جناب از مكه و مسجدالحرام بوده. | ||
و نيز، در همان كتاب است كه ترمذى (وى روايت را حسن دانسته) و طبرانى و ابن مردويه، از ابن مسعود روايت كرده اند كه گفت: | |||
رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: من ابراهيم را در شب معراج ديدم، به من گفت: اى محمّد! از من بر امتت سلام برسان و به ايشان بگو كه زمين بهشت، زمين پاكيزه و قابل كشت و زرع و آب آن گواراست، و همه آن دشت هموار است و نهال هایى كه مى توانيد بفرستيد، كلمه «سُبحَانَ اللّه وَ الحَمدُ لِلّهِ وَ لَا إلَه إلّا اللّه وَ اللّهُ أكبَر» و كلمۀ «لَا حَولَ وَ لَا قُوَّةَ إلّا بِاللّه» است. | |||
<span id='link21'><span> | <span id='link21'><span> | ||
==پيامبر (ص ) از حضرت فاطمه (س ) بوى بهشت استشمام مى كند == | ==پيامبر (ص ) از حضرت فاطمه (س ) بوى بهشت استشمام مى كند == | ||
ونيز در همان كتابست كه طبرانى از عايشه روايت كرده كه گفت : رسول خدا فرمود: وقتى مرا به آسمان بردند داخل بهشت شدم وبه درختى از درختان بهشت رسيدم كه زيباتر وسفيد برگ تر وخوش ميوه تر از آن نديده بودم يك دانه از ميوه هاى آن را چيده وخوردم وهمين ميوه نطفه اى شد در صلب من ، وقتى به زمين آمدم وبا خديجه همبستر شدم به فاطمه حامله شد واينك هر وقت مشتاق بوى بهشت مى شوم فاطمه را مى بويم . | ونيز در همان كتابست كه طبرانى از عايشه روايت كرده كه گفت : رسول خدا فرمود: وقتى مرا به آسمان بردند داخل بهشت شدم وبه درختى از درختان بهشت رسيدم كه زيباتر وسفيد برگ تر وخوش ميوه تر از آن نديده بودم يك دانه از ميوه هاى آن را چيده وخوردم وهمين ميوه نطفه اى شد در صلب من ، وقتى به زمين آمدم وبا خديجه همبستر شدم به فاطمه حامله شد واينك هر وقت مشتاق بوى بهشت مى شوم فاطمه را مى بويم . |
ویرایش