گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۸: خط ۱۳۸:
<span id='link8'><span>
<span id='link8'><span>


==برخورد با فرشته اى عجيب الخلقه وجلوه هايى از تجسم اعمال در شب معراج ==
==برخورد با فرشته اى عجيب الخلقه و جلوه هايى از تجسم اعمال در شب معراج ==
فرمود آنگاه فرشته اى از فرشتگان را ديدم كه خداوند امر اورا عجيب كرده بود بدين صورت كه نصفى از جسد اورا از آتش ونصف ديگرش را از يخ آفريده بود كه نه آتش يخ را آب مى كرد ونه يخ آتش را خاموش واو با صداى بلند مى گفت : ((منزه است خدائى كه حرارت اين آتش را گرفته نمى گذارد اين يخ را آب كند، وبرودت يخ را گرفته نمى گذارد اين آتش را خاموش سازد، بار الها اى خدائى كه ميان آتش وآب را سازگارى دادى ميان دلهاى بندگان با ايمانت الفت قرار ده )،
فرمود: آنگاه فرشته اى از فرشتگان را ديدم كه خداوند امر او را عجيب كرده بود. بدين صورت كه نصفى از جسد او را از آتش و نصف ديگرش را از يخ آفريده بود، كه نه آتش يخ را آب مى كرد و نه يخ آتش را خاموش، و او با صداى بلند مى گفت: «منزه است خدایى كه حرارت اين آتش را گرفته، نمى گذارد اين يخ را آب كند، و برودت يخ را گرفته، نمى گذارد اين آتش را خاموش سازد. بار الها! اى خدایى كه ميان آتش و آب را سازگارى دادى، ميان دل هاى بندگان با ايمانت الفت قرار ده».


پرسيدم اى جبرئيل اين كيست ؟ گفت فرشته ايست كه خدا اورا به اكناف آسمان واطراف زمين ها موكل نموده و او خيرخواه ترين ملائكه است نسبت به بندگان مؤمن از سكنه زمين ، واز روزى كه خلق شده همواره اين دعا را كه شنيدى به جان آنان مى كند.
پرسيدم: اى جبرئيل اين كيست؟ گفت: فرشته ای است كه خدا او را به اكناف آسمان و اطراف زمين ها موكل نموده و او، خيرخواه ترين ملائكه است نسبت به بندگان مؤمن از سكنه زمين، و از روزى كه خلق شده، همواره اين دعا را كه شنيدى به جان آنان مى كند.


و دو فرشته در آسمان ديدم كه يكى مى گفت پروردگارا به هر كسى كه انفاق مى كند خلف وجايگزينى عطا كن و به هر كسى كه از انفاق دريغ مى ورزد تلف وكمبودى ده . آنگاه به سير خود ادامه داده به اقوامى برخوردم كه لبهائى داشتند مانند لبهاى شتر، گوشت پهلويشان را قيچى مى كردند وبه دهانشان مى انداختند، از جبرئيل پرسيدم اينها كيانند؟ گفت سخن چينان ومسخره كنندگانند.
و دو فرشته در آسمان ديدم كه يكى مى گفت: پروردگارا! به هر كسى كه انفاق مى كند، خلف و جايگزينى عطا كن و به هر كسى كه از انفاق دريغ مى ورزد، تلف و كمبودى ده. آنگاه به سير خود ادامه داده، به اقوامى برخوردم كه لب هایى داشتند مانند لب هاى شتر، گوشت پهلويشان را قيچى مى كردند و به دهانشان مى انداختند. از جبرئيل پرسيدم: اين ها كيانند؟ گفت: سخن چينان و مسخره كنندگان اند.


باز به سير خود ادامه داده به مردمى برخوردم كه فرق سرشان را با سنگهاى بزرگ مى كوبيدند پرسيدم اينها كيانند؟ گفت آنانكه نماز عشاء نخوانده مى خوابند.
باز به سير خود ادامه داده، به مردمى برخوردم كه فرق سرشان را با سن گهاى بزرگ مى كوبيدند. پرسيدم: اين ها كيانند؟ گفت: آنان كه نماز عشاء نخوانده، مى خوابند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۲ </center>
باز به سير خود ادامه دادم به مردمى برخوردم كه آتش در دهانشان مى انداختند واز پائينشان بيرون مى آمد پرسيدم اينها كيانند گفت اينها كسانى هستند كه اموال يتيمان را به ظلم مى خورند كه در حقيقت آتش مى خورند و بزودى به سعير جهنم مى رسند.
باز به سير خود ادامه دادم، به مردمى برخوردم كه آتش در دهانشان مى انداختند و از پایين شان بيرون مى آمد. پرسيدم: اين ها كيانند. گفت: اين ها كسانى هستند كه اموال يتيمان را به ظلم مى خورند، كه در حقيقت آتش مى خورند و بزودى به سعير جهنم مى رسند.


آنگاه پيش رفته به اقوامى برخوردم كه از بزرگى شكم احدى از ايشان قادر به برخاستن نبود از جبرئيل پرسيدم اينها چه كسانى هستند؟ گفت اينها كسانى هستند كه ربا مى خورند، بر نمى خيزند مگر برخاستن كسى كه شيطان ايشان را مس نموده ودر نتيجه احاطه شان كرده . در اين ميان به راه آل فرعون بگذشتم كه صبح و شام بر آتش عرضه مى شدند و مى گفتند پروردگارا قيامت كى بپا مى شود.
آنگاه پيش رفته، به اقوامى برخوردم كه از بزرگى شكم احدى از ايشان قادر به برخاستن نبود. از جبرئيل پرسيدم: اين ها چه كسانى هستند؟ گفت: اين ها كسانى هستند كه ربا مى خورند، بر نمى خيزند مگر برخاستن كسى كه شيطان ايشان را مس نموده و در نتيجه احاطه شان كرده. در اين ميان به راه آل فرعون بگذشتم، كه صبح و شام بر آتش عرضه مى شدند و مى گفتند: پروردگارا! قيامت كى بپا مى شود.


رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: پس از آنجا گذشته به عده اى از زنان برخوردم كه به پستانهاى خود آويزان بودند، از جبرئيل پرسيدم اينها چه كسانى هستند؟ گفت اينها زنانى هستند كه اموال همسران خود را به اولاد ديگران ارث مى دادند آنگاه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: غضب خداوند شدت يافت در باره زنى كه فرزندى را كه از يك فاميل نبوده داخل آن فاميل كرده واودر آن فاميل به عورات ايشان واقف گشته اموال آنان را حيف وميل كرده است .
رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: پس از آن جا گذشته، به عده اى از زنان برخوردم كه به پستان هاى خود آويزان بودند. از جبرئيل پرسيدم: اين ها چه كسانى هستند؟ گفت: اين ها زنانى هستند كه اموال همسران خود را به اولاد ديگران ارث مى دادند. آنگاه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: غضب خداوند شدت يافت در باره زنى كه فرزندى را كه از يك فاميل نبوده، داخل آن فاميل كرده، و او در آن فاميل، به عورات ايشان واقف گشته، اموال آنان را حيف و ميل كرده است.


آنگاه فرمود: (از آنجا گذشته ) به عده اى از فرشتگان خدا برخوردم كه خدا به هر نحوكه خواسته خلقشان كرده و صورتهايشان را هر طور خواسته قرار داده هيچ يك از اعضاى بدنشان نبود مگر آنكه جداگانه از همه جوانب وبه آوازهاى مختلف خدا را حمد وتسبيح مى كردند، و فرياد آنان به ذكر وگريه از ترس خدا بلند بود،
آنگاه فرمود: (از آن جا گذشته)، به عده اى از فرشتگان خدا برخوردم كه خدا به هر نحو كه خواسته خلقشان كرده و صورت هايشان را هر طور خواسته قرار داده، هيچ يك از اعضاى بدنشان نبود مگر آن كه جداگانه از همه جوانب و به آوازهاى مختلف خدا را حمد و تسبيح مى كردند، و فرياد آنان به ذكر و گريه از ترس خدا بلند بود.


من از جبرئيل پرسيدم اينها چه كسانى هستند؟ گفت خداوند اينها را همينطور كه مى بينى خلق كرده واز روزى كه خلق شده اند هيچيك از آنان به رفيق بغل دستى خود نگاه نكرده وحتى يك كلمه با اوحرف نزده از ترس و خشوع در برابر خدا به بالاى سر خود وپائين پايشان نظر نينداخته اند من به ايشان سلام كرده ايشان بدون اينكه به من نگاه كنند با اشاره جواب دادند، آرى خشوع در برابر خدا اجازه چنين توجهى را به ايشان نمى داد، جبرئيل مرا معرفى نمود، و گفت: اين محمد پيغمبر رحمت است كه خدايش به سوى بندگان خود به عنوان نبوت ورسالت فرستاده ، آرى اين خاتم النبيين وسيّدالمرسلين است ، آيا با اوهم حرف نمى زنيد؟
من از جبرئيل پرسيدم: اينها چه كسانى هستند؟ گفت: خداوند اين ها را همين طور كه مى بينى، خلق كرده و از روزى كه خلق شده اند، هيچ يك از آنان به رفيق بغل دستى خود نگاه نكرده و حتّى يك كلمه با او حرف نزده، از ترس و خشوع در برابر خدا، به بالاى سر خود و پایين پايشان نظر نينداخته اند.


ملائكه وقتى اين حرف را شنيدند روى به من آورده سلام كردند واحترام نمودند، و مرا وامتم را به خير مژده دادند.
من به ايشان سلام كرده، ايشان بدون اين كه به من نگاه كنند، با اشاره جواب دادند. آرى، خشوع در برابر خدا اجازه چنين توجهى را به ايشان نمى داد. جبرئيل مرا معرفى نمود، و گفت: اين محمّد، پيغمبر رحمت است كه خدايش به سوى بندگان خود به عنوان نبوت و رسالت فرستاده. آرى، اين خاتم النبيين و سيّدالمرسلين است، آيا با او هم حرف نمى زنيد؟
 
ملائكه وقتى اين حرف را شنيدند، روى به من آورده، سلام كردند و احترام نمودند، و مرا و امتم را به خير مژده دادند.
<span id='link9'><span>
<span id='link9'><span>


۱۳٬۸۷۹

ویرایش