نتایج جستجو

الذى ارض اتى ا يوم ذات ظلم انس وضع غير لم لما وعد سمو صلو نمرق اخذ ظهر صدر خلل زربيه صفف حين خبث بيت انم سلح کوب نسى حرب قوم جىء جنح سرر ثلث فدى فجر خبل

مع بعد عند فرع فئى شدد ذوق حيى رسل اصل نفس امر قوم ذلک ذکر لا مثل سوء ى لو خلل نبء وحد دنو امم زلل سمو انن جمل وحى فرغ کود خير رتل تعس مکر هدى رضو س قتل

است، این تعبیر در مورد آن بسیار به جا است. البته «حَکِیْم» به معناى مستحکم و خلل ناپذیر نیز آمده است، و جمیع این مفاهیم در واژه مزبور جمع است و در مورد قرآن

مُمَرَّد به معنى صاف شده است و آن به معناى اولى مناسب است كه صاف شده عارى از خلل و فرج است و آيه روشن مى‏كند كه سليمان قصر آئينه كارى شده داشته است. وَ إِلاّ

من رئى سحب ثم قول وذر على سقط ودق جمع حتى سمو لقى خرج خبث بين يوم کسف الف خلل فى الذى طيب ان جهنم نزل زجو اول

امر خلق فوز هما ى دخل لعل فجر کور ا غشى وعد نعم قدر غشو او رضو يوم بل عند خلل عدن قد بغى صلح ذکر وقى الا بين عمل شرب فلک کبر ثمر ثم رسو شىء نوم دعو عن عظم

من ل ذکر الذى اذا امن اصل ها يوم هن عن اتى الذين ذلک مثل شهد حلل کتب صلو خلل جىء حرم بشر بکر قبل ذلکم بعض اذ يدى علم صمع وذر عرف هو ضرر سجد تحت تجر هدم

غفر بثث رئى ف ذکر ويل سبل فرت شىء عمه فرج اوى نعم ندد اذ وسم سمو الذى عمد خلل حرب قلل يوم شهب عند خرج مع هو فضل غير يقن رحم وزن عبد

مُمَرَّد به معنى صاف شده است و آن به معناى اولى مناسب است كه صاف شده عارى از خلل و فرج است و آيه روشن مى‏كند كه سليمان قصر آئينه كارى شده داشته است. مِن الْمَدِينَة

نمايند باين عنوان كه خانه‌هاى ما حصار درستى ندارد و رخنه و خلل در آنها زياد است چون اصل عورت بمعناى خلل است و خداوند آنها را تكذيب نموده كه هيچ خانه‌هاشان عيبى

نزديكتر- را به چراغهايى- ستارگان- بياراستيم و [آن را] نگاه داشتيم- از آسيب و خلل، يا از ورود شياطين- اين است [آفريدن و] اندازه‌نهادن آن بى‌همتا تواناى دانا

توانمند پس از ورود به سرزمین بنى اسرائیل به منظور سرکوبى آنان (بعثنا ... فجاسوا خلل الدیار) «الجوس» (مصدر جاسوا) به معناى تردد و رفت و آمد است (لسان العرب)، و

نمايند باين عنوان كه خانه‌هاى ما حصار درستى ندارد و رخنه و خلل در آنها زياد است چون اصل عورت بمعناى خلل است و خداوند آنها را تكذيب نموده كه هيچ خانه‌هاشان عيبى

احكام آن با عقل، دون بعضى ديگر؛ زيرا به حسب استقراء و تتبع، كلام بشر خالى از خلل نيست، خواه از حيث فصاحت يا بلاغت. در «مجمع» فرمايد: در اين كلام چند قول است:

آیات شامل این کلمه خلل‌ (۱۳ بار) هما (۱۵۹ بار) وَ فَجّرْنَا نَهَرا کَان شَيْئا لَه ثَمَر مِنْه تَظْلِم فَقَال لَم لِصَاحِبِه أُکُلَهَا آتَت در حال بارگیری

نه تغذى و حفظ صحت و بدل ما يتحلل، زيرا ابدان ايشان محفوظ از تغير و فتور و خلل و نقصان است. وَ هُمْ مُكْرَمُونَ‌: و ايشان بزرگواران و با تعظيم و تجليل باشند

آیات شامل این کلمه خلل‌ (۱۳ بار) وَ لا اللّه الّذِي الدّيَار فَجَاسُوا خَلَق شَدِيد السّمَاوَات بَأْس فِيه کَان وَعْدا بَيْع أُولِي مَفْعُولا لَنَا ثُم

بالاى سرشان كه چگونه سقف مرتفع سبز نقّاشى شده بستارگانرا بدون عمود و ستون و خلل و فرج خداوند براى بندگان بنا فرموده و چگونه خوان احسان خود را كه زمين پهناور

نمايند باين عنوان كه خانه‌هاى ما حصار درستى ندارد و رخنه و خلل در آنها زياد است چون اصل عورت بمعناى خلل است و خداوند آنها را تكذيب نموده كه هيچ خانه‌هاشان عيبى

است. «آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ» 2- يك برنامه ثابت در طول تاريخ، آن هم بدون خلل نشانه‌ى وجود حسابگرى حكيم و عليم است. «ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ»