گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۶}}
__TOC__
__TOC__


خط ۹: خط ۱۱:
با اين حال بعضى گفته اند: اين سوره تماميش در مكه نازل شده ، و به زودى بحث مفصل در اين باره در بحث روايتى آينده ان شاء اللّه خواهد آمد.
با اين حال بعضى گفته اند: اين سوره تماميش در مكه نازل شده ، و به زودى بحث مفصل در اين باره در بحث روايتى آينده ان شاء اللّه خواهد آمد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۹۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۹۳ </center>
هَلْ أَتى عَلى الانسنِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شيْئاً مَّذْكُوراً
هَلْ أَتى عَلى الانسنِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شيْئاً مَّذْكُوراً
استفهام در اين آيه براى تثبيت مطلب است ، و در نتيجه معنا را به طور سربسته اثبات مى كند، و معناى آن اين است كه به طور مسلم روزگارى بوده كه نام و نشانى از انسان نبوده ، و چه بسا مقصود آن مفسرى هم كه گفته كلمه «'''هل '''» در اين آيه به معناى كلمه «'''قد'''» است همين باشد، نه اينكه خواسته باشد بگويد: يكى از معانى كلمه «'''هل '''» «'''بتحقيق '''» است ، كه بعضى خيال كرده اند.
استفهام در اين آيه براى تثبيت مطلب است ، و در نتيجه معنا را به طور سربسته اثبات مى كند، و معناى آن اين است كه به طور مسلم روزگارى بوده كه نام و نشانى از انسان نبوده ، و چه بسا مقصود آن مفسرى هم كه گفته كلمه «'''هل '''» در اين آيه به معناى كلمه «'''قد'''» است همين باشد، نه اينكه خواسته باشد بگويد: يكى از معانى كلمه «'''هل '''» «'''بتحقيق '''» است ، كه بعضى خيال كرده اند.
و مراد از «'''انسان '''» در اين آيه جنس بشر است ، و اما اينكه بعضى گفته اند: مراد از آن آدم ابو البشر است ، با آيه بعدى سازگار نيست ، چون آدم ابو البشر از نطفه خلق نشده ، و آيه بعدى در باره همين انسان مى فرمايد «'''انا خلقنا الانسان من نطفه '''».
و مراد از «'''انسان '''» در اين آيه جنس بشر است ، و اما اينكه بعضى گفته اند: مراد از آن آدم ابو البشر است ، با آيه بعدى سازگار نيست ، چون آدم ابو البشر از نطفه خلق نشده ، و آيه بعدى در باره همين انسان مى فرمايد «'''انا خلقنا الانسان من نطفه '''».
خط ۱۸: خط ۲۰:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۹۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۹۴ </center>
و معناى آيه اين است كه : «'''هل اتى - قد اتى '''»: به تحقيق آمد بر آدمى قطعه اى محدود از زمانى ممتد و غير محدود در حالى كه انسان بالفعل در شمار مذكورات نبود.
و معناى آيه اين است كه : «'''هل اتى - قد اتى '''»: به تحقيق آمد بر آدمى قطعه اى محدود از زمانى ممتد و غير محدود در حالى كه انسان بالفعل در شمار مذكورات نبود.
إِنَّا خَلَقْنَا الانسنَ مِن نُّطفَةٍ أَمْشاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَهُ سمِيعَا بَصِيراً
إِنَّا خَلَقْنَا الانسنَ مِن نُّطفَةٍ أَمْشاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَهُ سمِيعَا بَصِيراً
كلمه «'''نطفه '''» در اصل به معناى آبى اندك بوده ، و سپس استعمالش ‍ در آب ذكوريت حيوانات كه منشا توليد مثل است بر معناى اصلى غلبه يافته ، و كلمه «'''امشاج '''» جمع كلمه «'''مشيج '''» و يا «'''مشج '''» - به دو فتحه - و يا مشج - به فتحه اول و كسره دوم - است ، و اين سه كلمه به معناى مخلوط و ممتزج است ، و اگر نطفه را به اين صفت معرفى كرده ، به اعتبار اجزاى مختلف آن و يا به اعتبار مخلوط شدن آب نر با آب ماده است .
كلمه «'''نطفه '''» در اصل به معناى آبى اندك بوده ، و سپس استعمالش ‍ در آب ذكوريت حيوانات كه منشا توليد مثل است بر معناى اصلى غلبه يافته ، و كلمه «'''امشاج '''» جمع كلمه «'''مشيج '''» و يا «'''مشج '''» - به دو فتحه - و يا مشج - به فتحه اول و كسره دوم - است ، و اين سه كلمه به معناى مخلوط و ممتزج است ، و اگر نطفه را به اين صفت معرفى كرده ، به اعتبار اجزاى مختلف آن و يا به اعتبار مخلوط شدن آب نر با آب ماده است .
مقصود از ابتلاء انسان (نبتليه ) و آنچه از تفريع «'''فجعلناه سميعا بصيرا'''» بر آناستفاده مى شود
مقصود از ابتلاء انسان (نبتليه ) و آنچه از تفريع «'''فجعلناه سميعا بصيرا'''» بر آناستفاده مى شود
خط ۲۷: خط ۲۹:
در آيه مورد بحث با اينكه كلمه «'''انسان '''» قبلا ذكر شده بود، و جا داشت به ضمير آن اكتفا كند، و بفرمايد «'''انا خلقناه ...'''» اگر دوباره خود كلمه را ذكر كرد، به حكم اينكه همواره وضع اسم ظاهر در موضع ضمير براى افاده نكته اى است ، براى اين بوده كه مسجل كند خداى تعالى خالق و مدبر امر او است .
در آيه مورد بحث با اينكه كلمه «'''انسان '''» قبلا ذكر شده بود، و جا داشت به ضمير آن اكتفا كند، و بفرمايد «'''انا خلقناه ...'''» اگر دوباره خود كلمه را ذكر كرد، به حكم اينكه همواره وضع اسم ظاهر در موضع ضمير براى افاده نكته اى است ، براى اين بوده كه مسجل كند خداى تعالى خالق و مدبر امر او است .
و معناى آيه اين است كه : ما انسان را از نطفه اى خلق كرديم كه اجزايى است مختلط و ممتزج ، در حالى كه ما او را از حالى به حالى ، و از طورى به طورى نقل مى دهيم ، و به همين منظور او را سميع و بصير كرديم ، تا دعوت الهى را كه به وى مى رسد بشنود، و آيات الهى و داله بر وحدانيت او و بر نبوت و معاد را ببيند.
و معناى آيه اين است كه : ما انسان را از نطفه اى خلق كرديم كه اجزايى است مختلط و ممتزج ، در حالى كه ما او را از حالى به حالى ، و از طورى به طورى نقل مى دهيم ، و به همين منظور او را سميع و بصير كرديم ، تا دعوت الهى را كه به وى مى رسد بشنود، و آيات الهى و داله بر وحدانيت او و بر نبوت و معاد را ببيند.
إِنَّا هَدَيْنَهُ السبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً
إِنَّا هَدَيْنَهُ السبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً
كلمه «'''هدايت '''» به معناى ارائه طريق است ، نه رساندن به مطلوب ، و مراد از سبيل ، سبيل به حقيقت معناى كلمه است ، و آن مسيرى است كه آدمى را به غايت مطلوب برساند، و غايت مطلوب همان حق است .
كلمه «'''هدايت '''» به معناى ارائه طريق است ، نه رساندن به مطلوب ، و مراد از سبيل ، سبيل به حقيقت معناى كلمه است ، و آن مسيرى است كه آدمى را به غايت مطلوب برساند، و غايت مطلوب همان حق است .
معناى شكر و كفر و دو نكته اى كه از آيه : «'''انّا هديناهالسبيل امّا شاكرا و كفورا'''» استفاده مى شود
معناى شكر و كفر و دو نكته اى كه از آيه : «'''انّا هديناهالسبيل امّا شاكرا و كفورا'''» استفاده مى شود
خط ۵۳: خط ۵۵:
آيه شريفه «'''و ان من امه الا خلا فيها نذير'''»، به معناى اول و آيه «'''لتنذر قوما ما انذر اباوهم فهم غافلون '''» به معناى دوم اشاره دارد. پس همين كه دعوت انبيا به آدمى برسد، و به طورى برسد كه حق برايش ‍ روشن گردد، حجت خدا بر او تمام مى شود، و كسى كه اين دعوت به وى نرسد، و يا اگر رسيد آنطور واضح كه حق برايش منكشف شده باشد نرسيده ، چنين كسى را خداى تعالى مورد فضل خود قرار داده ، او را مستضعف خوانده در باره آنان فرموده : «'''الا المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان لا يستطيعون حيله و لا يهتدون سبيلا'''».
آيه شريفه «'''و ان من امه الا خلا فيها نذير'''»، به معناى اول و آيه «'''لتنذر قوما ما انذر اباوهم فهم غافلون '''» به معناى دوم اشاره دارد. پس همين كه دعوت انبيا به آدمى برسد، و به طورى برسد كه حق برايش ‍ روشن گردد، حجت خدا بر او تمام مى شود، و كسى كه اين دعوت به وى نرسد، و يا اگر رسيد آنطور واضح كه حق برايش منكشف شده باشد نرسيده ، چنين كسى را خداى تعالى مورد فضل خود قرار داده ، او را مستضعف خوانده در باره آنان فرموده : «'''الا المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان لا يستطيعون حيله و لا يهتدون سبيلا'''».
و يكى از ادله اى كه دلالت مى كند بر اينكه دعوت الهى كه همان هدايت به سبيل است حق و واجب الاتباع بر انسان است ، اين است كه فطرت انسان بدان حكم مى كند، و خلقتش مجهز به جهازى است كه آن جهاز نيز آدمى را به سوى آن سبيل كه همان اعتقاد حق و عمل صالح است دعوت مى كند، و علاوه بر اين در خارج هم اين دعوت از طريق نبوت و رسالت صورت گرفته ، و معلوم است كه سعادت هر موجودى و كمال وجودش در آثار و اعمالى است كه مناسب با ذات او و سازگار با ادوات و قوايى باشد كه مجهز به آن است ، انسان هم از اين كليت مستثنى نيست ، سعادت و كمال او نيز در پيروى دين الهى است ، كه سنت حيات فطرى او است ، سنتى كه هم عقلش بدان حكم مى كند و هم انبيا و رسولان (عليهم السلام ) به سوى آن دعوتش كرده اند.
و يكى از ادله اى كه دلالت مى كند بر اينكه دعوت الهى كه همان هدايت به سبيل است حق و واجب الاتباع بر انسان است ، اين است كه فطرت انسان بدان حكم مى كند، و خلقتش مجهز به جهازى است كه آن جهاز نيز آدمى را به سوى آن سبيل كه همان اعتقاد حق و عمل صالح است دعوت مى كند، و علاوه بر اين در خارج هم اين دعوت از طريق نبوت و رسالت صورت گرفته ، و معلوم است كه سعادت هر موجودى و كمال وجودش در آثار و اعمالى است كه مناسب با ذات او و سازگار با ادوات و قوايى باشد كه مجهز به آن است ، انسان هم از اين كليت مستثنى نيست ، سعادت و كمال او نيز در پيروى دين الهى است ، كه سنت حيات فطرى او است ، سنتى كه هم عقلش بدان حكم مى كند و هم انبيا و رسولان (عليهم السلام ) به سوى آن دعوتش كرده اند.
إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَفِرِينَ سلَسِلا وَ أَغلَلاً وَ سعِيراً
إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَفِرِينَ سلَسِلا وَ أَغلَلاً وَ سعِيراً
كلمه «'''اعتاد'''» به معناى تهيه كردن است ، و كلمه «'''سلاسل '''» جمع سلسله است ، كه به معناى قيدى است كه دست و پاى مجرم را با آن مى بندند، و كلمه «'''اغلال '''» جمع «'''غل '''» به ضمه غين - است ، كه به گفته بعضى به معناى قيدى است كه دست و پاى مجرم را به گردنش مى بندند.
كلمه «'''اعتاد'''» به معناى تهيه كردن است ، و كلمه «'''سلاسل '''» جمع سلسله است ، كه به معناى قيدى است كه دست و پاى مجرم را با آن مى بندند، و كلمه «'''اغلال '''» جمع «'''غل '''» به ضمه غين - است ، كه به گفته بعضى به معناى قيدى است كه دست و پاى مجرم را به گردنش مى بندند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۹۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۹۹ </center>
راغب مى گويد: بنابر اين غل در خصوص چيزى استعمال مى شود كه اعضاى مجرم در وسط آن جمع مى شود و كلمه «'''سعير'''» به معناى آتش افروخته است ، و معناى آيه روشن است .
راغب مى گويد: بنابر اين غل در خصوص چيزى استعمال مى شود كه اعضاى مجرم در وسط آن جمع مى شود و كلمه «'''سعير'''» به معناى آتش افروخته است ، و معناى آيه روشن است .
و اين آيه شريفه به عاقبت وخيم انسان كفورى كه قبلا در جمله «'''اما شاكرا و اما كفورا'''» نامش به ميان آمده بود اشاره مى كند، و اگر جزاى انسان كفور را بر جزاى انسان شاكر مقدم داشت ، براى اين بود كه در مورد كفور كلام را مختصر نموده ، سپس به طور مفصل به جزاى افراد شاكر بپردازد.
و اين آيه شريفه به عاقبت وخيم انسان كفورى كه قبلا در جمله «'''اما شاكرا و اما كفورا'''» نامش به ميان آمده بود اشاره مى كند، و اگر جزاى انسان كفور را بر جزاى انسان شاكر مقدم داشت ، براى اين بود كه در مورد كفور كلام را مختصر نموده ، سپس به طور مفصل به جزاى افراد شاكر بپردازد.
إِنَّ الاَبْرَارَ يَشرَبُونَ مِن كَأْسٍ كانَ مِزَاجُهَا كافُوراً
إِنَّ الاَبْرَارَ يَشرَبُونَ مِن كَأْسٍ كانَ مِزَاجُهَا كافُوراً
كلمه «'''كاس '''» به معناى ظرف مخصوص نوشيدنى ها است ، البته در صورتى كه نوشيدنى در آن باشد، و كلمه «'''مزاج '''» به معناى هر چيزى است كه به وسيله آن امتزاج صورت مى گيرد، نظير كلمه «'''حزام '''» كه به معناى چيزى است كه به وسيله آن عمل حزم انجام مى شود، و معناى كلمه «'''كافور'''» معروف است ، و هر چيز خنك و خوشبويى را به آن مثل مى زنند. ولى بعضى گفته اند: در اينجا نام چشمه اى است در بهشت .
كلمه «'''كاس '''» به معناى ظرف مخصوص نوشيدنى ها است ، البته در صورتى كه نوشيدنى در آن باشد، و كلمه «'''مزاج '''» به معناى هر چيزى است كه به وسيله آن امتزاج صورت مى گيرد، نظير كلمه «'''حزام '''» كه به معناى چيزى است كه به وسيله آن عمل حزم انجام مى شود، و معناى كلمه «'''كافور'''» معروف است ، و هر چيز خنك و خوشبويى را به آن مثل مى زنند. ولى بعضى گفته اند: در اينجا نام چشمه اى است در بهشت .
مراد از «'''ابرار'''»، و صفات ايشان
مراد از «'''ابرار'''»، و صفات ايشان
خط ۶۷: خط ۶۹:
و از آيه مورد بحث كه مى فرمايد: «'''ان الابرار يشربون ...'''» از آنجا كه در مقابل آيه «'''انا اعتدنا للكافرين ...'''» كه بيانگر حال كفار در آخرت است قرار گرفته اين معنا به ذهن مى آيد كه مى خواهد حال ابرار در آخرت را بيان كند، و بفهماند كه ايشان در بهشت از شرابى ممزوج به كافور مى نوشند، شرابى خنك و معطر.
و از آيه مورد بحث كه مى فرمايد: «'''ان الابرار يشربون ...'''» از آنجا كه در مقابل آيه «'''انا اعتدنا للكافرين ...'''» كه بيانگر حال كفار در آخرت است قرار گرفته اين معنا به ذهن مى آيد كه مى خواهد حال ابرار در آخرت را بيان كند، و بفهماند كه ايشان در بهشت از شرابى ممزوج به كافور مى نوشند، شرابى خنك و معطر.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۰۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۰۱ </center>
عَيْناً يَشرَب بهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونهَا تَفْجِيراً
عَيْناً يَشرَب بهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونهَا تَفْجِيراً
كلمه «'''عينا'''» اگر منصوب شده به خاطر حذف حرف جر بوده ، و تقدير آن «'''من عين '''» بوده است ، ممكن هم هست به خاطر اختصاص منصوب شده ، و تقدير كلام «'''اخص عينا'''» بوده باشد يعنى نوشيدن از كاس را كه گفتيم از هر كاسى نيست ، بلكه آن كاس را اختصاص مى دهم به چشمه اى كه چنين و چنان است . و كلمه «'''شرب '''» - به طورى كه گفته شده - هم به خودى خود متعدى مى شود، و مى گويى : «'''شربت الماء- آب را نوشيدم '''»، و هم با حرف باء متعدى مى شود، و مى گويى : «'''شربت بالكاس - با كاسه نوشيدم '''» پس هر دو يك معنا را مى رساند. و اگر از نوشندگان آن كاس ‍ تعبير به عباد اللّه كرد، براى اين بود كه اشاره كند به اينكه اگر از آن كاس ‍ مى نوشند به خاطر اين است كه به زيور عبوديت آراسته شدند، و به لوازم آن عمل كردند، اين معنا از سياق فهميده مى شود.
كلمه «'''عينا'''» اگر منصوب شده به خاطر حذف حرف جر بوده ، و تقدير آن «'''من عين '''» بوده است ، ممكن هم هست به خاطر اختصاص منصوب شده ، و تقدير كلام «'''اخص عينا'''» بوده باشد يعنى نوشيدن از كاس را كه گفتيم از هر كاسى نيست ، بلكه آن كاس را اختصاص مى دهم به چشمه اى كه چنين و چنان است . و كلمه «'''شرب '''» - به طورى كه گفته شده - هم به خودى خود متعدى مى شود، و مى گويى : «'''شربت الماء- آب را نوشيدم '''»، و هم با حرف باء متعدى مى شود، و مى گويى : «'''شربت بالكاس - با كاسه نوشيدم '''» پس هر دو يك معنا را مى رساند. و اگر از نوشندگان آن كاس ‍ تعبير به عباد اللّه كرد، براى اين بود كه اشاره كند به اينكه اگر از آن كاس ‍ مى نوشند به خاطر اين است كه به زيور عبوديت آراسته شدند، و به لوازم آن عمل كردند، اين معنا از سياق فهميده مى شود.
و «'''تفجير عين '''» عبارت است از شكافتن زمين براى جارى ساختن آبهاى زير زمينى ، و ما ناگزيريم در اينجا تفجير عين را حمل كنيم بر صرف خواستن آن ، چون اين معنا مسلم است كه جارى ساختن چشمه هاى بهشتى نيازمند بيل و كلنگ نيست ، آرى نعمت هاى بهشتى به جز خواست و اراده اهل بهشت هيچ هزينه ديگرى لازم ندارد، همچنان كه فرمود: «'''لهم ما يشاون فيها'''».
و «'''تفجير عين '''» عبارت است از شكافتن زمين براى جارى ساختن آبهاى زير زمينى ، و ما ناگزيريم در اينجا تفجير عين را حمل كنيم بر صرف خواستن آن ، چون اين معنا مسلم است كه جارى ساختن چشمه هاى بهشتى نيازمند بيل و كلنگ نيست ، آرى نعمت هاى بهشتى به جز خواست و اراده اهل بهشت هيچ هزينه ديگرى لازم ندارد، همچنان كه فرمود: «'''لهم ما يشاون فيها'''».
خط ۷۵: خط ۷۷:
مويد اين معنا ظاهر جمله «'''يشربون '''» و جمله «'''يشرب بها'''» است ، كه مى فهماند همين حالا مشغول نوشيدنند، نه اينكه در قيامت مى نوشند، وگرنه مى فرمود «'''سيشربون '''»، و «'''سيشربوا بها'''» علاوه بر اين ، نوشيدن ، وفا كردن ، اطعام نمودن و ترسيدن ، همه را در يك سياق آورده و فرموده «'''يشربون ، يوفون ، يخافون ، يطعمون '''» و نيز ذكر تفجير در جمله «'''يفجرونها تفجيرا'''» مويد ديگرى است ، براى اينكه ظهور دارد در اينكه شكافتن چشمه و جارى ساختن آب آن را با اسباب اين كار انجام مى دهند، كه همان وفا و اطعام و خوف است ، پس ‍ حقيقت اين اعمال همان تفجير عين است .
مويد اين معنا ظاهر جمله «'''يشربون '''» و جمله «'''يشرب بها'''» است ، كه مى فهماند همين حالا مشغول نوشيدنند، نه اينكه در قيامت مى نوشند، وگرنه مى فرمود «'''سيشربون '''»، و «'''سيشربوا بها'''» علاوه بر اين ، نوشيدن ، وفا كردن ، اطعام نمودن و ترسيدن ، همه را در يك سياق آورده و فرموده «'''يشربون ، يوفون ، يخافون ، يطعمون '''» و نيز ذكر تفجير در جمله «'''يفجرونها تفجيرا'''» مويد ديگرى است ، براى اينكه ظهور دارد در اينكه شكافتن چشمه و جارى ساختن آب آن را با اسباب اين كار انجام مى دهند، كه همان وفا و اطعام و خوف است ، پس ‍ حقيقت اين اعمال همان تفجير عين است .
مفسرين در تفسير مفردات اين دو آيه و اعراب آنها سخنانى بسيار و مختلف دارند كه در تفاسير مفصل آمده ، هر كس بخواهد از آنها مطلع شود بايد به تفاسير مطول مراجعه كند.
مفسرين در تفسير مفردات اين دو آيه و اعراب آنها سخنانى بسيار و مختلف دارند كه در تفاسير مفصل آمده ، هر كس بخواهد از آنها مطلع شود بايد به تفاسير مطول مراجعه كند.
يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يخَافُونَ يَوْماً كانَ شرُّهُ مُستَطِيراً
يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يخَافُونَ يَوْماً كانَ شرُّهُ مُستَطِيراً
كلمه «'''مستطير'''» اسم فاعل از فعل «'''استطار'''» است ، كه به معناى فاش كردن و منتشر كردن در اقطار است به منتها درجه انتشار، و بطورى كه گفته اند: اين كلمه بليغ ‌تر از كلمه «'''طار'''» است ، وقتى مى گويند: «'''استطار الحريق '''» معنايش اين است كه دامنه آتش سوزى گسترده شد، و يا وقتى مى گويند: «'''استطار الفجر'''»، معنايش اين است كه روشنى صبح گسترده گشت . و منظور از استطار شر آن روز شر روز قيامت است ، كه روز به نهايت رسيدن شدائد و اهوال و عذابها است .
كلمه «'''مستطير'''» اسم فاعل از فعل «'''استطار'''» است ، كه به معناى فاش كردن و منتشر كردن در اقطار است به منتها درجه انتشار، و بطورى كه گفته اند: اين كلمه بليغ ‌تر از كلمه «'''طار'''» است ، وقتى مى گويند: «'''استطار الحريق '''» معنايش اين است كه دامنه آتش سوزى گسترده شد، و يا وقتى مى گويند: «'''استطار الفجر'''»، معنايش اين است كه روشنى صبح گسترده گشت . و منظور از استطار شر آن روز شر روز قيامت است ، كه روز به نهايت رسيدن شدائد و اهوال و عذابها است .
و مراد از «'''ايفاى به نذر'''» همان معناى معروف آن است . و اينكه بعضى گفته اند: مراد از آن تصميم قلبى بر عمل به واجبات ، و يا پيروى شارع در همه احكام اوست ، خلاف ظاهر لفظ است ، و هيچ دليلى در كلام بر اين سخن دلالت نمى كند.
و مراد از «'''ايفاى به نذر'''» همان معناى معروف آن است . و اينكه بعضى گفته اند: مراد از آن تصميم قلبى بر عمل به واجبات ، و يا پيروى شارع در همه احكام اوست ، خلاف ظاهر لفظ است ، و هيچ دليلى در كلام بر اين سخن دلالت نمى كند.
مفاد، سبب و محلّ نزول آيه : «'''و يطعمون الطعام على حبّه ...'''»
مفاد، سبب و محلّ نزول آيه : «'''و يطعمون الطعام على حبّه ...'''»
وَ يُطعِمُونَ الطعَامَ عَلى حُبِّهِ مِسكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً
وَ يُطعِمُونَ الطعَامَ عَلى حُبِّهِ مِسكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً
ضمير در جمله «'''على حبه '''» - به طورى كه از ظاهر عبارت بر مى آيد - به كلمه «'''طعام '''» بر مى گردد، و منظور از «'''حب طعام '''» اشتياق و اشتهاى زياد به طعام است ، به خاطر شدت احتياج به آن ، مويد اين معنا آيه شريفه «'''لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون '''» است .
ضمير در جمله «'''على حبه '''» - به طورى كه از ظاهر عبارت بر مى آيد - به كلمه «'''طعام '''» بر مى گردد، و منظور از «'''حب طعام '''» اشتياق و اشتهاى زياد به طعام است ، به خاطر شدت احتياج به آن ، مويد اين معنا آيه شريفه «'''لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون '''» است .
ولى بعضى از مفسرين گفته اند: ضمير به خداى سبحان بر مى گردد، و معناى آيه اين است كه طعام را به خاطر محبتى كه به خدا دارند به ديگران مى خورانند، نه به خاطر ثوابى كه خدا به ايشان بدهد. ليكن جمله «'''انما نطعمكم لوجه الله '''» كه حكايت كلام ايشان است اين نظريه را دفع مى كند، زيرا با بودن اين جمله ديگر احتياج نبود كه بفرمايد: طعام را به خاطر محبت به خدا انفاق مى كنند، لذا به خاطر اينكه تكرار بدون جهتى در آيات نشده باشد، ناگزير بايد بگوييم منظور از «'''حبه '''» حب طعام است .
ولى بعضى از مفسرين گفته اند: ضمير به خداى سبحان بر مى گردد، و معناى آيه اين است كه طعام را به خاطر محبتى كه به خدا دارند به ديگران مى خورانند، نه به خاطر ثوابى كه خدا به ايشان بدهد. ليكن جمله «'''انما نطعمكم لوجه الله '''» كه حكايت كلام ايشان است اين نظريه را دفع مى كند، زيرا با بودن اين جمله ديگر احتياج نبود كه بفرمايد: طعام را به خاطر محبت به خدا انفاق مى كنند، لذا به خاطر اينكه تكرار بدون جهتى در آيات نشده باشد، ناگزير بايد بگوييم منظور از «'''حبه '''» حب طعام است .
خط ۸۹: خط ۹۱:
نكته ديگرى كه بايد بدان توجه داشت اين است كه در اين آيات يكى از سه طايفه اى كه به وسيله ابرار اطعام شده اند اسير دانسته ، و اين خود شاهد بر آن است كه آيات در مدينه نازل شده ، و داستان بعد از هجرت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و قوت يافتن اسلام ، و غلبه مسلمين بر كفار و مشركين اتفاق افتاده ، نه قبل از آن .
نكته ديگرى كه بايد بدان توجه داشت اين است كه در اين آيات يكى از سه طايفه اى كه به وسيله ابرار اطعام شده اند اسير دانسته ، و اين خود شاهد بر آن است كه آيات در مدينه نازل شده ، و داستان بعد از هجرت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و قوت يافتن اسلام ، و غلبه مسلمين بر كفار و مشركين اتفاق افتاده ، نه قبل از آن .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۶}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش