۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۴۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۴۶}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۷: | خط ۹: | ||
و مـعـنـاى آيـه اين است كه : وقتى فرشتگان به قريه لوط رسيدند، و آن حوادث در آنجا پيش آمد ((اخرجنا من كان فيها من المؤ منين ((. خواستيم هر چند نفرى كه داراى ايمان بودند از قـريه بيرون كنيم ، و غير از يك خانوار ((من المسلمين (( از مسلمانان در آنجا نيافتيم ، و آن خـانـواده لوط پيغمبر بودند، ((و تركنا فيها(( و ما در سرزمين ايشان با زير و رو كـردن آن سـرزمين ، و نابود كردن مردم ((آيه (( يك آيت و نشانه اى از ربوبيت خود و از بـطـلان شـركـاء، در آنـجا باقى گذاشتيم ، يك آيت ((للذين يخافون العذاب الاليم (( براى مردمى كه از عذاب اليم بيمناكند، و ايشان را به ربوبيت ما رهنمون مى شود. | و مـعـنـاى آيـه اين است كه : وقتى فرشتگان به قريه لوط رسيدند، و آن حوادث در آنجا پيش آمد ((اخرجنا من كان فيها من المؤ منين ((. خواستيم هر چند نفرى كه داراى ايمان بودند از قـريه بيرون كنيم ، و غير از يك خانوار ((من المسلمين (( از مسلمانان در آنجا نيافتيم ، و آن خـانـواده لوط پيغمبر بودند، ((و تركنا فيها(( و ما در سرزمين ايشان با زير و رو كـردن آن سـرزمين ، و نابود كردن مردم ((آيه (( يك آيت و نشانه اى از ربوبيت خود و از بـطـلان شـركـاء، در آنـجا باقى گذاشتيم ، يك آيت ((للذين يخافون العذاب الاليم (( براى مردمى كه از عذاب اليم بيمناكند، و ايشان را به ربوبيت ما رهنمون مى شود. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۷۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۷۰ </center> | ||
وَ فى مُوسى إِذْ أَرْسلْنَهُ إِلى فِرْعَوْنَ بِسلْطنٍ | وَ فى مُوسى إِذْ أَرْسلْنَهُ إِلى فِرْعَوْنَ بِسلْطنٍ مُّبِينٍ | ||
ايـن جمله عطف است بر جمله ((و تركنا فيها آيه (( و تقدير كلام چنين است ((و در داستان مـوسـى هـم آيـتـى اسـت (( (كـه مـا او را از نـظـر ظـاهـر بـا دست خالى به سراغ فرعون فرستاديم ) اما با سلطانى آشكار و برهانى قاطع ، و معجزات خيره كننده . | ايـن جمله عطف است بر جمله ((و تركنا فيها آيه (( و تقدير كلام چنين است ((و در داستان مـوسـى هـم آيـتـى اسـت (( (كـه مـا او را از نـظـر ظـاهـر بـا دست خالى به سراغ فرعون فرستاديم ) اما با سلطانى آشكار و برهانى قاطع ، و معجزات خيره كننده . | ||
فَتَوَلى بِرُكْنِهِ وَ قَالَ سحِرٌ أَوْ مجْنُونٌ | فَتَوَلى بِرُكْنِهِ وَ قَالَ سحِرٌ أَوْ مجْنُونٌ | ||
كـلمـه ((تـولى (( از مـصـدر ((تـولى (( اسـت ، كـه بـه مـعـنـاى اعـراض است . و حرف ((بـاء(( در جـمـله ((بركنه (( باى مصاحبت است . و منظور از ((ركن فرعون (( جنود او اسـت ، هـمـچـنـان كـه آيـه بـعـدى نـيز اين معنا را تاءييد مى كند. و معناى آيه اين است كه : فـرعـون بـا لشكريانش از موسى روى گردانده دعوتش را نپذيرفتند. بعضى هم گفته انـد: حـرف بـاء در ايـنـجـا مـعـنـا نـمـى دهـد، و تـنـهـا بـه مـنـظـور مـتـعـدى كـردن فـعـل لازم آمـده ، چـون ((تولى (( فعل لازم است ، حرف باء را آورده تا معناى وادارى به اعـراض را برساند، و در نتيجه معناى آيه چنين شود: فرعون لشكر خود را وادار كرد به اينكه از موسى اعراض كنند. | كـلمـه ((تـولى (( از مـصـدر ((تـولى (( اسـت ، كـه بـه مـعـنـاى اعـراض است . و حرف ((بـاء(( در جـمـله ((بركنه (( باى مصاحبت است . و منظور از ((ركن فرعون (( جنود او اسـت ، هـمـچـنـان كـه آيـه بـعـدى نـيز اين معنا را تاءييد مى كند. و معناى آيه اين است كه : فـرعـون بـا لشكريانش از موسى روى گردانده دعوتش را نپذيرفتند. بعضى هم گفته انـد: حـرف بـاء در ايـنـجـا مـعـنـا نـمـى دهـد، و تـنـهـا بـه مـنـظـور مـتـعـدى كـردن فـعـل لازم آمـده ، چـون ((تولى (( فعل لازم است ، حرف باء را آورده تا معناى وادارى به اعـراض را برساند، و در نتيجه معناى آيه چنين شود: فرعون لشكر خود را وادار كرد به اينكه از موسى اعراض كنند. | ||
((و قال ساحر او مجنون (( - يعنى فرعون يك بار گفت كه موسى مجنون است ، كه حكايت ايـن گـفـتـارش در آيـه ((ان رسـولكم الذى ارسل اليكم لمجنون (( آمده ، و يك بار ديگر گفت كه وى ساحر است ، و حكايت اين تهمتش در آيه ((ان هذا لساحر عليم (( آمده است . | ((و قال ساحر او مجنون (( - يعنى فرعون يك بار گفت كه موسى مجنون است ، كه حكايت ايـن گـفـتـارش در آيـه ((ان رسـولكم الذى ارسل اليكم لمجنون (( آمده ، و يك بار ديگر گفت كه وى ساحر است ، و حكايت اين تهمتش در آيه ((ان هذا لساحر عليم (( آمده است . | ||
فَأَخَذْنَهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْنَهُمْ فى | فَأَخَذْنَهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْنَهُمْ فى الْيَمِّ وَ هُوَ مُلِيمٌ | ||
كـلمـه ((نـبـذ(( كـه فعل ((نبذناهم (( از آن گرفته شده ، به معناى پرت كردن و دور انـداخـتـن چـيـزى است به طورى كه از بى اعتنايى به آن حكايت كند. و كلمه ((يم (( به معناى دريا است . و كلمه ((مليم (( به معناى ننگ آور، و يا به عبارت ديگر كسى است كه كـارى كـنـد كـه مـسـتـحق ملامت شود، و اين كلمه از كلمه ((الام (( گرفته شده ، مانند كلمه ((اغرب (( كه به معناى كسى است كه امرى غريب انجام دهد. | كـلمـه ((نـبـذ(( كـه فعل ((نبذناهم (( از آن گرفته شده ، به معناى پرت كردن و دور انـداخـتـن چـيـزى است به طورى كه از بى اعتنايى به آن حكايت كند. و كلمه ((يم (( به معناى دريا است . و كلمه ((مليم (( به معناى ننگ آور، و يا به عبارت ديگر كسى است كه كـارى كـنـد كـه مـسـتـحق ملامت شود، و اين كلمه از كلمه ((الام (( گرفته شده ، مانند كلمه ((اغرب (( كه به معناى كسى است كه امرى غريب انجام دهد. | ||
<span id='link398'><span> | <span id='link398'><span> | ||
خط ۱۹: | خط ۲۱: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۷۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۷۱ </center> | ||
و در ايـن آيـه اشاره اى به عظمت قدرت و هول انگيزى عذاب خدا نيز شده ، مى فهماند كه خدا چگونه فرعون و لشكريانش را خوار كرد، و اين اشاره بر كسى پوشيده نيست . | و در ايـن آيـه اشاره اى به عظمت قدرت و هول انگيزى عذاب خدا نيز شده ، مى فهماند كه خدا چگونه فرعون و لشكريانش را خوار كرد، و اين اشاره بر كسى پوشيده نيست . | ||
وَ فى عَادٍ إِذْ أَرْسلْنَا عَلَيهِمُ | وَ فى عَادٍ إِذْ أَرْسلْنَا عَلَيهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ | ||
اين آيه شريفه عطف است بر ما قبل كه مى فرمود ((و فى موسى (( و معنايش اين است كه : در داسـتـان قـوم عـاد هـم آيـتـى اسـت كه ما بادى عقيم به سوى آنان رها كرديم ، (توجه داشته باشيد كه كلمه ((ارسلنا(( در اين آيه به معناى رها كردن است ). | اين آيه شريفه عطف است بر ما قبل كه مى فرمود ((و فى موسى (( و معنايش اين است كه : در داسـتـان قـوم عـاد هـم آيـتـى اسـت كه ما بادى عقيم به سوى آنان رها كرديم ، (توجه داشته باشيد كه كلمه ((ارسلنا(( در اين آيه به معناى رها كردن است ). | ||
و بـاد عـقـيم - به طورى كه مى گويند - آن بادى است كه از آوردن فايده اى كه در بادها مـطـلوبـسـت ، مـانند حركت دادن ابرها، تلقيح درختان ، باد دادن خرمنها، پرورش حيوانات و تـصـفـيـه هـوا امتناع دارد و از آن عقيم است ، و چنين بادى تنها اثرش هلاك كردن مردم است ، همچنان كه آيه بعدى بدان اشاره دارد. | و بـاد عـقـيم - به طورى كه مى گويند - آن بادى است كه از آوردن فايده اى كه در بادها مـطـلوبـسـت ، مـانند حركت دادن ابرها، تلقيح درختان ، باد دادن خرمنها، پرورش حيوانات و تـصـفـيـه هـوا امتناع دارد و از آن عقيم است ، و چنين بادى تنها اثرش هلاك كردن مردم است ، همچنان كه آيه بعدى بدان اشاره دارد. | ||
مَا تَذَرُ مِن شىْءٍ أَتَت عَلَيْهِ إِلا جَعَلَتْهُ | مَا تَذَرُ مِن شىْءٍ أَتَت عَلَيْهِ إِلا جَعَلَتْهُ كالرَّمِيمِ | ||
((مـا تـذر(( - يـعـنـى هيچ چيز را رها نمى كند، مگر آنكه چون استخوان پوسيده آردش مى سـازد. و كـلمـه ((رمـيـم (( بـه مـعـناى هر چيزى است كه هلاك و پوسيده شده باشد، مانند استخوان پوسيده پودر شده . و معناى آيه روشن است . | ((مـا تـذر(( - يـعـنـى هيچ چيز را رها نمى كند، مگر آنكه چون استخوان پوسيده آردش مى سـازد. و كـلمـه ((رمـيـم (( بـه مـعـناى هر چيزى است كه هلاك و پوسيده شده باشد، مانند استخوان پوسيده پودر شده . و معناى آيه روشن است . | ||
وَ فى ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لهَُمْ | وَ فى ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لهَُمْ تَمَتَّعُوا حَتى حِينٍ ... مُنتَصِرِينَ | ||
اين آيه شريفه نيز عطف است بر ما قبلش كه مى فرمود ((و فى عاد(( يعنى و در داستان قـوم ثـمـود هـم آيـتـى اسـت كـه بـه ايـشـان گـفته شد: ((تا چند روزى خوش باشيد(( و گـوينده اين تهديد پيغمبرشان صالح (عليه السلام ) بود كه به ايشان فرمود: ((تا سه روز ديگر در خانه هايتان خوش باشيد كه اين وعده اى است تكذيب ناشدنى (( و اين تـهـديـد را وقـتـى به ايشان گفت كه ماده شترى را كه به معجزه از شكم كوه بيرون شد كـشـتـنـد. صالح (عليه السلام ) سه روز مهلتشان داد، تا در اين سه روز از كفر و طغيان خود برگردند، ولى اين مهلت سودشان نبخشيد، و كلمه عذاب بر آنان حتمى شد. | اين آيه شريفه نيز عطف است بر ما قبلش كه مى فرمود ((و فى عاد(( يعنى و در داستان قـوم ثـمـود هـم آيـتـى اسـت كـه بـه ايـشـان گـفته شد: ((تا چند روزى خوش باشيد(( و گـوينده اين تهديد پيغمبرشان صالح (عليه السلام ) بود كه به ايشان فرمود: ((تا سه روز ديگر در خانه هايتان خوش باشيد كه اين وعده اى است تكذيب ناشدنى (( و اين تـهـديـد را وقـتـى به ايشان گفت كه ماده شترى را كه به معجزه از شكم كوه بيرون شد كـشـتـنـد. صالح (عليه السلام ) سه روز مهلتشان داد، تا در اين سه روز از كفر و طغيان خود برگردند، ولى اين مهلت سودشان نبخشيد، و كلمه عذاب بر آنان حتمى شد. | ||
((فعتوا عن امر ربهم فاخذتهم الصاعقه و هم ينظرون (( - كلمه ((عتو(( - به طورى كه راغـب گـفته - به معناى امتناع ورزيدن و شانه خالى كردن از اطاعت است كه قهرا با تمرد منطبق مى شود. | ((فعتوا عن امر ربهم فاخذتهم الصاعقه و هم ينظرون (( - كلمه ((عتو(( - به طورى كه راغـب گـفته - به معناى امتناع ورزيدن و شانه خالى كردن از اطاعت است كه قهرا با تمرد منطبق مى شود. | ||
خط ۳۲: | خط ۳۴: | ||
((فما استطاعوا من قيام و ما كانوا منتصرين (( بعيد نيست كه كلمه ((استطاعوا(( در اينجا مـتـضـمـن مـعـنـاى تـمـكـن بـاشـد، چـون كـلمـه اسـتـطـاعـت بـراى گـرفـتـن مـفـعـول ((مـن (( نـمـى خـواهـد، و در ايـنـجـا بـا ((مـن (( مـفـعـول گـرفته ، فرموده ((من قيام (( پس معنايش اين مى شود كه : متمكن از برخاستن از آنـجـا كـه نـشـسـتـه بودند نشدند، و خلاصه مهلت نبود كه از عذاب خدا فرار كنند. و اين تعبير كنايه است از اينكه خداوند اين قدر به ايشان مهلت نداد كه از جاى خود برخيزند. | ((فما استطاعوا من قيام و ما كانوا منتصرين (( بعيد نيست كه كلمه ((استطاعوا(( در اينجا مـتـضـمـن مـعـنـاى تـمـكـن بـاشـد، چـون كـلمـه اسـتـطـاعـت بـراى گـرفـتـن مـفـعـول ((مـن (( نـمـى خـواهـد، و در ايـنـجـا بـا ((مـن (( مـفـعـول گـرفته ، فرموده ((من قيام (( پس معنايش اين مى شود كه : متمكن از برخاستن از آنـجـا كـه نـشـسـتـه بودند نشدند، و خلاصه مهلت نبود كه از عذاب خدا فرار كنند. و اين تعبير كنايه است از اينكه خداوند اين قدر به ايشان مهلت نداد كه از جاى خود برخيزند. | ||
((و ما كانوا منتصرين (( - اين جمله عطف است بر جمله ((ما استطاعوا(( و معناى دو جمله اين اسـت كـه : نـه خـودشان توانستند برخيزند، و نه كسى ديگر ياريشان كرد و عذاب را از ايشان برگردانيد. | ((و ما كانوا منتصرين (( - اين جمله عطف است بر جمله ((ما استطاعوا(( و معناى دو جمله اين اسـت كـه : نـه خـودشان توانستند برخيزند، و نه كسى ديگر ياريشان كرد و عذاب را از ايشان برگردانيد. | ||
وَ قَوْمَ نُوحٍ | وَ قَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنهُمْ كانُوا قَوْماً فَسِقِينَ | ||
اين جمله عطف است بر داستانهاى سابق ، و اگر كلمه ((قوم (( منصوب شده به خاطر اين اسـت كـه مـفـعـول فـعـلى تـقـديـرى اسـت ، كـه تـقديرش ((و اهلكنا قوم نوح (( است . مى فرمايد ما قبل از قوم عاد و ثمود، قوم نوح را هلاك كرديم كه مردمى فاسق و روى گردان از امر خدا بودند. | اين جمله عطف است بر داستانهاى سابق ، و اگر كلمه ((قوم (( منصوب شده به خاطر اين اسـت كـه مـفـعـول فـعـلى تـقـديـرى اسـت ، كـه تـقديرش ((و اهلكنا قوم نوح (( است . مى فرمايد ما قبل از قوم عاد و ثمود، قوم نوح را هلاك كرديم كه مردمى فاسق و روى گردان از امر خدا بودند. | ||
پس معلوم مى شود كه در زمان نوح هم امر و نهى از ناحيه خداى سبحان به مردم مى شده ، و مـردم مـكـلف بودند دستورات خدا را كه پروردگار ايشان و پروردگار هر موجودى است اطاعت كنند. خداوند مردم هر عصرى را به زبان پيامبر آن عصر به سوى اين حق دعوت مى كرده ، پس آنچه انبياء گفته اند، حق و از ناحيه خداست ، و يكى از گفته هاى آنان مساءله وعـده و وعـيـد و پاداش و كيفر قيامت ، و اصل قيامت است (و همين خود برهانى است بر مساءله معاد، و حاجت به برهانى ديگر نيست ). | پس معلوم مى شود كه در زمان نوح هم امر و نهى از ناحيه خداى سبحان به مردم مى شده ، و مـردم مـكـلف بودند دستورات خدا را كه پروردگار ايشان و پروردگار هر موجودى است اطاعت كنند. خداوند مردم هر عصرى را به زبان پيامبر آن عصر به سوى اين حق دعوت مى كرده ، پس آنچه انبياء گفته اند، حق و از ناحيه خداست ، و يكى از گفته هاى آنان مساءله وعـده و وعـيـد و پاداش و كيفر قيامت ، و اصل قيامت است (و همين خود برهانى است بر مساءله معاد، و حاجت به برهانى ديگر نيست ). | ||
وَ السمَاءَ بَنَيْنَهَا بِأَيْيدٍ وَ | وَ السمَاءَ بَنَيْنَهَا بِأَيْيدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ | ||
از ايـن آيـه بـه بـعـد، بـه سـيـاق سـابـق سـوره كـه مـى فـرمود: ((و فى الارض ايات للموقنين ...(( - برگشته . | از ايـن آيـه بـه بـعـد، بـه سـيـاق سـابـق سـوره كـه مـى فـرمود: ((و فى الارض ايات للموقنين ...(( - برگشته . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۷۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۷۳ </center> | ||
خط ۴۵: | خط ۴۷: | ||
وَ الاَرْض فَرَشنَهَا فَنِعْمَ الْمَهِدُونَ | وَ الاَرْض فَرَشنَهَا فَنِعْمَ الْمَهِدُونَ | ||
كلمه ((فرش (( به معناى گستردن است ، و همچنين كلمه ((مهد((. و معناى آيه اين است كه : مـا زمـيـن را گـسـتـرديـم و مـسطحش كرديم تا شما بتوانيد روى آن قرار گيريد، و در آن سـاكـن شويد، پس ما چه خوب گسترنده اى هستيم . البته بايد دانست كه اين مسطح كردن زمين با كروى بودن آن منافات ندارد. | كلمه ((فرش (( به معناى گستردن است ، و همچنين كلمه ((مهد((. و معناى آيه اين است كه : مـا زمـيـن را گـسـتـرديـم و مـسطحش كرديم تا شما بتوانيد روى آن قرار گيريد، و در آن سـاكـن شويد، پس ما چه خوب گسترنده اى هستيم . البته بايد دانست كه اين مسطح كردن زمين با كروى بودن آن منافات ندارد. | ||
وَ مِن | وَ مِن كلِّ شىْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَينِ لَعَلَّكمْ تَذَكَّرُونَ | ||
كـلمـه ((زوجـيـن (( بـه مـعـنـاى هـر دو چـيـزى اسـت كـه مـقـابـل هـم بـاشـنـد، يـكـى فـاعـل و مـؤ ثـر بـاشـد، ديـگـرى مـنـفـعـل و مـتـاءثـر، از آنـكـه فـاعـل اسـت عـمـلى سـر زنـد، و بـر آنـكـه مـنـفعل است واقع شود، مانند زن و شوهر. بعضى گفته اند: اين كلمه به معناى مطلق هر دو چيز متقابل است ، مانند زن و شوهر، زمين و آسمان ، شب و روز، خشكى و دريا، و انس و جن . و بـعـضـى گـفـتـه انـد: اصـلا ايـن كـلمـه بـه مـعـنـاى زن و شوهر است نه به معناى دو چيز متقابل . | كـلمـه ((زوجـيـن (( بـه مـعـنـاى هـر دو چـيـزى اسـت كـه مـقـابـل هـم بـاشـنـد، يـكـى فـاعـل و مـؤ ثـر بـاشـد، ديـگـرى مـنـفـعـل و مـتـاءثـر، از آنـكـه فـاعـل اسـت عـمـلى سـر زنـد، و بـر آنـكـه مـنـفعل است واقع شود، مانند زن و شوهر. بعضى گفته اند: اين كلمه به معناى مطلق هر دو چيز متقابل است ، مانند زن و شوهر، زمين و آسمان ، شب و روز، خشكى و دريا، و انس و جن . و بـعـضـى گـفـتـه انـد: اصـلا ايـن كـلمـه بـه مـعـنـاى زن و شوهر است نه به معناى دو چيز متقابل . | ||
((لعـلكـم تـذكـرون (( - يعنى اگر از هر چيزى جفت خلق كرديم براى اين است كه شايد شـمـا مـتذكر شويد و بفهميد كه خالق آن ، خودش زوج ندارد و منزه از داشتن زوج و شريك است ، بلكه واحدى است كه سراسر جهان شاهد بر يكتائى او است . | ((لعـلكـم تـذكـرون (( - يعنى اگر از هر چيزى جفت خلق كرديم براى اين است كه شايد شـمـا مـتذكر شويد و بفهميد كه خالق آن ، خودش زوج ندارد و منزه از داشتن زوج و شريك است ، بلكه واحدى است كه سراسر جهان شاهد بر يكتائى او است . | ||
فـَفـِرُّوا إِلى اللَّهِ إِنـى لَكم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ وَ لا تجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهاً ءَاخَرَ إِنى لَكم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۷۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۷۴ </center> | ||
در اين دو آيه تفريعى شده است بر حجتهايى كه قبلا بر وحدانيت خدا در ربوبيت و الوهيت اقـامـه شـده بـود، و داستانهاى متعددى از امت هاى گذشته كه به خدا و رسولان او كفر مى ورزيدند، و سرانجام كارشان به انقراض انجاميد، در آن آمده بود. | در اين دو آيه تفريعى شده است بر حجتهايى كه قبلا بر وحدانيت خدا در ربوبيت و الوهيت اقـامـه شـده بـود، و داستانهاى متعددى از امت هاى گذشته كه به خدا و رسولان او كفر مى ورزيدند، و سرانجام كارشان به انقراض انجاميد، در آن آمده بود. | ||
خط ۸۱: | خط ۸۳: | ||
<span id='link402'><span> | <span id='link402'><span> | ||
==آيات ۵۲ - ۶۰ سوره ذاريات == | ==آيات ۵۲ - ۶۰ سوره ذاريات == | ||
كَذَلِك مَا أَتى | كَذَلِك مَا أَتى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسولٍ إِلا قَالُوا ساحِرٌ أَوْ مجْنُونٌ(۵۲) | ||
أَ تَوَاصوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ(۵۳) | أَ تَوَاصوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ(۵۳) | ||
فَتَوَلَّ عَنهُمْ فَمَا أَنت بِمَلُومٍ(۵۴) | |||
وَ | وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ(۵۵) | ||
وَ مَا خَلَقْت | وَ مَا خَلَقْت الجِْنَّ وَ الانس إِلا لِيَعْبُدُونِ(۵۶) | ||
مَا أُرِيدُ مِنهُم | مَا أُرِيدُ مِنهُم مِّن رِّزْقٍ وَ مَا أُرِيدُ أَن يُطعِمُونِ(۵۷) | ||
إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ(۵۸) | |||
فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظلَمُوا ذَنُوباً مِّثْلَ ذَنُوبِ أَصحَبهِمْ فَلا يَستَعْجِلُونِ(۵۹) | |||
فَوَيْلٌ | فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كفَرُوا مِن يَوْمِهِمُ الَّذِى يُوعَدُونَ(۶۰) | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
ايـن چـنـيـن بـود كـه هـيـچ رسـولى بـه سـراغ كـفـار قبل از اين كفار نيامد مگر اينكه گفتند يا ساحر است و يا جن زده (۵۲). | ايـن چـنـيـن بـود كـه هـيـچ رسـولى بـه سـراغ كـفـار قبل از اين كفار نيامد مگر اينكه گفتند يا ساحر است و يا جن زده (۵۲). | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۵: | ||
بيان آيات | بيان آيات | ||
ايـن آيـات خـاتـمـه سـوره اسـت ، و در آن به همان مطالبى كه سوره با آن آغاز شده بود بـرگـشـت شده ، كه همان انكار معاد مشركين و معارضه با مقام رسالت با سخنانى مختلف بود، و سپس ايشان را به روز موعود تهديد مى كرد. | ايـن آيـات خـاتـمـه سـوره اسـت ، و در آن به همان مطالبى كه سوره با آن آغاز شده بود بـرگـشـت شده ، كه همان انكار معاد مشركين و معارضه با مقام رسالت با سخنانى مختلف بود، و سپس ايشان را به روز موعود تهديد مى كرد. | ||
كَذَلِك مَا أَتى | كَذَلِك مَا أَتى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسولٍ إِلا قَالُوا ساحِرٌ أَوْ مجْنُونٌ | ||
يعنى : مطلب از اين قرار است كه قبل از اين قوم هم هيچ رسولى به سوى مردم نيامد، مگر آنـكه يا گفتند ساحر است ، و يا گفتند مجنون است . و بنابراين ، كلمه ((كذلك (( نظير خـلاصـه گـيـرى از مـطـالب قـبـل اسـت كـه گـفـتـيم معاد را انكار مى كردند، و با رسالت رسولان با سخنانى مختلف مقابله مى نمودند. | يعنى : مطلب از اين قرار است كه قبل از اين قوم هم هيچ رسولى به سوى مردم نيامد، مگر آنـكه يا گفتند ساحر است ، و يا گفتند مجنون است . و بنابراين ، كلمه ((كذلك (( نظير خـلاصـه گـيـرى از مـطـالب قـبـل اسـت كـه گـفـتـيم معاد را انكار مى كردند، و با رسالت رسولان با سخنانى مختلف مقابله مى نمودند. | ||
و جمله ((ما اتى الذين من قبلهم (( بيان است براى كلمه ((كذلك ((. | و جمله ((ما اتى الذين من قبلهم (( بيان است براى كلمه ((كذلك ((. | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۲: | ||
<span id='link403'><span> | <span id='link403'><span> | ||
==طغيان و استكبار، علت مشترك تكذيب اقوام مكذب بوده است == | ==طغيان و استكبار، علت مشترك تكذيب اقوام مكذب بوده است == | ||
فَتَوَلَّ عَنهُمْ فَمَا أَنت بِمَلُومٍ | |||
اين جمله تفريع بر طغيان و استكبار و اصرار آنان بر عناد و لجاجت و نتيجه گيرى از آن است . | اين جمله تفريع بر طغيان و استكبار و اصرار آنان بر عناد و لجاجت و نتيجه گيرى از آن است . | ||
و مـعـنـاى آيه چنين است . حال كه وضع چنين است ، و مردم دعوت تو را اجابت نمى كنند مگر بـه مـثـل هـمـان اجـابـتـى كـه امـت هـاى گـذشـته كردند، و پيغمبر خود را ساحر و يا مجنون خـوانـدنـد و اگـر دعـوت تـو بـيـش از عـناد در آنان اثر نگذاشت روى از آنان بگردان ، و مـجـادله مـكـن كه حق را به آنان بقبولانى ، كه اگر چنين كنى سرزنش نمى شوى ، براى اينكه تو معجزه را به ايشان نشان دادى و حجت را بر آنان تمام كردى . | و مـعـنـاى آيه چنين است . حال كه وضع چنين است ، و مردم دعوت تو را اجابت نمى كنند مگر بـه مـثـل هـمـان اجـابـتـى كـه امـت هـاى گـذشـته كردند، و پيغمبر خود را ساحر و يا مجنون خـوانـدنـد و اگـر دعـوت تـو بـيـش از عـناد در آنان اثر نگذاشت روى از آنان بگردان ، و مـجـادله مـكـن كه حق را به آنان بقبولانى ، كه اگر چنين كنى سرزنش نمى شوى ، براى اينكه تو معجزه را به ايشان نشان دادى و حجت را بر آنان تمام كردى . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۷۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۷۹ </center> | ||
وَ | وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ | ||
ايـن جـمـله تـفـريـع و نـتـيـجـه گـيـرى از دستورى است كه قبلا داد و فرمود: از كفار روى بـگـردان . پـس در حـقـيـقـت امـرى اسـت بـه تـذكـر بـعـد از نـهـى از جـدال بـا آنـان ، و مـعنايش اين مى شود كه : تو دست از تذكر دادن خود بر مدار، و همچنان كـه تـاكـنـون ايـشـان را بـا مـواعـظـت تـذكـر مـى دادى تـذكـر ده ، چـون تـذكـر، مـفيد به حـال مـؤ مـنـيـن اسـت ، و ربـطـى بـه اسـتـدلال و جـدال بـا آن طـاغـيـان نـدارد. استدلال و جدال به جز زيادتر شدن طغيان و كفر اثر ديگرى در آنان ندارد. | ايـن جـمـله تـفـريـع و نـتـيـجـه گـيـرى از دستورى است كه قبلا داد و فرمود: از كفار روى بـگـردان . پـس در حـقـيـقـت امـرى اسـت بـه تـذكـر بـعـد از نـهـى از جـدال بـا آنـان ، و مـعنايش اين مى شود كه : تو دست از تذكر دادن خود بر مدار، و همچنان كـه تـاكـنـون ايـشـان را بـا مـواعـظـت تـذكـر مـى دادى تـذكـر ده ، چـون تـذكـر، مـفيد به حـال مـؤ مـنـيـن اسـت ، و ربـطـى بـه اسـتـدلال و جـدال بـا آن طـاغـيـان نـدارد. استدلال و جدال به جز زيادتر شدن طغيان و كفر اثر ديگرى در آنان ندارد. | ||
وَ مَا خَلَقْت | وَ مَا خَلَقْت الجِْنَّ وَ الانس إِلا لِيَعْبُدُونِ | ||
در ايـن آيـه ، سـيـاق كلام از تكلم با غير به متكلم وحده تغيير يافته . و اين تغيير سياق بـراى آن بـوده كه كارهايى كه در سابق ذكر مى شد و به خدا نسبت مى داد، مانند خلقت و ارسـال رسل و انزال عذاب ، كارهايى بود كه واسطه برمى داشت ، و مثلا ملائكه و ساير اسـبـاب در آن واسـطـه بـودنـد، بخلاف غرض از خلقت و ايجاد كه همان عبادت باشد - كه امرى است مختص به خداى سبحان و احدى در آن شركت ندارد. | در ايـن آيـه ، سـيـاق كلام از تكلم با غير به متكلم وحده تغيير يافته . و اين تغيير سياق بـراى آن بـوده كه كارهايى كه در سابق ذكر مى شد و به خدا نسبت مى داد، مانند خلقت و ارسـال رسل و انزال عذاب ، كارهايى بود كه واسطه برمى داشت ، و مثلا ملائكه و ساير اسـبـاب در آن واسـطـه بـودنـد، بخلاف غرض از خلقت و ايجاد كه همان عبادت باشد - كه امرى است مختص به خداى سبحان و احدى در آن شركت ندارد. | ||
بـــرســـى مـــفـاد آيـه ((و مـا خـلقـت الجن و الاءنس الا ليعبدون (( و توضيحاتى درباره اينكه غرض از خلقت انس و جن عبادت خداست | بـــرســـى مـــفـاد آيـه ((و مـا خـلقـت الجن و الاءنس الا ليعبدون (( و توضيحاتى درباره اينكه غرض از خلقت انس و جن عبادت خداست | ||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۸: | ||
پـس پـاداش كـمـالى اسـت بـراى فـعـل خـدا، نـه بـراى فـاعل فعل كه خود خدا است ، پس عبادت غرض از خلقت انسان است ، و كمالى است كه عايد انـسـان مـى شـود، هم عبادت غرض است و هم توابع آن - كه رحمت و مغفرت و غيره باشد. و اگر براى عبادت غرضى از قبيل معرفت در كار باشد، معرفتى كه از راه عبادت و خلوص در آن حاصل مى شود در حقيقت غرض اقصى و بالاتر است ، و عبادت غرض متوسط است . | پـس پـاداش كـمـالى اسـت بـراى فـعـل خـدا، نـه بـراى فـاعل فعل كه خود خدا است ، پس عبادت غرض از خلقت انسان است ، و كمالى است كه عايد انـسـان مـى شـود، هم عبادت غرض است و هم توابع آن - كه رحمت و مغفرت و غيره باشد. و اگر براى عبادت غرضى از قبيل معرفت در كار باشد، معرفتى كه از راه عبادت و خلوص در آن حاصل مى شود در حقيقت غرض اقصى و بالاتر است ، و عبادت غرض متوسط است . | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۴۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۴۶}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش