گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴۴}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۶: خط ۱۸:
==آيات ۱ - ۹، سوره سبا ==
==آيات ۱ - ۹، سوره سبا ==
سوره سبا مكى است و ۵۴ آيه دارد
سوره سبا مكى است و ۵۴ آيه دارد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الحَْمْدُ للَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ وَ لَهُ الحَْمْدُ فى الاَخِرَةِ وَ هُوَ الحَْكِيمُ الْخَبِيرُ(۱)
الحَْمْدُ للَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ وَ لَهُ الحَْمْدُ فى الاَخِرَةِ وَ هُوَ الحَْكِيمُ الْخَبِيرُ(۱)
يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فى الاَرْضِ وَ مَا يخْرُجُ مِنهَا وَ مَا يَنزِلُ مِنَ السمَاءِ وَ مَا يَعْرُجُ فِيهَا وَ هُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ(۲)
يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فى الاَرْضِ وَ مَا يخْرُجُ مِنهَا وَ مَا يَنزِلُ مِنَ السمَاءِ وَ مَا يَعْرُجُ فِيهَا وَ هُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ(۲)
وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَأْتِينَا الساعَةُ قُلْ بَلى وَ رَبى لَتَأْتِيَنَّكمْ عَلِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُب عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فى السمَوَتِ وَ لا فى الاَرْضِ وَ لا أَصغَرُ مِن ذَلِك وَ لا أَكبرُ إِلا فى كتَبٍ مُّبِينٍ(۳)
وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَأْتِينَا الساعَةُ قُلْ بَلى وَ رَبى لَتَأْتِيَنَّكمْ عَلِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُب عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فى السمَوَتِ وَ لا فى الاَرْضِ وَ لا أَصغَرُ مِن ذَلِك وَ لا أَكبرُ إِلا فى كتَبٍ مُّبِينٍ(۳)
لِّيَجْزِى الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ أُولَئك لهَُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كرِيمٌ(۴)
لِّيَجْزِى الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ أُولَئك لهَُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كرِيمٌ(۴)
وَ الَّذِينَ سعَوْ فى ءَايَتِنَا مُعَجِزِينَ أُولَئك لهَُمْ عَذَابٌ مِّن رِّجْزٍ أَلِيمٌ(۵)
وَ الَّذِينَ سعَوْ فى ءَايَتِنَا مُعَجِزِينَ أُولَئك لهَُمْ عَذَابٌ مِّن رِّجْزٍ أَلِيمٌ(۵)
وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِى أُنزِلَ إِلَيْك مِن رَّبِّك هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِى إِلى صِرَطِ الْعَزِيزِ الحَْمِيدِ(۶)
وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِى أُنزِلَ إِلَيْك مِن رَّبِّك هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِى إِلى صِرَطِ الْعَزِيزِ الحَْمِيدِ(۶)
وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكمْ عَلى رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ كلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِى خَلْقٍ جَدِيدٍ(۷)
وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكمْ عَلى رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ كلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِى خَلْقٍ جَدِيدٍ(۷)
أَفْترَى عَلى اللَّهِ كَذِباً أَم بِهِ جِنَّةُ بَلِ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ فى الْعَذَابِ وَ الضلَلِ الْبَعِيدِ(۸)
أَفْترَى عَلى اللَّهِ كَذِباً أَم بِهِ جِنَّةُ بَلِ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ فى الْعَذَابِ وَ الضلَلِ الْبَعِيدِ(۸)
أَ فَلَمْ يَرَوْا إِلى مَا بَينَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُم مِّنَ السمَاءِ وَ الاَرْضِ إِن نَّشأْ نخْسِف بِهِمُ الاَرْض أَوْ نُسقِط عَلَيهِمْ كِسفاً مِّنَ السمَاءِ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً لِّكلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ(۹)
أَ فَلَمْ يَرَوْا إِلى مَا بَينَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُم مِّنَ السمَاءِ وَ الاَرْضِ إِن نَّشأْ نخْسِف بِهِمُ الاَرْض أَوْ نُسقِط عَلَيهِمْ كِسفاً مِّنَ السمَاءِ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً لِّكلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ(۹)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۵ </center>
خط ۴۲: خط ۴۴:
اين سوره پيرامون اصول سه گانه اعتقادات ، يعنى توحيد و نبوت و قيامت بحث مى كند. بعد از بيان آنها كيفر كسانى را كه منكر آنهايند، و يا القاى شبهه درباره آنها مى كنند، بيان نموده ، آن گاه از راه هاى مختلف آن شبهه ها را دفع مى كند، يك بار از راه حكمت و موعظه ، بار ديگر از راه مجادله . و از بين اين سه اصول بيشتر به مساله قيامت اهتمام مى ورزد، هم در اول كلام آن را ذكر مى كند، و تا آخر سوره چند بار ديگر هم متعرض آن مى شود
اين سوره پيرامون اصول سه گانه اعتقادات ، يعنى توحيد و نبوت و قيامت بحث مى كند. بعد از بيان آنها كيفر كسانى را كه منكر آنهايند، و يا القاى شبهه درباره آنها مى كنند، بيان نموده ، آن گاه از راه هاى مختلف آن شبهه ها را دفع مى كند، يك بار از راه حكمت و موعظه ، بار ديگر از راه مجادله . و از بين اين سه اصول بيشتر به مساله قيامت اهتمام مى ورزد، هم در اول كلام آن را ذكر مى كند، و تا آخر سوره چند بار ديگر هم متعرض آن مى شود
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۶ </center>
الحَْمْدُ للَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ ...
الحَْمْدُ للَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ ...
<span id='link346'><span>
<span id='link346'><span>
==استدلال بر بعث و جزا با استناد به عموميت ملك ، وكمال علم خداى تعالى ==
==استدلال بر بعث و جزا با استناد به عموميت ملك ، وكمال علم خداى تعالى ==
خط ۵۹: خط ۶۱:
<span id='link347'><span>
<span id='link347'><span>
==پاسخ به منكرين معاد با بيان عموميت علم خدا و وسعت آن ==
==پاسخ به منكرين معاد با بيان عموميت علم خدا و وسعت آن ==
وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَأْتِينَا الساعَةُ قُلْ بَلى وَ رَبى لَتَأْتِيَنَّكمْ عَلِمِ الْغَيْبِ ... فى كتَبٍ مُّبِينٍ
وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَأْتِينَا الساعَةُ قُلْ بَلى وَ رَبى لَتَأْتِيَنَّكمْ عَلِمِ الْغَيْبِ ... فى كتَبٍ مُّبِينٍ
در اين آيه انكار منكرين معاد را به رخ ايشان مى كشد، چون با عموميت ملك خدا و علمش به همه موجودات جايى براى شك و ترديد در آمدن آن نيست ، تا چه رسد به اينكه به ضرس قاطع آن را انكار كنند، و به همين جهت به رسول گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم ) خود دستور داده كه به سخن ايشان جواب گويد، كه : ((بلى و ربى لتاتينكم - آرى به پروردگارم سوگند، قيامت شما به طور قطع و مسلم خواهد آمد((
در اين آيه انكار منكرين معاد را به رخ ايشان مى كشد، چون با عموميت ملك خدا و علمش به همه موجودات جايى براى شك و ترديد در آمدن آن نيست ، تا چه رسد به اينكه به ضرس قاطع آن را انكار كنند، و به همين جهت به رسول گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم ) خود دستور داده كه به سخن ايشان جواب گويد، كه : ((بلى و ربى لتاتينكم - آرى به پروردگارم سوگند، قيامت شما به طور قطع و مسلم خواهد آمد((
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۸ </center>
و چون علت عمده انكار ايشان اين بوده كه فكر كرده اند بدنهاى مردگان همه با هم مخلوط گشته ، و صورتها تغيير و تبدل يافته ، خاكى كه ديروز يك انسان بود، امروز خاك و فردا، خشت ، و چند صباح ديگر چيز ديگر مى شود، با اين حال چگونه ممكن است بار ديگر همان انسان به همان خصوصيات موجود شود؟ لذا براى دفع اين توهم ، در جمله ((عالم الغيب لا يعزب عن علمه مثقال ذره فى السموات و لا فى الارض (( فرموده كه : هيچ محلى براى استبعاد نيست ، براى اينكه خداى تعالى عالم به غيب است ، و كوچكترين موجود از علم او دور نيست ، حتى چيزى به سنگينى يك ذره (معلق در فضا) در همه آسمانها و زمين از علم او پنهان نيست ، و با اين حال براى او چه اشكالى دارد كه ذرات وجودى زيد را با ذرات وجودى عمرو اشتباه نكند؟
و چون علت عمده انكار ايشان اين بوده كه فكر كرده اند بدنهاى مردگان همه با هم مخلوط گشته ، و صورتها تغيير و تبدل يافته ، خاكى كه ديروز يك انسان بود، امروز خاك و فردا، خشت ، و چند صباح ديگر چيز ديگر مى شود، با اين حال چگونه ممكن است بار ديگر همان انسان به همان خصوصيات موجود شود؟ لذا براى دفع اين توهم ، در جمله ((عالم الغيب لا يعزب عن علمه مثقال ذره فى السموات و لا فى الارض (( فرموده كه : هيچ محلى براى استبعاد نيست ، براى اينكه خداى تعالى عالم به غيب است ، و كوچكترين موجود از علم او دور نيست ، حتى چيزى به سنگينى يك ذره (معلق در فضا) در همه آسمانها و زمين از علم او پنهان نيست ، و با اين حال براى او چه اشكالى دارد كه ذرات وجودى زيد را با ذرات وجودى عمرو اشتباه نكند؟
((و لا اصغر من ذلك و لا اكبر الا فى كتاب مبين (( - اين جمله علم خدا را به تمامى موجودات تعميم مى دهد تا كسى نپندارد تنها موجودات نظير ذره را مى داند، كوچكتر از آن و بزرگتر را هم مى داند. نكته اى كه در اين آيه بدان اشاره كرده ، اين است كه اشياء هر چه باشند در كتاب مبين خدا ثبوتى دارند، كه دستخوش تغيير و تبديل نمى شوند و انسان و هر موجود ديگر هر چند اجزاى دنيوى اش از هم متلاشى گردد، و به كلى آثارش از صفحه روزگار محو و نابود شود، باز هم اعاده اش براى خدا كارى ندارد، چون همين نابودى در كتاب مبين بودى و ثبوتى دارد. و ما در سوره انعام و در مواردى ديگر پيرامون كتاب مبين بحثهايى كرده ايم
((و لا اصغر من ذلك و لا اكبر الا فى كتاب مبين (( - اين جمله علم خدا را به تمامى موجودات تعميم مى دهد تا كسى نپندارد تنها موجودات نظير ذره را مى داند، كوچكتر از آن و بزرگتر را هم مى داند. نكته اى كه در اين آيه بدان اشاره كرده ، اين است كه اشياء هر چه باشند در كتاب مبين خدا ثبوتى دارند، كه دستخوش تغيير و تبديل نمى شوند و انسان و هر موجود ديگر هر چند اجزاى دنيوى اش از هم متلاشى گردد، و به كلى آثارش از صفحه روزگار محو و نابود شود، باز هم اعاده اش براى خدا كارى ندارد، چون همين نابودى در كتاب مبين بودى و ثبوتى دارد. و ما در سوره انعام و در مواردى ديگر پيرامون كتاب مبين بحثهايى كرده ايم
لِّيَجْزِى الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ أُولَئك لهَُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كرِيمٌ
لِّيَجْزِى الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ أُولَئك لهَُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كرِيمٌ
لام در جمله ((ليجزى (( لام تعليل است ، و متعلق است به جمله ((لتاتينكم ((. و در جمله ((لهم مغفره و رزق كريم (( يك نوع محاذات با جمله قبلى ((و هو الرحيم الغفور(( هست
لام در جمله ((ليجزى (( لام تعليل است ، و متعلق است به جمله ((لتاتينكم ((. و در جمله ((لهم مغفره و رزق كريم (( يك نوع محاذات با جمله قبلى ((و هو الرحيم الغفور(( هست
و اين آيه يكى از دو سبب قيام قيامت را شرح مى دهد و مى گويد براى اين است كه خداى سبحان افراد با ايمان و داراى عمل صالح را به مغفرت و رزق كريم كه عبارت است از بهشت و آنچه در آن است جزاء دهد. و سبب دومى قيام قيامت را جمله ((و الذين سعوا فى آياتنا معاجزين ...(( بدان اشاره مى كند
و اين آيه يكى از دو سبب قيام قيامت را شرح مى دهد و مى گويد براى اين است كه خداى سبحان افراد با ايمان و داراى عمل صالح را به مغفرت و رزق كريم كه عبارت است از بهشت و آنچه در آن است جزاء دهد. و سبب دومى قيام قيامت را جمله ((و الذين سعوا فى آياتنا معاجزين ...(( بدان اشاره مى كند
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۹ </center>
وَ الَّذِينَ سعَوْ فى ءَايَتِنَا مُعَجِزِينَ أُولَئك لهَُمْ عَذَابٌ مِّن رِّجْزٍ أَلِيمٌ
وَ الَّذِينَ سعَوْ فى ءَايَتِنَا مُعَجِزِينَ أُولَئك لهَُمْ عَذَابٌ مِّن رِّجْزٍ أَلِيمٌ
كلمه ((سعى (( به معناى دويدن ، يا دوندگى است ، و كلمه ((معاجز(( مبالغه در اعجاز است ، و بعضى گفته اند به معناى مسابقه است ، و اساس اين كلام بر استعاره به كنايه است گويا آيات خدا را مسافتى فرض كرده ، كه افراد نامبرده در آن مسافت ، سعى و دوندگى مى كنند، تا بلكه بتوانند خدا را به ستوه بياورند، و بر او غلبه كنند، و كلمه ((رجز(( مانند ((رجس (( به معناى پليدى است ، و شايد مراد از آن اعمال زشت باشد، كه در اين صورت آيه شريفه اشاره اى مى شود به تبدل عمل به عذاب اليم ، و يا به اينكه عمل آنان سبب عذاب اليم آنان شده . بعضى ديگر در معناى ((رجز(( گفته اند: به معناى عذاب زشت است . و در اين آيه تعريض و طعنه به كفار است كه اصرار دارند در انكار معاد
كلمه ((سعى (( به معناى دويدن ، يا دوندگى است ، و كلمه ((معاجز(( مبالغه در اعجاز است ، و بعضى گفته اند به معناى مسابقه است ، و اساس اين كلام بر استعاره به كنايه است گويا آيات خدا را مسافتى فرض كرده ، كه افراد نامبرده در آن مسافت ، سعى و دوندگى مى كنند، تا بلكه بتوانند خدا را به ستوه بياورند، و بر او غلبه كنند، و كلمه ((رجز(( مانند ((رجس (( به معناى پليدى است ، و شايد مراد از آن اعمال زشت باشد، كه در اين صورت آيه شريفه اشاره اى مى شود به تبدل عمل به عذاب اليم ، و يا به اينكه عمل آنان سبب عذاب اليم آنان شده . بعضى ديگر در معناى ((رجز(( گفته اند: به معناى عذاب زشت است . و در اين آيه تعريض و طعنه به كفار است كه اصرار دارند در انكار معاد
وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِى أُنزِلَ إِلَيْك مِن رَّبِّك هُوَ الْحَقَّ
وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِى أُنزِلَ إِلَيْك مِن رَّبِّك هُوَ الْحَقَّ
موصول اول (الذين ) فاعل ((يرى (( است ، و موصول دوم (الذى ) مفعول اول آن است ، و كلمه ((حق (( مفعول دوم آن است . و مراد از ((الذين اوتوا العلم (( كسانى است كه عالم بالله و عالم به آيات اويند، و مراد از ((الذين انزل اليك (( قرآن است ، كه به وى نازل شد
موصول اول (الذين ) فاعل ((يرى (( است ، و موصول دوم (الذى ) مفعول اول آن است ، و كلمه ((حق (( مفعول دوم آن است . و مراد از ((الذين اوتوا العلم (( كسانى است كه عالم بالله و عالم به آيات اويند، و مراد از ((الذين انزل اليك (( قرآن است ، كه به وى نازل شد
و جمله ((و يرى ...(( جمله اى است از نو، كه متعرض جمله قبلى ((قال الذين كفروا(( شده ، آن را بيان مى كند. ممكن هم هست حال از فاعل ((كفروا(( باشد، و معنا چنين باشد: اينها مى گويند: ((لا تاتينا الساعه - قيامتى به سر وقت ما نمى آيد(( و آن را از روى جهل انكار مى كنند، در حالى كه علماى بالله و به آيات او، مى بينند و مى دانند كه اين قرآن نازل بر تو قرآنى كه از قيامت خبر مى دهد حق است
و جمله ((و يرى ...(( جمله اى است از نو، كه متعرض جمله قبلى ((قال الذين كفروا(( شده ، آن را بيان مى كند. ممكن هم هست حال از فاعل ((كفروا(( باشد، و معنا چنين باشد: اينها مى گويند: ((لا تاتينا الساعه - قيامتى به سر وقت ما نمى آيد(( و آن را از روى جهل انكار مى كنند، در حالى كه علماى بالله و به آيات او، مى بينند و مى دانند كه اين قرآن نازل بر تو قرآنى كه از قيامت خبر مى دهد حق است
((و يهدى الى صراط العزيز الحميد(( - اين جمله عطف است بر كلمه ((حق ((، و معنايش اين است كه علماى بالله مى بينند كه قرآن و قيامتى كه از آمدن آن خبر مى دهد، حق است ، و نيز مى بينند كه اين قرآن به سوى صراط كسى هدايت مى كند كه اجل از آن است كه كسى بر خواسته او غلبه كند، صراط كسى كه محمود است ، و بر تمامى افعالش ‍ سزاوار حمد و ثناست ، چون او در عين عزتش جز جميل كارى نمى كند، و او خداى سبحان است ، و اگر خدا را به وصف عزيز و حميد توصيف كرده ، براى اين است كه در مقابل ((الذين سعوا فى آياتنا معاجزين (( قرار گيرد، آرى در مقابل كسانى كه مى خواهند از پيشرفت آيات خدا جلوگيرى كنند بايد عزت و ستودگى خدا به رخشان كشيده شود
((و يهدى الى صراط العزيز الحميد(( - اين جمله عطف است بر كلمه ((حق ((، و معنايش اين است كه علماى بالله مى بينند كه قرآن و قيامتى كه از آمدن آن خبر مى دهد، حق است ، و نيز مى بينند كه اين قرآن به سوى صراط كسى هدايت مى كند كه اجل از آن است كه كسى بر خواسته او غلبه كند، صراط كسى كه محمود است ، و بر تمامى افعالش ‍ سزاوار حمد و ثناست ، چون او در عين عزتش جز جميل كارى نمى كند، و او خداى سبحان است ، و اگر خدا را به وصف عزيز و حميد توصيف كرده ، براى اين است كه در مقابل ((الذين سعوا فى آياتنا معاجزين (( قرار گيرد، آرى در مقابل كسانى كه مى خواهند از پيشرفت آيات خدا جلوگيرى كنند بايد عزت و ستودگى خدا به رخشان كشيده شود
وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكمْ عَلى رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ كلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِى خَلْقٍ جَدِيدٍ
وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكمْ عَلى رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ كلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِى خَلْقٍ جَدِيدٍ
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۴۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۴۰ </center>
<span id='link348'><span>
<span id='link348'><span>
خط ۸۱: خط ۸۳:
كلمه ((تمزيق (( به معناى تقطيع و تفريق است ، و تعبير به ((انكم لفى خلق جديد(( استمرار و استقرار را مى رساند، و معنايش اين است كه : از در تمسخر به يكديگر گفتند: مى خواهيد شما را به مردى راهنمايى كنيم كه مى گويد: شما مردم وقتى در گور خود پاره پاره شديد دوباره خلق مى شويد؟ و بعد از مردن دو باره زندگى جديدى پيدا مى كنيد؟ و جمله : ((اذا مزقتم - وقتى پاره پاره شديد(( ظرف است براى جمله ((انكم لفى خلق جديد((. و معناى مجموع اين دو جمله اين است كه : ((شما در زمان پاره پاره شدن ، خلقت جديدى به خود مى گيريد((؟
كلمه ((تمزيق (( به معناى تقطيع و تفريق است ، و تعبير به ((انكم لفى خلق جديد(( استمرار و استقرار را مى رساند، و معنايش اين است كه : از در تمسخر به يكديگر گفتند: مى خواهيد شما را به مردى راهنمايى كنيم كه مى گويد: شما مردم وقتى در گور خود پاره پاره شديد دوباره خلق مى شويد؟ و بعد از مردن دو باره زندگى جديدى پيدا مى كنيد؟ و جمله : ((اذا مزقتم - وقتى پاره پاره شديد(( ظرف است براى جمله ((انكم لفى خلق جديد((. و معناى مجموع اين دو جمله اين است كه : ((شما در زمان پاره پاره شدن ، خلقت جديدى به خود مى گيريد((؟
و معناى آيه اين است كه : كسانى كه كافر شدند از در تمسخر به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه ايشان را از قيامت و جزاى آن مى ترساند به يكديگر گفتند: آيا مى خواهيد شما را به مردى (كه مقصود رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است ) دلالت كنيم كه شما را خبر مى دهد از اينكه به زودى در هنگام پاره پاره شدن اجزايتان و در زمانى كه هيچ يك از اجزاى شما از يكديگر متمايز نيست در خلقت جديدى قرار مى گيريد؟ و هستى دوباره اى پيدا مى كنيد؟
و معناى آيه اين است كه : كسانى كه كافر شدند از در تمسخر به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه ايشان را از قيامت و جزاى آن مى ترساند به يكديگر گفتند: آيا مى خواهيد شما را به مردى (كه مقصود رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است ) دلالت كنيم كه شما را خبر مى دهد از اينكه به زودى در هنگام پاره پاره شدن اجزايتان و در زمانى كه هيچ يك از اجزاى شما از يكديگر متمايز نيست در خلقت جديدى قرار مى گيريد؟ و هستى دوباره اى پيدا مى كنيد؟
أَفْترَى عَلى اللَّهِ كَذِباً أَم بِهِ جِنَّةُ ...
أَفْترَى عَلى اللَّهِ كَذِباً أَم بِهِ جِنَّةُ ...
استفهامى است از در تعجب ، چون در نظر كفار زنده شدن اجساد بعد از فنا و پوسيدن ، امرى عجيب بوده ، آن قدر عجيب بوده كه به نظرشان هيچ عاقلى به خود اجازه نمى دهد كه چنين سخنى بگويد، مگر آنكه بخواهد مردم را دچار اشتباه و ضلالت كند، و منافع آنان را تصاحب كند، و اگر چنين منظورى در كار نباشد، چطور يك فرد عاقل مطلب به اين روشنى را نمى فهمد؟ و نمى داند كه بدن پوسيده دو باره زنده نمى شود
استفهامى است از در تعجب ، چون در نظر كفار زنده شدن اجساد بعد از فنا و پوسيدن ، امرى عجيب بوده ، آن قدر عجيب بوده كه به نظرشان هيچ عاقلى به خود اجازه نمى دهد كه چنين سخنى بگويد، مگر آنكه بخواهد مردم را دچار اشتباه و ضلالت كند، و منافع آنان را تصاحب كند، و اگر چنين منظورى در كار نباشد، چطور يك فرد عاقل مطلب به اين روشنى را نمى فهمد؟ و نمى داند كه بدن پوسيده دو باره زنده نمى شود
و چون مساله در نظرشان محال مى نموده ، لذا امر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را كه مدعى قيامت است ، داير بين دو چيز دانستند: يكى افتراء بستن به خدا، و ديگرى ديوانگى . آن وقت از يكديگر مى پرسند: كه به نظر شما اين مرد كدام يك از اين دو انحراف را دارد، آيا به خدا افتراء مى بندد، تا به اغراض خود برسد، و يا آنكه ديوانه است ؟
و چون مساله در نظرشان محال مى نموده ، لذا امر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را كه مدعى قيامت است ، داير بين دو چيز دانستند: يكى افتراء بستن به خدا، و ديگرى ديوانگى . آن وقت از يكديگر مى پرسند: كه به نظر شما اين مرد كدام يك از اين دو انحراف را دارد، آيا به خدا افتراء مى بندد، تا به اغراض خود برسد، و يا آنكه ديوانه است ؟
و معناى آيه اين است كه : آيا به نظر شما اين مرد عاقل است ؟ و عالما و عامدا به خدا افتراء مى بندد؟ و دم از بعثت و قيامت مى زند؟ و يا آنكه به نوعى جنون مبتلا شده ؟ و آنچه مى گويد بدون فكر مستقيم است ؟
و معناى آيه اين است كه : آيا به نظر شما اين مرد عاقل است ؟ و عالما و عامدا به خدا افتراء مى بندد؟ و دم از بعثت و قيامت مى زند؟ و يا آنكه به نوعى جنون مبتلا شده ؟ و آنچه مى گويد بدون فكر مستقيم است ؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۴۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۴۱ </center>
بَلِ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ فى الْعَذَابِ وَ الضلَلِ الْبَعِيدِ
بَلِ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ فى الْعَذَابِ وَ الضلَلِ الْبَعِيدِ
در اين جمله سخن كفار را رد مى كند، و از ترديدى كه ايشان كردند، كه آيا چنين است يا چنان ، اعراض نموده ، حاصلش اين است كه : اين مرد نه به خدا افتراء مى بندد، و نه دچار جنون شده ، بلكه اين كفار در عذابى قرار گرفته اند كه به زودى برايشان ظاهر مى شود، و چون اهل عذاب شده اند، از حق دور گشته اند، و در ضلالتى دور قرار گرفته اند، آن قدر دور كه به اين زوديها نمى توانند حق را تعقل كنند، و به آن ايمان بياورند
در اين جمله سخن كفار را رد مى كند، و از ترديدى كه ايشان كردند، كه آيا چنين است يا چنان ، اعراض نموده ، حاصلش اين است كه : اين مرد نه به خدا افتراء مى بندد، و نه دچار جنون شده ، بلكه اين كفار در عذابى قرار گرفته اند كه به زودى برايشان ظاهر مى شود، و چون اهل عذاب شده اند، از حق دور گشته اند، و در ضلالتى دور قرار گرفته اند، آن قدر دور كه به اين زوديها نمى توانند حق را تعقل كنند، و به آن ايمان بياورند
و اگر در جمله ((بل الذين لا يومنون بالاخره ...((، با اينكه مى توانست بفرمايد: ((بل هم فى العذاب و الضلال البعيد(( به جاى ضمير، نام آنان را مجددا ذكر كرده ، براى اين است كه به علت وقوعشان در عذاب و ضلالت آنان اشاره نموده ، و بفرمايد علت آن اين است كه به آخرت ايمان ندارند
و اگر در جمله ((بل الذين لا يومنون بالاخره ...((، با اينكه مى توانست بفرمايد: ((بل هم فى العذاب و الضلال البعيد(( به جاى ضمير، نام آنان را مجددا ذكر كرده ، براى اين است كه به علت وقوعشان در عذاب و ضلالت آنان اشاره نموده ، و بفرمايد علت آن اين است كه به آخرت ايمان ندارند
<span id='link349'><span>
<span id='link349'><span>
==اندرز كفار و تهديد آنان بجهت تكذيب پيامبر و استهزاء آنحضرت ==
==اندرز كفار و تهديد آنان بجهت تكذيب پيامبر و استهزاء آنحضرت ==
أَ فَلَمْ يَرَوْا إِلى مَا بَينَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُم مِّنَ السمَاءِ وَ الاَرْضِ إِن نَّشأْ نخْسِف بِهِمُ الاَرْض أَوْ نُسقِط عَلَيهِمْ كِسفاً مِّنَ السمَاءِ ...
أَ فَلَمْ يَرَوْا إِلى مَا بَينَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُم مِّنَ السمَاءِ وَ الاَرْضِ إِن نَّشأْ نخْسِف بِهِمُ الاَرْض أَوْ نُسقِط عَلَيهِمْ كِسفاً مِّنَ السمَاءِ ...
اين آيه كفار را اندرز مى دهد و تهديد مى كند، و اين عملشان را كه آيات خدا را تكذيب كرده ، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را استهزا كردند، جرمى بسيار بزرگ دانسته ، و ايشان را نسبت به ارتكاب آن جرى و جسور مى خواند
اين آيه كفار را اندرز مى دهد و تهديد مى كند، و اين عملشان را كه آيات خدا را تكذيب كرده ، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را استهزا كردند، جرمى بسيار بزرگ دانسته ، و ايشان را نسبت به ارتكاب آن جرى و جسور مى خواند
پس مراد از جمله ((ما بين ايديهم و ما خلفهم من السماء و الارض ...(( اين است كه بفرمايد: آسمان و زمين ايشان را از جلو و عقب احاطه كرده ، هر جا كه نظر كنند آسمانى مى بينند، كه بر سرشان سايه افكنده ، و زمينى كه روى آن هستند، نه از طرف بالا مى توانند بگريزند، و نه از طرف پايين
پس مراد از جمله ((ما بين ايديهم و ما خلفهم من السماء و الارض ...(( اين است كه بفرمايد: آسمان و زمين ايشان را از جلو و عقب احاطه كرده ، هر جا كه نظر كنند آسمانى مى بينند، كه بر سرشان سايه افكنده ، و زمينى كه روى آن هستند، نه از طرف بالا مى توانند بگريزند، و نه از طرف پايين
خط ۱۰۰: خط ۱۰۲:
<span id='link350'><span>
<span id='link350'><span>
==آيات ۱۰ - ۲۱، سوره سباء ==
==آيات ۱۰ - ۲۱، سوره سباء ==
وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضلاً يَجِبَالُ أَوِّبى مَعَهُ وَ الطيرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الحَْدِيدَ(۱۰)
وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضلاً يَجِبَالُ أَوِّبى مَعَهُ وَ الطيرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الحَْدِيدَ(۱۰)
أَنِ اعْمَلْ سبِغَتٍ وَ قَدِّرْ فى السرْدِ وَ اعْمَلُوا صلِحاً إِنى بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ(۱۱)
أَنِ اعْمَلْ سبِغَتٍ وَ قَدِّرْ فى السرْدِ وَ اعْمَلُوا صلِحاً إِنى بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ(۱۱)
وَ لِسلَيْمَنَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شهْرٌ وَ رَوَاحُهَا شهْرٌ وَ أَسلْنَا لَهُ عَينَ الْقِطرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَينَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَن يَزِغْ مِنهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السعِيرِ(۱۲)
وَ لِسلَيْمَنَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شهْرٌ وَ رَوَاحُهَا شهْرٌ وَ أَسلْنَا لَهُ عَينَ الْقِطرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَينَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَن يَزِغْ مِنهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السعِيرِ(۱۲)
يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشاءُ مِن محَرِيب وَ تَمَثِيلَ وَ جِفَانٍ كالجَْوَابِ وَ قُدُورٍ رَّاسِيَتٍ اعْمَلُوا ءَالَ دَاوُدَ شكْراً وَ قَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِى الشكُورُ(۱۳)
يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشاءُ مِن محَرِيب وَ تَمَثِيلَ وَ جِفَانٍ كالجَْوَابِ وَ قُدُورٍ رَّاسِيَتٍ اعْمَلُوا ءَالَ دَاوُدَ شكْراً وَ قَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِى الشكُورُ(۱۳)
فَلَمَّا قَضيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْت مَا دَلهَُّمْ عَلى مَوْتِهِ إِلا دَابَّةُ الاَرْضِ تَأْكلُ مِنسأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الجِْنُّ أَن لَّوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْب مَا لَبِثُوا فى الْعَذَابِ الْمُهِينِ(۱۴)
فَلَمَّا قَضيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْت مَا دَلهَُّمْ عَلى مَوْتِهِ إِلا دَابَّةُ الاَرْضِ تَأْكلُ مِنسأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الجِْنُّ أَن لَّوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْب مَا لَبِثُوا فى الْعَذَابِ الْمُهِينِ(۱۴)
لَقَدْ كانَ لِسبَإٍ فى مَسكَنِهِمْ ءَايَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَ شِمَالٍ كلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طيِّبَةٌ وَ رَبُّ غَفُورٌ(۱۵)
لَقَدْ كانَ لِسبَإٍ فى مَسكَنِهِمْ ءَايَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَ شِمَالٍ كلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طيِّبَةٌ وَ رَبُّ غَفُورٌ(۱۵)
فَأَعْرَضوا فَأَرْسلْنَا عَلَيهِمْ سيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْنَهُم بجَنَّتَيهِمْ جَنَّتَينِ ذَوَاتىْ أُكلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شىْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ(۱۶)
فَأَعْرَضوا فَأَرْسلْنَا عَلَيهِمْ سيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْنَهُم بجَنَّتَيهِمْ جَنَّتَينِ ذَوَاتىْ أُكلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شىْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ(۱۶)
ذَلِك جَزَيْنَهُم بِمَا كَفَرُوا وَ هَلْ نجَزِى إِلا الْكَفُورَ(۱۷)
ذَلِك جَزَيْنَهُم بِمَا كَفَرُوا وَ هَلْ نجَزِى إِلا الْكَفُورَ(۱۷)
وَ جَعَلْنَا بَيْنهُمْ وَ بَينَ الْقُرَى الَّتى بَرَكنَا فِيهَا قُرًى ظهِرَةً وَ قَدَّرْنَا فِيهَا السيرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالىَ وَ أَيَّاماً ءَامِنِينَ(۱۸)
وَ جَعَلْنَا بَيْنهُمْ وَ بَينَ الْقُرَى الَّتى بَرَكنَا فِيهَا قُرًى ظهِرَةً وَ قَدَّرْنَا فِيهَا السيرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالىَ وَ أَيَّاماً ءَامِنِينَ(۱۸)
فَقَالُوا رَبَّنَا بَعِدْ بَينَ أَسفَارِنَا وَ ظلَمُوا أَنفُسهُمْ فَجَعَلْنَهُمْ أَحَادِيث وَ مَزَّقْنَهُمْ كلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ لِّكلِّ صبَّارٍ شكُورٍ(۱۹)
فَقَالُوا رَبَّنَا بَعِدْ بَينَ أَسفَارِنَا وَ ظلَمُوا أَنفُسهُمْ فَجَعَلْنَهُمْ أَحَادِيث وَ مَزَّقْنَهُمْ كلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ لِّكلِّ صبَّارٍ شكُورٍ(۱۹)
وَ لَقَدْ صدَّقَ عَلَيهِمْ إِبْلِيس ظنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلا فَرِيقاً مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ(۲۰)
وَ لَقَدْ صدَّقَ عَلَيهِمْ إِبْلِيس ظنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلا فَرِيقاً مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ(۲۰)
وَ مَا كانَ لَهُ عَلَيهِم مِّن سلْطنٍ إِلا لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالاَخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فى شكٍ وَ رَبُّك عَلى كلِّ شىْءٍ حَفِيظٌ(۲۱)
وَ مَا كانَ لَهُ عَلَيهِم مِّن سلْطنٍ إِلا لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالاَخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فى شكٍ وَ رَبُّك عَلى كلِّ شىْءٍ حَفِيظٌ(۲۱)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۴۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۴۴ </center>
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
خط ۱۳۳: خط ۱۳۵:
سپس به داستان سباء اشاره مى كند، كه خدا به آنان دو تا بهشت در طرف راست و چپ شهر داده بود، تا با عوايد آنها زندگى مرفهى داشته باشند، ولى به جاى شكر خدا، نعمت او را كفران نموده از اداى شكرش سر باز زدند، و خداوند سيل عرم را به سويشان گسيل داشت ، و در نتيجه دو قسمت باغستانهاى راست و چپ محل از بين رفتند و در نتيجه مايه آبادى محلشان از بين رفت ، و خود مردم آنچنان متفرق شدند، كه اثرى از ايشان نماند، تنها قصه هايى از آنان به جاى ماند، همه اينها به خاطر كفران نعمت ، و اعراضشان از شكر بود، و خداوند جز مردم كفرانگر را كيفر نمى كند
سپس به داستان سباء اشاره مى كند، كه خدا به آنان دو تا بهشت در طرف راست و چپ شهر داده بود، تا با عوايد آنها زندگى مرفهى داشته باشند، ولى به جاى شكر خدا، نعمت او را كفران نموده از اداى شكرش سر باز زدند، و خداوند سيل عرم را به سويشان گسيل داشت ، و در نتيجه دو قسمت باغستانهاى راست و چپ محل از بين رفتند و در نتيجه مايه آبادى محلشان از بين رفت ، و خود مردم آنچنان متفرق شدند، كه اثرى از ايشان نماند، تنها قصه هايى از آنان به جاى ماند، همه اينها به خاطر كفران نعمت ، و اعراضشان از شكر بود، و خداوند جز مردم كفرانگر را كيفر نمى كند
و وجه اتصال اين داستانها به آيات قبل ، كه درباره معاد بحث مى كرد، اين است كه خدا مدبر امور بندگان خويش است ، ولى از آنجايى كه بندگان او در دنيا فرو رفته در انواع نعمتهاى مادى هستند، لذا معلوم نمى شود كه كدام يك شكر منعم خود را بجا آوردند، و كدام يك كفران نمودند، و چون در نشاه دنيا امتيازى بين اين دو طائفه نيست ، پس بايد حتما نشاه ديگر باشد، تا در آنجا كفور از شكور ممتاز گردد
و وجه اتصال اين داستانها به آيات قبل ، كه درباره معاد بحث مى كرد، اين است كه خدا مدبر امور بندگان خويش است ، ولى از آنجايى كه بندگان او در دنيا فرو رفته در انواع نعمتهاى مادى هستند، لذا معلوم نمى شود كه كدام يك شكر منعم خود را بجا آوردند، و كدام يك كفران نمودند، و چون در نشاه دنيا امتيازى بين اين دو طائفه نيست ، پس بايد حتما نشاه ديگر باشد، تا در آنجا كفور از شكور ممتاز گردد
وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضلاً يَجِبَالُ أَوِّبى مَعَهُ وَ الطيرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الحَْدِيدَ
وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضلاً يَجِبَالُ أَوِّبى مَعَهُ وَ الطيرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الحَْدِيدَ
كلمه ((فضل (( به معناى عطيه است . و كلمه ((اوبى (( امر از مصدر تاويب است ، و ((تاويب (( از ماده ((اوب - برگشتن (( به معنى ترجيع است و در اين جا به معناى چهچه صوت در تسبيح نمودن است ، به دليل اينكه در جاى ديگر فرموده : ((انا سخرنا الجبال معه يسبحن بالعشى و الاشراق و الطير محشوره كل له اواب ((
كلمه ((فضل (( به معناى عطيه است . و كلمه ((اوبى (( امر از مصدر تاويب است ، و ((تاويب (( از ماده ((اوب - برگشتن (( به معنى ترجيع است و در اين جا به معناى چهچه صوت در تسبيح نمودن است ، به دليل اينكه در جاى ديگر فرموده : ((انا سخرنا الجبال معه يسبحن بالعشى و الاشراق و الطير محشوره كل له اواب ((


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴۴}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش