گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۷}}
__TOC__
__TOC__


خط ۲۳: خط ۲۵:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۷۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۷۰ </center>
و معنايش اين است كه : سوگند مى خورم كه ما به موسى كتاب داديم ، كه همان تورات است ، و اين كتاب را بعد از هلاكت اقوام گذشته داديم ، چون حكمت اقتضاء مى كرد كه دعوت به دين توحيد و انذار بشر از عذاب را تجديد كنيم ، لذا اين كتاب را به موسى داديم ، در حالى كه پر از حجت ها و براهين واضح و روشنگر بود كه انسانها به وسيله آن حجت ها به معارف حقه و به سوى هدايت راه مى يابند، و نيز رحمتى بود كه انسانها به وسيله عمل به دستورات و شرايع و احكام آن مشمول رحمت مى شوند، اين كتاب را نازل كرديم براى اين كه انسانها متذكر شده ، آن چه از عقايد و اعمال كه بر آنان واجب است بشناسند، و بفهمند كه به چه عقايدى بايد معتقد باشند، و چه اعمالى را واجب است انجام دهند
و معنايش اين است كه : سوگند مى خورم كه ما به موسى كتاب داديم ، كه همان تورات است ، و اين كتاب را بعد از هلاكت اقوام گذشته داديم ، چون حكمت اقتضاء مى كرد كه دعوت به دين توحيد و انذار بشر از عذاب را تجديد كنيم ، لذا اين كتاب را به موسى داديم ، در حالى كه پر از حجت ها و براهين واضح و روشنگر بود كه انسانها به وسيله آن حجت ها به معارف حقه و به سوى هدايت راه مى يابند، و نيز رحمتى بود كه انسانها به وسيله عمل به دستورات و شرايع و احكام آن مشمول رحمت مى شوند، اين كتاب را نازل كرديم براى اين كه انسانها متذكر شده ، آن چه از عقايد و اعمال كه بر آنان واجب است بشناسند، و بفهمند كه به چه عقايدى بايد معتقد باشند، و چه اعمالى را واجب است انجام دهند
وَ مَا كُنت بجَانِبِ الْغَرْبىِّ إِذْ قَضيْنَا إِلى مُوسى الاَمْرَ وَ مَا كُنت مِنَ الشهِدِينَ
وَ مَا كُنت بجَانِبِ الْغَرْبىِّ إِذْ قَضيْنَا إِلى مُوسى الاَمْرَ وَ مَا كُنت مِنَ الشهِدِينَ
اين آيه شريفه خطاب به رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) است ، و كلمه ((غربى (( صفت چيزى است كه حذف شده ، كه يا وادى است ، و يا كوه ، و معنايش اين است كه : تو در جانب بيابان غربى و يا كوه غربى نبودى كه چنين و چنان شد
اين آيه شريفه خطاب به رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) است ، و كلمه ((غربى (( صفت چيزى است كه حذف شده ، كه يا وادى است ، و يا كوه ، و معنايش اين است كه : تو در جانب بيابان غربى و يا كوه غربى نبودى كه چنين و چنان شد
((اذ قضينا الى موسى الامر(( - گويا كلمه ((قضاء(( در اينجا متضمن معناى عهد است ، (چون با كلمه الى متعدى شده )، و مراد به طورى كه گفته اند اين است كه : ما امر را به وى عهد كرديم ، و معناى اين جمله اين است كه : ما امر نبوت او را با نازل كردن تورات به وى محكم كرديم ، و اما اصل نبوتش را جمله ((و ما كنت بجانب الطور اذنادينا(( متعرض آن است ، كه در دو آيه بعد قرار دارد. و جمله ((و ما كنت من الشاهدين (( تاكيد همان جمله قبل است ، يعنى جمله ((و ما كنت بجانب الغربى ((
((اذ قضينا الى موسى الامر(( - گويا كلمه ((قضاء(( در اينجا متضمن معناى عهد است ، (چون با كلمه الى متعدى شده )، و مراد به طورى كه گفته اند اين است كه : ما امر را به وى عهد كرديم ، و معناى اين جمله اين است كه : ما امر نبوت او را با نازل كردن تورات به وى محكم كرديم ، و اما اصل نبوتش را جمله ((و ما كنت بجانب الطور اذنادينا(( متعرض آن است ، كه در دو آيه بعد قرار دارد. و جمله ((و ما كنت من الشاهدين (( تاكيد همان جمله قبل است ، يعنى جمله ((و ما كنت بجانب الغربى ((
و معناى آيه اين است كه : محمد (صلى الله اليه و آله و سلم )! تو حاضر و شاهد نبودى آن هنگامى را كه ما تورات را بر موسى در جانب غربى از وادى يا كوه نازل كرديم
و معناى آيه اين است كه : محمد (صلى الله اليه و آله و سلم )! تو حاضر و شاهد نبودى آن هنگامى را كه ما تورات را بر موسى در جانب غربى از وادى يا كوه نازل كرديم
وَ لَكِنَّا أَنشأْنَا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَيهِمُ الْعُمُرُ
وَ لَكِنَّا أَنشأْنَا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَيهِمُ الْعُمُرُ
((تطاول عمر(( به معناى امتداد يافتن مدت زندگى است ، و اين جمله استدراك و تبصره است از نفى در جمله ((و ما كنت بجانب الغربى ((، و معنايش اين است كه : تو اى محمد (صلى الله عليه و آله و سلم )! در آنجا كه ما تورات را بر وى نازل كرديم حاضر نبودى ، و ليكن ما نسل هايى را بعد از آن پديد آورديم ، و مدت عمر آنان زياد شد، و بعد از آن اينك داستان موسى و نزول كتاب بر او را برايت مى آوريم ، بنابراين در آيه شريفه ايجاز و كوتاه گويى به كار رفته ؛ چون مقام ، دلالت بر معنا داشت
((تطاول عمر(( به معناى امتداد يافتن مدت زندگى است ، و اين جمله استدراك و تبصره است از نفى در جمله ((و ما كنت بجانب الغربى ((، و معنايش اين است كه : تو اى محمد (صلى الله عليه و آله و سلم )! در آنجا كه ما تورات را بر وى نازل كرديم حاضر نبودى ، و ليكن ما نسل هايى را بعد از آن پديد آورديم ، و مدت عمر آنان زياد شد، و بعد از آن اينك داستان موسى و نزول كتاب بر او را برايت مى آوريم ، بنابراين در آيه شريفه ايجاز و كوتاه گويى به كار رفته ؛ چون مقام ، دلالت بر معنا داشت
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۷۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۷۱ </center>
وَ مَا كنت ثَاوِياً فى أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُوا عَلَيْهِمْ ءَايَتِنَا وَ لَكِنَّا كنَّا مُرْسِلِينَ
وَ مَا كنت ثَاوِياً فى أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُوا عَلَيْهِمْ ءَايَتِنَا وَ لَكِنَّا كنَّا مُرْسِلِينَ
كلمه ((ثاوى (( به معناى مقيم (كسى كه در جايى مسكن و اقامت كند) مى باشد. و ضمير در ((عليهم (( به مشركين مكه برمى گردد، آنان كه رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) آيات خدا را، كه داستان موسى در مدين را حكايت مى كند، بر آنان مى خواند
كلمه ((ثاوى (( به معناى مقيم (كسى كه در جايى مسكن و اقامت كند) مى باشد. و ضمير در ((عليهم (( به مشركين مكه برمى گردد، آنان كه رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) آيات خدا را، كه داستان موسى در مدين را حكايت مى كند، بر آنان مى خواند
((و لكنا كنا مرسلين (( اين جمله استدراك از نفى در اول آيه است ، همانطور كه جمله ((و لكنا انشانا...(( نيز استدراك از آن بود، و معناى استدراك دومى اين است كه : تو اى محمد (صلى الله اليه و آله و سلم ) در ميان اهل مدين يعنى شعيب و قوم او نبودى ، و آنچه بر موسى در ((مدين (( گذشت ناظر نبودى ، كه اينك آيات ما را كه بيانگر داستان او در آنجاست بر مشركين بخوانى ، و ليكن ماييم كه تو را به سوى قومت فرستاديم ، و اين آيات را بر تو نازل كرديم تا بر آنان بخوانى
((و لكنا كنا مرسلين (( اين جمله استدراك از نفى در اول آيه است ، همانطور كه جمله ((و لكنا انشانا...(( نيز استدراك از آن بود، و معناى استدراك دومى اين است كه : تو اى محمد (صلى الله اليه و آله و سلم ) در ميان اهل مدين يعنى شعيب و قوم او نبودى ، و آنچه بر موسى در ((مدين (( گذشت ناظر نبودى ، كه اينك آيات ما را كه بيانگر داستان او در آنجاست بر مشركين بخوانى ، و ليكن ماييم كه تو را به سوى قومت فرستاديم ، و اين آيات را بر تو نازل كرديم تا بر آنان بخوانى
خط ۳۹: خط ۴۱:
و معنايش اين است كه : تو در جانب طور نبودى ، كه ما به موسى نداء كرديم ، و با وى سخن گفتيم ، و او را براى رسالت برگزيديم ، تا بتوانى اين ماجرا را به مردم معاصر خودت خبر دهى ، خبر دادن كسى كه خودش ‍ حاضر و ناظر بوده باشد، و ليكن به خاطر آن رحمتى كه از ما به تو شد، آن را به تو خبر داديم تا با نقل آن ، مردمى را كه قبل از تو نذيرى نداشتند، انذار كنى براى اين كه متذكر شوند
و معنايش اين است كه : تو در جانب طور نبودى ، كه ما به موسى نداء كرديم ، و با وى سخن گفتيم ، و او را براى رسالت برگزيديم ، تا بتوانى اين ماجرا را به مردم معاصر خودت خبر دهى ، خبر دادن كسى كه خودش ‍ حاضر و ناظر بوده باشد، و ليكن به خاطر آن رحمتى كه از ما به تو شد، آن را به تو خبر داديم تا با نقل آن ، مردمى را كه قبل از تو نذيرى نداشتند، انذار كنى براى اين كه متذكر شوند
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۷۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۷۲ </center>
وَ لَوْ لا أَن تُصِيبَهُم مُّصِيبَةُ بِمَا قَدَّمَت أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا...
وَ لَوْ لا أَن تُصِيبَهُم مُّصِيبَةُ بِمَا قَدَّمَت أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا...
مراد از جمله ((ما قدمت ايديهم - آنچه به دست خود از پيش ‍ فرستادند(( همان سيئاتى است كه در اعتقاد و عمل داشتند، به دليل ذيل آيه كه مى گويند: چرا رسولى براى ما نفرستادى تا آيات تو را پيروى نموده و از مؤ منين باشيم ؟
مراد از جمله ((ما قدمت ايديهم - آنچه به دست خود از پيش ‍ فرستادند(( همان سيئاتى است كه در اعتقاد و عمل داشتند، به دليل ذيل آيه كه مى گويند: چرا رسولى براى ما نفرستادى تا آيات تو را پيروى نموده و از مؤ منين باشيم ؟
و مراد از مصيبتى كه به ايشان مى رسد اعم از مصيبت دنيا و آخرت است ، چون لازمه اعراض از حق ، با كفر و فسق ورزيدن ، مواخذه الهى است ، هم در دنيا و هم در آخرت ، و ما بحث مختصرى در اين باره در ذيل آيه شريفه ((و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض (( و در ذيل آياتى ديگر ايراد كرده ايم
و مراد از مصيبتى كه به ايشان مى رسد اعم از مصيبت دنيا و آخرت است ، چون لازمه اعراض از حق ، با كفر و فسق ورزيدن ، مواخذه الهى است ، هم در دنيا و هم در آخرت ، و ما بحث مختصرى در اين باره در ذيل آيه شريفه ((و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض (( و در ذيل آياتى ديگر ايراد كرده ايم
جمله ((فيقولوا ربنا لولا ارسلت ((، متفرع است بر جمله قبلش ، به تقدير نفرستادن رسول . و جواب ((لولا(( از آنجايى كه معلوم بوده حذف شده ، و تقدير آيه ((و لولا ان تصيبهم مصيبه بما قدمت ايديهم فيقولوا ربنا لولا ارسلت الينا رسولا فنتبع آياتك و نكون من المؤ منين لما ارسلنا رسولا(( مى باشد
جمله ((فيقولوا ربنا لولا ارسلت ((، متفرع است بر جمله قبلش ، به تقدير نفرستادن رسول . و جواب ((لولا(( از آنجايى كه معلوم بوده حذف شده ، و تقدير آيه ((و لولا ان تصيبهم مصيبه بما قدمت ايديهم فيقولوا ربنا لولا ارسلت الينا رسولا فنتبع آياتك و نكون من المؤ منين لما ارسلنا رسولا(( مى باشد
و حاصل معناى آيه اين است كه : اگر نبود كه در صورت نفرستادن رسول ، حق به جانب ايشان مى شد، و ديگر سزاوار ما نبود كه ايشان را به جرم كفر و فسوقشان مواخذه كنيم ، هر آينه اصلا رسولى به سوى ايشان نمى فرستاديم ، ليكن چون اين حجت را عليه ما اقامه مى كردند، و مى گفتند: ((لولا ارسلت الينا رسولا فنتبع آياتك - چرا رسولى نفرستادى تا پيروى كنيم آياتى را كه او بر ما مى خواند، و از مؤ منين مى شديم ؟(( لذا رسول به سويشان فرستاديم
و حاصل معناى آيه اين است كه : اگر نبود كه در صورت نفرستادن رسول ، حق به جانب ايشان مى شد، و ديگر سزاوار ما نبود كه ايشان را به جرم كفر و فسوقشان مواخذه كنيم ، هر آينه اصلا رسولى به سوى ايشان نمى فرستاديم ، ليكن چون اين حجت را عليه ما اقامه مى كردند، و مى گفتند: ((لولا ارسلت الينا رسولا فنتبع آياتك - چرا رسولى نفرستادى تا پيروى كنيم آياتى را كه او بر ما مى خواند، و از مؤ منين مى شديم ؟(( لذا رسول به سويشان فرستاديم
فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا لَوْ لا أُوتىَ مِثْلَ مَا أُوتىَ مُوسى
فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا لَوْ لا أُوتىَ مِثْلَ مَا أُوتىَ مُوسى
يعنى پس به همان جهت ، ما رسول به سويشان به حق فرستاديم ، و كتاب نازل كرديم ، و همين كه از ناحيه ما حق - كه ظاهرا مراد از آن ، قرآن نازل بر رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) است به سويشان آمد ((قالوا لولا اوتى مثل ما اوتى موسى (( يعنى گفتند: چرا به اين پيغمبر مثل تورات موسى (عليه السلام ) كتابى نداد، و گويا مرادشان از اين اعتراض اين بوده كه چرا كتاب اين پيغمبر مانند كتاب موسى يك باره نازل نشد، همچنان كه قرآن اين اعتراض را در جاى ديگر از ايشان حكايت كرده ، و فرموده : ((و قال الذين كفروا لولا نزل عليه القرآن جمله واحده ((
يعنى پس به همان جهت ، ما رسول به سويشان به حق فرستاديم ، و كتاب نازل كرديم ، و همين كه از ناحيه ما حق - كه ظاهرا مراد از آن ، قرآن نازل بر رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) است به سويشان آمد ((قالوا لولا اوتى مثل ما اوتى موسى (( يعنى گفتند: چرا به اين پيغمبر مثل تورات موسى (عليه السلام ) كتابى نداد، و گويا مرادشان از اين اعتراض اين بوده كه چرا كتاب اين پيغمبر مانند كتاب موسى يك باره نازل نشد، همچنان كه قرآن اين اعتراض را در جاى ديگر از ايشان حكايت كرده ، و فرموده : ((و قال الذين كفروا لولا نزل عليه القرآن جمله واحده ((
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۷۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۷۳ </center>
خط ۵۱: خط ۵۳:
==جواب به مشركين كه هم قرآن و هم تورات را رد و انكار مى كنند و گفتند: ((==
==جواب به مشركين كه هم قرآن و هم تورات را رد و انكار مى كنند و گفتند: ((==
سحرانتظاهرا(( و ((انا بكل كافرون ((
سحرانتظاهرا(( و ((انا بكل كافرون ((
قُلْ فَأْتُوا بِكِتَبٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن كنتُمْ صدِقِينَ
قُلْ فَأْتُوا بِكِتَبٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن كنتُمْ صدِقِينَ
اين جمله تفريع بر سحر بودن قرآن و تورات است ، و اين تفريع و نتيجه گيرى وقتى درست است كه وجود يك كتاب از خدا در ميان بشر واجب باشد، تا هادى آنان باشد، و بر بشر هم واجب باشد كه آن كتاب را پيروى كنند، در اين صورت است كه اگر به زعم كفار تورات و قرآن سحر باشند، بايد كتاب ديگرى باشد كه حقا كتاب خدا باشد
اين جمله تفريع بر سحر بودن قرآن و تورات است ، و اين تفريع و نتيجه گيرى وقتى درست است كه وجود يك كتاب از خدا در ميان بشر واجب باشد، تا هادى آنان باشد، و بر بشر هم واجب باشد كه آن كتاب را پيروى كنند، در اين صورت است كه اگر به زعم كفار تورات و قرآن سحر باشند، بايد كتاب ديگرى باشد كه حقا كتاب خدا باشد
و همينطور هم هست ، همچنان كه آيه ((و لولا ان تصيبهم مصيبه ...((، مى فرمايد: مردم اين حق را بر خدا دارند كه كتابى بر ايشان نازل كند، و رسولى به سويشان گسيل دارد، و چون چنين است ، و نيز چون مردم قرآن و تورات را سحر خواندند، لذا به رسول خود دستور مى دهد به ايشان بگويد: پس شما كتابى غير از اين دو بياوريد، كه از اين دو هادى تر، و راهنماتر باشد، تا اين كه من آن را پيروى كنم
و همينطور هم هست ، همچنان كه آيه ((و لولا ان تصيبهم مصيبه ...((، مى فرمايد: مردم اين حق را بر خدا دارند كه كتابى بر ايشان نازل كند، و رسولى به سويشان گسيل دارد، و چون چنين است ، و نيز چون مردم قرآن و تورات را سحر خواندند، لذا به رسول خود دستور مى دهد به ايشان بگويد: پس شما كتابى غير از اين دو بياوريد، كه از اين دو هادى تر، و راهنماتر باشد، تا اين كه من آن را پيروى كنم
خط ۶۰: خط ۶۲:
اين را هم بايد دانست كه اگر در آيه مورد بحث اعتراف شده است به اينكه تورات كتاب هدايت است ، منظور تورات زمان موسى است ، زيرا خود قرآن كريم تورات موجود در اين اعصار را تحريف شده ، و خلل پذيرفته مى داند، و هر جا در قرآن كريم تورات به عنوان كتاب خدا، و كتاب هدايت ذكر شده ، منظور، آن تورات است نه اين
اين را هم بايد دانست كه اگر در آيه مورد بحث اعتراف شده است به اينكه تورات كتاب هدايت است ، منظور تورات زمان موسى است ، زيرا خود قرآن كريم تورات موجود در اين اعصار را تحريف شده ، و خلل پذيرفته مى داند، و هر جا در قرآن كريم تورات به عنوان كتاب خدا، و كتاب هدايت ذكر شده ، منظور، آن تورات است نه اين
از اين هم كه بگذريم كتاب خدا كه مورد بحث در اين آيه است مجموع قرآن و تورات است ، و در نتيجه مراد از تورات ، تورات از ديدگاه قرآن است ، توراتى كه قرآن تحريف ها و خلل هاى آن را اصلاح كرده ، و چنين توراتى كه به وسيله قرآن خللهايش اصلاح شده همان تورات نازل بر موسى ، و كتاب هدايت خواهد بود، و معناى اينكه فرمود: ((ان كنتم صادقين ((، اين است كه : اگر در دعوى خود يعنى سحر بودن قرآن و تورات راست مى گويند
از اين هم كه بگذريم كتاب خدا كه مورد بحث در اين آيه است مجموع قرآن و تورات است ، و در نتيجه مراد از تورات ، تورات از ديدگاه قرآن است ، توراتى كه قرآن تحريف ها و خلل هاى آن را اصلاح كرده ، و چنين توراتى كه به وسيله قرآن خللهايش اصلاح شده همان تورات نازل بر موسى ، و كتاب هدايت خواهد بود، و معناى اينكه فرمود: ((ان كنتم صادقين ((، اين است كه : اگر در دعوى خود يعنى سحر بودن قرآن و تورات راست مى گويند
فَإِن لَّمْ يَستَجِيبُوا لَك فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ...
فَإِن لَّمْ يَستَجِيبُوا لَك فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ...
كلمه ((استجابت (( و ((اجابت (( به يك معنا است ، در كشاف گفته : ((اين فعل اگر در دعا به كار رود، به خودى خود متعدى مى شود، و اگر در دعا كننده به كار رود با حرف ((لام (( متعدى مى شود، و در اينصورت غالبا دعا را ذكر نمى كنند، مثلا در اولى مى گويند: ((استجاب الله دعاءه - خدا دعايش را مستجاب كرد(( و در دومى مى گويند: ((استجاب له (( كه در آن با ((لام (( متعدى به داعى شده لذا ((دعا(( از آن حذف شده است و نمى گويند: ((استجاب له دعاءه - خدا دعايش را برايش مستجاب كرد((
كلمه ((استجابت (( و ((اجابت (( به يك معنا است ، در كشاف گفته : ((اين فعل اگر در دعا به كار رود، به خودى خود متعدى مى شود، و اگر در دعا كننده به كار رود با حرف ((لام (( متعدى مى شود، و در اينصورت غالبا دعا را ذكر نمى كنند، مثلا در اولى مى گويند: ((استجاب الله دعاءه - خدا دعايش را مستجاب كرد(( و در دومى مى گويند: ((استجاب له (( كه در آن با ((لام (( متعدى به داعى شده لذا ((دعا(( از آن حذف شده است و نمى گويند: ((استجاب له دعاءه - خدا دعايش را برايش مستجاب كرد((
پس اينكه فرمود: ((فان لم يستجيبوا لك ((، تفريعى است بر جمله ((قل فاتوا بكتاب من عند الله هو اهدى منهما اتبعه (( و معنايش اين است كه : اگر همانطور كه گفتيم ، ايشان را مكلف كردى به آوردن كتابى هادى تر از قرآن و تورات ، و دستورت را اجابت نكردند، و معلوم شد كه هدايتى تمام تر و كامل تر از هدايت آن دو نيست ، و در عين حال باز هم آن دو را سحر خوانده ،
پس اينكه فرمود: ((فان لم يستجيبوا لك ((، تفريعى است بر جمله ((قل فاتوا بكتاب من عند الله هو اهدى منهما اتبعه (( و معنايش اين است كه : اگر همانطور كه گفتيم ، ايشان را مكلف كردى به آوردن كتابى هادى تر از قرآن و تورات ، و دستورت را اجابت نكردند، و معلوم شد كه هدايتى تمام تر و كامل تر از هدايت آن دو نيست ، و در عين حال باز هم آن دو را سحر خوانده ،
خط ۷۰: خط ۷۲:
((و لقد وصلنا لهم القول لعلهم يتذكرون ((
((و لقد وصلنا لهم القول لعلهم يتذكرون ((
كلمه ((وصلنا(( از باب تفعيل از ماده وصل است ، و وصل در باب تفعيل ، كثرت را افاده مى كند، مانند قطع كه به معناى بريدن ، و تقطيع به معناى بسيار بريدن است ، و قتل به معناى كشتن ، و تقتيل به معناى بسيار كشتن است ، و ضمير در ((لهم (( به مشركين مكه بر مى گردد، و معناى آيه اين است كه : ما قرآن را كه اجزايى متصل به هم دارد، بر آنان نازل كرديم ، قرآنى كه آيه اى بعد از آيه ، و سوره اى دنبال سوره ، و وعده و وعيد و معارف و احكام و قصص و عبرت ها و حكمت ها، و مواعظى پيوسته به هم دارد، چنين قرآنى بر آنان نازل كرديم ، براى اين كه متذكر شوند
كلمه ((وصلنا(( از باب تفعيل از ماده وصل است ، و وصل در باب تفعيل ، كثرت را افاده مى كند، مانند قطع كه به معناى بريدن ، و تقطيع به معناى بسيار بريدن است ، و قتل به معناى كشتن ، و تقتيل به معناى بسيار كشتن است ، و ضمير در ((لهم (( به مشركين مكه بر مى گردد، و معناى آيه اين است كه : ما قرآن را كه اجزايى متصل به هم دارد، بر آنان نازل كرديم ، قرآنى كه آيه اى بعد از آيه ، و سوره اى دنبال سوره ، و وعده و وعيد و معارف و احكام و قصص و عبرت ها و حكمت ها، و مواعظى پيوسته به هم دارد، چنين قرآنى بر آنان نازل كرديم ، براى اين كه متذكر شوند
الَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَب مِن قَبْلِهِ هُم بِهِ يُؤْمِنُونَ
الَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَب مِن قَبْلِهِ هُم بِهِ يُؤْمِنُونَ
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۷۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۷۶ </center>
دو ضمير ((قبله (( و ((به (( به قرآن برمى گردد و بعضى از مفسرين آن را به رسول خدا برگردانده اند. ولى قول اول با سياق موافق تر است . در اين آيه و ما بعد آن بعضى از مردم با ايمان از يهود و نصارى مدح شده اند، بعد از آنكه در آيه هاى قبل ، مشركين اهل مكه مذمت شدند
دو ضمير ((قبله (( و ((به (( به قرآن برمى گردد و بعضى از مفسرين آن را به رسول خدا برگردانده اند. ولى قول اول با سياق موافق تر است . در اين آيه و ما بعد آن بعضى از مردم با ايمان از يهود و نصارى مدح شده اند، بعد از آنكه در آيه هاى قبل ، مشركين اهل مكه مذمت شدند
خط ۷۶: خط ۷۸:
==مدح و ستايش طايفهى اى از اهل كتاب كه به قرآن ايمان آوردند و... و مژده به ايشان كهدوبار پاداش داده مى شوند. ==
==مدح و ستايش طايفهى اى از اهل كتاب كه به قرآن ايمان آوردند و... و مژده به ايشان كهدوبار پاداش داده مى شوند. ==
و سياق ذيل آيه شهادت مى دهد بر اينكه اين طايفه از اهل كتاب كه مدح شده اند، طايفه مخصوصى از اهل كتاب بوده اند كه ايمان به قرآن آورده اند، نه تمامى مؤ منين اهل كتاب . پس نبايد به گفته مفسرينى كه اين احتمال را داده اند، اعتناء كرد
و سياق ذيل آيه شهادت مى دهد بر اينكه اين طايفه از اهل كتاب كه مدح شده اند، طايفه مخصوصى از اهل كتاب بوده اند كه ايمان به قرآن آورده اند، نه تمامى مؤ منين اهل كتاب . پس نبايد به گفته مفسرينى كه اين احتمال را داده اند، اعتناء كرد
وَ إِذَا يُتْلى عَلَيهِمْ قَالُوا ءَامَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّنَا...
وَ إِذَا يُتْلى عَلَيهِمْ قَالُوا ءَامَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّنَا...
ضميرهاى مفرد در ((به (( و ((انه (( به قرآن برمى گردد و الف و لام در ((الحق (( الف و لام عهد است ، و معناى آيه اين است كه : چون قرآن بر آنان تلاوت مى شود مى گويند: ايمان آورديم به آن ، كه آن همان حقى است كه از ناحيه پروردگارمان معهود است ، چون ما آن را قبلا شناخته بوديم
ضميرهاى مفرد در ((به (( و ((انه (( به قرآن برمى گردد و الف و لام در ((الحق (( الف و لام عهد است ، و معناى آيه اين است كه : چون قرآن بر آنان تلاوت مى شود مى گويند: ايمان آورديم به آن ، كه آن همان حقى است كه از ناحيه پروردگارمان معهود است ، چون ما آن را قبلا شناخته بوديم
و جمله ((انا كنا من قبله مسلمين (( حق بودن و معهود بودن آن را در نظر ايشان تعليل مى كند، و معنايش يا اين است كه : ما قبل از نزول آن مسلم به آن بوديم ، و يا اين است كه : به دينى كه اين قرآن بدان دعوت مى كند و آن را اسلام مى نامد ايمان داشتيم
و جمله ((انا كنا من قبله مسلمين (( حق بودن و معهود بودن آن را در نظر ايشان تعليل مى كند، و معنايش يا اين است كه : ما قبل از نزول آن مسلم به آن بوديم ، و يا اين است كه : به دينى كه اين قرآن بدان دعوت مى كند و آن را اسلام مى نامد ايمان داشتيم
بعضى از مفسرين گفته اند: ((ضميرهاى مزبور به رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) برمى گردد((. و ليكن وجه قبلى با سياق موافق تر است ، و به هر حال منظورشان از كلام مزبور، آن اطلاعاتى بوده كه در كتب خود از اوصاف رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) و اوصاف كتابى كه بر وى نازل مى شود داشته اند، همچنان كه آيه ((الذين يتبعون الرسول النبى الامى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التوريه و الانجيل (( و آيه ((اولم يكن لهم آيه ان يعلمه علماء بنى اسرائيل (( نيز بدان تصريح دارند
بعضى از مفسرين گفته اند: ((ضميرهاى مزبور به رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) برمى گردد((. و ليكن وجه قبلى با سياق موافق تر است ، و به هر حال منظورشان از كلام مزبور، آن اطلاعاتى بوده كه در كتب خود از اوصاف رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) و اوصاف كتابى كه بر وى نازل مى شود داشته اند، همچنان كه آيه ((الذين يتبعون الرسول النبى الامى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التوريه و الانجيل (( و آيه ((اولم يكن لهم آيه ان يعلمه علماء بنى اسرائيل (( نيز بدان تصريح دارند
أُولَئك يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَينِ بِمَا صبرُوا وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسنَةِ السيِّئَةَ...
أُولَئك يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَينِ بِمَا صبرُوا وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسنَةِ السيِّئَةَ...
در اين آيه شريفه ، وعده اى جميل به آن عده از اهل كتاب مى دهد كه شناخت خود را، كه از قرآن و رسول اسلام داشتند، كتمان نكردند، و مدح ايشان است بر حسن سلوك
در اين آيه شريفه ، وعده اى جميل به آن عده از اهل كتاب مى دهد كه شناخت خود را، كه از قرآن و رسول اسلام داشتند، كتمان نكردند، و مدح ايشان است بر حسن سلوك
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۷۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۷۷ </center>
خط ۸۶: خط ۸۸:
بعضى از مفسرين گفته اند: ((مراد از دو اجر اين است كه : يك اجر به ايشان داده مى شود به خاطر اينكه در دين خود صبر داشتند و اجر ديگرى داده مى شود به خاطر اينكه در برابر آزار كفار و تحمل مشقت صبر كردند ولى سياق آيه با آن سازگار نيست
بعضى از مفسرين گفته اند: ((مراد از دو اجر اين است كه : يك اجر به ايشان داده مى شود به خاطر اينكه در دين خود صبر داشتند و اجر ديگرى داده مى شود به خاطر اينكه در برابر آزار كفار و تحمل مشقت صبر كردند ولى سياق آيه با آن سازگار نيست
((و يدرون بالحسنه السيئه (( - كلمه ((يدرون (( از ماده ((درء(( است ، كه به معناى دفع است ، و مراد از ((حسنه و سيئه (( به قول بعضى - سخن خوب و سخن بد است ، و به قول بعضى ديگر عمل خوب و بد است ، كه معروف و منكرش هم مى گويند، و به قول بعضى ديگر مراد از آن ، خلق خوب و بد است ، كه عبارت است از حلم و جهل ، ولى سياق آيات با معناى اخير موافق تر است ، بنابراين معناى آيه چنين مى شود كه : اين مؤ منين از اهل كتاب آزار و اذيت مردم را به وسيله مدارا و حلم و حوصله از خود دور مى كردند، و بقيه الفاظ آيه روشن است
((و يدرون بالحسنه السيئه (( - كلمه ((يدرون (( از ماده ((درء(( است ، كه به معناى دفع است ، و مراد از ((حسنه و سيئه (( به قول بعضى - سخن خوب و سخن بد است ، و به قول بعضى ديگر عمل خوب و بد است ، كه معروف و منكرش هم مى گويند، و به قول بعضى ديگر مراد از آن ، خلق خوب و بد است ، كه عبارت است از حلم و جهل ، ولى سياق آيات با معناى اخير موافق تر است ، بنابراين معناى آيه چنين مى شود كه : اين مؤ منين از اهل كتاب آزار و اذيت مردم را به وسيله مدارا و حلم و حوصله از خود دور مى كردند، و بقيه الفاظ آيه روشن است
وَ إِذَا سمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضوا عَنْهُ وَ قَالُوا لَنَا أَعْمَلُنَا وَ لَكُمْ أَعْمَلُكمْ
وَ إِذَا سمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضوا عَنْهُ وَ قَالُوا لَنَا أَعْمَلُنَا وَ لَكُمْ أَعْمَلُكمْ
مراد از ((لغو(( سخن بيهوده است ، به دليل كلمه ((سمعوا : مى شنوند((، چون لغو شنيدنى و از مقوله سخن است ، پس مقصود سخنان بيهوده و خشن و زشتى است كه پرداختن به آن ، كار عاقلان نيست ، و لذا وقتى آن را مى شنيده اند، از آن اعراض نموده ، و مقابله به مثل نمى كرده اند، بلكه مى گفته اند: اعمال ما براى ما، و اعمال شما براى شما، و اين در حقيقت متاركه و اعلام ترك گفتگو است ، ((سلام عليكم (( يعنى شما از ناحيه ما خاطرتان جمع باشد، و ايمن باشيد، كه گزندى نخواهيد ديد، اين جمله باز اعلام متاركه ، و خداحافظى محترمانه است كه با اين جمله مى فهمانده اند شان ما اجل از آن است كه اين گونه سخنان بيهوده را دنبال كنيم ، همچنان كه در جاى ديگر درباره مومنان فرموده : ((و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما : و چون مردم نادان به ايشان خطاب مى كنند، در پاسخ مى گويند: سلام ، و يا پاسخى سالم مى دهند
مراد از ((لغو(( سخن بيهوده است ، به دليل كلمه ((سمعوا : مى شنوند((، چون لغو شنيدنى و از مقوله سخن است ، پس مقصود سخنان بيهوده و خشن و زشتى است كه پرداختن به آن ، كار عاقلان نيست ، و لذا وقتى آن را مى شنيده اند، از آن اعراض نموده ، و مقابله به مثل نمى كرده اند، بلكه مى گفته اند: اعمال ما براى ما، و اعمال شما براى شما، و اين در حقيقت متاركه و اعلام ترك گفتگو است ، ((سلام عليكم (( يعنى شما از ناحيه ما خاطرتان جمع باشد، و ايمن باشيد، كه گزندى نخواهيد ديد، اين جمله باز اعلام متاركه ، و خداحافظى محترمانه است كه با اين جمله مى فهمانده اند شان ما اجل از آن است كه اين گونه سخنان بيهوده را دنبال كنيم ، همچنان كه در جاى ديگر درباره مومنان فرموده : ((و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما : و چون مردم نادان به ايشان خطاب مى كنند، در پاسخ مى گويند: سلام ، و يا پاسخى سالم مى دهند
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۷۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۷۸ </center>
((لا نبتغى الجاهلين (( - يعنى ما خواهان معاشرت و مجالست جاهلان نيستيم ، اين جمله تاكيد همان مطالب قبل است ، و حكايت زبان حال ايشان است ، نه اينكه عين اين عبارت را گفته باشند، چون اگر اين عبارت را گفته باشند، و جمله مزبور حكايت گفته ايشان باشد، نه زبان حال ، آن وقت مقابله بدى با بدى مى شود و با جمله قبلى كه مى فرمود: ((بدى را با خوبى دور مى كنند(( منافات دارد
((لا نبتغى الجاهلين (( - يعنى ما خواهان معاشرت و مجالست جاهلان نيستيم ، اين جمله تاكيد همان مطالب قبل است ، و حكايت زبان حال ايشان است ، نه اينكه عين اين عبارت را گفته باشند، چون اگر اين عبارت را گفته باشند، و جمله مزبور حكايت گفته ايشان باشد، نه زبان حال ، آن وقت مقابله بدى با بدى مى شود و با جمله قبلى كه مى فرمود: ((بدى را با خوبى دور مى كنند(( منافات دارد
إِنَّك لا تهْدِى مَنْ أَحْبَبْت وَ لَكِنَّ اللَّهَ يهْدِى مَن يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ
إِنَّك لا تهْدِى مَنْ أَحْبَبْت وَ لَكِنَّ اللَّهَ يهْدِى مَن يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ
مراد از ((هدايت (( در اينجا صرف راهنمايى نيست ، بلكه رساندن به هدف مطلوب است كه بازگشتش افاضه ايمان بر قلب است ، و معلوم است كه اين چنين هدايت كار رسول نيست ، بلكه كار خداى تعالى است ، و احدى در آن با او شركت ندارد، و اما اگر مقصود از آن راهنمايى بود، معنا نداشت كه آن را از رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) نفى كند، و بفرمايد تو هدايت نمى كنى ، براى اينكه اين قسم هدايت وظيفه رسول است . و مراد از ((مهتدين (( كسانى است كه هدايت را قبول مى كنند
مراد از ((هدايت (( در اينجا صرف راهنمايى نيست ، بلكه رساندن به هدف مطلوب است كه بازگشتش افاضه ايمان بر قلب است ، و معلوم است كه اين چنين هدايت كار رسول نيست ، بلكه كار خداى تعالى است ، و احدى در آن با او شركت ندارد، و اما اگر مقصود از آن راهنمايى بود، معنا نداشت كه آن را از رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) نفى كند، و بفرمايد تو هدايت نمى كنى ، براى اينكه اين قسم هدايت وظيفه رسول است . و مراد از ((مهتدين (( كسانى است كه هدايت را قبول مى كنند
بعد از آنكه خداى تعالى در آيات قبل محروميت مشركين يعنى قوم رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) را از نعمت هدايت ، و نيز ضلالتشان را به خاطر پيروى هواى نفس ، و استكبار از حق ، كه به ايشان نازل شده ، بيان كرد، و نيز بعد از آنكه ايمان و اعتراف اهل كتاب را به آن حق ذكر فرمود، آيات اين فصل را با اين جمله ختم كرد كه امر هدايت به دست خدا است ، نه به دست تو، به دليل اينكه اهل كتاب را با اينكه قوم تو نيستند، هدايت فرمود، و قوم تو را با اينكه به تو نزديكند، و خيلى دوست مى دارى هدايت شوند، هدايت نفرمود، آرى اوست كه پذيرندگان هدايت را مى شناسد
بعد از آنكه خداى تعالى در آيات قبل محروميت مشركين يعنى قوم رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) را از نعمت هدايت ، و نيز ضلالتشان را به خاطر پيروى هواى نفس ، و استكبار از حق ، كه به ايشان نازل شده ، بيان كرد، و نيز بعد از آنكه ايمان و اعتراف اهل كتاب را به آن حق ذكر فرمود، آيات اين فصل را با اين جمله ختم كرد كه امر هدايت به دست خدا است ، نه به دست تو، به دليل اينكه اهل كتاب را با اينكه قوم تو نيستند، هدايت فرمود، و قوم تو را با اينكه به تو نزديكند، و خيلى دوست مى دارى هدايت شوند، هدايت نفرمود، آرى اوست كه پذيرندگان هدايت را مى شناسد
خط ۹۸: خط ۱۰۰:
مؤ لف : در اين روايت روشن نيست كه آيه مورد استشهاد چه دلالتى بر مضمون روايت دارد؟ در آخر روايت داشت كه تا قبل از نزول تورات عذابهايى آسمانى ، اقوام و امت هايى را هلاك كرد، ولى بعد از نزول تورات اين گونه عذابها قطع شد، و آيه شريفه هيچ دلالتى بر اين معنا ندارد
مؤ لف : در اين روايت روشن نيست كه آيه مورد استشهاد چه دلالتى بر مضمون روايت دارد؟ در آخر روايت داشت كه تا قبل از نزول تورات عذابهايى آسمانى ، اقوام و امت هايى را هلاك كرد، ولى بعد از نزول تورات اين گونه عذابها قطع شد، و آيه شريفه هيچ دلالتى بر اين معنا ندارد


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۷}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش