گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۳۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۳۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۳۳}}
__TOC__
__TOC__




قَالُوا نَعْبُدُ أَصنَاماً فَنَظلُّ لهََا عَكِفِينَ
قَالُوا نَعْبُدُ أَصنَاماً فَنَظلُّ لهََا عَكِفِينَ
كلمه «'''ظل '''» به معناى «''' دام - ادامه يافت '''» مى باشد و كلمه «'''عكوف '''» به معناى ملازمت و ايستادن نزد چيزى است ، و حرف لام در كلمه «'''لها'''» براى تعليل است و جمله را چنين معنا مى دهد: «'''گفتند ما بت هايى را مى پرستيم و دائما نزد آنه هستيم ، براى خاطر خود آنها'''» كه از جمله «'''نزد آنها هستيم ...'''» تفريع بر ما قبل است .
كلمه «'''ظل '''» به معناى «''' دام - ادامه يافت '''» مى باشد و كلمه «'''عكوف '''» به معناى ملازمت و ايستادن نزد چيزى است ، و حرف لام در كلمه «'''لها'''» براى تعليل است و جمله را چنين معنا مى دهد: «'''گفتند ما بت هايى را مى پرستيم و دائما نزد آنه هستيم ، براى خاطر خود آنها'''» كه از جمله «'''نزد آنها هستيم ...'''» تفريع بر ما قبل است .
كلمه «'''صنم '''» به معناى جثه و مجسمه اى است كه آن را فلز و يا چوب يا غير آن به شكل مخصوصى بسازند، تا به خيال بت پرستان صفاتى كه در معبود معينى هست در اين مجسمه كه نمايانگر آن معبود است نشان داده باشند.
كلمه «'''صنم '''» به معناى جثه و مجسمه اى است كه آن را فلز و يا چوب يا غير آن به شكل مخصوصى بسازند، تا به خيال بت پرستان صفاتى كه در معبود معينى هست در اين مجسمه كه نمايانگر آن معبود است نشان داده باشند.
خط ۱۸: خط ۲۰:
<span id='link270'><span>
<span id='link270'><span>
==اعتراض ابراهيم عليه السّلام بر بت پرستى قوم خود ==
==اعتراض ابراهيم عليه السّلام بر بت پرستى قوم خود ==
قَالَ هَلْ يَسمَعُونَكمْ إِذْ تَدْعُونَ أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضرُّونَ
قَالَ هَلْ يَسمَعُونَكمْ إِذْ تَدْعُونَ أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضرُّونَ
اين جمله اعتراض ابراهيم (عليه السلام ) بر صنم پرستى ايشان است از دو جهت : اول اينكه : عبادت ، عبارت است از كارى كه حالت تذلل عابد و گدايى او را براى معبود مجسم سازد و اين بدون دعا نمى شود، بايد عابد معبود را بخواند، خواندن هم وقتى صحيح و معقول است كه معبود صداى عابد را بشنود و اصنام ، جماداتى هستند كه گوش ندارند و صدايى نمى شنوند، پس پرستش آنها معنا ندارد.
اين جمله اعتراض ابراهيم (عليه السلام ) بر صنم پرستى ايشان است از دو جهت : اول اينكه : عبادت ، عبارت است از كارى كه حالت تذلل عابد و گدايى او را براى معبود مجسم سازد و اين بدون دعا نمى شود، بايد عابد معبود را بخواند، خواندن هم وقتى صحيح و معقول است كه معبود صداى عابد را بشنود و اصنام ، جماداتى هستند كه گوش ندارند و صدايى نمى شنوند، پس پرستش آنها معنا ندارد.
دوم اينكه :از اين جهت كه مردم هر اله را كه مى پرستند، يا به طمع خير او است و يا از ترس شر او در صورتى كه اصنام جماداتى هستند كه قدرت بر رساندن خير و دفع شر را ندارند، پس هر يك از دو آيه متضمن يك جهت از دو جهت اعتراض است و اگر جمله را به صورت استفهام اداء كرد براى اين است كه طرف مقابل را مجبور به اعتراف كند.
دوم اينكه :از اين جهت كه مردم هر اله را كه مى پرستند، يا به طمع خير او است و يا از ترس شر او در صورتى كه اصنام جماداتى هستند كه قدرت بر رساندن خير و دفع شر را ندارند، پس هر يك از دو آيه متضمن يك جهت از دو جهت اعتراض است و اگر جمله را به صورت استفهام اداء كرد براى اين است كه طرف مقابل را مجبور به اعتراف كند.
خط ۲۵: خط ۲۷:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۹۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۹۵ </center>
«'''بل وجدنا آباءنا كذلك يفعلون '''» - يعنى عين آن كارى را انجام مى دهيم كه پدران ما مى كردند، و بت ها را همانطور كه آنان مى پرستيدند مى پرستيم ، خلاصه مى خواهيم بگوييم در اينجا به دو نحو مى توانستند پاسخ دهند: يكى همين پاسخى كه داده اند، و ديگرى اينكه بگويند «'''ما پدران خود را يافتيم كه بت مى پرستيدند'''»، ولى اين طور نگفتند بلكه گفتند: «'''يافتيم كه چنين مى كردند'''»، تا در افاده تقليد صريحتر باشد، به طورى كه گويا خود آنان هيچ معنايى براى بت پرستى نمى فهمند،تنها مى دانند كه كارشان نظير كار پدرانشان است و همان شكل و قيافه را دارد و اما اينكه فايده اين كار چيست ؟ هيچ اطلاعى ندارند.
«'''بل وجدنا آباءنا كذلك يفعلون '''» - يعنى عين آن كارى را انجام مى دهيم كه پدران ما مى كردند، و بت ها را همانطور كه آنان مى پرستيدند مى پرستيم ، خلاصه مى خواهيم بگوييم در اينجا به دو نحو مى توانستند پاسخ دهند: يكى همين پاسخى كه داده اند، و ديگرى اينكه بگويند «'''ما پدران خود را يافتيم كه بت مى پرستيدند'''»، ولى اين طور نگفتند بلكه گفتند: «'''يافتيم كه چنين مى كردند'''»، تا در افاده تقليد صريحتر باشد، به طورى كه گويا خود آنان هيچ معنايى براى بت پرستى نمى فهمند،تنها مى دانند كه كارشان نظير كار پدرانشان است و همان شكل و قيافه را دارد و اما اينكه فايده اين كار چيست ؟ هيچ اطلاعى ندارند.
قَالَ أَ فَرَءَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ أَنتُمْ وَ ءَابَاؤُكمُ الاَقْدَمُونَ فَإِنهُمْ عَدُوُّ لى إِلا رَب الْعَلَمِينَ
قَالَ أَ فَرَءَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ أَنتُمْ وَ ءَابَاؤُكمُ الاَقْدَمُونَ فَإِنهُمْ عَدُوُّ لى إِلا رَب الْعَلَمِينَ
بعد از آنكه محاجه ابراهيم با پدر و قومش به اينجا انجاميد كه هيچ حجت و دليلى به غير تقليد از پدران بر بت پرستى نياوردند، شروع كرد به بيزارى جستن از خدايان ايشان و نيز از خود ايشان و پدران بت پرستشان و فرمود: «'''افرايتم ما كنتم تعبدون انتم و آباوكم الاقدمون '''»
بعد از آنكه محاجه ابراهيم با پدر و قومش به اينجا انجاميد كه هيچ حجت و دليلى به غير تقليد از پدران بر بت پرستى نياوردند، شروع كرد به بيزارى جستن از خدايان ايشان و نيز از خود ايشان و پدران بت پرستشان و فرمود: «'''افرايتم ما كنتم تعبدون انتم و آباوكم الاقدمون '''»
«'''فاء'''» بر سر كلمه «'''افرايتم '''»، تفريع بر چيزى است كه از گفتگوى قبلى روشن مى شد و آن دليل نداشتن ايشان براى عمل بت پرستيشان بود و اينكه در اين عمل تنها تقليد مى كنند و يا بطلان عملشان از اصل بود، و جمله را چنين معنا مى دهد كه : وقتى عمل شما باطل است و هيچ حجتى بر آن نداريد به غير تقليد از پدران ، پس بدانيد كه اين بتها كه مى بينيد(يعنى عين اين بتها كه شما و پدران گذشته تان آن را مى پرستيد دشمن منند)، زيرا پرستش آنها مضر به دين من و مهلك من است ، پس جز دشمنى براى من اثر و خاصيتى ندارند.
«'''فاء'''» بر سر كلمه «'''افرايتم '''»، تفريع بر چيزى است كه از گفتگوى قبلى روشن مى شد و آن دليل نداشتن ايشان براى عمل بت پرستيشان بود و اينكه در اين عمل تنها تقليد مى كنند و يا بطلان عملشان از اصل بود، و جمله را چنين معنا مى دهد كه : وقتى عمل شما باطل است و هيچ حجتى بر آن نداريد به غير تقليد از پدران ، پس بدانيد كه اين بتها كه مى بينيد(يعنى عين اين بتها كه شما و پدران گذشته تان آن را مى پرستيد دشمن منند)، زيرا پرستش آنها مضر به دين من و مهلك من است ، پس جز دشمنى براى من اثر و خاصيتى ندارند.
خط ۳۱: خط ۳۳:
و جمله «'''الا رب العالمين '''» استثناء منقطع است و جمله «'''فانهم عدو لى '''» مستثنا منه آن است و معنايش اين است كه «'''ليكن رب العالمين چنين نيست '''»
و جمله «'''الا رب العالمين '''» استثناء منقطع است و جمله «'''فانهم عدو لى '''» مستثنا منه آن است و معنايش اين است كه «'''ليكن رب العالمين چنين نيست '''»
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۹۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۹۶ </center>
الَّذِى خَلَقَنى فَهُوَ يهْدِينِ... يَوْمَ الدِّينِ
الَّذِى خَلَقَنى فَهُوَ يهْدِينِ... يَوْمَ الدِّينِ
<span id='link271'><span>
<span id='link271'><span>
==ابراهيم عليه السّلام رب العالمين را با وصف خلق و هدايت (تدبير) معرفى و توصيف مىكند (الذى خلقنى فهو يهدين ...) ==
==ابراهيم عليه السّلام رب العالمين را با وصف خلق و هدايت (تدبير) معرفى و توصيف مىكند (الذى خلقنى فهو يهدين ...) ==
خط ۸۵: خط ۸۷:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۰۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۰۲ </center>
و ليكن لسان صدق به معناى ذكر جميل و ثنا بودن خيلى روشن نيست و نيز آن قول ديگر كه ميگفت دعاى مورد بحث به معناى همان دعايى است كه در سوره بقره از آن جناب نقل شده درست به نظر نمى رسد، چون يكى بودن آن دعا و اين دعا نيز خيلى روشن نيست .
و ليكن لسان صدق به معناى ذكر جميل و ثنا بودن خيلى روشن نيست و نيز آن قول ديگر كه ميگفت دعاى مورد بحث به معناى همان دعايى است كه در سوره بقره از آن جناب نقل شده درست به نظر نمى رسد، چون يكى بودن آن دعا و اين دعا نيز خيلى روشن نيست .
وَ اجْعَلْنى مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ
وَ اجْعَلْنى مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ
در اينكه وارث جنت نعيم شدن چه معنا دارد؟ گفتارى در تفسير آيه «'''اولئك هم الوارثون '''» گذشت .
در اينكه وارث جنت نعيم شدن چه معنا دارد؟ گفتارى در تفسير آيه «'''اولئك هم الوارثون '''» گذشت .
وَ اغْفِرْ لاَبى إِنَّهُ كانَ مِنَ الضالِّينَ
وَ اغْفِرْ لاَبى إِنَّهُ كانَ مِنَ الضالِّينَ
اين جمله حكايت استغفار آن جناب است براى پدرش ، بر حسب وعدهاى كه قبلا به پدرش داده و فرموده بود: «'''سلام عليك ساستغفر لك ربى '''» و هيچ بعيد نيست كه از آيه «'''و ما كان استغفار ابراهيم لابيه الا عن موعدة وعدها اياه فلما تبين له انه عدو لله تبرء منه '''» استفاده شود كه دعاى آن جناب در جمله مورد بحث هنگامى بوده كه هنوز پدرش زنده بوده است . بنابر اين معناى آيه چنين مى شود كه : پدرم مدتى قبل از اين دعا از گمراهان بود.
اين جمله حكايت استغفار آن جناب است براى پدرش ، بر حسب وعدهاى كه قبلا به پدرش داده و فرموده بود: «'''سلام عليك ساستغفر لك ربى '''» و هيچ بعيد نيست كه از آيه «'''و ما كان استغفار ابراهيم لابيه الا عن موعدة وعدها اياه فلما تبين له انه عدو لله تبرء منه '''» استفاده شود كه دعاى آن جناب در جمله مورد بحث هنگامى بوده كه هنوز پدرش زنده بوده است . بنابر اين معناى آيه چنين مى شود كه : پدرم مدتى قبل از اين دعا از گمراهان بود.
وَ لا تخْزِنى يَوْمَ يُبْعَثُونَ يَوْمَ لا يَنفَعُ مَالٌ وَ لا بَنُونَ إِلا مَنْ أَتى اللَّهَ بِقَلْبٍ سلِيمٍ
وَ لا تخْزِنى يَوْمَ يُبْعَثُونَ يَوْمَ لا يَنفَعُ مَالٌ وَ لا بَنُونَ إِلا مَنْ أَتى اللَّهَ بِقَلْبٍ سلِيمٍ
كلمه «'''خزى '''» - به كسر خاء و سكون زا - به معناى يارى نكردن كسى است كه از طرف ، اميد يارى دارد، و ضمير در كلمه «'''يبعثون - مبعوث شوند'''» به «'''ناس - مردم '''» بر مى گردد، خواهى گفت : گفتگويى از مردم به ميان نيامده و كلمه ناس قبلا ذكر نشده بود تا ضمير به آن برگردد، مى گوييم بلى حق با شماست و ليكن همينكه از خارج بدانيم كه مرجع ضمير چيست كافى است .
كلمه «'''خزى '''» - به كسر خاء و سكون زا - به معناى يارى نكردن كسى است كه از طرف ، اميد يارى دارد، و ضمير در كلمه «'''يبعثون - مبعوث شوند'''» به «'''ناس - مردم '''» بر مى گردد، خواهى گفت : گفتگويى از مردم به ميان نيامده و كلمه ناس قبلا ذكر نشده بود تا ضمير به آن برگردد، مى گوييم بلى حق با شماست و ليكن همينكه از خارج بدانيم كه مرجع ضمير چيست كافى است .
و از اينكه آن جناب از پروردگار خود مسالت نمود كه او را در روز قيامت «'''خزى '''» نكند، فهميده مى شود كه در آن روز هر انسانى محتاج به يارى خدا است ، و بنيه ضعيف بشرى تاب مقاومت در برابر اهوال و هراسهايى كه آن روز با آنها مواجه مى شود ندارد، مگر آنكه خدا او را يارى و تاءييد كند.
و از اينكه آن جناب از پروردگار خود مسالت نمود كه او را در روز قيامت «'''خزى '''» نكند، فهميده مى شود كه در آن روز هر انسانى محتاج به يارى خدا است ، و بنيه ضعيف بشرى تاب مقاومت در برابر اهوال و هراسهايى كه آن روز با آنها مواجه مى شود ندارد، مگر آنكه خدا او را يارى و تاءييد كند.
خط ۱۱۸: خط ۱۲۰:
و اما اگر استثناء را منقطع بگيريم ، آن وقت جمله «'''الا من اتى اللّه بقلب سليم '''»، به ضميمه آيه «'''و لا يشفعون الا لمن ارتضى '''» دليل بر اين مى شود كه استغفار آن جناب قبل از مرگ پدر بوده ، و اين خود روشن است .
و اما اگر استثناء را منقطع بگيريم ، آن وقت جمله «'''الا من اتى اللّه بقلب سليم '''»، به ضميمه آيه «'''و لا يشفعون الا لمن ارتضى '''» دليل بر اين مى شود كه استغفار آن جناب قبل از مرگ پدر بوده ، و اين خود روشن است .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۳۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۳۳}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش