گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۴}}
__TOC__
__TOC__




وَ قَالَ الْمَلِك ائْتُونى بِهِ أَستَخْلِصهُ لِنَفْسى فَلَمَّا كلَّمَهُ قَالَ إِنَّك الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ
وَ قَالَ الْمَلِك ائْتُونى بِهِ أَستَخْلِصهُ لِنَفْسى فَلَمَّا كلَّمَهُ قَالَ إِنَّك الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ
معنى جمله «'''استخلصه لنفسى '''» اين است كه : من او را از مقربان خود قرار مى دهم ، و كلمه «'''مكين '''» به معناى صاحب مقام و منزلت است ، و در جمله «'''فلما كلمه '''» حذف و اضمار بكار رفته و تقديرش اين است كه وقتى يوسف را نزد شاه آوردند و او با وى گفتگو كرد گفت : تو ديگر از امروز نزد ما داراى مقام و منزلتى هستى . و اينكه حكم خود را مقيد به امروز كرد براى اشاره به علّت حكم بود، و معنايش اين است كه تو از امروز كه من به مكارم اخلاق و اجتناب از زشتى و فحشاء و خيانت و ظلم ، و صبرت بر هر مكروه پى بردم ، و فهميدم يگانه مردى هستى كه بخاطر حفظ طهارت و پاكى نفست حاضر شدى خوار و ذليل شوى ، و مردى هستى كه خداوند به تاييدات غيبى خود اختصاصت داده ، و علم به تاءويل احاديث و راى صائب و حزم و حكمت و عقل را به تو ارزانى داشته ، داراى مقام و منزلت هستى ، و ما تو را امين خود مى دانيم : و از اينكه بطور مطلق گفت : «'''مكين امين '''» فهمانيد كه اين مكانت و امانت تو عمومى است ، و خلاصه حكمى كه كرديم هيچ قيد و شرطى ندارد.
معنى جمله «'''استخلصه لنفسى '''» اين است كه : من او را از مقربان خود قرار مى دهم ، و كلمه «'''مكين '''» به معناى صاحب مقام و منزلت است ، و در جمله «'''فلما كلمه '''» حذف و اضمار بكار رفته و تقديرش اين است كه وقتى يوسف را نزد شاه آوردند و او با وى گفتگو كرد گفت : تو ديگر از امروز نزد ما داراى مقام و منزلتى هستى . و اينكه حكم خود را مقيد به امروز كرد براى اشاره به علّت حكم بود، و معنايش اين است كه تو از امروز كه من به مكارم اخلاق و اجتناب از زشتى و فحشاء و خيانت و ظلم ، و صبرت بر هر مكروه پى بردم ، و فهميدم يگانه مردى هستى كه بخاطر حفظ طهارت و پاكى نفست حاضر شدى خوار و ذليل شوى ، و مردى هستى كه خداوند به تاييدات غيبى خود اختصاصت داده ، و علم به تاءويل احاديث و راى صائب و حزم و حكمت و عقل را به تو ارزانى داشته ، داراى مقام و منزلت هستى ، و ما تو را امين خود مى دانيم : و از اينكه بطور مطلق گفت : «'''مكين امين '''» فهمانيد كه اين مكانت و امانت تو عمومى است ، و خلاصه حكمى كه كرديم هيچ قيد و شرطى ندارد.
و معناى آيه اين است كه پادشاه گفت : يوسف را نزد من آريد تا خاص و خالص براى خودم قرارش دهم ، و چون او را آوردند، و شاه با او تكلم كرد گفت : تو امروز با آن كمالاتى كه ما در تو ديديم داراى مكانتى مطلق و امانتى بدون قيد و شرط هستى ، و در آنچه بخواهى آزاد و بر جميع شؤ ون مملكت امينى . و اين در حقيقت حكم و فرمان وزارت و صدارت يوسف بود.
و معناى آيه اين است كه پادشاه گفت : يوسف را نزد من آريد تا خاص و خالص براى خودم قرارش دهم ، و چون او را آوردند، و شاه با او تكلم كرد گفت : تو امروز با آن كمالاتى كه ما در تو ديديم داراى مكانتى مطلق و امانتى بدون قيد و شرط هستى ، و در آنچه بخواهى آزاد و بر جميع شؤ ون مملكت امينى . و اين در حقيقت حكم و فرمان وزارت و صدارت يوسف بود.
خط ۱۲: خط ۱۴:
<span id='link192'><span>
<span id='link192'><span>
==عزت يافتن يوسف (عليه السلام ) به رحمت الهى ، بعد از آنكه براى ذلت او اسباب چينى كردند ==
==عزت يافتن يوسف (عليه السلام ) به رحمت الهى ، بعد از آنكه براى ذلت او اسباب چينى كردند ==
وَ كَذَلِك مَكَّنَّا لِيُوسف فى الاَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنهَا حَيْث يَشاءُ نُصِيب بِرَحمَتِنَا مَن نَّشاءُ وَ لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ
وَ كَذَلِك مَكَّنَّا لِيُوسف فى الاَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنهَا حَيْث يَشاءُ نُصِيب بِرَحمَتِنَا مَن نَّشاءُ وَ لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ
كلمه «'''تمكين '''» به معناى قدرت دادن ، و كلمه «'''تبوء'''» به معناى جاى گرفتن است ، و كلمه «'''كذلك '''» اشاره است به داستانى كه تا رسيدن يوسف به مقام عزيزى مصر بيان كرد، و آن عبارت بود از زندانى شدنش كه با وجود اينكه غرض همسر عزيز از آن ، تحقير و ذليل كردن يوسف بود مع ذلك خداوند همان را وسيله عزّتش قرار داد، و ساير امور زندگيش نيز بهمين منوال جريان داشت ، پدرش او را احترام كرد و برادران بر وى حسد برده در چاهش انداختند، و به بازرگانان فروختند تا بدين وسيله آن احترام را مبدّل به ذلت كنند، خداى سبحان هم همين مكر و حيله آنان را وسيله عزّت او در خانه عزيز مصر قرار داد، زنان مصر مخصوصا همسر عزيز با وى خدعه كردند، و بناى مراوده را گذاشتند تا او را به منجلاب فسق و فجور بكشانند، خداوند همين توطئه را وسيله بروز و ظهور عصمت و پاكى او قرار داد، و در آخر هم زندان را كه وسيله خوارى او بود باعث عزّتش قرار داد.
كلمه «'''تمكين '''» به معناى قدرت دادن ، و كلمه «'''تبوء'''» به معناى جاى گرفتن است ، و كلمه «'''كذلك '''» اشاره است به داستانى كه تا رسيدن يوسف به مقام عزيزى مصر بيان كرد، و آن عبارت بود از زندانى شدنش كه با وجود اينكه غرض همسر عزيز از آن ، تحقير و ذليل كردن يوسف بود مع ذلك خداوند همان را وسيله عزّتش قرار داد، و ساير امور زندگيش نيز بهمين منوال جريان داشت ، پدرش او را احترام كرد و برادران بر وى حسد برده در چاهش انداختند، و به بازرگانان فروختند تا بدين وسيله آن احترام را مبدّل به ذلت كنند، خداى سبحان هم همين مكر و حيله آنان را وسيله عزّت او در خانه عزيز مصر قرار داد، زنان مصر مخصوصا همسر عزيز با وى خدعه كردند، و بناى مراوده را گذاشتند تا او را به منجلاب فسق و فجور بكشانند، خداوند همين توطئه را وسيله بروز و ظهور عصمت و پاكى او قرار داد، و در آخر هم زندان را كه وسيله خوارى او بود باعث عزّتش قرار داد.
و خداوند متعال بهمين داستان زندانى شدن و محروميت يوسف (عليه السلام ) از اختلاط و آميزش آزادانه با مردم اشاره نموده و فرموده «'''و كذلك مكنا ليوسف فى الارض يتبوء منها حيث يشاء'''» يعنى ما اين چنين زحمت زندان را كه از او سلب آزادى اراده كرده بود برداشتيم ، و در نتيجه صاحب مشيتى مطلق و اراده اى نافذ گرديد، كه مى توانست در هر بقعه اى و قطعه اى از زمين كه بخواهد منزل بگزيند، پس اين جمله به وجهى محاذى جمله «'''و كذلك مكنا ليوسف فى الارض و لنعلمه من تاءويل الاحاديث و اللّه غالب على امره '''» كه قبلا درباره وارد شدن يوسف به خانه عزيز فرموده بود قرار گرفته است .
و خداوند متعال بهمين داستان زندانى شدن و محروميت يوسف (عليه السلام ) از اختلاط و آميزش آزادانه با مردم اشاره نموده و فرموده «'''و كذلك مكنا ليوسف فى الارض يتبوء منها حيث يشاء'''» يعنى ما اين چنين زحمت زندان را كه از او سلب آزادى اراده كرده بود برداشتيم ، و در نتيجه صاحب مشيتى مطلق و اراده اى نافذ گرديد، كه مى توانست در هر بقعه اى و قطعه اى از زمين كه بخواهد منزل بگزيند، پس اين جمله به وجهى محاذى جمله «'''و كذلك مكنا ليوسف فى الارض و لنعلمه من تاءويل الاحاديث و اللّه غالب على امره '''» كه قبلا درباره وارد شدن يوسف به خانه عزيز فرموده بود قرار گرفته است .
خط ۱۹: خط ۲۱:
و اگر سببى از اسباب ، مى توانست كه مشيت خدا را در مورد احدى باطل سازد هر آينه درباره يوسف اين كار را مى كرد، زيرا در خصوص او تمامى اسباب ، آن هم سببهايى كه هر كدام جداگانه در ذليل كردن وى كافى بود دست بدست هم دادند، و مع ذلك نتوانستند او را ذليل كنند، بلكه بر خلاف جريان اسباب ، خداوند او را بلند و عزيز كرد، آرى «'''حكم تنها از آن خداست '''».
و اگر سببى از اسباب ، مى توانست كه مشيت خدا را در مورد احدى باطل سازد هر آينه درباره يوسف اين كار را مى كرد، زيرا در خصوص او تمامى اسباب ، آن هم سببهايى كه هر كدام جداگانه در ذليل كردن وى كافى بود دست بدست هم دادند، و مع ذلك نتوانستند او را ذليل كنند، بلكه بر خلاف جريان اسباب ، خداوند او را بلند و عزيز كرد، آرى «'''حكم تنها از آن خداست '''».
و اينكه فرموده «'''و لا نضيع اجر المحسنين '''» اشاره است به اينكه اين تمكين اجرى بوده كه خداوند به يوسف داد، و وعده جميلى است كه به هر نيكوكارى مى دهد، تا بدانند او اجرشان را ضايع نمى كند.
و اينكه فرموده «'''و لا نضيع اجر المحسنين '''» اشاره است به اينكه اين تمكين اجرى بوده كه خداوند به يوسف داد، و وعده جميلى است كه به هر نيكوكارى مى دهد، تا بدانند او اجرشان را ضايع نمى كند.
وَ لاَجْرُ الاَخِرَةِ خَيرٌ لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ
وَ لاَجْرُ الاَخِرَةِ خَيرٌ لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ
يعنى اجر آخرت براى اولياى از بندگان اوست . پس در حقيقت اين جمله وعده جميلى است كه خداوند به خصوص اولياى خود كه يوسف يكى از ايشان است مى دهد.
يعنى اجر آخرت براى اولياى از بندگان اوست . پس در حقيقت اين جمله وعده جميلى است كه خداوند به خصوص اولياى خود كه يوسف يكى از ايشان است مى دهد.
دليل بر اينكه اين جمله وعده به عموم مؤ منين نيست جمله حاليه «'''و كانوا يتقون '''» است كه دلالت دارد بر اينكه ايمان ايشان كه همان حقيقت ايمان است لا محاله مسبوق به تقواى استمرارى ايشان بوده آنهم تقواى حقيقى ، و (معلوم است كه ) چنين تقوايى بدون ايمان تحقق نمى يابد، پس ايمان بعدى ، ايمان بعد از ايمان و تقواست ، و چنين ايمانى همان اجراى ولايت اللّه است كه درباره اش فرموده : «'''الا ان اولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون الذين آمنوا و كانوا يتقون لهم البشرى فى الحيوه الدنيا و فى الاخرة '''».
دليل بر اينكه اين جمله وعده به عموم مؤ منين نيست جمله حاليه «'''و كانوا يتقون '''» است كه دلالت دارد بر اينكه ايمان ايشان كه همان حقيقت ايمان است لا محاله مسبوق به تقواى استمرارى ايشان بوده آنهم تقواى حقيقى ، و (معلوم است كه ) چنين تقوايى بدون ايمان تحقق نمى يابد، پس ايمان بعدى ، ايمان بعد از ايمان و تقواست ، و چنين ايمانى همان اجراى ولايت اللّه است كه درباره اش فرموده : «'''الا ان اولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون الذين آمنوا و كانوا يتقون لهم البشرى فى الحيوه الدنيا و فى الاخرة '''».
خط ۷۲: خط ۷۴:
مؤ لف : اينكه فرمود: «'''استعملنى على خزائن الارض '''» مقصود آن جناب نقل به معناى آيه است ، و اين روايت را عياشى نيز در تفسير خود آورده ، معانى الاخبار هم آخر آنرا از فضل بن ابى قره از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده است .
مؤ لف : اينكه فرمود: «'''استعملنى على خزائن الارض '''» مقصود آن جناب نقل به معناى آيه است ، و اين روايت را عياشى نيز در تفسير خود آورده ، معانى الاخبار هم آخر آنرا از فضل بن ابى قره از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده است .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۴}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش