۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۱۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۱۲}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
قَالَ قَائلٌ | قَالَ قَائلٌ مِّنهُمْ لا تَقْتُلُوا يُوسف وَ أَلْقُوهُ فى غَيَبَتِ الْجُب يَلْتَقِطهُ بَعْض السيَّارَةِ إِن كُنتُمْ فَعِلِينَ | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۳۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۳۰ </center> | ||
كلمه «'''جب '''» به معناى چاهى است كه سنگ بست نشده باشد يعنى اطراف و ديواره اش را با سنگ نچيده باشند، و اگر سنگ بست باشد آن را «'''بئرطوى '''» گويند، و كلمه «'''غيابه '''» - به فتح حرف اول آن - گودالى را گويند كه اگر چيزى در آن قرار گيرد از دور نمودار نمى شود، و در نتيجه دو كلمه غيابت و جب مجموعا معناى ته چاه را مى دهد كه اگر چيزى در آن قرار گيرد به خاطر تاريكيش ديده نمى شود. | كلمه «'''جب '''» به معناى چاهى است كه سنگ بست نشده باشد يعنى اطراف و ديواره اش را با سنگ نچيده باشند، و اگر سنگ بست باشد آن را «'''بئرطوى '''» گويند، و كلمه «'''غيابه '''» - به فتح حرف اول آن - گودالى را گويند كه اگر چيزى در آن قرار گيرد از دور نمودار نمى شود، و در نتيجه دو كلمه غيابت و جب مجموعا معناى ته چاه را مى دهد كه اگر چيزى در آن قرار گيرد به خاطر تاريكيش ديده نمى شود. | ||
خط ۱۱: | خط ۱۳: | ||
<span id='link88'><span> | <span id='link88'><span> | ||
==گفتگوى برادران يوسف (عليه السلام ) با پدر براى بردن او و اجراى قصد سوء خود == | ==گفتگوى برادران يوسف (عليه السلام ) با پدر براى بردن او و اجراى قصد سوء خود == | ||
قَالُوا يَأَبَانَا مَا لَك لا | قَالُوا يَأَبَانَا مَا لَك لا تَأْمَنَّا عَلى يُوسف وَ إِنَّا لَهُ لَنَصِحُونَ | ||
اصل كلمه «'''تامنا'''» «'''تامننا'''» بوده ، دو نون در هم ادغام شده ضضضت (ادغام كبير). | اصل كلمه «'''تامنا'''» «'''تامننا'''» بوده ، دو نون در هم ادغام شده ضضضت (ادغام كبير). | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۳۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۳۱ </center> | ||
اين آيه دليل خوبى است بر اينكه برادران پيشنهاد آن كس كه گفت : «'''يوسف را مكشيد و او را در ته جب بيندازيد'''» پذيرفته و بر آن اتفاق كرده اند، و تصميم گرفته اند همين نقشه را پياده كنند. لا جرم لازم بود، اول پدر را كه نسبت به ايشان بدبين بود و بر يوسف امينشان نمى دانست درباره خود خوشبين سازند، و خود را در نظر پدر پاك و بى غرض جلوه دهند، و دل او را از كدورت شبهه و ترديد پاك سازند تا بتوانند يوسف را از او بگيرند. به همين منظور او را به اين كلمات مخاطب قرار دادند كه : «'''يا ابانا: اى پدر ما'''» و همين عبارت خود در بر انگيختن عواطف پدرى و مهر نسبت به فرزند تاءثير به سزائى داشته «'''ما لك لا تامنا على يوسف و انا له لناصحون '''» چرا ما را بر يوسف امين نمى دانى با اينكه ما جز خير او نمى خواهيم و جز خشنودى و تفريح او را در نظر نداريم . | اين آيه دليل خوبى است بر اينكه برادران پيشنهاد آن كس كه گفت : «'''يوسف را مكشيد و او را در ته جب بيندازيد'''» پذيرفته و بر آن اتفاق كرده اند، و تصميم گرفته اند همين نقشه را پياده كنند. لا جرم لازم بود، اول پدر را كه نسبت به ايشان بدبين بود و بر يوسف امينشان نمى دانست درباره خود خوشبين سازند، و خود را در نظر پدر پاك و بى غرض جلوه دهند، و دل او را از كدورت شبهه و ترديد پاك سازند تا بتوانند يوسف را از او بگيرند. به همين منظور او را به اين كلمات مخاطب قرار دادند كه : «'''يا ابانا: اى پدر ما'''» و همين عبارت خود در بر انگيختن عواطف پدرى و مهر نسبت به فرزند تاءثير به سزائى داشته «'''ما لك لا تامنا على يوسف و انا له لناصحون '''» چرا ما را بر يوسف امين نمى دانى با اينكه ما جز خير او نمى خواهيم و جز خشنودى و تفريح او را در نظر نداريم . | ||
آنگاه آنچه مى خواستند پيشنهاد كردند، و آن اين بود كه يوسف را با ايشان روانه مرتع و چراگاه گوسفندان و شتران كند تا هوائى به بدنش بخورد، و جست و خيزى كند، آنها هم از دور محافظتش كنند، لذا گفتند: «'''ارسله معنا...'''» | آنگاه آنچه مى خواستند پيشنهاد كردند، و آن اين بود كه يوسف را با ايشان روانه مرتع و چراگاه گوسفندان و شتران كند تا هوائى به بدنش بخورد، و جست و خيزى كند، آنها هم از دور محافظتش كنند، لذا گفتند: «'''ارسله معنا...'''» | ||
أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَب وَ | أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَب وَ إِنَّا لَهُ لَحَفِظونَ | ||
كلمه «'''رتع '''» به معناى آزادانه چريدن حيوان و آزادانه گردش كردن و ضضضه خوردن انسان است . | كلمه «'''رتع '''» به معناى آزادانه چريدن حيوان و آزادانه گردش كردن و ضضضه خوردن انسان است . | ||
و جمله «'''ارسله معنا غدا يرتع و يلعب '''» پيشنهاد آن درخواستى است كه قبلا اشاره شد. و در جمله «'''و انا له لحافظون '''» كلام را به چند وجه كردند، يكى به «'''ان '''» و يكى به «'''لام '''» و يكى هم به اينكه جمله را اسميه آوردند، همانطور كه در جمله «'''و انا له لناصحون '''» نيز همين تاكيدها را به كار بردند، و در هر دو جمله به نوعى پدر را دلخوش ساختند، گويا گفتند: چرا ما را بر يوسف امين نمى دانى ، اگر از ما بر جان او مى ترسى كه مثلا ما قصد سوئى نسبت به او داشته باشيم كه ما يقينا و بطور مسلم خيرخواه او هستيم ، و اگر بر جان او از غير ما مى ترسى كه مثلا ما در محافظتش كوتاهى كنيم و در نتيجه پيشامد سوئى برايش بشود كه ما يقينا و بطور مسلّم حافظ اوييم . | و جمله «'''ارسله معنا غدا يرتع و يلعب '''» پيشنهاد آن درخواستى است كه قبلا اشاره شد. و در جمله «'''و انا له لحافظون '''» كلام را به چند وجه كردند، يكى به «'''ان '''» و يكى به «'''لام '''» و يكى هم به اينكه جمله را اسميه آوردند، همانطور كه در جمله «'''و انا له لناصحون '''» نيز همين تاكيدها را به كار بردند، و در هر دو جمله به نوعى پدر را دلخوش ساختند، گويا گفتند: چرا ما را بر يوسف امين نمى دانى ، اگر از ما بر جان او مى ترسى كه مثلا ما قصد سوئى نسبت به او داشته باشيم كه ما يقينا و بطور مسلم خيرخواه او هستيم ، و اگر بر جان او از غير ما مى ترسى كه مثلا ما در محافظتش كوتاهى كنيم و در نتيجه پيشامد سوئى برايش بشود كه ما يقينا و بطور مسلّم حافظ اوييم . | ||
پس در كلام خود ترتيب طبيعى را رعايت كرده ، اول گفتند كه او از ناحيه ما تا هستيم و هست ايمن است ، آنگاه پيشنهاد كردند كه او را صبح فردا با ما بفرست ، و سپس گفتند تا زمانى كه نزد ما است از او محافظت مى كنيم . پس معلوم مى شود جمله «'''انا له لناصحون '''» تاءمين جانى يوسف است از ناحيه آنان بطور دائم و جمله «'''انا له لحافظون '''» تاءمين جانى او است از ناحيه غير ايشان بطور موقت . | پس در كلام خود ترتيب طبيعى را رعايت كرده ، اول گفتند كه او از ناحيه ما تا هستيم و هست ايمن است ، آنگاه پيشنهاد كردند كه او را صبح فردا با ما بفرست ، و سپس گفتند تا زمانى كه نزد ما است از او محافظت مى كنيم . پس معلوم مى شود جمله «'''انا له لناصحون '''» تاءمين جانى يوسف است از ناحيه آنان بطور دائم و جمله «'''انا له لحافظون '''» تاءمين جانى او است از ناحيه غير ايشان بطور موقت . | ||
قَالَ إِنى لَيَحْزُنُنى أَن تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخَاف أَن يَأْكلَهُ | قَالَ إِنى لَيَحْزُنُنى أَن تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخَاف أَن يَأْكلَهُ الذِّئْب وَ أَنتُمْ عَنْهُ غَفِلُونَ | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۳۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۳۲ </center> | ||
اين آيه ، حكايت پاسخى است كه پدرشان در ازاى پيشنهادشان داده و در اين جواب انكار نكرده كه من از شما ايمن نيستم . بلكه وضع درونى خود را در حال غيبت يوسف بر ايشان بيان كرده ، و با تاكيدى كه در كلام خود به كار برده فرموده : «'''يقينا و مسلما از اينكه او را ببريد اندوهگين مى شوم '''» و از مانع پذيرفتن اين پيشنهاد چنين پرده برداشته كه آن مانع ، نفس خود من است ، و نكته لطيفى را كه در اين جواب بكار برده ، اين است كه هم رعايت تلطف نسبت به ايشان را كرده و هم لجاجت و كينه ايشان را تهييج نكرده است . | اين آيه ، حكايت پاسخى است كه پدرشان در ازاى پيشنهادشان داده و در اين جواب انكار نكرده كه من از شما ايمن نيستم . بلكه وضع درونى خود را در حال غيبت يوسف بر ايشان بيان كرده ، و با تاكيدى كه در كلام خود به كار برده فرموده : «'''يقينا و مسلما از اينكه او را ببريد اندوهگين مى شوم '''» و از مانع پذيرفتن اين پيشنهاد چنين پرده برداشته كه آن مانع ، نفس خود من است ، و نكته لطيفى را كه در اين جواب بكار برده ، اين است كه هم رعايت تلطف نسبت به ايشان را كرده و هم لجاجت و كينه ايشان را تهييج نكرده است . | ||
و آنگاه چنين اعتذار جسته كه «'''من از اين مى ترسم كه در حالى كه شما از او غافليد گرگ او را بخورد، و اين عذر هم عذر موجهى است ، زيرا بيابانهايى كه چراگاه مواشى و رمه ها است طبعا از گرگها و ساير درندگان خالى نمى باشد، و معمولا در گوشه و كنارش كمين مى گيرند تا در فرصت مناسب پريده و گوسفندى را شكار كنند، غفلت ايشان هم امرى طبيعى و ممكن است . پس ممكن است در حالى كه ايشان به كار خود سرگرم هستند گرگى از كمينگاه خود بيرون پريده و او را بدرد. | و آنگاه چنين اعتذار جسته كه «'''من از اين مى ترسم كه در حالى كه شما از او غافليد گرگ او را بخورد، و اين عذر هم عذر موجهى است ، زيرا بيابانهايى كه چراگاه مواشى و رمه ها است طبعا از گرگها و ساير درندگان خالى نمى باشد، و معمولا در گوشه و كنارش كمين مى گيرند تا در فرصت مناسب پريده و گوسفندى را شكار كنند، غفلت ايشان هم امرى طبيعى و ممكن است . پس ممكن است در حالى كه ايشان به كار خود سرگرم هستند گرگى از كمينگاه خود بيرون پريده و او را بدرد. | ||
قَالُوا لَئنْ أَكلَهُ | قَالُوا لَئنْ أَكلَهُ الذِّئْب وَ نَحْنُ عُصبَةٌ إِنَّا إِذاً لَّخَسِرُونَ | ||
در اينجا در برابر پدر تجاهل كردند، و كانه خواستند بگويند نفهميدنضضضه مقصود پدر چه بوده ، و جز اين نفهميده اند كه پدر ايشان را امين مى داند و ليكن مى ترسد كه در موقع سرگرمى آنها گرگ يوسفش را بدرد، و لذا در جواب كلام پدر بطور انكار و تعجب و بطورى كه دل پدر راضى شود گفتند: ما جمعيتى نيرومند و كمك كار يكديگريم . و به خدا قسم خوردند كه اگر با اين حال گرگ او را پاره كند او مى تواند به زيانكاريشان حكم نمايد، و هرگز زيانكار نيستند. | در اينجا در برابر پدر تجاهل كردند، و كانه خواستند بگويند نفهميدنضضضه مقصود پدر چه بوده ، و جز اين نفهميده اند كه پدر ايشان را امين مى داند و ليكن مى ترسد كه در موقع سرگرمى آنها گرگ يوسفش را بدرد، و لذا در جواب كلام پدر بطور انكار و تعجب و بطورى كه دل پدر راضى شود گفتند: ما جمعيتى نيرومند و كمك كار يكديگريم . و به خدا قسم خوردند كه اگر با اين حال گرگ او را پاره كند او مى تواند به زيانكاريشان حكم نمايد، و هرگز زيانكار نيستند. | ||
و اين سوگند كه از لام ((لئن '''» استفاده مى شود نيز براى دلخوش كردن پدر و به اين منظور بود كه اندوه را از دل او بيرون كنند تا مانع از بردن يوسف نشود، و اينگونه قسمها در كلام معمول و شايع است . | و اين سوگند كه از لام ((لئن '''» استفاده مى شود نيز براى دلخوش كردن پدر و به اين منظور بود كه اندوه را از دل او بيرون كنند تا مانع از بردن يوسف نشود، و اينگونه قسمها در كلام معمول و شايع است . | ||
در اين كلام يك وعده ضمنى هم نهفته و آن اينست كه ما قول مى دهيم از او غفلت نورزيم . ليكن بيشتر از يك روز از اين قولشان نگذشت كه خود را در آنچه كه قسم خورده و وعده داده بودند تكذيب كرده ، گفتند: «'''يا ابانا انا ذهبنا نستبق ...'''» | در اين كلام يك وعده ضمنى هم نهفته و آن اينست كه ما قول مى دهيم از او غفلت نورزيم . ليكن بيشتر از يك روز از اين قولشان نگذشت كه خود را در آنچه كه قسم خورده و وعده داده بودند تكذيب كرده ، گفتند: «'''يا ابانا انا ذهبنا نستبق ...'''» | ||
فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَن يجْعَلُوهُ فى غَيَبَتِ الجُْب | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۳۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۳۳ </center> | ||
راغب در مفردات گفته : «'''اجماع بر چيزى '''» غالبا در چيزى گفته مى شود كه هم جمعيت بخواهد و هم فكر، مثلا خداى تعالى به مشركين فرموده : «'''فاجمعوا امركم و شركائكم - شركاى خود را جمع و جور و در امر خود فكر كنيد'''» و همچنين گفته مى شود: «'''مسلمانان بر اين مطلب اجماع كرده اند'''» و معنايش اين است كه آرائشان بر اين معنا متفق شده . | راغب در مفردات گفته : «'''اجماع بر چيزى '''» غالبا در چيزى گفته مى شود كه هم جمعيت بخواهد و هم فكر، مثلا خداى تعالى به مشركين فرموده : «'''فاجمعوا امركم و شركائكم - شركاى خود را جمع و جور و در امر خود فكر كنيد'''» و همچنين گفته مى شود: «'''مسلمانان بر اين مطلب اجماع كرده اند'''» و معنايش اين است كه آرائشان بر اين معنا متفق شده . | ||
خط ۳۸: | خط ۴۰: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۳۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۳۴ </center> | ||
بعد از آنكه با آن سكوت آنچه را كه بايد بفهماند فهماند، دوباره به ذيل قصه پرداخته مى فرمايد: «'''و اوحينا اليه ...'''» | بعد از آنكه با آن سكوت آنچه را كه بايد بفهماند فهماند، دوباره به ذيل قصه پرداخته مى فرمايد: «'''و اوحينا اليه ...'''» | ||
وَ أَوْحَيْنَا إِلَيْهِ | وَ أَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَ هُمْ لا يَشعُرُونَ | ||
ضمير «'''اليه '''» به يوسف برمى گردد و ظاهر كلمه «'''وحى '''» اين اسضضضه وحى نبوت است ، و منظور از «'''امرهم هذا'''» همان به چاه انداختن يوسف است . | ضمير «'''اليه '''» به يوسف برمى گردد و ظاهر كلمه «'''وحى '''» اين اسضضضه وحى نبوت است ، و منظور از «'''امرهم هذا'''» همان به چاه انداختن يوسف است . | ||
و همچنين ظاهر جمله «'''و هم لا يشعرون '''» اين است كه حال از وحى فرستادن باشد كه كلمه «'''و اوحينا'''» بر آن دلالت دارد، و متعلق جمله «'''لا يشعرون '''» امر است ، يعنى حقيقت اين كار خود را نمى فهمند. ممكن هم هست به «'''وحى فرستادن '''» برگردد، يعنى : و ايشان اطلاع ندارند كه ما چه وحيى فرستاده ايم . | و همچنين ظاهر جمله «'''و هم لا يشعرون '''» اين است كه حال از وحى فرستادن باشد كه كلمه «'''و اوحينا'''» بر آن دلالت دارد، و متعلق جمله «'''لا يشعرون '''» امر است ، يعنى حقيقت اين كار خود را نمى فهمند. ممكن هم هست به «'''وحى فرستادن '''» برگردد، يعنى : و ايشان اطلاع ندارند كه ما چه وحيى فرستاده ايم . | ||
خط ۵۷: | خط ۵۹: | ||
وَ جَاءُو أَبَاهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ | وَ جَاءُو أَبَاهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ | ||
«'''عشاء'''» به معناى آخر روز است ، بعضى هم گفته اند به معناى ضضضت زمانى است كه ميان نماز مغرب و عشاء فاصله مى شود، و اگر گريه مى كردند، گريه شان مصنوعى و منظورشان اين بوده كه امر را بر پدر مشتبه سازند تا ايشان را در آنچه كه ادّعا مى كردند، تصديق كند، و تكذيب ننمايد. | «'''عشاء'''» به معناى آخر روز است ، بعضى هم گفته اند به معناى ضضضت زمانى است كه ميان نماز مغرب و عشاء فاصله مى شود، و اگر گريه مى كردند، گريه شان مصنوعى و منظورشان اين بوده كه امر را بر پدر مشتبه سازند تا ايشان را در آنچه كه ادّعا مى كردند، تصديق كند، و تكذيب ننمايد. | ||
قَالُوا يَأَبَانَا | قَالُوا يَأَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَستَبِقُ وَ تَرَكنَا يُوسف عِندَ مَتَعِنَا فَأَكلَهُ الذِّئْب ... | ||
بيان معناى كلمه : «'''نستبق '''» در آيه : «'''قالوا ابانا انّا ذهبنا نستبق ...'''» | بيان معناى كلمه : «'''نستبق '''» در آيه : «'''قالوا ابانا انّا ذهبنا نستبق ...'''» | ||
راغب در مفردات مى گويد: اصل كلمه «'''سبق '''» به معناى پيشى گرفتن در راه و امثال آن است ، مثل «'''و السابقات سبقا'''»، كه به معناى تسابق و از يكديگر جلو زدن است ، مانند «'''انا ذهبنا نستبق '''» و نيز «'''و استبقا الباب '''». | راغب در مفردات مى گويد: اصل كلمه «'''سبق '''» به معناى پيشى گرفتن در راه و امثال آن است ، مثل «'''و السابقات سبقا'''»، كه به معناى تسابق و از يكديگر جلو زدن است ، مانند «'''انا ذهبنا نستبق '''» و نيز «'''و استبقا الباب '''». | ||
خط ۸۷: | خط ۸۹: | ||
و اين بدان جهت است كه چون حق را دروغ شمردند ناگزير پايه خود را بر اساس باطل نهاده و در زندگيشان بر باطل تكيه زدند، و در نتيجه خود را در نظامى مختل قرار دادند كه اجزايش با يكديگر تناقض داشته و هر جزئى جزء ديگر و هر طرفى طرف ديگر را رسوا و انكار مى كند. | و اين بدان جهت است كه چون حق را دروغ شمردند ناگزير پايه خود را بر اساس باطل نهاده و در زندگيشان بر باطل تكيه زدند، و در نتيجه خود را در نظامى مختل قرار دادند كه اجزايش با يكديگر تناقض داشته و هر جزئى جزء ديگر و هر طرفى طرف ديگر را رسوا و انكار مى كند. | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۱۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۱۲}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش