گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۴۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۳۹ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۴۱}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۴: خط ۱۶:
در تورات موجود - در اين زمانه - آمده كه اسحاق به سن چهل سالگى رسيد و با «'''رفقه '''» دختر «'''بنوئيل ارامى '''» خواهر «'''لابان ارامى '''» از اهالى «'''فدان ارام '''» ازدواج كرد و اسحاق براى رب ، نماز خواند، به خاطر همسرش كه زنى نازا بود، رب دعايش را مستجاب كرد و رفقه همسر اسحاق آبستن شد و دو جنين در رحم او جا را بر يكديگر تنگ كردند (دنباله عبارت تورات قابل فهم نيست شايد خواسته باشد اينطور بگويد:) رفقه گفت : اگر حاملگى اين بود من چرا تقاضاى آن را نكردم ، پس او نيز به درگاه رب رفت تا درخواست كند رب به او گفت : در شكم تو دو امت هستند و از درون دل تو دو طايفه و ملتى از هم جدا خواهند آمد، ملتى قوى و مسلط بر ملت ديگر، ملتى كبير كه ملت صغير را برده خود مى سازد.
در تورات موجود - در اين زمانه - آمده كه اسحاق به سن چهل سالگى رسيد و با «'''رفقه '''» دختر «'''بنوئيل ارامى '''» خواهر «'''لابان ارامى '''» از اهالى «'''فدان ارام '''» ازدواج كرد و اسحاق براى رب ، نماز خواند، به خاطر همسرش كه زنى نازا بود، رب دعايش را مستجاب كرد و رفقه همسر اسحاق آبستن شد و دو جنين در رحم او جا را بر يكديگر تنگ كردند (دنباله عبارت تورات قابل فهم نيست شايد خواسته باشد اينطور بگويد:) رفقه گفت : اگر حاملگى اين بود من چرا تقاضاى آن را نكردم ، پس او نيز به درگاه رب رفت تا درخواست كند رب به او گفت : در شكم تو دو امت هستند و از درون دل تو دو طايفه و ملتى از هم جدا خواهند آمد، ملتى قوى و مسلط بر ملت ديگر، ملتى كبير كه ملت صغير را برده خود مى سازد.
بعد از آنكه ايام حمل او به پايان رسيد ناگهان دو كودك دوقلو بياورد، اولى كودكى كه سراپايش سرخ بود مانند يك پوستين قرمز رنگ كه نام او را «'''عيسو'''» گذاشتند، بعد از او برادرش متولد شد، در حالى كه پاشنه (عقب ) پاى عيسو را به دست داشت ، او را به همين جهت كه دست به (عقب ) پاشته پاى عيسو گرفته بود يعقوب ناميدند. و با در نظر گرفتن اين مطلب به خوبى ميفهميم كه تعبير آيه مورد بحث از لطائف قرآن كريم است .
بعد از آنكه ايام حمل او به پايان رسيد ناگهان دو كودك دوقلو بياورد، اولى كودكى كه سراپايش سرخ بود مانند يك پوستين قرمز رنگ كه نام او را «'''عيسو'''» گذاشتند، بعد از او برادرش متولد شد، در حالى كه پاشنه (عقب ) پاى عيسو را به دست داشت ، او را به همين جهت كه دست به (عقب ) پاشته پاى عيسو گرفته بود يعقوب ناميدند. و با در نظر گرفتن اين مطلب به خوبى ميفهميم كه تعبير آيه مورد بحث از لطائف قرآن كريم است .
قَالَت يَوَيْلَتى ءَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هَذَا بَعْلى شيْخاً إِنَّ هَذَا لَشىْءٌ عَجِيبٌ
قَالَت يَوَيْلَتى ءَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هَذَا بَعْلى شيْخاً إِنَّ هَذَا لَشىْءٌ عَجِيبٌ
كلمه «'''ويل '''» به معناى قبح و زشتى است ، و هر بدى را كه مايه اندوه آدمى شود «'''ويل '''» مى گويند، مانند مردن يا مصيبت ديدن يا جنايت فجيع يا رسوائى و امثال آن ، و اين ندا در جايى گفته مى شود كه طرف بخواهد بطور كنايه بفهماند كه آن مصيبت ، آن امر فجيع ، آن رسوايى و... دارد مى رسد، پس وقتى گفته مى شود: «'''يا ويلى '''» معنايش اين است كه مصيبتم رسيد، خاك بر سرم شد و آنچه مايه اندوه من است بر سرم آمد، و آوردن حرف «'''تاء'''» و گفتن : «'''يا ويلتى '''» زمانش وقتى است كه بخواهند همان ويل را فرياد بزنند و ديگران را خبردار كنند.
كلمه «'''ويل '''» به معناى قبح و زشتى است ، و هر بدى را كه مايه اندوه آدمى شود «'''ويل '''» مى گويند، مانند مردن يا مصيبت ديدن يا جنايت فجيع يا رسوائى و امثال آن ، و اين ندا در جايى گفته مى شود كه طرف بخواهد بطور كنايه بفهماند كه آن مصيبت ، آن امر فجيع ، آن رسوايى و... دارد مى رسد، پس وقتى گفته مى شود: «'''يا ويلى '''» معنايش اين است كه مصيبتم رسيد، خاك بر سرم شد و آنچه مايه اندوه من است بر سرم آمد، و آوردن حرف «'''تاء'''» و گفتن : «'''يا ويلتى '''» زمانش وقتى است كه بخواهند همان ويل را فرياد بزنند و ديگران را خبردار كنند.
و كلمه «'''عجوز'''» به معناى سالخوردگى زنان ، و كلمه «'''بعل '''» به معناى شوهر و يا به عبارتى ديگر همسر زن است و معناى اصلى اين كلمه كسى است كه قائم به امرى بوده و در آن امر مستغنى از غير باشد،
و كلمه «'''عجوز'''» به معناى سالخوردگى زنان ، و كلمه «'''بعل '''» به معناى شوهر و يا به عبارتى ديگر همسر زن است و معناى اصلى اين كلمه كسى است كه قائم به امرى بوده و در آن امر مستغنى از غير باشد،
خط ۲۸: خط ۳۰:
<span id='link325'><span>
<span id='link325'><span>
==مجادله و گفتگوى ابراهيم (ع ) براى رفع عذاب از قوم لوط (ع ) ==
==مجادله و گفتگوى ابراهيم (ع ) براى رفع عذاب از قوم لوط (ع ) ==
فَلَمَّا ذَهَب عَنْ إِبْرَهِيمَ الرَّوْعُ وَ جَاءَتْهُ الْبُشرَى يجَدِلُنَا فى قَوْمِ لُوطٍ
فَلَمَّا ذَهَب عَنْ إِبْرَهِيمَ الرَّوْعُ وَ جَاءَتْهُ الْبُشرَى يجَدِلُنَا فى قَوْمِ لُوطٍ
كلمه «'''روع '''»، به معناى ترس و رعب است و كلمه «'''مجادله '''» در اصل به معناى اصرار در بحث و پافشارى كردن در يك مساءله براى غالب شدن در راى است و معناى آيه اين است كه وقتى حال ابراهيم از آن ترسى كه كرده بود بجا آمد و برايش معلوم شد كه غذا نخوردن واردين ، از باب سوء قصد نبوده و علاوه آن بشارت را از واردين شنيد كه بزودى خداى تعالى به او و همسرش اسحاق را خواهد داد و از اسحاق يعقوب را، آنگاه شروع كرد درباره قوم لوط بگو مگو كردن به اين اميد كه عذاب را از آن قوم برطرف سازد.
كلمه «'''روع '''»، به معناى ترس و رعب است و كلمه «'''مجادله '''» در اصل به معناى اصرار در بحث و پافشارى كردن در يك مساءله براى غالب شدن در راى است و معناى آيه اين است كه وقتى حال ابراهيم از آن ترسى كه كرده بود بجا آمد و برايش معلوم شد كه غذا نخوردن واردين ، از باب سوء قصد نبوده و علاوه آن بشارت را از واردين شنيد كه بزودى خداى تعالى به او و همسرش اسحاق را خواهد داد و از اسحاق يعقوب را، آنگاه شروع كرد درباره قوم لوط بگو مگو كردن به اين اميد كه عذاب را از آن قوم برطرف سازد.
و بنابراين جمله «'''يجادلنا فى قوم لوط'''» اگر به صيغه مضارع آمده با اينكه در جواب كلمه «'''لما'''» حتما بايد فعل ماضى بيايد از باب حكايت حال گذشته است (نه اينكه بخواهد بفرمايد بعد از اين مجادله مى كند) و يا اينكه يك فعل ماضى در تقدير گرفته شده و تقدير كلام : «'''اخذ يجادلنا...'''» بوده است يعنى ابراهيم (عليه السلام ) شروع كرد به بگو مگو كردن درباره قوم لوط.
و بنابراين جمله «'''يجادلنا فى قوم لوط'''» اگر به صيغه مضارع آمده با اينكه در جواب كلمه «'''لما'''» حتما بايد فعل ماضى بيايد از باب حكايت حال گذشته است (نه اينكه بخواهد بفرمايد بعد از اين مجادله مى كند) و يا اينكه يك فعل ماضى در تقدير گرفته شده و تقدير كلام : «'''اخذ يجادلنا...'''» بوده است يعنى ابراهيم (عليه السلام ) شروع كرد به بگو مگو كردن درباره قوم لوط.
خط ۳۴: خط ۳۶:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۸۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۸۷ </center>
حال ببينيم مجادله ابراهيم چه بوده ؟ در آيات مورد بحث چيزى در اين باب نيامده ولى در جاى ديگر قرآن كريم فرموده : «'''و لما جاءت رسلنا ابراهيم بالبشرى قالوا انا مهلكوا اهل هذه القرية ان اهلها كانوا ظالمين قال ان فيها لوطا قالوا نحن اعلم بمن فيها لننجينه و اهله الا امراته كانت من الغابرين '''».
حال ببينيم مجادله ابراهيم چه بوده ؟ در آيات مورد بحث چيزى در اين باب نيامده ولى در جاى ديگر قرآن كريم فرموده : «'''و لما جاءت رسلنا ابراهيم بالبشرى قالوا انا مهلكوا اهل هذه القرية ان اهلها كانوا ظالمين قال ان فيها لوطا قالوا نحن اعلم بمن فيها لننجينه و اهله الا امراته كانت من الغابرين '''».
إِنَّ إِبْرَهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّهٌ مُّنِيبٌ
إِنَّ إِبْرَهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّهٌ مُّنِيبٌ
«'''حليم '''» به آن كسى گفته مى شود كه در عقوبت دشمن و انتقام گرفتن عجله نميكند و كلمه «'''اواه '''» درباره كسى اطلاق مى شود كه زياد از بديها و ناملايماتى كه مى بيند آه مى كشد و كلمه «'''منيب '''» اسم فاعل از مصدر انابه به معناى رجوع است و مراد از آن ، اين است كه آدمى در هر امرى به خداى تعالى رجوع كند.
«'''حليم '''» به آن كسى گفته مى شود كه در عقوبت دشمن و انتقام گرفتن عجله نميكند و كلمه «'''اواه '''» درباره كسى اطلاق مى شود كه زياد از بديها و ناملايماتى كه مى بيند آه مى كشد و كلمه «'''منيب '''» اسم فاعل از مصدر انابه به معناى رجوع است و مراد از آن ، اين است كه آدمى در هر امرى به خداى تعالى رجوع كند.
<span id='link326'><span>
<span id='link326'><span>
==بيان علت مجادله ابراهيم (ع ) درباره قوم لوط با فرشتگان و پاسخ فرشتگان بهمجادله او ==
==بيان علت مجادله ابراهيم (ع ) درباره قوم لوط با فرشتگان و پاسخ فرشتگان بهمجادله او ==
و اين آيه زمينه تعليل آيه قبلى را دارد و مى خواهد بيان كند كه چرا ابراهيم (عليه السلام ) درباره قوم لوط مجادله كرد و در اين جمله مدحى بليغ از ابراهيم (عليه السلام ) شده ، چون مى فرمايد: آن جناب بدين جهت درباره آن قوم مجادله كرد كه پيغمبرى حليم و پر حوصله بود و در نزول عذاب بر مردم ستمكار عجله نمى كرد، اميدوار بود كه توفيق الهى شامل حال آنان شده ، اصلاح شوند و به استقامت بگرايند، پيغمبرى بود اواه يعنى از گمراهى مردم و از اينكه هلاكت بر آنان نازل شود سخت رنج مى برد و آه مى كشيد در نجات انسان به خداى تعالى رجوع مى كرد و متوسل مى شد پس كسى خيال نكند كه آن جناب از عذاب ستمكاران كراهت داشته و بدان جهت كه ظالم بودند از آنان طرفدارى مى كرده ، حاشا بر پيغمبرى اولوا العزم كه طرفدار ستمكاران باشد.
و اين آيه زمينه تعليل آيه قبلى را دارد و مى خواهد بيان كند كه چرا ابراهيم (عليه السلام ) درباره قوم لوط مجادله كرد و در اين جمله مدحى بليغ از ابراهيم (عليه السلام ) شده ، چون مى فرمايد: آن جناب بدين جهت درباره آن قوم مجادله كرد كه پيغمبرى حليم و پر حوصله بود و در نزول عذاب بر مردم ستمكار عجله نمى كرد، اميدوار بود كه توفيق الهى شامل حال آنان شده ، اصلاح شوند و به استقامت بگرايند، پيغمبرى بود اواه يعنى از گمراهى مردم و از اينكه هلاكت بر آنان نازل شود سخت رنج مى برد و آه مى كشيد در نجات انسان به خداى تعالى رجوع مى كرد و متوسل مى شد پس كسى خيال نكند كه آن جناب از عذاب ستمكاران كراهت داشته و بدان جهت كه ظالم بودند از آنان طرفدارى مى كرده ، حاشا بر پيغمبرى اولوا العزم كه طرفدار ستمكاران باشد.
يَإِبْرَهِيمُ أَعْرِض عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّك وَ إِنهُمْ ءَاتِيهِمْ عَذَابٌ غَيرُ مَرْدُودٍ
يَإِبْرَهِيمُ أَعْرِض عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّك وَ إِنهُمْ ءَاتِيهِمْ عَذَابٌ غَيرُ مَرْدُودٍ
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۸۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۸۸ </center>
اين آيه شريفه حكايت پاسخى است كه فرشتگان به ابراهيم (عليه السلام ) داده و مجادله آن جناب را قطع كردند و آن جناب بعد از شنيدن آن قانع شد و ديگر دنبال نكرد چون فهميد كه اصرار كردن در برگرداندن عذاب از قوم لوط هيچ فايده اى ندارد چون قضاى الهى در آن باره رانده شده و عذابشان حتمى گشته و خواه ناخواه واقع خواهد شد پس اينكه گفتند: «'''يا ابراهيم اعرض عن هذا'''» معنايش اين است كه از اين وساطت و جدال صرفنظر كن و هيچ طمعى به نجات آنان مبند كه طمعى خام و ناشدنى است .
اين آيه شريفه حكايت پاسخى است كه فرشتگان به ابراهيم (عليه السلام ) داده و مجادله آن جناب را قطع كردند و آن جناب بعد از شنيدن آن قانع شد و ديگر دنبال نكرد چون فهميد كه اصرار كردن در برگرداندن عذاب از قوم لوط هيچ فايده اى ندارد چون قضاى الهى در آن باره رانده شده و عذابشان حتمى گشته و خواه ناخواه واقع خواهد شد پس اينكه گفتند: «'''يا ابراهيم اعرض عن هذا'''» معنايش اين است كه از اين وساطت و جدال صرفنظر كن و هيچ طمعى به نجات آنان مبند كه طمعى خام و ناشدنى است .
خط ۷۶: خط ۷۸:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۹۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۹۴ </center>


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۳۹ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۴۱}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش