۱۳٬۷۸۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
پس به شهادت اين دو آيه، «دعا» به معناى مطلق طلب است، و حرف «باء» در دو كلمه: «بِالشِّر» و «بِالخَيرِ»، براى چسباندن فعل به مفعول آن است و مقصود اين است كه انسان به همان نحو شر را مى خواند و آن را درخواست مى كند كه خير را مى طلبد. | پس به شهادت اين دو آيه، «دعا» به معناى مطلق طلب است، و حرف «باء» در دو كلمه: «بِالشِّر» و «بِالخَيرِ»، براى چسباندن فعل به مفعول آن است و مقصود اين است كه انسان به همان نحو شر را مى خواند و آن را درخواست مى كند كه خير را مى طلبد. | ||
<span id='link46'><span> | <span id='link46'><span> | ||
بنابراين، مقصود از اين كه فرمود: «انسان عجول است»، اين خواهد بود كه: او وقتى چيزى را طلب مى كند، صبر و حوصله به خرج نمى دهد، در جهات صلاح و فساد خود نمى انديشد تا در آنچه طلب مى كند، راه خير برايش مشخص گردد، و از آن راه به طلبش اقدام كند، بلكه به محض اين كه چيزى را برايش تعريف كردند و مطابق ميلش ديد، با عجله و شتابزدگى به سويش مى رود و در نتيجه، گاهى آن امر، شرّى از آب در مى آيد كه مايه خسارت و زحمتش مى شود، و گاهى هم خيرى بوده كه از آن نفع مى برد. | |||
اين آيه | اين آيه و آيات بعدی اش، در سياق توبيخ و سرزنشى است كه ناشى از منت نهادن خداى تعالى در آيات قبل است كه مسأله «هدايت أقوم» را به رُخ بندگانش مى كشد. گویى كه فرموده است: ما كتابى نازل كرديم كه شما را به سوى ملتى أقوَم هدايت مى كند و گروندگان به آن ملت و كيش را به سعادت و بهشت مى رساند و به سوى اجرى عظيم و خيرى كثير ارشاد مى كند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۶۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۶۷ </center> | ||
وليكن جنس بشر عجول است | وليكن جنس بشر عجول است و به خاطر همين عجله اش، ميان خير و شر فرق نمى گذارد، بلكه هرچه برايش پيش بيايد، همان را مى خواهد و در طلبش بر مى خيزد، بدون اين كه خير و شر را از هم جدا نموده و حق را از باطل تشخيص دهد. در نتيجه به همان نحوى كه عاشق خير است، شر را نيز به همان وجه طلب مى كند، و همان طور كه بايد بر سر حق سر و سينه بشكند، بر سر باطل هم مى شكند. | ||
سزاوار نيست كه انسان دستخوش عجله گشته | سزاوار نيست كه انسان دستخوش عجله گشته و هرچه را كه دلش خواست و اشتهايش طلب كرد، دنبال كند و هر عملى كه ارتكابش برايش ممكن بود، مرتكب شود، و تا آن جا كه تيغش بريد، بِبُرّد، و آنگاه اين معنا را بهانه كند كه خدا برايم فراهم كرد و اگر او نمى خواست، نمى گذاشت من اين كار را بكنم! | ||
درست است كه شب و روز، دو آيت الهى اند، و هيچ وقت در يك حال نمى مانند، بلكه خدا با آيت شب، آثار روز را از بين برده و حركات موجودات را متوقف و ديدگان را به خواب مى برد. و برعكس، با آيت روز، قوا را بار ديگر بيدار نموده و مردم به طلب فضل پروردگارشان به جنب و جوش در مى آيند، و با اين شب و روز، عدد سال ها و حساب ها را در دست دارند. | |||
بلكه واجب است اعمال شر را مانند شب تاريك كننده دانسته و نزديكش نشود | و درست است كه اعمال خير و شر، همه به اذن خدا در عالَم وجود تحقق مى يابند و همه آن ها با قدرتى براى آدمى مقدور است كه خدا به آدمى داده است، وليكن اين معنى باعث نمى شود كه اعمال خير و شر، هر دو براى آدمى جايز شوند، و انسان هرچه را كه هوس كرد، با عجله و سراسيمه دنبال نمايد، و بدون هيچ احساس مسؤوليتى مرتكب هر عملى - چه خير و چه شر - بشود و همان طور كه در اطاعت خدا آزاد است، معصيت خدا را هم آزادانه مرتكب شود. | ||
بلكه واجب است اعمال شر را مانند شب تاريك كننده دانسته و نزديكش نشود و عمل خير را مانند روز بينا كننده دانسته، انجامش دهد، و با انجام آن، فضل پروردگار خود را جستجو نمايد. اميدوار باشد كه خدا به پاداش آن، سعادت آخرت و رزق كريمش مرحمت فرمايد. | |||
آرى، عمل آدمى گريبانگير آدمى است و تا او را به سعادت و يا شقاوتش نكشاند، دست بردار نيست و آنچه مى كند، آثارش به خود برگشته و به غير خود نمى رسد، و كسى را به جاى خود نمى گيرد. اين، آن معنایی است كه از سياق آيه استفاده مى شود و با در نظر گرفتن آن، چند نكته روشن مى گردد: | |||
<span id='link47'><span> | <span id='link47'><span> | ||
==دونكته كه آيه شريفه روشن مى شود == | ==دونكته كه آيه شريفه روشن مى شود == | ||
اول اينكه : اين آيه وآيات بعديش در مقام توبيخ وملامتند وهمانطور كه قبلا اشاره كرديم همين معنى وجه اتصال آنها به ماقبلند كه فرمود: ((ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم ...(( | اول اينكه : اين آيه وآيات بعديش در مقام توبيخ وملامتند وهمانطور كه قبلا اشاره كرديم همين معنى وجه اتصال آنها به ماقبلند كه فرمود: ((ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم ...(( |
ویرایش