۱۶٬۸۱۴
ویرایش
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
مجمع البحرين در سرزمين شامات و فلسطين واقع بوده، به قرينه اين كه در روايت اين دو بزرگوار، آن قريه اى كه در كنار آن ديوار ساختند، «ناصره» ناميده شده، كه نصارى منسوب به آن اند، و «ناصره» در اين سرزمين است. ولى در بعضى از روايات، مجمع البحرين را اراضى آذربايجان دانسته. | مجمع البحرين در سرزمين شامات و فلسطين واقع بوده، به قرينه اين كه در روايت اين دو بزرگوار، آن قريه اى كه در كنار آن ديوار ساختند، «ناصره» ناميده شده، كه نصارى منسوب به آن اند، و «ناصره» در اين سرزمين است. ولى در بعضى از روايات، مجمع البحرين را اراضى آذربايجان دانسته. | ||
اين معنا را، الدر المنثور هم، از سدى نقل كرده كه گفته است: آن دو بحر عبارت بوده از: «كر» و «رس» كه در دريا مى ريختند و قريه نامبرده در داستان «باجروان» ناميده مى شد، كه مردمش بسيار لئيم و پست بوده اند. و از اُبَى روايت شده كه آن قريه «افريقيه» بوده، و از قرظى نقل شده كه گفته است: «طنجه» بوده. و از قتاده نقل شده كه مجمع البحرين، محل تلاقى درياى روم و درياى فارس است. | اين معنا را، الدر المنثور هم، از سدى نقل كرده كه گفته است: | ||
آن دو بحر عبارت بوده از: «كر» و «رس» كه در دريا مى ريختند و قريه نامبرده در داستان «باجروان» ناميده مى شد، كه مردمش بسيار لئيم و پست بوده اند. و از اُبَى روايت شده كه آن قريه «افريقيه» بوده، و از قرظى نقل شده كه گفته است: «طنجه» بوده. و از قتاده نقل شده كه مجمع البحرين، محل تلاقى درياى روم و درياى فارس است. | |||
اختلاف ديگرى كه وجود دارد، در باره آن ماهى است. در بعضى آمده كه ماهى بريان بوده. و در بيشتر روايات آمده كه ماهى شور بوده. و در مرسله قمى و در روايات مسلم و بخارى و نسائى و ترمذى و ديگران آمده كه: نزد تخته سنگ، چشمه حيات بوده. | اختلاف ديگرى كه وجود دارد، در باره آن ماهى است. در بعضى آمده كه ماهى بريان بوده. و در بيشتر روايات آمده كه ماهى شور بوده. و در مرسله قمى و در روايات مسلم و بخارى و نسائى و ترمذى و ديگران آمده كه: نزد تخته سنگ، چشمه حيات بوده. | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۳۱: | ||
و در همان كتاب، از ابى بصير، از امام صادق «عليه السلام» آمده كه در ذيل جمله «فَخَشِينَا» فرموده: ترسيد از اين كه آن پسرك بزرگ شود، و پدر و مادر خود را به كفر دعوت كند و آن دو، به خاطر شدت محبتى كه به وى داشتند، دعوتش را بپذيرند. | و در همان كتاب، از ابى بصير، از امام صادق «عليه السلام» آمده كه در ذيل جمله «فَخَشِينَا» فرموده: ترسيد از اين كه آن پسرك بزرگ شود، و پدر و مادر خود را به كفر دعوت كند و آن دو، به خاطر شدت محبتى كه به وى داشتند، دعوتش را بپذيرند. | ||
باز، در آن كتاب، از عثمان، از مردى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در ذيل جمله: «فَأرَدنَا أن | باز، در آن كتاب، از عثمان، از مردى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در ذيل جمله: «فَأرَدنَا أن يُبَدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيراً مِنهُ زَكَوةً وَ أقرَبَ رُحماً» فرموده: همين طور هم شد. زيرا صاحب دخترى شدند كه آن دختر، پيغمبرى زایيد. | ||
مؤلف: در اكثر روايات آمده كه از آن دختر، هفتاد پيغمبر - البته با واسطه - به دنيا آمد. | مؤلف: در اكثر روايات آمده كه از آن دختر، هفتاد پيغمبر - البته با واسطه - به دنيا آمد. |
ویرایش