گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۰۲: خط ۲۰۲:


==آغاز داستان موسى وهمراه خود ==
==آغاز داستان موسى وهمراه خود ==
«'''وَ إِذْ قَالَ مُوسى لِفَتَاهُ لاأَبْرَحُ حَتى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضىَ حُقُباً'''»:
«'''وَ إِذْ قَالَ مُوسى لِفَتَاهُ لا أَبْرَحُ حَتى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِىَ حُقُباً'''»:


ظرف ((اذ(( متعلق به مقدر است ، وجمله ، عطف است بر همان نقطه عطفى كه تذكيرهاى سه گانه سابق بدانجا عطف مى شد. وكلمه ((لاابرح (( به معناى ((لاازال (( است ، واين كلمه از افعال ناقصه است كه خبرش به منظور اختصار حذف شده ، چون جمله ((حتى ابلغ (( بر آن دلالت مى كند، وتقدير آن چنين است: ((لاابرح امشى - مدام خواهم رفت ، و يا سير خواهم كرد((.
ظرف «إذ»، متعلق به مقدر است و جمله، عطف است بر همان نقطه عطفى كه تذكيرهاى سه گانه سابق بدان جا عطف مى شد. و كلمه «لَا أبرَحُ» به معناى «لَا أزَالُ» است، و اين كلمه از افعال ناقصه است كه خبرش به منظور اختصار حذف شده. چون جمله «حَتّى أبلُغَ» بر آن دلالت مى كند، و تقدير آن چنين است: «لَا أبرَحُ أمشِى: مدام خواهم رفت، و يا سير خواهم كرد».


و در باره اينكه مجمع البحرين كجاست؟ بعضى گفته اند: منتهى اليه درياى روم (مديترانه ) از ناحيه شرقى ، ومنتهى اليه خليج فارس از ناحيه غربى است ، كه بنابراين مقصود از مجمع البحرين آن قسمت از زمين است كه به يك اعتبار در آخر شرقى مديترانه وبه اعتبار ديگر در آخر غربى خليج فارس قرار دارد، وبه نوعى مجاز آن را محل اجتماع دو دريا خوانده اند.
و در باره اين كه «مجمع البحرين» كجاست؟  
 
بعضى گفته اند: منتهى اليه درياى روم (مديترانه) از ناحيه شرقى، و منتهى اليه خليج فارس، از ناحيه غربى است، كه بنابراين مقصود از «مجمع البحرين»، آن قسمت از زمين است كه به يك اعتبار در آخر شرقى مديترانه و به اعتبار ديگر در آخر غربى خليج فارس قرار دارد، و به نوعى مجاز، آن را محل اجتماع دو دريا خوانده اند.


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۷۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۷۱ </center>
كلمه ((حقب (( به معناى دهر وروزگار است ، واگر نكرده آمده بدين جهت است كه بر وصفى محذوف دلالت كند چه تقدير كلام : ((حقبا طويلا- روزگارى دراز(( است .
كلمه «حُقُب» به معناى دهر و روزگار است، و اگر نكرده آمده، بدين جهت است كه بر وصفى محذوف دلالت كند. چه تقدير كلام: «حُقُباً طَوِيلاً: روزگارى دراز» است.


و معناى آيه - وخدا داناتر است - اين است : به ياد آر آن زمانى را كه موسى به جوان ملازم خود گفت مدام راه مى پيمايم تا به مجمع البحرين برسم ويا روزگارى طولانى به سير خود ادامه دهم.
و معناى آيه - و خدا داناتر است - اين است: به ياد آر، آن زمانى را كه موسى به جوان ملازم خود گفت: مدام راه مى پيمايم تا به مجمع البحرين برسم، و يا روزگارى طولانى به سير خود ادامه دهم.


«'''فَلَمَّا بَلَغَا مجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتخَذَ سبِيلَهُ فى الْبَحْرِ سرَباً'''»:
«'''فَلَمَّا بَلَغَا مجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتّخَذَ سَبِيلَهُ فى الْبَحْرِ سَرَباً'''»:


ظاهرا اضافه ((مجمع (( بر كلمه ((بينهما(( اضافه صفت به موصوف است واصل آن چنين است : بين دو دريا كه اينچنين صفت دارد كه مجمع آن دواست .
ظاهرا اضافه «مَجمَع» بر كلمه «بَينَهُمَا»، اضافه صفت به موصوف است و اصل آن، چنين است: بين دو دريا كه اين چنين صفت دارد كه مجمع آن دو است.
<span id='link316'><span>
<span id='link316'><span>
==حكايت ماهى بريان شده كه خود را به دريا انداخته است! ==
==حكايت ماهى بريان شده كه خود را به دريا انداخته است! ==
«'''نسيا حوتهما'''» - از دوآيه بعد استفاده مى شود كه ماهى مذكور ماهى نمك خورده ويا بريان شده بوده وآن را با خود برداشته اند كه در بين راه غذايشان باشد، نه اينكه ماهى زندهاى بوده . وليكن همين ماهى بريان شده در آن منزل كه فرود آمدند زنده شده وخود را به دريا انداخته است وجوان همراه موسى نيز زنده شدن آن را و شنايش را در آب دريا ديده.  
«'''نسيا حوتهما'''» - از دوآيه بعد استفاده مى شود كه ماهى مذكور ماهى نمك خورده ويا بريان شده بوده وآن را با خود برداشته اند كه در بين راه غذايشان باشد، نه اينكه ماهى زندهاى بوده . وليكن همين ماهى بريان شده در آن منزل كه فرود آمدند زنده شده وخود را به دريا انداخته است وجوان همراه موسى نيز زنده شدن آن را و شنايش را در آب دريا ديده.  
۱۳٬۸۷۹

ویرایش