گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
«'''وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسلِينَ إِلا مُبَشرِينَ وَ مُنذِرِينَ...'''»:
«'''وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسلِينَ إِلا مُبَشرِينَ وَ مُنذِرِينَ...'''»:


اين آيه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) را تسليت مى دهد كه از انكار منكرين ناراحت نشود، واز اعراض آنان از ذكر خدا تنگ حوصله نگردد، زيرا وظيفه رسولان به جز بشارت و انذار نيست، و غير از اين مسؤوليتى ندارند. بنابراين در اين آيه انعطافى به مطلب ابتداى سوره است كه مى فرمود: ((فلعلك باخع نفسك على آثارهم ان لم يؤمنوا بهذا الحديث اسفا(( ونيز نوعى تهديد كفار است در برابر استهزايشان.
اين آيه، به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» تسليت مى دهد كه از انكار منكران ناراحت نشود، و از اعراض آنان از ذكر خدا تنگ حوصله نگردد. زيرا وظيفه رسولان به جز بشارت و انذار نيست، و غير از اين مسؤوليتى ندارند. بنابراين، در اين آيه انعطافى به مطلب ابتداى سوره است كه مى فرمود: «فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفسَكَ عَلَى آثَارِهِم إن لَم يُؤمِنُوا بِهَذَا الحَدِيثِ أسَفاً»، و نيز نوعى تهديد كفار است در برابر استهزايشان.


كلمه: ((دحض (( به معناى هلاكت وكلمه : ((ادحاض (( به معناى هلاك كردن و ابطال است، و كلمه: ((هزؤ (( به معناى استهزاء، و مصدر به معناى اسم مفعول است، و معناى آيه روشن است.
كلمه: «دَحض» به معناى هلاكت و كلمه: «إدحاض»، به معناى هلاك كردن و ابطال است، و كلمه: «هزؤ» به معناى استهزاء، و مصدر به معناى اسم مفعول است، و معناى آيه روشن است.


«'''وَ مَنْ أَظلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِئَايَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَض عَنهَا وَ نَسىَ مَا قَدَّمَت يَدَاهُ...'''»:
«'''وَ مَنْ أَظلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَض عَنهَا وَ نَسىَ مَا قَدَّمَت يَدَاهُ...'''»:


در اين آيه ظلم كفار را بزرگ جلوه مى دهد، چون ظلم بر حسب متعلقش بزرگ وكوچك مى شود، وچون متعلق ظلم مشركين خداى سبحان وآيات اواست پس از هر ظلم ديگر بزرگتر خواهد بود.
در اين آيه، ظلم كفار را بزرگ جلوه مى دهد. چون ظلم بر حسب متعلقش، بزرگ و كوچك مى شود، و چون متعلق ظلم مشركان خداى سبحان و آيات اوست، پس از هر ظلم ديگر بزرگتر خواهد بود.


و مقصود از ((نسيان پيش فرستاده ها(( بى مبالاتى در اعمالى - از قبيل اعراض از حق واستهزاء به آن - است كه مى دانند حق است . و جمله ((انا جعلنا على قلوبهم اكنة ان يفقهوه وفى اذانهم وقرأ (( به منزله تعليل براى اعراض آنان از آيات خدا ويا هم براى آن وهم براى نسيانشان از پيش فرستاده هاى خويش را است.
و مقصود از «نسيان پيش فرستاده ها»، بى مبالاتى در اعمالى - از قبيل اعراض از حق و استهزاء به آن - است كه مى دانند حق است. و جمله «إنَّا جَعَلنَا عَلَى قُلُوبِهِم أكِنَّةً أن يَفقَهُوهُ وَ فِى آذَانِهِم وَقراً» به منزله تعليل براى اعراض آنان از آيات خدا و يا هم براى آن و هم براى نسيانشان از پيش فرستاده هاى خويش را است.


و در سابق در چند جا، معناى قرار دادن ((اكنه (( را در دلهاى كفار و ((وقر(( را در گوشهاى آنان توضيح داديم.
و در سابق در چند جا، معناى قرار دادن «أكِنّة» را در دل هاى كفار و «وَقر» را در گوش هاى آنان توضيح داديم.


«'''و ان تدعهم الى الهدى فلن يهتدوا اذا ابدا'''» - در اين جمله رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را از ايمان آوردن آنان ماءيوس مى كند، چون پرده در گوشها ودلهايشان افكنده ، وديگر بعد از اين نمى توانند خود را به سوى هدايت بكشانند، وديگر نمى توانند درباره حق تعقل نموده با هدايت غير خود وپيروى و شنوايى از غير خود رشد يابند. دليل بر اين معنا جمله ((وان تدعهم الى الهدى فلن يهتدوا اذا ابدا(( است كه دلالت بر نفى ابدى اهتداى ايشان مى كند، واين معنا را مقيد به قيد ((اذا(( نموده كه جزاء وجواب باشد.
«'''وَ إن تَدعُهُم إلَى الهُدَى فَلَن يَهتَدُوا إذاً أبَداً'''» - در اين جمله، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را از ايمان آوردن آنان مأيوس مى كند. چون پرده در گوش ها و دل هايشان افكنده، و ديگر بعد از اين نمى توانند خود را به سوى هدايت بكشانند، و ديگر نمى توانند درباره حق تعقل نموده، با هدايت غير خود و پيروى و شنوايى از غير خود رشد يابند. دليل بر اين معنا جمله «وَ إن تَدعُهُم إلَى الهُدَى فَلَن يَهتَدُوا إذاً أبَداً» است، كه دلالت بر نفى ابدى اهتداى ايشان مى كند، و اين معنا را مقيد به قيد إذاً» نموده كه جزاء و جواب باشد.


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۶۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۶۳ </center>
در تفسير روح المعانى گفته : جبرى مذهبان با اين آيه بر مذهب خود استدلال كرده اند، وقدريه آيه قبل را دليل مذهب خود گرفته اند.
در تفسير روح المعانى گفته: جبرى مذهبان با اين آيه بر مذهب خود استدلال كرده اند، و قدريّه، آيه قبل را دليل مذهب خود گرفته اند.


امام فخر رازى گفته : به طور كلى كمتر آيهاى از قرآن كريم ديده مى شود كه دلالت بر يكى از اين دو مذهب كند ودنبالش آيه ديگرى به آن مذهب ديگر دلالت نكند، واين جز امتحانى از ناحيه خدا نيست ، تا علماى راسخون در علم از مقلدين متمايز گردند.
امام فخر رازى گفته: به طور كلى كمتر آيه اى از قرآن كريم ديده مى شود كه دلالت بر يكى از اين دو مذهب كند و دنبالش آيه ديگرى به آن مذهب ديگر دلالت نكند، و اين جز امتحانى از ناحيه خدا نيست، تا علماى راسخون در علم از مقلّدين متمايز گردند.


مؤلف : اين دو آيه هر دو حق است و لازمه حق بودن آن دو ثبوت اختيار براى بندگان در اعمال و نيز اثبات سلطنت گسترده اى براى خداى تعالى است در ملكش كه يكى از ملك هاى اواعمال بندگانش است و همين است مذهب امامان اهل بيت (عليهم السلام).
مؤلف: اين دو آيه، هر دو حق است و لازمۀ حق بودن آن دو، ثبوت اختيار براى بندگان در اعمال و نيز اثبات سلطنت گسترده اى براى خداى تعالى است در ملكش، كه يكى از ملك هاى او، اعمال بندگانش است و همين است مذهب امامان اهل بيت «عليهم السلام».


==معناى جمله: «وَ رَبُّكَ الغَفُورُ ذُو الرَّحمَة»==
«'''وَ رَبُّك الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ...'''»:
«'''وَ رَبُّك الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ...'''»:


==معناى جمله: «و ربك الغفور ذو الرحمة»==
اين آيات همانطور كه بيان شد در مقام تهديد كفار است ، كفارى كه فساد اعمالشان به حدى رسيده كه ديگر اميد صلاح از ايشان منتفى شده است . و اين قسم فساد مقتضى نزول عذاب فورى وبدون مهلت است ، چون ديگر فائده اى غير از فساد در باقى ماندنشان نيست ، ليكن خداى تعالى در عذابشان تعجيل نكرده هر چند كه قضاى حتمى به عذابشان رانده. چيزى كه هست آن عذاب را براى مدتى معين كه به علم خود تعيين نموده تاخير انداخته است.
اين آيات همانطور كه بيان شد در مقام تهديد كفار است ، كفارى كه فساد اعمالشان به حدى رسيده كه ديگر اميد صلاح از ايشان منتفى شده است . و اين قسم فساد مقتضى نزول عذاب فورى وبدون مهلت است ، چون ديگر فائده اى غير از فساد در باقى ماندنشان نيست ، ليكن خداى تعالى در عذابشان تعجيل نكرده هر چند كه قضاى حتمى به عذابشان رانده. چيزى كه هست آن عذاب را براى مدتى معين كه به علم خود تعيين نموده تاخير انداخته است.


۱۴٬۲۹۷

ویرایش