گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۲۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
<span id='link234'><span>
<span id='link234'><span>


==نظر مفسرين درباره موقعيت جغرافيائى غار ونقد وبررسى آن ==
مفسران گفته اند كه: درِ غار، روبروى قطب شمال بوده، كه هم جهت با ستاره هاى بنات النعش است، و قهرا دست راست آن، به طرف مغرب نگاه مى كند، و شعاع آفتاب در هنگام طلوعش، بدان جا مى افتد، و طرف چپش به مشرق نگاه مى كند، و آفتاب در هنگام غروبش، بدان جا مى تابد.
مفسرين گفته اند كه در غار روبروى قطب شمال بوده كه هم جهت با ستاره هاى بنات النعش است ، وقهرا دست راست آن به طرف مغرب نگاه مى كند، وشعاع آفتاب در هنگام طلوعش بدانجا مى افتد، وطرف چپش به مشرق نگاه مى كند، وآفتاب در هنگام غروبش بدانجا مى تابد.


البته اين در صورتى صحيح است كه مقصود از طرف راست وچپ غار راست وچپش براى كسى باشد كه مى خواهد وارد آن شود،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۵۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۵۴ </center>
نه كسى كه در داخل آن نشسته است ، وبه نظر مى رسد اين تحديدى كه مفسرين كرده اند، روى اعتمادى بوده كه به شهرتى در اين باب داشته اند، زيرا معروف بوده كه غار اصحاب كهف همان غارى است كه در شهر افسوس از شهرهاى روم شرقى قرار دارد، وآن غار همينطور است كه مفسرين گفته اند، يعنى دهانه اش قطبى است ودر آن مقابل قطب شمال است - وبه طورى كه گفته اند - كمى به طرف مشرق متمايل است.
البته اين در صورتى صحيح است كه مقصود از طرف راست و چپ غار، راست و چپش براى كسى باشد كه مى خواهد وارد آن شود. نه كسى كه در داخل آن نشسته است.  


ليكن معمول در اعتبار چپ وراست در خصوص غار وخانه وخيمه و هر چيز ديگرى كه داراى در است اين است كه چپ وراست شخصى را كه از آن بيرون مى شود در نظر بگيرند نه شخصى كه وارد آن مى شود، و صحيح هم همين است ، براى اينكه اولين احساسى كه انسان نسبت به احتياج اعتبار جهات (بالاوپائين ، چپ و راست ، وعقب وجلو) دارد، احتياج خودش به اين جهات است ، آنچه كه بالاى سرش قرار دارد بالا، وآنچه پائين پايش است پائين ، و آنچه پيش رويش قرار دارد جلو و آنچه پشت سرش است عقب و آنچه در سمت قوى تر بدنش يعنى سمت راست اوقرار دارد، يمين (راست ) وآنچه در طرف مخالف آن قرار گرفته يسار (چپ ) ناميده شده است ، اين اولين بارى است كه احتياج به اين اعتبارات را احساس مى كند.
و به نظر مى رسد اين تحديدى كه مفسران كرده اند، روى اعتمادى بوده كه به شهرتى در اين باب داشته اند. زيرا معروف بوده كه غار اصحاب كهف، همان غارى است كه در شهر «افسوس»، از شهرهاى روم شرقى قرار دارد، و آن غار، همين طور است كه مفسران گفته اند. يعنى دهانه اش، قطبى است و درِ آن، مقابل قطب شمال است - و به طورى كه گفته اند - كمى به طرف مشرق متمايل است.


بعد از اين احساس اگر احتياج پيدا كرد به اينكه جهات مذكور را در چيز ديگرى اعتبار نموده تعيين كند، خودش را جاى آن چيز قرار داده آنچه از اطراف آن چيز با اطراف خود منطبق مى شود همان را جهت آن مى نامد مثلا جلوونماى آن چيز را با روى خود منطبق كرده پشت خود را پشت آن وراستش را راست آن و چپش را چپ آن اعتبار مى كند. و چون روى خانه ونماى خيمه وهر چيزى كه در دارد همان طرفى است كه در، در آن طرف قرار گرفته ، قهرا دست چپ وراست خانه هم چپ و راست كسى خواهد بود كه از خانه بيرون مى آيد، نه كسى كه داخل مى شود.  
ليكن معمول در اعتبار چپ و راست در خصوص غار و خانه و خيمه و هر چيز ديگرى كه داراى در است، اين است كه چپ و راست شخصى را كه از آن بيرون مى شود، در نظر بگيرند، نه شخصى كه وارد آن مى شود، و صحيح هم همين است.  


و بنابراين ، غار اصحاب كهف با آن توصيفى كه قرآن كريم از وضع جغرافيايى آن كرده ، جنوبى خواهد بود، يعنى در غار به طرف قطب جنوب بوده است ، نه آنطور كه مفسرين گفته اند. البته اين بحث تتمه اى دارد كه به زودى خواهد آمد - ان شاء اللّه .
براى اين كه اولين احساسى كه انسان نسبت به احتياج اعتبار جهات (بالا و پایين، چپ و راست، و عقب و جلو) دارد، احتياج خودش به اين جهات است. آنچه كه بالاى سرش قرار دارد، بالا، و آنچه پایين پايش است، پایين، و آنچه پيش رويش قرار دارد، جلو و آنچه پشت سرش است، عقب و آنچه در سمت قوى تر بدنش، يعنى سمت راست او قرار دارد، يمين (راست)، و آنچه در طرف مخالف آن قرار گرفته، يسار (چپ) ناميده شده است. اين، اولين بارى است كه احتياج به اين اعتبارات را احساس مى كند.


و به هر حال ، اين وضعى كه اصحاب كهف به خود گرفتند از عنايت الهى ولطف اونسبت به ايشان بوده تا به همين حالت ايشان را زنده نگهدارد تا وقتى كه منظور بوده به سر رسد، ولذا دنبال آيه فرموده : ((ذلك من ايات اللّه من يهد اللّه فهو المهتد و من يضلل فلن تجد له وليا مرشدا((
بعد از اين احساس، اگر احتياج پيدا كرد به اين كه جهات مذكور را در چيز ديگرى اعتبار نموده، تعيين كند، خودش را جاى آن چيز قرار داده، آنچه از اطراف آن چيز با اطراف خود منطبق مى شود، همان را جهت آن مى نامد. مثلا جلو و نماى آن چيز را با روى خود منطبق كرده، پشت خود را پشت آن و راستش را راست آن و چپش را چپ آن اعتبار مى كند. و چون روى خانه و نماى خيمه و هر چيزى كه در دارد، همان طرفى است كه در، در آن طرف قرار گرفته، قهرا دست چپ و راست خانه هم، چپ و راست كسى خواهد بود كه از خانه بيرون مى آيد، نه كسى كه داخل مى شود.
 
و بنابراين، غار اصحاب كهف، با آن توصيفى كه قرآن كريم از وضع جغرافيايى آن كرده، جنوبى خواهد بود. يعنى درِ غار، به طرف قطب جنوب بوده است. نه آن طور كه مفسران گفته اند. البته اين بحث تتمه اى دارد كه به زودى خواهد آمد - إن شاء اللّه.
 
و به هر حال، اين وضعى كه اصحاب كهف به خود گرفتند، از عنايت الهى و لطف او نسبت به ايشان بوده، تا به همين حالت ايشان را زنده نگهدارد، تا وقتى كه منظور بوده به سر رسد. و لذا دنبال آيه فرموده: «ذَلِكَ مِن آيَاتِ اللّهِ مَن يَهدِ اللّهُ فَهُوَ المُهتَدِ وَ مَن يُضلِل فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيّاً مُرشِداً».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۵۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۵۵ </center>
«'''و تحسبهم ايقاظا و هم رقود'''» - كلمه ((ايقاظ(( جمع ((يقظ(( و((يقظان (( (بيدار)، وكلمه ((رقود(( جمع ((راقد(( (خواب رفته ) است . ودر كلام اشاره است به اينكه در حال خواب چشمهايشان باز بوده است ، زيرا مى فرمايد: توآنان را بيدار خيال مى كنى ولى خوابند.
«'''وَ تَحسَبُهُم أيقَاظاً وَ هُم رُقُودٌ'''» - كلمه «أيقاظ»، جمع «يقظ» و «يقظان» (بيدار)، و كلمه «رُقُود»، جمع «راقد» (خواب رفته) است. و در كلام اشاره است به اين كه در حال خواب، چشم هايشان باز بوده است. زيرا مى فرمايد: تو آنان را بيدار خيال مى كنى، ولى خوابند.
 
«'''وَ نُقَلِّبُهُم ذَاتَ اليَمِينِ وَ ذَاتَ الشِّمَال'''» - مقصود اين است كه آنان را يك بار از طرف شانه چپ به راست و بارى ديگر، از راست به چپ مى گردانيم، تا بدن هايشان كه به زمين چسبيده، نپوسد، و زمين لباس ها و بدن هايشان را نخورد، و قواى بدنی شان در اثر ركود، و خمود و بى حركتى در مدتى طولانى، از كار نيفتد.


«'''و نقلبهم ذات اليمين و ذات الشمال'''» -مقصود اين است كه آنان را يكبار از طرف شانه چپ به راست وبارى ديگر از راست به چپ مى گردانيم تا بدنهايشان كه به زمين چسبيده نپوسد، وزمين لباسها و بدنهايشان را نخورد، وقواى بدنيشان در اثر ركود، وخمود وبى حركتى در مدتى طولانى از كار نيفتد.
«'''وَ كَلبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيهِ بِالوَصِيد'''» - كلمۀ «وَصيد»، به معناى درگاه خانه است و بعضى گفته اند به معناى آستانه خانه است. و معناى آيه، اين است كه: اصحاب كهف كه وضعشان را گفتيم، در حالى آن وضع را داشتند كه سگشان، ذراع دست خود را روى زمين پهن كرده بود.  


«'''و كلبهم باسط ذراعيه بالوصيد'''» - كلمه ((وصيد(( به معناى درگاه خانه است وبعضى گفته اند به معناى آستانه خانه است ، ومعناى آيه اين است كه : اصحاب كهف كه وضعشان را گفتيم ، در حالى آن وضع را داشتند كه سگشان ذراع دست خود را روى زمين پهن كرده بود، اين جمله در ضمن از اين معنا هم خبر مى دهد كه سگ اصحاب كهف همراه ايشان بوده ، ومادام كه آنان در كهف بوده اند آن حيوان نيز با ايشان بوده است .
اين جمله، در ضمن از اين معنا هم خبر مى دهد كه سگ اصحاب كهف، همراه ايشان بوده، و مادام كه آنان در كهف بوده اند، آن حيوان نيز با ايشان بوده است.
<span id='link235'><span>
<span id='link235'><span>
==وجه اينكه با ديدن وضع اصحاب كهف قلب انسان مملواز رعب و ترس مى شود ==
==وجه اينكه با ديدن وضع اصحاب كهف قلب انسان مملواز رعب و ترس مى شود ==
«'''لو اطلعت عليهم لوليت منهم فرارا و لملئت منهم رعبا'''» - اين جمله از اين معنا خبر مى دهد كه وضع اصحاب كهف در همين حالى كه به خواب رفته اند آنقدر هائل ووحشتناك بوده كه اگر كسى از نزديك ايشان را مى ديد از ترس واز خطرى كه از ايشان احساس مى كرد پا به فرار مى گذاشت ، تا خود را از مكروهى كه گفتيم از ناحيه آنان احساس ‍ مى كند دور بدارد. و خلاصه قلب آدمى از ديدن آنان سرشار از وحشت و ترس مى گردد، و از قلب به سراسر وجود انسان دويده ، سراپاى اورا پر از رعب و وحشت مى كند.
«'''لو اطلعت عليهم لوليت منهم فرارا و لملئت منهم رعبا'''» - اين جمله از اين معنا خبر مى دهد كه وضع اصحاب كهف در همين حالى كه به خواب رفته اند آنقدر هائل ووحشتناك بوده كه اگر كسى از نزديك ايشان را مى ديد از ترس واز خطرى كه از ايشان احساس مى كرد پا به فرار مى گذاشت ، تا خود را از مكروهى كه گفتيم از ناحيه آنان احساس ‍ مى كند دور بدارد. و خلاصه قلب آدمى از ديدن آنان سرشار از وحشت و ترس مى گردد، و از قلب به سراسر وجود انسان دويده ، سراپاى اورا پر از رعب و وحشت مى كند.
۱۴٬۱۱۵

ویرایش