گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۳۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۶: خط ۵۶:
<span id='link286'><span>
<span id='link286'><span>


==حديث پرمعنائى از پيامبر اكرم (ص ) درباره افعال خداوند و حكمتها و مصالح ==
==حديث پرمعنایى از پيامبر اكرم «ص»، درباره افعال و حکمت های خداوند ==
مؤ لف : اين روايت بيانى را كه ما در ذيل آيه مزبور گذرانديم تاءييد مى كند و در همان كتاب به سند خود از عمرو بن جابر روايت آورده كه به امام ابى جعفر محمد بن على الباقر (عليهما السلام) عرضه داشتم : يا بن رسول اللّه ما بسيارى اطفال را مى بينيم كه مرده متولد مى شوند و بسيارى قبل از اينكه خلقتشان تمام گردد سقط مى شوند و بعضى ديگر كور و لال و كر به دنيا مى آيند و بعضى ديگر پس از ساعتى بعد از ولادت مى ميرند بعضى ديگر تا سن احتلام (بلوغ ) مى مانند بعضى ديگر تا سن پيرى، سر اين اختلاف چيست ؟
مؤلف: اين روايت بيانى را كه ما در ذيل آيه مزبور گذرانديم، تأييد مى كند.


حضرت فرمود: خداى تبارك و تعالى از خلق خود سزاوارتر به تدبير امر خلق است زيرا او خالق و مالك ايشان است اگر يكى را از عمر محروم مى دارد از چيزى محروم داشته كه سزاوار و مالك آن نبوده و كسى را هم كه عمر مى دهد باز چيزى را مى دهد كه وى مالك آن نبوده پس خداى تعالى هر چه را كه مى دهد از باب تفضل است ، و هر چه را نمى دهد محض عدل است ، او از آنچه مى كند بازخواست نمى شود بلكه خلق مورد بازخواست او هستند.
و در همان كتاب، به سند خود، از عَمرو بن جابر روايت آورده كه به امام ابى جعفر، محمّد بن على الباقر «عليهما السلام» عرضه داشتم: يابن رسول اللّه! ما بسيارى اطفال را مى بينيم كه مُرده متولد مى شوند و بسيارى قبل از اين كه خلقتشان تمام گردد، سقط مى شوند و بعضى ديگر كور و لال و كر به دنيا مى آيند، و بعضى ديگر، پس از ساعتى بعد از ولادت مى ميرند، بعضى ديگر تا سن احتلام (بلوغ) مى مانند، بعضى ديگر تا سن پيرى، سرّ اين اختلاف چيست؟


جابر مى گويد عرضه داشتم : يا بن رسول اللّه چطور از آنچه مى كند بازخواست نمى شود؟ فرمود براى اينكه هيچ كارى نمى كند مگر آنكه حكمت و صواب باشد و ديگر اينكه او يگانه ، متكبر، جبار و واحد قهار است و هر كس در دل خود از آنچه او مى راند حرجى احساس كند كافر و هر كه فعلى از افعال او را انكار كند و زشت بشمارد جاحد و انكار كننده شده است .
حضرت فرمود: خداى تبارك و تعالى، از خلق خود سزاوارتر به تدبير امر خلق است. زيرا او خالق و مالك ايشان است. اگر يكى را از عمر محروم مى دارد، از چيزى محروم داشته كه سزاوار و مالك آن نبوده و كسى را هم كه عمر مى دهد، باز چيزى را مى دهد كه وى مالك آن نبوده. پس خداى تعالى، هرچه را كه مى دهد، از باب تفضّل است، و هرچه را نمى دهد، محض عدل است. او از آنچه مى كند، بازخواست نمى شود، بلكه خلق مورد بازخواست او هستند.


مؤ لف : اين روايت ، روايت شريفى است كه يك قاعده كلى در باب حسنات و سيئات و خوبى و بديها به دست مى دهد و آن قاعده كلى اين است كه :
جابر مى گويد عرضه داشتم: يابن رسول اللّه! چطور از آنچه مى كند، بازخواست نمى شود؟


حسنات امورى وجودى هستند كه مستند به عطا و فضل خدا هستند، و سيئات امورى عدمى هستند كه زشتى آنها سرانجام به عدم اعطا و صلاحيت نداشتن عبد منتهى مى شود و اينكه امام (عليه السلام ) فرمود: خداى تعالى حتى در آنچه كه مال عبد است مالك تر از خود او است وجهش اين است كه خدا مالك بالذات است ولى عبد اگر مالك شده به تمليك خدا مالك شده است و ملك عبد در طول ملك خدا است نه در عرض آن . و اينكه فرمود: ((چون هيچ عملى انجام نمى دهد مگر آنكه حكمت و صواب باشد اشاره است به آن تقريب اولى كه ما در سابق داشتيم ، و اينكه فرمود: و او متكبر جبار و واحد قهارى است كه ...(( اشاره است به تقريب دوم ما كه در تفسير آيه گذرانديم .
فرمود: براى اين كه هيچ كارى نمى كند مگر آن كه حكمت و صواب باشد و ديگر اين كه او يگانه، متكبر، جبّار و واحد قهّار است، و هر كس در دل خود از آنچه او مى راند، حرجى احساس كند، كافر و هر كه فعلى از افعال او را انكار كند و زشت بشمارد، جاحد و انكار كننده شده است.
 
مؤلف: اين روايت، روايت شريفى است كه يك قاعده كلّى در باب حسنات و سيئات و خوبى و بدی ها، به دست مى دهد و آن قاعده كلى اين است كه:
 
«حسنات»، امورى وجودى هستند كه مستند به عطا و فضل خدا هستند، و «سيئات»، امورى عدمى هستند كه زشتى آن ها، سرانجام به عدم اعطا و صلاحيت نداشتن عبد منتهى مى شود. و اين كه امام «عليه السلام» فرمود: «خداى تعالى، حتى در آنچه كه مال عبد است، مالك تر از خود اوست»، وجهش اين است كه خدا مالك بالذات است، ولى عبد اگر مالك شده، به تمليك خدا مالك شده است و ملك عبد در طول ملك خدا است، نه در عرض آن.  
 
و اين كه فرمود: «چون هيچ عملى انجام نمى دهد، مگر آن كه حكمت و صواب باشد»، اشاره است به آن تقريب اولى كه ما در سابق داشتيم.
 
و اين كه فرمود: «و او، متكبر، جبّار و واحد قهّارى است كه...»، اشاره است به تقريب دوم ما، كه در تفسير آيه گذرانديم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۹۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۹۷ </center>
درتفسير نور الثقلين از حضرت رضا (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: خداى تبارك و تعالى فرمود: اى فرزند آدم به مشيت من پديد آمدى كه اينكه خودت هم داراى خواست و مشيت شدى و با قوت من است كه فرايض مرا ادا مى كنى و اگر نيروى معصيت دارى آن را نيز با نعمت من يافته اى ، چون اين من بودم كه تو را شنوا و بينا و توانا كردم آنچه از خوبيها به تو برسد از خدا است و آنچه از بديها به تو برسد از خود تو است چون من از خود تو به حسنات و خوبيهايت سزاوارترم همچنان كه تو به بديهايت از من اولايى چرا چون من از آنچه مى كنم بازخواست نمى شوم ، ولى خلق من باز خواست مى شوند.
در تفسير نورالثقلين، از حضرت رضا «عليه السلام» روايت آورده كه فرمود:  


و در مجمع البيان در ذيل جمله ((هذا ذكر من معى و ذكر من قبلى (( از امام صادق (عليه السلام ) حديث آورده كه فرمود: ((ذكر من معى (( يعنى ذكر عصرى كه در آن زندگى مى كنم ، كه در اين عصر چه حوادثى رخ خواهد داد، و ذكر من قبلى ، يعنى آنچه در اعصار گذشته رخ داده .
خداى تبارك و تعالى فرمود: اى فرزند آدم! به مشيّت من پديد آمدى كه اين كه خودت هم داراى خواست و مشيت شدى، و با قوّت من است كه فرايض مرا ادا مى كنى، و اگر نيروى معصيت دارى، آن را نيز با نعمت من يافته اى. چون اين من بودم كه تو را شنوا و بينا و توانا كردم، آنچه از خوبی ها به تو برسد، از خدا است و آنچه از بدی ها به تو برسد، از خود تو است. چون من از خود تو به حسنات و خوبی هايت سزاوارترم، همچنان كه تو به بدی هايت از من اولايى. چرا، چون من از آنچه مى كنم، بازخواست نمى شوم، ولى خلق من بازخواست مى شوند.
 
و در مجمع البيان، در ذيل جملۀ «هَذَا ذِكرُ مَن مَعِى وَ ذِكرُ مَن قَبلِى»، از امام صادق «عليه السلام» حديث آورده كه فرمود: «ذِكرُ مَن مَعِى»، يعنى ذكر عصرى كه در آن زندگى مى كنم، كه در اين عصر چه حوادثى رُخ خواهد داد، و «ذِكرُ مَن قَبلِى»، يعنى آنچه در اعصار گذشته رُخ داده.
<span id='link287'><span>
<span id='link287'><span>
==رواياتى درباره شفاعت در قيامت ==
==رواياتى درباره شفاعت در قيامت ==
و در كتاب عيون، به سند خود، از حسين بن خالد، از على بن موسى الرضا، از پدرش، از پدرانش، از امير المؤمنين «عليه السلام» روايت آمده كه فرمود:  
و در كتاب عيون، به سند خود، از حسين بن خالد، از على بن موسى الرضا، از پدرش، از پدرانش، از امير المؤمنين «عليه السلام» روايت آمده كه فرمود:  
۱۴٬۱۱۵

ویرایش