گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۲۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:
<span id='link192'><span>
<span id='link192'><span>


==فرعون و ساحران ، و دو ديدگاه مختلف مادى و الهى ==
==دو ديدگاه مختلف مادى و الهى فرعون و ساحران==
و نيز او چنين مى پندارد كه آدمى جز اين ساختمان بدنى و جسمانى كه چند صباحى زندگى مى كند، و سپس فانى و فاسد مى گردد، حقيقت ديگرى ندارد و جز رسيدن به لذائذ مادى و فانى همين بدن جسمانى سعادت ديگرى برايش نيست ، چون در تهديد ساحران مى گويد: ((سوگند كه دست و پايتان را به عكس قطع مى كنم و سوگند كه به تنه هاى درختان خرما به دارتان مى آويزم ، و به زودى خواهيد فهميد كه كدام يك از ما عذاب سخت ترى و باقى ترى خواهد داشت (( كه اگر در آخر كلام او دقت شود، به دست مى آيد كه غير از عذابهاى دنيوى عذابى ديگر سراغ نداشته .
و نيز او چنين مى پندارد كه آدمى جز اين ساختمان بدنى و جسمانى كه چند صباحى زندگى مى كند، و سپس فانى و فاسد مى گردد، حقيقت ديگرى ندارد و جز رسيدن به لذائذ مادى و فانى همين بدن جسمانى سعادت ديگرى برايش نيست. چون در تهديد ساحران مى گويد: «سوگند كه دست و پايتان را به عكس قطع مى كنم و سوگند كه به تنه هاى درختان خرما به دارتان مى آويزم، و به زودى خواهيد فهميد كه كدام يك از ما عذاب سخت ترى و باقى ترى خواهد داشت»، كه اگر در آخر كلام او دقت شود، به دست مى آيد كه غير از عذاب هاى دنيوى، عذابى ديگر سراغ نداشته.


و در سوى ديگر ساحرانى كه ايمان آوردند و به رسيدن به حق موفق گشته ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۵۳ </center>
و حق سراپاى وجودشان را احاطه نموده پاك و خالصشان ساخته بود، اينان ديگر آنچه را كه فرعون حقيقتش مى پنداشت سرابى خيالى و زينتى فريب دهنده و باطل مى ديدند، و در اين عرصه مخير ميان حق و باطل و حقيقت و سراب شده بودند و حاشا بر اهل يقين از اينكه در يقين خود شك كنند و يا باطل را بر حق ، و سراب را بر حقيقت مقدم بدارند، با اينكه به شهود و عيان مى گويند: ((به آن خدايى سوگند كه ما را آفريده ، تو را بر آنچه از معجزات و دلائل كه بر خورده ايم معاوضه نمى كنيم و مقدم نمى داريم ((، پس مقصودشان از كلمه ((تورا(( جسد انسانى داراى روح فرعون نبوده ، بلكه مقصود دنياى عريض و مال و منال آن كه فرعون به آن مى باليد بوده است .
و در سوى، ديگر ساحرانى كه ايمان آوردند و به رسيدن به حق موفق گشته، و حق سراپاى وجودشان را احاطه نموده، پاك و خالصشان ساخته بود. اينان ديگر آنچه را كه فرعون حقيقتش مى پنداشت، سرابى خيالى و زينتى فريب دهنده و باطل مى ديدند، و در اين عرصه، ميان حق و باطل و حقيقت و سراب مخیّر شده بودند و حاشا بر اهل يقين از اين كه در يقين خود شك كنند و يا باطل را بر حق، و سراب را بر حقيقت مقدم بدارند. با اين كه به شهود و عيان مى گويند: «به آن خدايى سوگند كه ما را آفريده، تو را بر آنچه از معجزات و دلائل كه بر خورده ايم، معاوضه نمى كنيم و مقدم نمى داريم».  


فرعون كه ساحران را به قتل فجيع و عذاب شديد، و محروميت از حيات دنيا تهديد مى كرد از نظر ديد خود بود كه براى آدمى حيات و سعادت و شقاوتى غير دنيايى سراغ نداشت و گرنه ساحران قضيه را به عكس مى ديدند، يعنى براى آدمى زندگى اى دائمى و جاودان سراغ داشتند كه در مقابل آن ، زندگى دنياى فانى و معجل قدر و قيمتى ندارد، اگر در آن زندگى سعادتى داشته باشند، شقاء اين زندگى شقاء نيست ، و اگر نداشته باشند سعادت اين دنيا سعادت و نافع نيست .
پس مقصودشان از كلمه «تو را»، جسد انسانى داراى روح فرعون نبوده، بلكه مقصود دنياى عريض و مال و منال آن كه فرعون به آن مى باليد، بوده است.
 
فرعون كه ساحران را به قتل فجيع و عذاب شديد، و محروميت از حيات دنيا تهديد مى كرد، از نظر ديد خود بود كه براى آدمى حيات و سعادت و شقاوتى غير دنيايى سراغ نداشت و گرنه ساحران، قضيه را به عكس مى ديدند. يعنى براى آدمى زندگى اى دائمى و جاودان سراغ داشتند كه در مقابل آن، زندگى دنياى فانى و معجّل قدر و قيمتى ندارد. اگر در آن زندگى سعادتى داشته باشند، شقاء اين زندگى شقاء نيست، و اگر نداشته باشند، سعادت اين دنيا، سعادت و نافع نيست.


بنابراين چنين كسانى ديگر از تهديد فرعون نخواهند ترسيد چون خسران زندگى دنياى فانى در نظرشان (اگر در آخرت كه زندگى جاويد است سعادتى داشته باشند) خسران نيست ، و لذا در پاسخ فرعون گفتند: ((فاقض ما انت قاض انما تقضى هذه الحيوه الدنيا - هر چه مى خواهى بكن كه تو جز بر زندگى دنيائى ما دسترسى ندارى ((
بنابراين چنين كسانى ديگر از تهديد فرعون نخواهند ترسيد چون خسران زندگى دنياى فانى در نظرشان (اگر در آخرت كه زندگى جاويد است سعادتى داشته باشند) خسران نيست ، و لذا در پاسخ فرعون گفتند: ((فاقض ما انت قاض انما تقضى هذه الحيوه الدنيا - هر چه مى خواهى بكن كه تو جز بر زندگى دنيائى ما دسترسى ندارى ((


آيات بعدى هم كه تتمه كلام ايشان با فرعون را حكايت مى كند همه تعليل اين گفتار ايشان است كه گفتند: ((لن نوثرك على ما جاءنا من البينات و الذى فطرنا((
آيات بعدى هم كه تتمه كلام ايشان با فرعون را حكايت مى كند، همه تعليل اين گفتار ايشان است كه گفتند: «لَن نُؤثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ البَيِّنَاتِ وَ الَّذِى فَطَرَنَا».


و در اينكه گفتند: ((ما جاءنا من البينات (( اشاره است به اينكه ايشان آنچه را از جريان عصا مشاهده كردند معجزاتى شمردند كه از موسى (عليه السلام ) ديده بودند كه هر كدام در جاى خود معجزه اى مستقل بوده ، مانند اژدها شدن آن و خوردنش طنابها و عصاها را، و برگشتنش به صورت عصا و به حالت اول و لذا گفتند: ((ما جاءنا من البينات - آنچه از معجزه ها كه ديديم ((
و در اين كه گفتند: «مَا جَاءَنَا مِنَ البَيِّنَات»، اشاره است به اين كه ايشان آنچه را از جريان عصا مشاهده كردند، معجزاتى شمردند كه از موسى «عليه السلام» ديده بودند كه هر كدام در جاى خود، معجزه اى مستقل بوده. مانند اژدها شدن آن و خوردنش طناب ها و عصاها را، و برگشتنش به صورت عصا و به حالت اول و لذا گفتند: «مَا جَاءَنَا مِنَ البَيِّنَات: آنچه از معجزه ها كه ديديم».


ممكن هم هست كه كلمه ((من (( براى تبعيض باشد و بفهماند كه ايشان هر چند يك معجزه ديده اند ولى ايمان دارند كه براى خدا معجزات زياد ديگرى نيز هست ، ولى اين احتمال خالى از بعد نيست .
ممكن هم هست كه كلمۀ «مِن»، براى تبعيض باشد و بفهماند كه ايشان هر چند يك معجزه ديده اند، ولى ايمان دارند كه براى خدا معجزات زياد ديگرى نيز هست، ولى اين احتمال، خالى از بُعد نيست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۵۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۵۴ </center>
<span id='link193'><span>
<span id='link193'><span>
==دنباله پاسخ ساحران كه از توبه حقيقى آنان حكايت مى كند ==
==دنباله پاسخ ساحران كه از توبه حقيقى آنان حكايت مى كند ==
«'''إِنَّا ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطايَانَا وَ مَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السحْرِ وَ اللَّهُ خَيرٌ وَ أَبْقَى'''»:
«'''إِنَّا ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطايَانَا وَ مَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السحْرِ وَ اللَّهُ خَيرٌ وَ أَبْقَى'''»:
۱۴٬۱۹۵

ویرایش