گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۷۳: خط ۷۳:


==تتمه داستان هدايت عمومى و ارائه شواهدى روشن براى آن ==
==تتمه داستان هدايت عمومى و ارائه شواهدى روشن براى آن ==
«'''الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَرْض مَهْداً... لاَيَتٍ لاُولى النُّهَى'''»:
«'''الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَرْض مَهْداً... لاَيَاتٍ لاُولى النُّهَى'''»:


قبلا گفتيم كه سؤ ال فرعون از قرون اولى مربوط به كلمات موسى (عليه السلام ) در وصف خداى تعالى است كه او راداراى هدايتى عمومى و هدايتى مخصوص انسانها معرفى نمود و براى انسان سعادتى كه عبارت است از حيات جاودانه آخرت ، سراغ دارد و همچنين
قبلا گفتيم كه سؤال فرعون از قرون اولى، مربوط به كلمات موسى «عليه السلام» در وصف خداى تعالى است كه او را داراى هدايتى عمومى و هدايتى مخصوص انسان ها معرفى نمود و براى انسان سعادتى كه عبارت است از حيات جاودانه آخرت، سراغ دارد و همچنين پاسخى كه موسى «عليه السلام» به سؤال فرعون داد و گفت: «عِلمُهَا عِندَ رَبِّى» نيز مرتبط به گفت و شنود قبلى است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۳۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۳۸ </center>
پاسخى كه موسى (عليه السلام ) به سؤ ال فرعون داد و گفت : ((علمها عند ربى (( نيز مرتبط به گفت و شنود قبلى است ، بنابراين جمله ((الذى جعل لكم الارض مهدا(( دنباله همان گفتگو است و تتمه داستان هدايت عمومى ، و به رخ كشيدن شواهدى روشن براى آن است .


پس خداى سبحان آدميان را چون كودكى كه در گهواره اش مى گذراند و براى زندگى دنيا پرورشش مى دهند، در گهواره زمين قرار داد تا او را براى زندگى شريف تر و رقاء يافته اى به نام آخرت تربيت كند.
بنابراين، جملۀ «الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الأرضَ مَهداً»، دنباله همان گفتگو است و تتمه داستان هدايت عمومى، و به رُخ كشيدن شواهدى روشن براى آن است.


و نيز براى انسان در روى زمين راه ها و جاده هايى قرار داد تا از اين جاده ها منتقل شود به اينكه بين او و هدفش كه ب راى آن هدف خلق شده و عبارت است از تقرب به خداى تعالى و دخول در حظيره كرامت ، راهى است كه بايد آن را بپيمايد، همانطور كه براى رسيدن به مقاصد دنيا بايد راهها و جاده هايى طى كند.
پس خداى سبحان، آدميان را چون كودكى كه در گهواره اش مى گذراند و براى زندگى دنيا پرورشش مى دهند، در گهواره زمين قرار داد تا او را براى زندگى شريف تر و رقاء يافته اى به نام آخرت تربيت كند.
و نيز خداوند از آسمان آبى - كه همان آب بارانها باشد - نازل كرد و آبهاى چشمه ها و نهرها و درياها را جارى ساخت و به وسيله آن ازواج يعنى انواع و اصناف گياهان نزديك به هم را رويانيد و شما را به طريقه خوردن آن راهنمايى نمود كه در همه اينها آيات و معجزاتى است كه هر صاحب خردى را به سوى هدايت او و ربوبيتش راهنمايى مى كند.


پس جمله ((الذى جعل لكم الارض مهدا(( اشاره است به قرار گرفتن آدمى در زمين و ادامه حياتش ، و همين خود از هدايت است و جمله ((و جعل لكم فيها سبلا(( اشاره است به راههايى كه آدميان در زمين و در بين نقاط مختلف آن كشيده و طى مى كنند تا به مقاصد خود برسند، كه اين نيز از باب هدايت است ، و جمله ((و انزل من السماء ماء فاخرجنا به ازواجا من نبات شتى كلوا و ارعوا انعامكم (( اشاره است به اينكه انسانها و حيوانات را به استفاده از نباتات راهنمايى كرده كه اگر نمى كرد نمى توانستند زنده بمانند و نيز آسمان را به فرستادن باران و باران را به باريدن و نبات را به روييدن هدايت فرمود.
و نيز براى انسان در روى زمين، راه ها و جاده هايى قرار داد تا از اين جاده ها منتقل شود به اين كه بين او و هدفش كه براى آن هدف خلق شده و عبارت است از تقرب به خداى تعالى و دخول در حظيره كرامت، راهى است كه بايد آن را بپيمايد، همان طور كه براى رسيدن به مقاصد دنيا بايد راه ها و جاده هايى طى كند.


حرف ((باء(( در به ((باء(( سببيت است ، كه نظام سببيت و مسببيت ميان امور اين عالم را تصديق مى كند و مراد از ازواج بودن نباتات ، انواع و اصناف داشتن آن است ، انواع و اصناف نزديك به هم ، همانطور كه مفسرين آن را چنين تفسير كرده اند و يا مراد از آن حقيقت معناى زوجيت است كه دلالت كند بر اينكه نر و مادگى ميان گياهان نيز هست ، همچنانكه علم روز نيز همين را مى گويد و در حقيقت قرآن كريم در چندين قرن قبل از پيدايش علوم امروز از اين حقيقت خبر داده .
و نيز خداوند از آسمان آبى - كه همان آب باران ها باشد - نازل كرد و آب هاى چشمه ها و نهرها و درياها را جارى ساخت و به وسيله آن ازواج، يعنى انواع و اصناف گياهان نزديك به هم را رويانيد و شما را به طريقه خوردن آن راهنمايى نمود، كه در همه اين ها، آيات و معجزاتى است كه هر صاحب خردى را به سوى هدايت او و ربوبيتش راهنمايى مى كند.
 
پس جملۀ «الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الأرضَ مَهداً» اشاره است به قرار گرفتن آدمى در زمين و ادامه حياتش، و همين خود از هدايت است، و جملۀ «وَ جَعَلَ لَكُم فِيهَا سُبُلاً» اشاره است به راه هايى كه آدميان در زمين و در بين نقاط مختلف آن كشيده و طى مى كنند تا به مقاصد خود برسند، كه اين نيز از باب هدايت است، و جملۀ «وَ أنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأخرَجنَا بِهِ أزوَاجاً مِن نَبَاتٍ شَتّى كُلُوا وَ ارعَوا أنعَامَكُم» اشاره است به اين كه انسان ها و حيوانات را به استفاده از نباتات راهنمايى كرده، كه اگر نمى كرد، نمى توانستند زنده بمانند و نيز آسمان را به فرستادن باران و باران را به باريدن و نبات را به روييدن هدايت فرمود.
 
حرف «باء» در «بِهِ» «باء» سببيت است، كه نظام سببيت و مسببيت ميان امور اين عالَم را تصديق مى كند، و مراد از ازواج بودن نباتات، انواع و اصناف داشتن آن است. انواع و اصناف نزديك به هم، همان طور كه مفسران آن را چنين تفسير كرده اند و يا مراد از آن حقيقت، معناى زوجيت است كه دلالت كند بر اين كه نر و مادگى ميان گياهان نيز هست، همچنان كه علم روز نيز، همين را مى گويد و در حقيقت، قرآن كريم، در چندين قرن قبل از پيدايش علوم امروز از اين حقيقت خبر داده.


در جمله ((فاخرجنا به ازواجا من نبات شتى (( التفات از غيبت به تكلم با غير به كار
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۳۹ </center>
رفته بعضى گفته اند: وجه آن اين است كه مى خواهد به بديع بودن اين صنع عجيب و صور گوناگون و ازواج مختلفه آن اشاره كند كه هر كدام براى خود يك نوع حيات دارد، در حالى كه همه از يك آب ارتزاق مى كنند و معلوم است كه صنع عظيم ، جز از صانعى عظيم سر نمى زند و اين نيز معمول است كه وقتى عظيمى درباره خود سخن مى گويد به ((ما(( تعبير مى آورد و از خودش و اعوان و خدم خود صحبت مى كند، و اين التفات در چند جا از كلام خداى تعالى كه از بيرون آوردن نبات به وسيله آب سخن گفته به كار رفته است ، مانند آيه ((الم تر ان اللّه انزل من السماء ماء فاخرجنا به ثمرات مختلفا الوانها(( كه در اول خداى را غايب گرفته و مى فرمايد: آيا نمى بينى كه خدا آبى از آسمان نازل كرد؟ آنگاه در آخرش مى فرمايد: پس به وسيله آن ميوه هايى با رنگهاى گوناگون بيرون آورديم .
در جملۀ «فأخرَجنَا بِهِ أزوَاجاً مِن نَبَاتٍ شَتّى»، التفات از غيبت به تكلم با غير به كار رفته، بعضى گفته اند: وجه آن، اين است كه مى خواهد به بديع بودن اين صنع عجيب و صور گوناگون و ازواج مختلفه آن اشاره كند، كه هر كدام براى خود يك نوع حيات دارد، در حالى كه همه از يك آب ارتزاق مى كنند و معلوم است كه صنع عظيم، جز از صانعى عظيم سر نمى زند و اين نيز، معمول است كه وقتى عظيمى درباره خود سخن مى گويد، به «ما» تعبير مى آورد و از خودش و اعوان و خدم خود صحبت مى كند، و اين التفات در چند جا از كلام خداى تعالى، كه از بيرون آوردن نبات به وسيله آب سخن گفته، به كار رفته است.
 
مانند آيه: «ألَم تَرَ أنّ اللّهَ أنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاءً فَأخرَجنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُختَلِفاً ألوَانُها»، كه در اول خداى را غايب گرفته و مى فرمايد: آيا نمى بينى كه خدا آبى از آسمان نازل كرد؟ آنگاه در آخرش مى فرمايد: پس به وسيله آن ميوه هايى با رنگ هاى گوناگون بيرون آورديم.


و نيز مانند آيه ((و انزل لكم من السماء ماء فانبتنا به حدائق ذات بهجه (( و آيه ((و هو الذى انزل من السماء ماء فاخرجنا به نبات كل شى ء((
و نيز مانند آيه: «وَ أنزَلَ لَكُم مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأنبَتنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهجَةٍ». و آيه: «وَ هُوَ الَّذِى أنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأخرَجنَا بِهِ نَبَاتَ كُلّ شَئ».


و در جمله ((ان فى ذلك لايات لاولى النهى (( كلمه ((نهى (( جمع نهيه - به ضم نون و سكون هاء - است ، كه به معناى عقل است ، و اگر عقل را نهيه ناميده اند براى اين بوده كه عقل ، آدمى رااز پيروى هواى نفس نهى مى كند.
و در جملۀ «إنّ فِى ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِى النُّهَى»، كلمه «نُهَى»، جمع نُهيَه - به ضم نون و سكون هاء - است، كه به معناى «عقل» است، و اگر عقل را «نُهيَه» ناميده اند، براى اين بوده كه عقل، آدمى را از پيروى هواى نفس نهى مى كند.


«'''مِنهَا خَلَقْنَكُمْ وَ فِيهَا نُعِيدُكُمْ وَ مِنهَا نخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى'''»:
«'''مِنهَا خَلَقْنَاكُمْ وَ فِيهَا نُعِيدُكُمْ وَ مِنهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى'''»:


ضمير در ((منها(( و آن دو تاى ديگر به كلمه ((ارض (( بر مى گردد و آيه شريفه ابتداى خلقت آدمى را از زمين و سپس اعاده او را در زمين و جزئى از زمين و در آخر بيرون شدنش را براى بازگشت به سوى خدا از زمين مى داند، پس در زمين يك دوره كامل از هدايت بشر صورت مى گيرد.
ضمير در «مِنهَا» و آن دو تاى ديگر به كلمۀ «أرض» بر مى گردد و آيه شريفه ابتداى خلقت آدمى را از زمين و سپس اعاده او را در زمين و جزئى از زمين و در آخر بيرون شدنش را براى بازگشت به سوى خدا از زمين مى داند. پس در زمين يك دوره كامل از هدايت بشر صورت مى گيرد.


«'''وَ لَقَدْ أَرَيْنَاهُ ءَايَاتِنَا كلَّهَا فَكَذَّب وَ أَبى'''»:
«'''وَ لَقَدْ أَرَيْنَاهُ آيَاتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّب وَ أَبى'''»:


ظاهرا مراد از آيات ، عصا و دست و ساير معجزاتى باشد كه موسى (عليه السلام ) در ايام دعوتش به فرعون ارائه داد، نه معجره غرق ، همچنانكه در تفسير جمله ((اذهب انت و اخوك باياتى ((
ظاهرا مراد از «آيات»، عصا و دست و ساير معجزاتى باشد كه موسى «عليه السلام»، در ايام دعوتش به فرعون ارائه داد. نه معجزه غرق، همچنان كه در تفسير جملۀ «إذهَب أنتَ وَ أخُوكَ بِآيَاتِى» نیز
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۴۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۴۰ </center>
نيز خاطر نشان كرديم پس مراد تمامى آيات و معجزاتى است كه به وى نشان داد، هر چند همه آنها را در ابتداى دعوتش نشان نداده باشد، همچنانكه مراد از جمله ((پس تكذيب كرد و زير بار نرفت (( نيز مطلق تكذيب و امتناع او است نه خصوص آنچه مربوط به آغاز دعوت بوده است .
خاطرنشان كرديم. پس مراد تمامى آيات و معجزاتى است كه به وى نشان داد، هر چند همه آن ها را در ابتداى دعوتش نشان نداده باشد، همچنان كه مراد از جملۀ «پس تكذيب كرد و زير بار نرفت» نيز، مطلق تكذيب و امتناع او است، نه خصوص آنچه مربوط به آغاز دعوت بوده است.
<span id='link181'><span>
<span id='link181'><span>
==متهم ساختن موسى «ع»، به توطئه و ساحرى==
==متهم ساختن موسى «ع»، به توطئه و ساحرى==
«'''قَالَ أَ جِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِك يَا مُوسى'''»:
«'''قَالَ أَ جِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِك يَا مُوسى'''»:
۱۳٬۷۸۱

ویرایش