گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۱: خط ۵۱:
<span id='link155'><span>
<span id='link155'><span>


==وجه پرگوئى موسى (ع ) در پاسخ خداوند ==
==وجه پرگویى موسى «ع»، در پاسخ خداوند ==
و اگر موسى در پاسخ خداى تعالى پرگويى كرد، و به ذكر اوصاف و خواص عصايش پرداخت ، مى گويند بدين جهت بود كه مقام اقتضاى آن را داشت ، چون مقام خلوت و راز دل گفتن با محبوب است ، و با محبوب سخن گفتن لذيذ است ، لذا نخست جواب داد كه اين عصاى من است ، سپس منافع عمومى آن را بر آن مترتب كرد، نكته اينكه گفت ((اين عصاى من است (( هم همين بوده .
و اگر موسى در پاسخ خداى تعالى پرگويى كرد، و به ذكر اوصاف و خواص عصايش پرداخت، مى گويند بدين جهت بود كه مقام، اقتضاى آن را داشت. چون مقام خلوت و رازدل گفتن با محبوب است، و سخن گفتن با محبوب لذيذ است. لذا نخست جواب داد كه اين عصاى من است. سپس منافع عمومى آن را بر آن مترتب كرد. نكته اين كه گفت: «اين، عصاى من است» هم، همين بوده.


و ما در ذيل آيه قبلى وجه ديگرى براى اين استفهام و جوابش ذكر كرديم ، كه بنا به آن وجه كلام موسى از باب پر گويى با محبوب نبوده ، مخصوصا با در نظر داشتن اينكه ساير منافعش را هم خاطر نشان ساخت و گفت : ((و مرا در آن حوائجى ديگر است (( نظريه ما تاءييد مى شود.
و ما در ذيل آيه قبلى، وجه ديگرى براى اين استفهام و جوابش ذكر كرديم، كه بنا به آن وجه، كلام موسى از باب پُرگويى با محبوب نبوده. مخصوصا با در نظر داشتن اين كه ساير منافعش را هم خاطرنشان ساخت و گفت: «و مرا در آن حوائجى ديگر است»، نظريه ما تأييد مى شود.


«'''قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسى ... سِيرَتَهَا الاُولى'''»:
«'''قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسى ... سِيرَتَهَا الاُولى'''»:


((سيره (( به معناى حالت و طريقه است ، اين كلمه در اصل ، معناى نوعى از سير مى داده ، همچنانكه جلسه به معناى نوعى نشستن است .
«سيره»، به معناى حالت و طريقه است. اين كلمه در اصل، معناى نوعى از سير مى داده، همچنان كه «جلسه»، به معناى نوعى نشستن است.


خداى سبحان در اين آيه به موسى دستور مى دهد عصاى خود را از دست خود بيندازد، و او چون عصا را مى اندازد مى بيند مارى بزرگ شد، كه با چابكى و چالاكى هر چه بيشتر به راه افتاد،
خداى سبحان در اين آيه، به موسى دستور مى دهد عصاى خود را از دست خود بيندازد. و او، چون عصا را مى اندازد، مى بيند مارى بزرگ شد، كه با چابكى و چالاكى هر چه بيشتر، به راه افتاد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۰۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۰۰ </center>
و چون امر غير مترقب ديد كه جماد ناگهان داراى حيات شد سخت تعجب كرد، خداى تعالى حركت آن را در آيات مورد بحث سعى ناميد، و فرمود ((فالقيها فاذا هى حيه تسعى (( ولى در جاى ديگر آن را اهتزاز خوانده و فرموده ((رآها تهتز كانها جان (( و نيز در آيات مورد بحث آن حيوان را مار خوانده ، و در جاى ديگر اژدها، و فرموده ((فالقا عصاه فاذا هى ثعبان مبين (( چون ثعبان به معناى مار بسيار بزرگ است.
و چون امر غير مترقب ديد كه جماد ناگهان داراى حيات شد، سخت تعجب كرد. خداى تعالى، حركت آن را در آيات مورد بحث «سعى» ناميد و فرمود: «فَألقَيهَا فَإذَا هِىَ حَيَّةٌ تَسعَى».  


«'''قال خذها و لا تخف سنعيدها سيرتها الاولى'''» - يعنى آن را بگير و نترس كه به زودى به حالت اولش (عصا) بر مى گردانيم ، اين جمله دلالت دارد بر اينكه موسى (عليه السلام ) از آنچه ديده ترسيده ، و در جاى ديگر آمده كه فرمود ((فلما رآها تهتز كانها جان ولى مدبرا و لم يعقب يا موسى اقبل و لا تخف ((
ولى در جاى ديگر، آن را «اهتزاز» خوانده و فرموده: «رَآهَا تَهتَزُّ كَأنَّهَا جَانٌّ». و نيز در آيات مورد بحث، آن حيوان را مار خوانده، و در جاى ديگر اژدها، و فرموده: «فَألقَی عَصَاهُ فَإذَا هِىَ ثُعبَانٌ مُبِينٌ». چون «ثعبان» به معناى مار بسيار بزرگ است.
البته بايد دانست كه ميان خوف و خشيت فرق است ، آنچه با فضيلت شجاعت منافات دارد خشيت است نه خوف كه به معناى دست زدن به مقدمات احتراز است ، و انبياء (عليهم السلام ) از خشيت منزهند نه از خوف ، همچنانكه خداى تعالى فرمود ((الذين يبلغون رسالات اللّه و يخشونه و لا يخشون احدا الا اللّه ((


«'''وَ اضمُمْ يَدَك إِلى جَنَاحِك تخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيرِ سوءٍ ءَايَةً أُخْرَى'''»:
«'''قَالَ خُذهَا وَ لَا تَخَف سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الأُولَى'''» - يعنى آن را بگير و نترس كه به زودى به حالت اولش (عصا) بر مى گردانيم.


((ضم (( به معناى جمع كردن ميان دو چيز است ، و جناح به معناى بال مرغ ، و دست و بازوى آدمى و زير بغل او است ، و بعيد نيست مراد از آن در اينجا همان معناى اخير باشد، زيرا در جاى ديگر در همين باره فرموده ((ادخل يدك فى جيبك ((
اين جمله، دلالت دارد بر اين كه موسى «عليه السلام» از آنچه ديده، ترسيده. و در جاى ديگر آمده كه فرمود: «فَلَمَّا رَآهَا تَهتَزُّ كَأنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدبِراً وَ لَم يُعَقِّب يَا مُوسَى أقبِل وَ لَا تَخَف».


كلمه ((سوء(( به معناى هر بدى و زشتى است ، بعضى گفته اند: اين تعبير در آيه شريفه كنايه از برص است و معنايش اين است كه دست خود را جمع كن ، و آن را داخل
البته بايد دانست كه ميان «خوف» و «خشيت»، فرق است. آنچه با فضيلت شجاعت منافات دارد، خشيت است، نه خوف، كه به معناى دست زدن به مقدمات احتراز است، و انبياء «عليهم السلام»، از خشيت منزه اند، نه از خوف. همچنان كه خداى تعالى فرمود: «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللّه وَ يَخشَونَهُ وَ لَا يَخشَونَ أحَداً إلّا اللّه».
 
«'''وَ اضمُمْ يَدَك إِلى جَنَاحِك تخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى'''»:
 
«ضمّ»، به معناى جمع كردن ميان دو چيز است، و «جناح»، به معناى بال مرغ، و دست و بازوى آدمى و زير بغل او است. و بعيد نيست مراد از آن در اين جا، همان معناى اخير باشد. زيرا در جاى ديگر، در همين باره فرموده: «أُدخُل يَدَكَ فِى جَيبِكَ».
 
كلمۀ «سُوء»، به معناى هر بدى و زشتى است. بعضى گفته اند: اين تعبير در آيه شريفه، كنايه از بَرَص است و معنايش اين است كه: دست خود را جمع كن ، و آن را داخل گريبان و زير بغلت ببر، و آن را نورانى بيرون آر، بدون اين كه دچار بَرَص و يا هر حالت بد ديگرى شده باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۰۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۰۱ </center>
گريبان و زير بغلت ببر، و آن را نورانى بيرون آر، بدون اينكه دچار برص و يا هر حالت بد ديگرى شده باشد.


جمله ((آيه اخرى (( حال از ضمير در ((تخرج (( است ، و اشاره است به اينكه اژدها شدن عصا يك آيت بود، و يد بيضاء آيت دومى ، همچنانكه در همين باره فرموده ((فذانك برهانان من ربك الى فرعون و ملائه ((
جملۀ «آيَةً أُخرَى»، حال از ضمير در «تَخرُج» است، و اشاره است به اين كه «اژدها شدن عصا»، يك آيت بود، و «يد بيضاء»، آيت دومى. همچنان كه در همين باره فرموده: «فَذَانِكَ بُرهَانَانِ مِن رَبِّكَ إلَى فِرعَونَ وَ مَلَائه».


«'''لِنرِيَك مِنْ ءَايَاتِنَا الْكُبرَى'''»:
«'''لِنُرِيَك مِنْ آيَاتِنَا الْكُبرَى'''»:


((لام (( بر سر اين جمله لام تعليل است ، و جمله متعلق به مصدر است ، گويا گفته شده : آنچه ما به دست تو اجراء كرديم براى اين بود كه بعضى از آيات كبراى خود را به تو نشان دهيم .
«لام» بر سرِ اين جمله، «لام» تعليل است، و جمله متعلق به مصدر است. گويا گفته شده: آنچه ما به دست تو اجراء كرديم، براى اين بود كه بعضى از آيات كبراى خود را به تو نشان دهيم.


«'''اذْهَب إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طغَى'''»:
«'''اذْهَب إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طغَى'''»:


آيات سابق بر اين ، كه مى فرمود: ((و ما تلك بيمينك ...(( عنوان مقدمه داشت ، و جمله مورد بحث فرمان رسالت است .
آيات سابق بر اين كه مى فرمود: «وَ مَا تِلكَ بِيَمِينِكَ...»، عنوان مقدمه داشت و جمله مورد بحث، فرمان رسالت است.


<span id='link156'><span>
<span id='link156'><span>
==درخواست هاى موسى «ع» از خداوند بعد از مأموريت به رسالت  ==
==درخواست هاى موسى «ع» از خداوند بعد از مأموريت به رسالت  ==
«'''قَالَ رَب اشرَحْ لى صدْرِى ...إِنَّك كُنت بِنَا بَصِيراً...'''»:
«'''قَالَ رَب اشرَحْ لى صدْرِى ...إِنَّك كُنت بِنَا بَصِيراً...'''»:
۱۴٬۲۰۵

ویرایش