گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۴: خط ۱۵۴:
<span id='link464'><span>
<span id='link464'><span>


==وجه اين كه در اين نفرين از أبولهب به كنيه ياد شده ==
==وجه اين كه در اين نفرين از «أبولهب»، به كنيه ياد شده ==


بعضى ها گفته اند: نام او همين أبولهب بوده، هرچند كه به شكل كُنيه است. بعضى ديگر گفته اند: كلمۀ «'''أبولهب '''»، كنيه او بوده و نامش عبدالعزّى بوده. بعضى ديگر گفته اند: عبد مناف بوده. و از همه اقوالى كه در پاسخ اين سؤال (چرا اسم او را نياورد) گفته شده، اين قول است كه: خواسته است او را به آتش نسبت دهد.
بعضى ها گفته اند: نام او همين أبولهب بوده، هرچند كه به شكل كُنيه است. بعضى ديگر گفته اند: كلمۀ «أبولهب»، كنيه او بوده و نامش عبدالعزّى بوده.  
 
بعضى ديگر گفته اند: عبد مناف بوده. و از همه اقوالى كه در پاسخ اين سؤال (چرا اسم او را نياورد) گفته شده، اين قول است كه: خواسته است او را به آتش نسبت دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۶۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۶۵ </center>
چون أبولهب، اشعارى به انتساب به آتش دارد. وقتى مى گويند: فلانى أبوالخير است، معنايش اين است كه: با خير رابطه اى دارد. و همچنين أبوالفضل و أبوالشرّ؛ و چون در آيات بعد مى فرمايد: «'''سيصلى نارا ذات لهب: به زودى در آتشى زبانه دار مى سوزد'''»، از آن فهميده مى شود كه معناى «'''تبّت يدا أبى لهب '''» هم اين است كه: از كار افتاده باد دو دست مردى جهنمى، كه هميشه ملازم با شعله و زبانۀ آن است.
چون أبولهب، اشعارى به انتساب به آتش دارد. وقتى مى گويند: فلانى أبوالخير است، معنايش اين است كه: با خير رابطه اى دارد. و همچنين أبوالفضل و أبوالشرّ؛ و چون در آيات بعد مى فرمايد: «سَيَصلَى نَاراً ذَاتَ لَهَبٍ: به زودى در آتشى زبانه دار مى سوزد»، از آن فهميده مى شود كه معناى «تَبَّت يَدَا أبِى لَهَب» هم اين است كه: از كار افتاده باد دو دست مردى جهنمى، كه هميشه ملازم با شعله و زبانۀ آن است.


بعضى ديگر گفته اند: نام او، «عبدالعُزّى» بوده، و اگر قرآن كريم نامش را نبرده، بدين جهت بود كه كلمۀ «'''عبدالعُزّى '''» به معناى بندۀ «'''عُزّى'''» است، و عُزّى، نام يكى از بت هاست، خداى تعالى كراهت داشته كه بر حسب لفظ، نام عبدى را ببرد كه عبد او نباشد، بلكه عبد غير او باشد. و خلاصه با اين كه در حقيقت عبدالله است، عبدالعُزّى اش ‍ بخواند. اگرچه در اسم اشخاص، معنا مورد نظر نيست، ولى همان طور كه گفتيم، قرآن كريم خواست از چنين نسبتى حتى بر حسب لفظ خوددارى كرده باشد.
بعضى ديگر گفته اند: نام او، «عبدالعُزّى» بوده، و اگر قرآن كريم نامش را نبرده، بدين جهت بود كه كلمۀ «عبدالعُزّى» به معناى بندۀ «عُزّى» است، و عُزّى، نام يكى از بت هاست، خداى تعالى كراهت داشته كه بر حسب لفظ، نام عبدى را ببرد كه عبد او نباشد، بلكه عبد غير او باشد.  


* «'''مَا أَغْنى عَنْهُ مَالُهُ وَ مَا كَسَب'''»:
و خلاصه با اين كه در حقيقت عبدالله است، عبدالعُزّى اش ‍ بخواند. اگرچه در اسم اشخاص، معنا مورد نظر نيست، ولى همان طور كه گفتيم، قرآن كريم خواست از چنين نسبتى حتى بر حسب لفظ خوددارى كرده باشد.


در اين آيه، كلمۀ «'''ما'''» دو بار آمده. اوّلى، نافيه است و دوّمى، مى تواند موصوله باشد، و معناى «'''ما كسب '''»، «'''آنچه با اعمالش به دست آورده'''» بوده باشد؛ و مى تواند مصدريه باشد، و معنايش كسب كردن به دست خود باشد، و كسب كردن به دست خود، همان عمل اوست. و معناى آيه به فرض دوم اين است كه: عمل او دردى از او دوا نكرد.
«'''مَا أَغْنى عَنْهُ مَالُهُ وَ مَا كَسَب'''»:
 
در اين آيه، كلمۀ «ما» دو بار آمده. اوّلى، نافيه است و دوّمى، مى تواند موصوله باشد، و معناى «مَا كَسَب»، «آنچه با اعمالش به دست آورده» بوده باشد؛ و مى تواند مصدريه باشد، و معنايش كسب كردن به دست خود باشد، و كسب كردن به دست خود، همان عمل اوست. و معناى آيه به فرض دوم اين است كه: عمل او دردى از او دوا نكرد.


و معناى آيه به هر حال، اين است كه: مال أبولهب و عملش و يا اثر عملش، ‍ دردى از او دوا نكرد و به نفرين خدا و يا قضاى او، هم دچار تباب و خسران نفس شد و هم تباب و خسران دو دستش.
و معناى آيه به هر حال، اين است كه: مال أبولهب و عملش و يا اثر عملش، ‍ دردى از او دوا نكرد و به نفرين خدا و يا قضاى او، هم دچار تباب و خسران نفس شد و هم تباب و خسران دو دستش.


* «'''سيَصلى نَاراً ذَات لهََبٍ'''»:
«'''سيَصلى نَاراً ذَات لهََبٍ'''»:


يعنى: به زودى داخل آتشى زبانه دار خواهد شد. و منظور از اين آتش، آتش دوزخ است كه جاودانى است. و اگر كلمۀ «'''نار'''» را نكره و بدون الف و لام آورد، براى اين بود كه عظمت و هولناكى آن را برساند.
يعنى: به زودى داخل آتشى زبانه دار خواهد شد. و منظور از اين آتش، آتش دوزخ است كه جاودانى است. و اگر كلمۀ «نار» را نكره و بدون الف و لام آورد، براى اين بود كه عظمت و هولناكى آن را برساند.


* «'''وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطبِ'''»:
«'''وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطبِ'''»:


اين آيه، عطف است بر ضمير فاعلى كه در جملۀ «'''سَيَصلى'''» مستتر است، و تقدير کلام «'''سيصلى أبولهب و سيصلى امراته'''» است. يعنى به زودى ابولهب داخل آتشى زبانه دار مى شود،
اين آيه، عطف است بر ضمير فاعلى كه در جملۀ «سَيَصلى» مستتر است، و تقدير کلام «سَيَصلَى أبُولَهَب وَ سَيَصلَى امرَأتَهُ» است. يعنى به زودى ابولهب داخل آتشى زبانه دار مى شود، و به زودى همسرش نيز داخل آن خواهد شد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۶۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۶۶ </center>
و به زودى همسرش نيز داخل آن خواهد شد. و كلمۀ «'''حمّالَة'''» - به فتحه آخر - در جمله «'''حمّالة الحطب'''» از اين جهت فتحه به خود گرفته كه به اصطلاح، وصفى است كه به منظور مذمت موصوف آن از وصفيّت افتاده و در اين جا، به عنوان نام آن زن آمده، و در نتيجه چنين معنا مى دهد: من مذمت مى كنم حمّالة الحطب را.


ولى بعضى گفته اند: منصوب شدن «'''حمّالة '''» به خاطر آن است كه حال از كلمۀ «'''امراه'''» است، و اين معناى لطيفى مى دهد كه به زودى مى آيد.
و كلمۀ «حمّالَة» - به فتحه آخر - در جمله «حمّالة الحطب» از اين جهت فتحه به خود گرفته كه به اصطلاح، وصفى است كه به منظور مذمت موصوف آن از وصفيّت افتاده و در اين جا، به عنوان نام آن زن آمده، و در نتيجه چنين معنا مى دهد: من مذمت مى كنم حمّالة الحطب را.


* «'''فى جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسدِ'''»:
ولى بعضى گفته اند: منصوب شدن «حَمَّالة» به خاطر آن است كه حال از كلمۀ «امرأه» است، و اين معناى لطيفى مى دهد كه به زودى مى آيد.


كلمّ «'''مسد'''»، به معناى طنابى است كه از ليف خرما بافته شده باشد، و اين جمله، بنابر اين كه كلمۀ «'''حمّالة'''» حال باشد، حال دوم از كلمه «'''امراة '''» است.
«'''فى جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسدِ'''»:


و ظاهرا مراد از اين دو آيه، اين باشد كه: همسر ابولهب به زودى در آتش ‍ دوزخ در روز قيامت به همان هيأتى ممثّل مى گردد كه در دنيا به خود گرفته بود. در دنيا، شاخه هاى خاربن و بته هايى ديگر را با طناب مى پيچيد و حمل مى كرد و شبانه، آن ها را بر سرِ راه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلّم) مى ريخت تا به اين وسيله، آن جناب را آزار دهد. در آتش هم با همين حال، يعنى طناب به گردن و هيزم به پشت، ممثّل گشته عذاب مى شود.
كلمۀ «مَسَد»، به معناى طنابى است كه از ليف خرما بافته شده باشد، و اين جمله، بنابر اين كه كلمۀ «حَمَّالة» حال باشد، حال دوم از كلمه «امرأة» است.


* توضيحى درباره اين كه نفرين به أبولهب و اين كه فرمود: «'''سيصلى نارا...'''» عدم اختيار أبولهب در جهنمى شدن را افاده نمى كند:
و ظاهرا مراد از اين دو آيه، اين باشد كه: همسر ابولهب به زودى در آتش ‍ دوزخ در روز قيامت به همان هيأتى ممثّل مى گردد كه در دنيا به خود گرفته بود. در دنيا، شاخه هاى خاربن و بته هايى ديگر را با طناب مى پيچيد و حمل مى كرد و شبانه، آن ها را بر سرِ راه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلّم» مى ريخت تا به اين وسيله، آن جناب را آزار دهد. در آتش هم با همين حال، يعنى طناب به گردن و هيزم به پشت، ممثّل گشته عذاب مى شود.
 
==توضيحى درباره نفرين به أبولهب و اين كه فرمود: «سَيَصلَى نَاراً...»==


در مجمع البيان مى گويد: اگر كسى سؤال كند: بعد از اين نفرين كه خدا در حقّ أبولهب كرده، آيا جهنمى بودن او جبرى نيست و آيا او باز هم مى توانسته ايمان بياورد، و آيا اگر ايمان مى آورد، نفرين خدا تكذيب نمى شد؟
در مجمع البيان مى گويد: اگر كسى سؤال كند: بعد از اين نفرين كه خدا در حقّ أبولهب كرده، آيا جهنمى بودن او جبرى نيست و آيا او باز هم مى توانسته ايمان بياورد، و آيا اگر ايمان مى آورد، نفرين خدا تكذيب نمى شد؟
خط ۱۹۲: خط ۱۹۷:
در پاسخ مى گوييم: باز هم ايمان آوردن، تكليف أبولهب بوده، چون نفرين، تكليف ثابت را بر نمى دارد، و نفرين خداى تعالى بر او، در حقيقت تهديد اوست. خواسته است بفرمايد: اگر ايمان نياورى، چنين و چنانت مى كنم.
در پاسخ مى گوييم: باز هم ايمان آوردن، تكليف أبولهب بوده، چون نفرين، تكليف ثابت را بر نمى دارد، و نفرين خداى تعالى بر او، در حقيقت تهديد اوست. خواسته است بفرمايد: اگر ايمان نياورى، چنين و چنانت مى كنم.


مؤلّف: اشكال مذكور ناشى از غفلت است. غفلت از اين حقيقت كه تعلّق قضاى حتمى الهى به فعلى از افعال اختيارى انسان، باعث بطلان اختيار انسان نمى شود. چون فرض اين است كه: ارادۀ الهى - و همچنين فعل خداى تعالى - تعلّق گرفته به فعل اختيارى انسان، بدان جهت كه فعل انسان است. يعنى اختيارى است، و اگر فعل انسان و به عبارتى فعل ابولهب به اختيار خود او صادر نشود، باعث مى شود كه ارادۀ خدا از مرادش تخلّف كند و اين محال است. و وقتى فعلى كه متعلّق قضاء موجب است، اختيارى شد، تركش هم اختيارى خواهد بود، هرچند كه آن ترك واقع نمى شود (دقت بفرماييد)؛ و ما در چند مورد از مباحث گذشته اين كتاب، در اين باره بحث كرديم.
مؤلّف: اشكال مذكور ناشى از غفلت است. غفلت از اين حقيقت كه تعلّق قضاى حتمى الهى به فعلى از افعال اختيارى انسان، باعث بطلان اختيار انسان نمى شود.  
 
چون فرض اين است كه: ارادۀ الهى - و همچنين فعل خداى تعالى - تعلّق گرفته به فعل اختيارى انسان، بدان جهت كه فعل انسان است. يعنى اختيارى است، و اگر فعل انسان و به عبارتى فعل ابولهب به اختيار خود او صادر نشود، باعث مى شود كه ارادۀ خدا از مرادش تخلّف كند و اين محال است. و وقتى فعلى كه متعلّق قضاء موجب است، اختيارى شد، تركش هم اختيارى خواهد بود، هرچند كه آن ترك واقع نمى شود (دقت بفرماييد)؛ و ما در چند مورد از مباحث گذشته اين كتاب، در اين باره بحث كرديم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۶۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۶۷ </center>
پس روشن شد كه: أبولهب مى توانسته ايمان بياورد و از آتش نجات پيدا كند، آتشى كه در صورت كافر مردن وى حتمى بوده، و قضايش رانده شده بود.
پس روشن شد كه: أبولهب مى توانسته ايمان بياورد و از آتش نجات پيدا كند، آتشى كه در صورت كافر مردن وى حتمى بوده، و قضايش رانده شده بود.


و از اين باب است همۀ آياتى كه در باره كفّار قريش نازل شده و خبر مى دهد به اين كه: اينان ايمان نخواهند آورد؛ نظير آيات زير كه مى فرمايد: «'''إنّ الّذين كفروا سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لا يؤمنون'''». و نيز مى فرمايد: «'''لقد حقّ القول على أكثرهم فهم لا يؤمنون'''». و نيز از همين باب است آياتى كه سخن از مُهر زدن بر دل ها دارد. هيچ يك از آن آيات و اين آيات، مستلزم جبر نيست.
و از اين باب است همۀ آياتى كه در باره كفّار قريش نازل شده و خبر مى دهد به اين كه: اينان ايمان نخواهند آورد؛ نظير آيات زير كه مى فرمايد: «إنّ الّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيهِم ءَأنذَرتَهُم أم لَم تُنذِرهُم لَا يُؤمِنُون».  
 
و نيز مى فرمايد: «لَقَد حَقَّ القَولُ عَلَى أكثَرِهِم فَهُم لَا يُؤمِنُون». و نيز از همين باب است آياتى كه سخن از مُهر زدن بر دل ها دارد. هيچ يك از آن آيات و اين آيات، مستلزم جبر نيست.


<center> «'''بحث روایی'''» </center>
<center> «'''بحث روایی'''» </center>
۱۳٬۸۷۹

ویرایش