گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۲۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۱: خط ۹۱:
و تقدير كلام، اين است كه: «ما دو نفر، صاحب رسول ربّ العالَمين ايم». يعنى صاحب رسالت او هستيم. و اين احتمال آخرى را ديگران نيز آورده اند.
و تقدير كلام، اين است كه: «ما دو نفر، صاحب رسول ربّ العالَمين ايم». يعنى صاحب رسالت او هستيم. و اين احتمال آخرى را ديگران نيز آورده اند.


و جملۀ «أن أرسِل مَعَنَا بَنِى إسرَائِيل»، تفسير رسالتى است كه از سياق استفاده مى شود، و مقصود از اين رسالت (كه بنى اسرائيل را با ما بفرستى)، اين است كه دست از آنان بردارى و آزادشان كنى. ولى چون مقصود اصلى اين بوده كه بنى اسرائيل را از مصر به سرزمين مقدس منتقل كنند، سرزمينى كه خداى تعالى، وعده اش را به ايشان داده بود، به همان جايى كه موطن اصلى پدرانشان: ابراهيم و اسحاق و يعقوب «عليهم السلام» بود، به همين جهت نگفتند: «بنى اسرائيل را آزاد كن»، بلكه گفتند: «با ما بفرست». يعنى با ما به سرزمين فلسطين بفرست.
و جملۀ «أن أرسِل مَعَنَا بَنِى إسرَائِيل»، تفسير رسالتى است كه از سياق استفاده مى شود، و مقصود از اين رسالت (كه بنى اسرائيل را با ما بفرستى)، اين است كه دست از آنان بردارى و آزادشان كنى.  
 
ولى چون مقصود اصلى اين بوده كه بنى اسرائيل را از مصر به سرزمين مقدس منتقل كنند، سرزمينى كه خداى تعالى، وعده اش را به ايشان داده بود، به همان جايى كه موطن اصلى پدرانشان: ابراهيم و اسحاق و يعقوب «عليهم السلام» بود، به همين جهت نگفتند: «بنى اسرائيل را آزاد كن»، بلكه گفتند: «با ما بفرست». يعنى با ما به سرزمين فلسطين بفرست.


«'''قَالَ أَلَمْ نُرَبِّك فِينَا وَلِيداً وَ لَبِثْت فِينَا مِنْ عُمُرِك سِنِينَ'''»:
«'''قَالَ أَلَمْ نُرَبِّك فِينَا وَلِيداً وَ لَبِثْت فِينَا مِنْ عُمُرِك سِنِينَ'''»:
خط ۹۷: خط ۹۹:
اين جمله، استفهام انكارى است و توبيخ و سرزنش را مى رساند. و كلمۀ «نُرَبِّكَ»، صيغه مع الغير از مضارع «تربيت» است، و كلمۀ «وليد»، به معناى كودك است.
اين جمله، استفهام انكارى است و توبيخ و سرزنش را مى رساند. و كلمۀ «نُرَبِّكَ»، صيغه مع الغير از مضارع «تربيت» است، و كلمۀ «وليد»، به معناى كودك است.


وقتى كه فرعون متوجه سخنان موسى و هارون مى شود و سخنان آن دو را مى شنود، موسى را مى شناسد، و لذا خطاب را متوجه او، به تنهايى مى كند و مى گويد: «آيا تو نبودى كه ما، در كودكى تو را تربيت كرديم»؟ و مقصودش از اين سخن، اعتراض بر موسى بود از جهت دعايى كه موسى كرد.  
وقتى كه فرعون متوجه سخنان موسى و هارون مى شود و سخنان آن دو را مى شنود، موسى را مى شناسد، و لذا خطاب را متوجه او، به تنهايى مى كند و مى گويد: «آيا تو نبودى كه ما، در كودكى تو را تربيت كرديم»؟ و مقصودش از اين سخن، اعتراض بر موسى بود از جهت ادّعايى كه موسى كرد.  


خلاصه: منظورش اين است كه تو خيال كرده اى ما تو را نمى شناسيم؟ مگر تو همان نبودى كه ما، در آغوش خود بزرگت كرديم، در حالى كه كودك بودى و سال ها از عمرت را در ميان ما به سر بردى؟ ما اسم و رسم تو را مى شناسيم و هيچ خاطره اى از تو و احوال تو را فراموش نكرده ايم. آن وقت چطور شد كه ناگهان رسول شدى، تو كجا و رسالت كجا؟ با اين كه اصل و فرعت را مى شناسيم.
خلاصه: منظورش اين است كه تو خيال كرده اى ما تو را نمى شناسيم؟ مگر تو همان نبودى كه ما، در آغوش خود بزرگت كرديم، در حالى كه كودك بودى و سال ها از عمرت را در ميان ما به سر بردى؟ ما اسم و رسم تو را مى شناسيم و هيچ خاطره اى از تو و احوال تو را فراموش نكرده ايم. آن وقت چطور شد كه ناگهان رسول شدى، تو كجا و رسالت كجا؟ با اين كه اصل و فرعت را مى شناسيم.
خط ۱۱۰: خط ۱۱۲:
و اين كه گفت: «وَ أنتَ مِنَ الكَافِرِين: و تو از كافران بودى»، از ظاهر سياق - به طورى كه بعدا به آن اشاره خواهيم كرد - بر مى آيد كه:  
و اين كه گفت: «وَ أنتَ مِنَ الكَافِرِين: و تو از كافران بودى»، از ظاهر سياق - به طورى كه بعدا به آن اشاره خواهيم كرد - بر مى آيد كه:  


مراد فرعون از «كفر موسى»، كفران نعمت است و اين كه تو نمك پروردۀ ما بودى و مع ذلك، آن مرد قبطى ما را كشتى، و در سرزمين ما، فساد انگيختى، با اين كه سال ها از نعمت ما برخوردار بودى، و ما تو را مانند ساير مواليد بنى اسرائيل نكشتيم، و در عوض، در خانۀ خود تربيت كرديم. از اين همه بالاتر (البته به زعم فرعون)، تو مانند ساير بنى اسرائيل، بردۀ ما بودى. چون بنى اسرائيل همه بندگان ما هستند و من به آنان نعمت مى دهم. آن وقت تو، كه يكى از همين بردگان هستى، مردى از قوم و فاميل مرا كشتى و از رسم عبوديت و شكر نعمت من سر باز زدى؟!
مراد فرعون از «كفر موسى»، كفران نعمت است و اين كه تو نمك پروردۀ ما بودى و مع ذلك، آن مرد قبطى ما را كشتى، و در سرزمين ما، فساد انگيختى، با اين كه سال ها از نعمت ما برخوردار بودى، و ما تو را مانند ساير مواليد بنى اسرائيل نكشتيم، و در عوض، در خانۀ خود تربيت كرديم.  
 
از اين همه بالاتر (البته به زعم فرعون)، تو مانند ساير بنى اسرائيل، بردۀ ما بودى. چون بنى اسرائيل همه بندگان ما هستند و من به آنان نعمت مى دهم. آن وقت تو، كه يكى از همين بردگان هستى، مردى از قوم و فاميل مرا كشتى و از رسم عبوديت و شكر نعمت من سر باز زدى؟!
 
پس خلاصۀ اعتراض فرعون در اين دو آيه، اين است كه:


پس خلاصۀ اعتراض فرعون در اين دو آيه، اين است كه: تو همان كسى هستى كه ما در كودكى و خردسالى ات، تو را تربيت كرديم و سال هايى چند از عمرت را نزد ما به سر بردى، و با كشتن مردى از دودمان من، كفران نعمت من كردى، با اين كه تو عبدى از عبيد من، يعنى از بنى اسرائيل بودى. آن وقت با اين سوابق سوئى كه دارى، ادعاى رسالت هم مى كنى. تو را چه به رسالت؟ اگر تو را نمى شناختيم، باز مطلبى بود. ما كه تو را و نمك نشناسى ها و فسادت را مى دانيم و كاملا تو را مى شناسيم.
تو همان كسى هستى كه ما در كودكى و خردسالى ات، تو را تربيت كرديم و سال هايى چند از عمرت را نزد ما به سر بردى، و با كشتن مردى از دودمان من، كفران نعمت من كردى، با اين كه تو عبدى از عبيد من، يعنى از بنى اسرائيل بودى. آن وقت با اين سوابق سوئى كه دارى، ادعاى رسالت هم مى كنى. تو را چه به رسالت؟ اگر تو را نمى شناختيم، باز مطلبى بود. ما كه تو را و نمك نشناسى ها و فسادت را مى دانيم و كاملا تو را مى شناسيم.


با اين بيان، روشن مى شود اين كه بعضى از مفسران، كلمۀ «كفر» را در مقابل «ايمان» گرفته و گفته اند: «معناى آيه اين است كه تو به الوهيت من كافر بودى، و يا اين است كه تو به همان خدايى كه ادعاى رسالتش را مى كنى، كافرى و به آن خدا هم ايمان ندارى، براى اين كه تو سال ها نزد ما بودى و با ما معاشرت داشتى و در كيش ما و ملت ما بودى»، معناى درستى نيست.
با اين بيان، روشن مى شود اين كه بعضى از مفسران، كلمۀ «كفر» را در مقابل «ايمان» گرفته و گفته اند: «معناى آيه اين است كه تو به الوهيت من كافر بودى، و يا اين است كه تو به همان خدايى كه ادعاى رسالتش را مى كنى، كافرى و به آن خدا هم ايمان ندارى، براى اين كه تو سال ها نزد ما بودى و با ما معاشرت داشتى و در كيش ما و ملت ما بودى»، معناى درستى نيست.
۱۳٬۸۰۰

ویرایش