گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۳۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۲۶: خط ۱۲۶:
<span id='link312'><span>
<span id='link312'><span>


==بحث روايتى (رواياتى پيرامون آيات مربوط به ازدواج پيامبر (صلى الله عليه و آله وسلم ) با همسر مطلقه زيد بن حارثه ) ==
==بحث روايتى (رواياتى پيرامون ازدواج پيامبر«ص»، با همسر مطلّقۀ زيد بن حارثه) ==
در الدر المنثور است كه ابن جرير از ابن عباس روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) زينب دختر جحش را براى زيد بن حارثه خواستگارى كرد، و او قبول نمى كرد، و مى گفت : حسب و نسب من آبرومندتر، و بهتر از حسب و نسب اوست ، و اين حرف را بر حسب طبيعت تندى كه داشت با خشونت گفت : لذا آيه شريفه نازل شد كه ((و ما كان لمومن و لا مومنه ....((
در الدر المنثور است كه ابن جرير، از ابن عباس روايت كرده كه گفت: رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، زينب، دختر جَحش را براى «زيد بن حارثه» خواستگارى كرد و او قبول نمى كرد و مى گفت: حَسَب و نَسَب من آبرومندتر، و بهتر از حَسَب و نَسَب اوست، و اين حرف را بر حسب طبيعت تندى كه داشت، با خشونت گفت. لذا آيه شريفه نازل شد كه: «وَ مَا كَانَ لِمُؤمِنٍ وَ لَا مُؤمِنَةٍ...».


مؤ لف : در اين معنا رواياتى ديگر نيز هست
مؤلف: در اين معنا، رواياتى ديگر نيز هست.


و در همان كتاب است كه ابن ابى حاتم از ابن زيد روايت كرده كه گفت : اين آيه در شان ام كلثوم ، دختر عقبه بن ابى معيط نازل شده ، وى اولين زنى بوده كه در راه خدا مهاجرت كرد، و خود را به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بخشيد، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را به زيد بن حارثه تزويج كرد، و او و برادرش خشمناك شده ، و ام كلثوم گفت ما خود رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را مى خواستيم ، او ما را به غلامش تزويج كرد، و آيه شريفه در پاسخ او نازل شد
و در همان كتاب است كه ابن ابى حاتم، از ابن زيد روايت كرده كه گفت: اين آيه در شأن «أمّ كلثوم»، دختر عقبة بن ابى مُعيط نازل شده. وى اولين زنى بوده كه در راه خدا مهاجرت كرد، و خود را به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» بخشيد، و رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، او را به زيد بن حارثه تزويج كرد، و او و برادرش خشمناك شده، و «أمّ كلثوم» گفت: ما خود رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» را مى خواستيم، او ما را به غلامش تزويج كرد، و آيه شريفه در پاسخ او نازل شد.


مؤ لف : اين دو روايت به تطبيق شبيه تر است تا به سبب نزول
مؤلف: اين دو روايت، به تطبيق شبيه تر است، تا به سبب نزول.


و در عيون در باب مجلس حضرت رضا (عليه السلام ) با مامون ، و علماى اديان آمده كه امام در پاسخ سوالات على بن جهم ، از آياتى كه در بدو نظر مخالف عصمت انبياء است فرمود: اما محمد (صلى الله عليه و آله و سلم )، و كلام خداى عزوجل درباره او كه مى فرمايد ((و تخفى فى نفسك ما الله مبديه و تخشى الناس و الله احق ان تخشيه (( با عصمت آن جناب منافات ندارد، براى اينكه از اين آيه معلوم مى شود كه خداوند اسماى همسرانى كه آن جناب با ايشان ازدواج مى كند قبلا برايش نام برده ، هم همسران در دنيايش را، و هم همسران در آخرتش را، و نيز فرموده كه اينها مادران مؤ منين هستند و يكى از همسرانى كه برايش نام برده بود، زنى بوده بنام زينب دختر جحش ، و او در آن روزها همسر زيد بن حارثه بود، و آن جناب اين معنا را كه وى (زينب ) به زودى در ازدواجش در مى آيد،
و در عيون، در باب مجلس حضرت رضا «عليه السلام» با مأمون و علماى اديان آمده كه:
 
امام در پاسخ سؤالات على بن جهم، از آياتى كه در بدو نظر، مخالف عصمت انبياء است، فرمود: اما محمّد «صلى الله عليه و آله و سلم»، و كلام خداى عزوجل درباره او كه مى فرمايد: «وَ تُخفِى فِى نَفسِكَ مَا اللهُ مُبدِيهِ وَ تَخشَى النَّاسَ وَ اللهُ أحَقُّ أن تَخشَيهُ»، با عصمت آن جناب منافات ندارد.
 
براى اين كه از اين آيه معلوم مى شود كه خداوند اسماى همسرانى كه آن جناب با ايشان ازدواج مى كند، قبلا برايش نام برده. هم همسران در دنيايش را، و هم همسران در آخرتش را. و نيز فرموده كه اين ها، مادران مؤمنان هستند و يكى از همسرانى كه برايش نام برده بود، زنى بوده به نام «زينب»، دختر جَحش، و او در آن روزها، همسر زيد بن حارثه بود. و آن جناب، اين معنا را كه وى (زينب،) به زودى در ازدواجش در مى آيد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۸۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۸۹ </center>
كه وى (زينب ) به زودى در ازدواجش در مى آيد، كه وى (زينب ) به زودى در ازدواجش در مى آيد، از مردم پنهان مى كرد، تا كسى از منافقين نگويد: در باره زن مردم مى گويد همسر من است ، و جزو مادران مؤ منين است ، و چون از جنجال منافقين مى ترسيد، اين آيه به وى خاطر نشان كرد كه : تو از مردم مى ترسى ، با اينكه خدا سزاوار تر است به اينكه از او بترسى ، يعنى در دل از او بترسى ...
از مردم پنهان مى كرد، تا كسى از منافقان نگويد: در باره زن مردم مى گويد همسر من است، و جزو مادران مؤمنان است. و چون از جنجال منافقان مى ترسيد، اين آيه به وى خاطر نشان كرد كه: تو از مردم مى ترسى، با اين كه خدا سزاوارتر است به اين كه از او بترسى. يعنى در دل از او بترسى...
مؤ لف : قريب به اين مضمون نيز در همان كتاب از آن جناب ، در پاسخ از سوال مامون در خصوص عصمت انبياء آمده


و در مجمع البيان در ذيل جمله ((و تخفى فى نفسك ما الله مبديه (( آمده كه بعضى گفته اند: آنچه در دل پنهان مى داشته ، اين بوده كه خدا به وى اعلام كرده بود كه زينب به زودى يكى از همسران او خواهد شد، و زيد او را طلاق خواهد داد، پس وقتى زيد نزدش آمد، و عرضه داشت : مى خواهم زينب را طلاق گويم ، حضرت به وى فرمود: همسرت را نگه دار، خداى سبحان در آيه شريفه به وى مى فرمايد: چرا گفتى همسرت را نگه دار، با اينكه به تو اعلام كرده بودم كه او همسر تو خواهد بود؟، اين معنا از على بن الحسين (عليهماالسلام ) نيز روايت شده
مؤلف: قريب به اين مضمون نيز، در همان كتاب از آن جناب، در پاسخ از سؤال مأمون، در خصوص عصمت انبياء آمده.


و در الدر المنثور است كه احمد، عبد بن حميد، بخارى ، ترمذى ، ابن منذر، حاكم ، ابن مردويه ، و بيهقى در سنن خود از انس روايت كرده اند، كه گفت : زيد بن حارثه نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمد، و از زينب همسرش شكايت كرد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مكرر به او فرمود: از خدا بترس و همسرت را داشته باش ، دنبال اين جريان اين آيه نازل شد: ((و تخفى فى نفسك ما الله مبديه ((
و در مجمع البيان، در ذيل جملۀ «وَ تُخفِى فِى نَفسِكَ مَا اللهُ مُبدِيه» آمده كه بعضى گفته اند: آنچه در دل پنهان مى داشته، اين بوده كه خدا به وى اعلام كرده بود كه «زينب»، به زودى يكى از همسران او خواهد شد، و «زيد»، او را طلاق خواهد داد.


انس آن گاه اضافه كرد: اگر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) چيزى از وحى خدا را حاشا و كتمان مى كرد، جا داشت اين آيه را كتمان كند، (و چون نكرد بايد بفهميم هيچ يك از آيات خدا، و حتى يك كلمه از آنها را كتمان نكرد و ناگفته نگذاشت ...((
پس وقتى «زيد» نزدش آمد و عرضه داشت: مى خواهم «زينب» را طلاق گويم. حضرت به وى فرمود: همسرت را نگه دار. خداى سبحان در آيه شريفه، به وى مى فرمايد: چرا گفتى همسرت را نگه دار، با اين كه به تو اعلام كرده بودم كه او همسر تو خواهد بود؟ اين معنا از على بن الحسين «عليهما السلام» نيز، روايت شده.


مؤ لف : اين گونه روايات در مساله مورد بحث بسيار زياد است ، هر چند كه بسيارى از آنها خالى از شبهه نيست ، و در بعضى از آنها آمده كه : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در ازدواج با هيچ يك از همسرانش آن وليمه اى كه در ازدواج با زينب داد تهيه نديد،
و در الدر المنثور است كه احمد، عبد بن حميد، بخارى، ترمذى، ابن منذر، حاكم، ابن مردويه و بيهقى، در سنن خود، از انس روايت كرده اند، كه گفت:
 
زيد بن حارثه، نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» آمد و از «زينب»، همسرش شكايت كرد. رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» مكرر به او فرمود: از خدا بترس و همسرت را داشته باش. دنبال اين جريان، اين آيه نازل شد: «وَ تُخفِى فِى نَفسِكَ مَا اللهُ مُبدِيهِ».
 
انس آنگاه اضافه كرد: اگر رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، چيزى از وحى خدا را حاشا و كتمان مى كرد، جا داشت اين آيه را كتمان كند. (و چون نكرد، بايد بفهميم هيچ يك از آيات خدا، و حتى يك كلمه از آن ها را كتمان نكرد و ناگفته نگذاشت...).
 
مؤلف: اين گونه روايات در مسأله مورد بحث، بسيار زياد است، هر چند كه بسيارى از آن ها خالى از شبهه نيست. و در بعضى از آن ها آمده كه: رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» در ازدواج با هيچ يك از همسرانش، آن وليمه اى كه در ازدواج با «زينب» داد، تهيه نديد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۹۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۹۰ </center>
چون در ازدواج با زينب گوسفند كشت ، و به مردم نان و گوشت داد، باز در آنها آمده كه : زينب به ساير زنان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فخر مى فروخت ، و به سه چيز مى باليد، اول اينكه جد او و جد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) يكى بود، چون مادر زينب اميمه دختر عبدالمطلب ، عمه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود، دوم اينكه خدا وى را به ازدواج آن جناب در آورد، سوم اينكه خواستگارى وى جبرئيل بود
چون در ازدواج با «زينب» گوسفند كشت، و به مردم نان و گوشت داد.


و در مجمع البيان در ذيل جمله ((و لكن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) و خاتم النبيين (( گفته : روايت صحيح از جابر بن عبدالله از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) رسيده ، كه فرمود: مثل من در بين انبياء، مثل مردى است كه خانه اى بسازد، و آن را تكميل نموده و آرايش هم بدهد، ولى جاى يك آجر را خالى بگذارد، كه هر كس وارد آن خانه شود، آن جاى آجر توى ذوقش بزند، و بگويد: همه جاى اين خانه خوب است ، اما حيف كه اين جاى آجر بد تركيبش كرده ، و من تا وقتى مبعوث نشده بودم ، آن جاى خالى در بناى نبوت بودم ، همين كه مبعوث شدم ، بناى نبوت به تمام و كمال رسيد، اين روايت را بخارى و مسلم نيز در كتاب صحيح خود آورده اند
باز در آن ها آمده كه: «زينب»، به ساير زنان رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» فخر مى فروخت، و به سه چيز مى باليد:  


مؤ لف : اين معنا را غير آن دو، يعنى ترمذى ، نسائى ، احمد، و ابن مردويه ، از غير جابر، مانند ابى سعيد، و ابى هريره ، نيز روايت كرده اند
اول اين كه: جدّ او و جدّ رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» يكى بود. چون مادر «زينب»، اُميمه، دختر عبدالمطلب، عمّۀ رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» بود. دوم اين كه: خدا وى را به ازدواج آن جناب در آورد. سوم اين كه خواستگارى وى جبرئيل بود.


و در الدر المنثور است كه ابن الانبارى ، در كتاب ((مصاحف (( از ابى عبد الرحمن سلمى روايت كرده كه گفت : من به حسن و حسين قرآن ياد مى دادم ، (تا حفظ كنند) على بن ابى طالب عبور كرد، و ديد كه من مشغول خواندن براى ايشانم ، فرمود: براى آنان بخوان ((و خاتم النبيين (( - به فتحه تاء
و در مجمع البيان، در ذيل جملۀ «وَلَكِن رَسُولَ اللهِ وَ خَاتَمَ النَّبِيّينَ» گفته: روايت صحيح از جابر بن عبدالله، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» رسيده، كه فرمود: مَثَل من در بين انبياء، مَثَل مردى است كه خانه اى بسازد، و آن را تكميل نموده و آرايش هم بدهد، ولى جاى يك آجر را خالى بگذارد، كه هر كس وارد آن خانه شود، آن جاى آجر توى ذوقش بزند، و بگويد: همه جاى اين خانه خوب است، اما حيف كه اين جاى آجر، بد تركيبش كرده، و من تا وقتى مبعوث نشده بودم، آن جاى خالى در بناى نبوت بودم. همين كه مبعوث شدم، بناى نبوّت به تمام و كمال رسيد.
 
اين روايت را، بخارى و مسلم نيز، در كتاب صحيح خود آورده اند.
 
مؤلف: اين معنا را غير آن دو، يعنى ترمذى، نسائى، احمد، و ابن مردويه، از غير جابر، مانند ابوسعيد، و ابوهريره نيز، روايت كرده اند.
 
و در الدر المنثور است كه ابن الانبارى، در كتاب «مصاحف»، از ابى عبدالرحمن سلمى روايت كرده كه گفت: من به «حسن» و «حسين»، قرآن ياد مى دادم، (تا حفظ كنند). على بن ابى طالب عبور كرد، و ديد كه من مشغول خواندن براى ايشانم. فرمود: براى آنان بخوان «وَ خَاتَمَ النَّبِيّينَ» - به فتحۀ تاء.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۹۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۹۱ </center>
<span id='link313'><span>
<span id='link313'><span>
==آيات ۴۱ - ۴۸  سوره احزاب ==
==آيات ۴۱ - ۴۸  سوره احزاب ==
يَا أَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً(۴۱)
يَا أَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً(۴۱)
۱۴٬۲۰۵

ویرایش