گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۳۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶: خط ۶:
بحث روايتى
بحث روايتى
<span id='link245'><span>
<span id='link245'><span>
==(در ذيل آيات مربوط به حيات و نور شخص مؤ من و شرح صدر...). ==
==بحث روایتی: (روایاتی ذيل آيات گذشته) ==
در كافى به سند خود از زيد روايت كرده كه گفت : از حضرت ابى جعفر (عليهالسلام ) شنيدم كه در تفسير آيه «''' او من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس مى فرمود:
در كافى به سند خود، از زيد روايت كرده كه گفت: از حضرت ابى جعفر (عليه السلام) شنيدم كه در تفسير آيه: «أو من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس» مى فرمود:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۷۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۷۹ </center>
ميت آن كسى است كه هيچ چيز نمى داند، و مقصود از (( نورا يمشى به فى الناس '''» امامى است كه به او اقتدا كند، و مقصود از «''' كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها '''» آن كسى است كه امام خود را نشناسد.
«ميت»، آن كسى است كه هيچ چيز نمى داند، و مقصود از «نورا يمشى به فى الناس»، امامى است كه به او اقتدا كند. و مقصود از «كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها»، آن كسى است كه امام خود را نشناسد.
مؤ لف : اين تفسير از باب تطبيق كلى بر مصداق است نه اينكه معناى نور، امام باشد چون قبلا هم گفتيم كه مقصود از نور، هدايت به سوى قول حق و عمل صالح است و سياق آيه جز اين را نمى رساند. سيوطى در الدرالمنثور از زيد بن اسلم نقل كرده كه آيه مزبور در باره عماربن ياسر نازل شده .و روايت ديگرى از ابن عباس و زيد بن اسلم نقل كرده كه گفته اند: آيه در شان عمر بن خطاب و ابى جهل بن هشام نازل شده . و حال آنكه سياق آيه سياقى نيست كه بتوان گفت در مورد خاصى نازل شده است .
 
و نيز در الدرالمنثور است كه ابن ابى شيبه ، ابن ابى الدنيا، ابن جرير، ابو الشيخ ، ابن مردويه ، حاكم و بيهقى در كتاب شعب از چند طريق از ابن مسعود نقل كرده اند كه گفت وقتى آيه «''' فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام '''» نازل شد رسول خدا فرمود: وقتى خداوند نور را در دل كسى بتاباند آن دل فراخ و پر ظرفيت مى شود. عرض كردند آيا براى چنين دلى علامتى هست ؟ فرمود: علامتش اقبال و رو آوردن به سراى جاويد و اعراض و پرهيز از دار غرور و آمادگى براى مرگ قبل از رسيدن آن است .
مؤلف: اين تفسير، از باب تطبيق كلى بر مصداق است، نه اين كه معناى نور، امام باشد. چون قبلا هم گفتيم كه مقصود از نور، هدايت به سوى قول حق و عمل صالح است و سياق آيه، جز اين را نمى رساند.  
مؤ لف : سيوطى اين روايت را از عده اى از مفسرين نيز نقل كرده ، و ايشان آن را از جمعى از تابعين از قبيل ابى جعفر مدائنى و فضل و حسن و عبد الله بن سور از رسول خدا (صلى الله عليه وآله و سلم ) روايت كرده اند.
 
و در كتاب عيون به سند خود از حمدان بن سليمان نيشابورى نقل كرده كه گفت : من از حضرت رضا (عليهالسلام ) معناى آيه «''' فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام '''» را پرسيدم ، حضرت فرمود: معنايش اين است كه : خداوند هر كس را كه بخواهد در دنيا به سوى ايمان و در آخرت به سوى بهشت و دار كرامت خود هدايت كند او را براى تسليم بودن در برابر اوامر خود و وثوق و اطمينان داشتن نسبت به ثواب و پاداشش شرح صدر مى دهد، و هر كافر و گنهكارى را كه بخواهد از بهشت و دار كرامت خود گمراه سازد در اثر كفر و نافرمانى سينهاش را تنگ و كم ظرفيت مى كند تا در ايمان خودش متزلزل شده اضطرابش به حدى برسد كه گويا به آسمان بالا ميرود، «''' كذلك يجعل الله الرجس على الذين لا يؤ منون : خداوند اينچنين پليدى و آلودگى را بهره كسانى كه ايمان نمى آورند قرار مى دهد. '''» مؤ لف : در اين حديث نكاتى است كه همه آنها به بيان سابق ما اشاره دارد.
سيوطى در الدرالمنثور، از زيد بن اسلم نقل كرده كه آيه مزبور، در باره عمار بن ياسر نازل شده. و روايت ديگرى از ابن عباس و زيد بن اسلم نقل كرده كه گفته اند: آيه، در شأن عمر بن خطاب و ابوجهل بن هشام نازل شده. و حال آن كه سياق آيه، سياقى نيست كه بتوان گفت در مورد خاصى نازل شده است.
و در كافى به سند خود از سليمان بن خالد از امام صادق (عليهالسلام ) روايت كرد، كه فرمود: خداى عز و جل وقتى براى بندهاى از بندگانش ‍ خيرى بخواهد نقطه نورى در دلش ايجاد نموده گوش دلش را باز مى كند، و فرشتهاى را بر او مى گمارد تا او را به صلاح و سداد وادارد، و وقتى براى بندهاى بدى بخواهد نقطه سياهى در دلش ايجاد نموده گوش دلش را كر مى كند و شيطانى را بر او ميگمارد تا او را گمراه سازد. راوى مى گويد: امام (عليهالسلام ) به اينجا كه رسيد آيه «''' فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام و من يرد ان يضله يجعل صدره ضيقا حرجا كانما يصعد فى السماء '''» را تلاوت كرد.
 
مؤ لف : اين روايت را عياشى در تفسير خود بدون ذكر سند و صدوق در توحيدش با سند از امام صادق (عليهالسلام ) نقل كرده اند.
و نيز در الدرالمنثور است كه ابن ابى شيبه، ابن ابى الدنيا، ابن جرير، ابوالشيخ، ابن مردويه، حاكم و بيهقى، در كتاب شعب، از چند طريق از ابن مسعود نقل كرده اند كه گفت: وقتى آيه «فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام» نازل شد، رسول خدا فرمود: وقتى خداوند نور را در دل كسى بتاباند، آن دل فراخ و پر ظرفيت مى شود.  
و در كافى به سند خود از حلبى از ابى عبد الله (عليهالسلام ) روايت كرده كه فرمود: قلب براى يافتن حق هميشه در اضطراب است و اين در و آن در ميزند تا به آن دست پيدا كند پس از آنكه دست يافت مطمئن مى شود و اضطرابش خاتمه مى يابد. راوى مى گويد امام (عليهالسلام ) سپس آيه «''' فمن يرد الله ان يهديه ... '''» را تا كلمه «''' فى السماء '''» تلاوت فرمود.
 
مؤ لف : اين روايت را عياشى نيز در تفسير خود از ابى جميله از عبد الله بن جعفر از برادرش موسى بن جعفر (عليهالسلام ) روايت كرده است .
عرض كردند: آيا براى چنين دلى علامتى هست؟ فرمود: علامتش، اقبال و رو آوردن به سراى جاويد و اعراض و پرهيز از دار غرور و آمادگى براى مرگ، قبل از رسيدن آن است.
و نيز در تفسير عياشى از ابى بصير از خيثمه روايت شده كه گفت : از امام ابى جعفر (عليهالسلام ) شنيدم كه مى گفت : مادامى كه قلب به حق دست نيافته همواره در زير و رو شدن است و از جاى خود تا حنجره كنده مى شود تا به حق دست بيابد، آن موقع در جاى خود قرار مى گيرد.
 
مؤلف: سيوطى، اين روايت را از عده اى از مفسران نيز نقل كرده، و ايشان، آن را از جمعى از تابعين از قبيل ابى جعفر مدائنى و فضل و حسن و عبدالله بن سور، از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت كرده اند.
 
و در كتاب عيون، به سند خود، از حمدان بن سليمان نيشابورى نقل كرده كه گفت: من از حضرت رضا (عليه السلام)، معناى آيه «فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام» را پرسيدم.
 
حضرت فرمود: معنايش اين است كه: خداوند هر كس را كه بخواهد در دنيا به سوى ايمان و در آخرت به سوى بهشت و دار كرامت خود هدايت كند، او را براى تسليم بودن در برابر اوامر خود و وثوق و اطمينان داشتن نسبت به ثواب و پاداشش شرح صدر مى دهد، و هر كافر و گنهكارى را كه بخواهد از بهشت و دار كرامت خود گمراه سازد، در اثر كفر و نافرمانى، سينه اش را تنگ و كم ظرفيت مى كند، تا در ايمان خودش متزلزل شده، اضطرابش به حدى برسد كه گويا به آسمان بالا می رود «كذلك يجعل الله الرجس على الذين لا يؤمنون: خداوند اين چنين پليدى و آلودگى را بهره كسانى كه ايمان نمى آورند، قرار مى دهد».  
 
مؤلف: در اين حديث، نكاتى است كه همه آن ها، به بيان سابق ما اشاره دارد.
 
و در كافى به سند خود، از سليمان بن خالد، از امام صادق (عليه السلام) روايت كرد، كه فرمود: خداى عزوجل، وقتى براى بنده اى از بندگانش، خيرى بخواهد، نقطه نورى در دلش ايجاد نموده، گوش دلش را باز مى كند، و فرشته اى را بر او مى گمارد، تا او را به صلاح و سداد وادارد. و وقتى براى بنده اى، بدى بخواهد، نقطه سياهى در دلش ايجاد نموده، گوش دلش را كر مى كند و شيطانى را بر او می گمارد، تا او را گمراه سازد.  
 
راوى مى گويد: امام (عليه السلام) به اين جا كه رسيد، آيه «فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام و من يرد ان يضله يجعل صدره ضيقا حرجا كانما يصعد فى السماء» را تلاوت كرد.
 
مؤلف: اين روايت را عياشى در تفسير خود، بدون ذكر سند و صدوق، در توحيدش، با سند، از امام صادق (عليه السلام) نقل كرده اند.
 
و در كافى به سند خود، از حلبى، از ابى عبدالله (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: قلب براى يافتن حق، هميشه در اضطراب است و اين در و آن در می زند، تا به آن دست پيدا كند. پس از آن كه دست يافت، مطمئن مى شود و اضطرابش خاتمه مى يابد. راوى مى گويد: امام (عليه السلام) سپس آيه «فمن يرد الله ان يهديه...» را تا كلمه «فى السماء» تلاوت فرمود.
 
مؤلف: اين روايت را عياشى نيز، در تفسير خود، از ابى جميله، از عبدالله بن جعفر، از برادرش موسى بن جعفر (عليه السلام) روايت كرده است.
 
و نيز در تفسير عياشى، از ابى بصير، از خيثمه روايت شده كه گفت: از امام ابى جعفر (عليه السلام) شنيدم كه مى گفت: مادامى كه قلب به حق دست نيافته، همواره در زير و رو شدن است و از جاى خود تا حنجره كنده مى شود، تا به حق دست بيابد. آن موقع در جاى خود قرار مى گيرد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۰ </center>
راوى مى گويد: امام (عليهالسلام ) موقعى كه فرمود: «''' در جاى خود قرار مى گيرد '''» ، انگشتهاى دو دست را در هم حلقه زد و سپس آيه «''' فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام و من يرد ان يضله يجعل صدره ضيقا حرجا '''» را تلاوت فرموده و نيز مى گويد امام به موسى بن اشيم فرمود: معناى «''' حرج '''» را ميدانى ؟ عرض كرد: نه . حضرت دستها را محكم به يكديگر چسبانيده و فرمود: اين را «''' حرج '''» مى گويند كه نه چيزى در آن فرو ميرود و نه چيزى از آن بيرون مى آيد.
راوى مى گويد: امام (عليه السلام) موقعى كه فرمود: «در جاى خود قرار مى گيرد»، انگشت هاى دو دست را در هم حلقه زد و سپس آيه «فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام و من يرد ان يضله يجعل صدره ضيقا حرجا» را تلاوت فرموده، و نيز مى گويد" امام به موسى بن اشيم فرمود: معناى «حرج» را می دانى؟
مؤ لف : قريب به اين مضمون در تفسير برهان از صدوق روايت شده ، برقى نيز صدر حديث را در كتاب محاسن خود از خيثمه از حضرت ابى جعفر (عليهالسلام ) روايت كرده . تفسيرى كه در اين روايات براى حرج شده مناسب با آن معنايى است كه ما از راغب نقل كرديم .
 
و در اختصاص به سند خود از آدم بن حر روايت كرده كه گفت : موسى بن اشيم از امام صادق (عليهالسلام ) معناى آيهاى از آيات قرآن را مى پرسيد و من در آن مجلس حاضر بودم ، امام (عليهالسلام ) هم به سؤ الش جوابى داد، چيزى نگذشت مردى وارد شد و از آنجناب معناى همان آيه را پرسيد و ليكن امام جوابى داد بر خلاف آن جوابى كه به موسى بن اشيم داده بود. ابن اشيم به من رو كرد و گفت : من از اين جوابهاى ضد و نقيض آنقدر در اضطراب و شك افتاده ام كه گويى دلم را با كارد پاره پاره مى كنند، با خود گفتم اين تقصير خود ما است كه ابا قتاده را رها كرده نزد كسى آمديم كه اينجور اشتباهات بزرگ دارد، و جوابى مى دهد كه سراپايش خطا است ، با اينكه اباقتاده حتى در يك واو و يا حرف ديگرى اشتباه نمى كند، در اين بين كه اين افكار در دلم خطور مى كرد مرد ديگرى وارد شد و اتفاقا او هم از امام معناى همان آيه را سؤ ال كرد، و با كمال تعجب ديدم جوابى كه به او داد بر خلاف جواب من و جواب شخص دوم بود اين را كه شنيدم قدرى آسوده شدم و فهميدم كه امام عمدا اينطور جواب مى دهد، و خود را با افكار ديگرى سرگرم كردم .
عرض كرد: نه. حضرت، دست ها را محكم به يكديگر چسبانيده و فرمود: اين را «حرج» مى گويند كه نه چيزى در آن فرو می رود، و نه چيزى از آن بيرون مى آيد.
ناگاه امام (عليهالسلام ) به من التفات كرده و فرمود: اى ابن اشيم ! آن كار را كه در فكر آن هستى انجام مده . به اين ترتيب حديث نفس من آشكار شد، آنگاه فرمود: اى ابن اشيم ! خداى تعالى امر را واگذار كرد به سليمان بن داوود و فرمود:
 
مؤلف: قريب به اين مضمون، در تفسير برهان، از صدوق روايت شده. برقى نيز، صدر حديث را در كتاب محاسن خود، از خيثمه، از حضرت ابى جعفر (عليه السلام) روايت كرده. تفسيرى كه در اين روايات براى حرج شده، مناسب با آن معنايى است كه ما از راغب نقل كرديم.
 
و در اختصاص به سند خود، از آدم بن حر روايت كرده كه گفت: موسى بن اشيم، از امام صادق (عليه السلام)، معناى آيه اى از آيات قرآن را مى پرسيد و من در آن مجلس حاضر بودم.
 
امام (عليه السلام) هم، به سؤالش جوابى داد. چيزى نگذشت مردى وارد شد و از آن جناب معناى همان آيه را پرسيد، وليكن امام جوابى داد بر خلاف آن جوابى كه به موسى بن اشيم داده بود.  
 
ابن اشيم، رو به من کرد و گفت: من از اين جواب هاى ضد و نقيض، آن قدر در اضطراب و شك افتاده ام، كه گويى دلم را با كارد پاره پاره مى كنند. با خود گفتم: اين تقصير خود ما است كه اباقتاده را رها كرده، نزد كسى آمديم كه اين جور اشتباهات بزرگ دارد، و جوابى مى دهد كه سراپايش خطا است، با اين كه اباقتاده، حتى در يك واو و يا حرف ديگرى اشتباه نمى كند.
 
در اين بين، كه اين افكار در دلم خطور مى كرد، مرد ديگرى وارد شد و اتفاقا او هم، از امام معناى همان آيه را سؤال كرد، و با كمال تعجب، ديدم جوابى كه به او داد، بر خلاف جواب من و جواب شخص دوم بود. اين را كه شنيدم، قدرى آسوده شدم و فهميدم كه امام، عمدا اين طور جواب مى دهد، و خود را با افكار ديگرى سرگرم كردم.
 
ناگاه امام (عليه السلام) به من التفات كرده و فرمود: اى ابن اشيم! آن كار را كه در فكر آن هستى، انجام مده. به اين ترتيب، حديث نفس من آشكار شد. آنگاه فرمود: اى ابن اشيم! خداى تعالى، امر را واگذار كرد به سليمان بن داوود و فرمود:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۲ </center>
«''' هذا عطاؤ نا فامنن او امسك بغير حساب '''» و واگذار كرد به پيغمبر گراميش (صلى الله عليه وآله و سلم ). آرى ، اى ابن اشيم ! خدا امر را به ما واگذار كرده و هر كس كه خدا بخواهد هدايتش كند او را براى اسلام شرح صدر مى دهد و هر كس را بخواهد گمراه كند سينه اش را تنگ و حرج مى كند، هيچ ميدانى حرج چيست ؟ عرض كردم نه . دست خود را محكم بست و به من فهماند حرج هر چيزى مصمتى (ميان پرى ) است كه نه چيزى از آن بيرون شود و نه چيزى بتواند در آن داخل گردد.
«هذا عطاؤنا فامنن او امسك بغير حساب»، و واگذار كرد به پيغمبر گرامی اش (صلى الله عليه و آله و سلم).  
مؤ لف : مساءله تفويض و واگذارى امر به سليمان و به رسول خدا (صلى الله عليه وآله و سلم ) و ائمه اهل بيت گر چه روايات زيادى در تفسيرش وارد شده و ليكن از خود اين حديث و اينكه آيه مورد بحث را با داستان سليمان تطبيق كرده ميتوان فهميد كه معناى آن اين است كه علمى كه خداوند از معناى قرآن به ايشان داده منحصر در يك معنا و دو معنا نيست ، بلكه براى هر آيه قرآن معانى زيادى در نزد ايشان است ، و ايشان از آن معانى آن مقدارى را انتشار مى دهند كه خدا اذنشان داده باشد، و بعيد نيست كه مقصود امام از خواندن آيه راجع به سليمان اشاره به همين معنا باشد، گو اينكه روايت ظهور دارد در اينكه مقصود از تلاوت آيه بيان حال دلها و تعريض بر موسى بن اشيم و اضطراب و قلق خاطر او است .
 
در تفسير قمى در ذيل جمله «''' ... ضيقا حرجا '''» روايت كرده كه فرمود: مثل آن دلهايى كه خداوند ضيق و حرجش قرار داده مثل درختى است كه در ميان درختهاى زيادى سبز شده باشد و شاخه هاى آن از هيچ طرف جايى براى رشد و باز شدن ندارند و ناچار اين درخت به طرف آسمان رشد نموده هر چه بيشتر بماند بيشتر در تنگنا قرار مى گيرد.
آرى، اى ابن اشيم! خدا امر را به ما واگذار كرده و هر كس كه خدا بخواهد، هدايتش كند، او را براى اسلام شرح صدر مى دهد، و هر كس را بخواهد گمراه كند، سينه اش را تنگ و حرج مى كند. هيچ می دانى حرج چيست؟
مؤ لف : اين روايت نيز مناسب با معنايى است كه راغب براى لفظ «''' حرج '''» كرده .
 
و در تفسير عياشى از ابى بصير از امام صادق (عليهالسلام ) روايت شده كه در تفسير جمله «''' كذلك يجعل الله الرجس على الذين لا يؤ منون '''» فرموده مراد از اين رجس شك و ترديد است .
عرض كردم: نه. دست خود را محكم بست و به من فهماند «حرج»، هر چيزى مصمتى (ميان پرى) است، كه نه چيزى از آن بيرون شود و نه چيزى بتواند در آن داخل گردد.
مؤ لف : اين نيز از باب تطبيق كلى بر مصداق است .
 
مؤلف: مساءله تفويض و واگذارى امر به سليمان و به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه اهل بيت، گرچه روايات زيادى در تفسيرش وارد شده، وليكن از خود اين حديث و اين كه آيه مورد بحث را با داستان سليمان تطبيق كرده، می توان فهميد كه معناى آن، اين است كه علمى كه خداوند از معناى قرآن به ايشان داده، منحصر در يك معنا و دو معنا نيست، بلكه براى هر آيه قرآن، معانى زيادى در نزد ايشان است، و ايشان از آن معانى، آن مقدارى را انتشار مى دهند، كه خدا اذنشان داده باشد، و بعيد نيست كه مقصود امام از خواندن آيه راجع به سليمان، اشاره به همين معنا باشد. گو اين كه روايت ظهور دارد در اين كه مقصود از تلاوت آيه، بيان حال دل ها و تعريض بر موسى بن اشيم و اضطراب و قلق خاطر او است.
 
در تفسير قمى، در ذيل جمله «... ضيقا حرجا...» روايت كرده كه فرمود: مَثَل آن دل هايى كه خداوند ضيق و حرجش قرار داده، مَثَل درختى است كه در ميان درخت هاى زيادى سبز شده باشد و شاخه هاى آن، از هيچ طرف، جايى براى رشد و باز شدن ندارند و ناچار اين درخت، به طرف آسمان رشد نموده، هرچه بيشتر بماند، بيشتر در تنگنا قرار مى گيرد.
 
مؤلف: اين روايت نيز، مناسب با معنايى است كه راغب براى لفظ «حرج» كرده.
 
و در تفسير عياشى، از ابى بصير، از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه در تفسير جمله «كذلك يجعل الله الرجس على الذين لا يؤمنون» فرموده: مراد از اين رجس، شك و ترديد است.
 
مؤلف: اين نيز، از باب تطبيق كلى بر مصداق است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۸۳ </center>
<span id='link246'><span>
<span id='link246'><span>
۱۳٬۷۱۹

ویرایش