۱۴٬۱۱۵
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
<span id='link117'><span> | <span id='link117'><span> | ||
==بت ها (اصنام ) چه بوده | ==بت ها (اصنام) چه بوده اند؟ == | ||
أَ تَتَّخِذُ أَصنَاماً ءَالِهَةً إِنى أَرَاك وَ قَوْمَك فى | «'''أَ تَتَّخِذُ أَصنَاماً ءَالِهَةً إِنى أَرَاك وَ قَوْمَك فى ضلَالٍ مُّبِينٍ'''»: | ||
راغب در مفردات خود مى گويد: | |||
اينكه گفت : صنم را از نقره ، مس و يا چوب مى سازند به عنوان مثال است ، و گر نه جنس آن منحصر در اين سه چيز نيست ، بلكه از هر چيزى كه برايشان ممكن مى شده است ، از فلزات و انواع سنگها مى ساخته اند، همچنانكه در روايات آمده كه : قبيله بنى حنيفه از قبايل يمامه ، بتى را از كشك ساختند، و گاهى آنرا از گل | راغب در مفردات خود مى گويد: «صنم» به معناى جثه ای است كه از نقره و يا مس و يا چوب تراشيده و آن را می پرستيدند، و بدين وسيله به خيال خود به درگاه خدا تقرب می جسته اند و جمع آن «اصنام» است. همچنانكه خداى تعالى فرموده: «اتتخذ اصناما آلهة»، «لاكيدن اصنامكم». | ||
اينكه گفت : صنم را از نقره ، مس و يا چوب مى سازند به عنوان مثال است ، و گر نه جنس آن منحصر در اين سه چيز نيست ، بلكه از هر چيزى كه برايشان ممكن مى شده است ، از فلزات و انواع سنگها مى ساخته اند، همچنانكه در روايات آمده كه : قبيله بنى حنيفه از قبايل يمامه ، بتى را از كشك ساختند، و گاهى آنرا از گل می ساخته اند و چه بسا تنها به نقشى و صورتى اكتفا مى كرده اند. | |||
بهر حال ، اين بتها مجسمه هايى بودند كه يا از موضوعات اعتقادى از قبيل معبود آسمان و زمين و اله عدل و امثال آن و يا از موضوعاتى محسوس و مادى از قبيل آفتاب و ماه حكايت مى كردند، از آيات مورد بحث استفاده مى شود كه قوم ابراهيم نيز از اين دو نوع بت داشته اند، | بهر حال ، اين بتها مجسمه هايى بودند كه يا از موضوعات اعتقادى از قبيل معبود آسمان و زمين و اله عدل و امثال آن و يا از موضوعاتى محسوس و مادى از قبيل آفتاب و ماه حكايت مى كردند، از آيات مورد بحث استفاده مى شود كه قوم ابراهيم نيز از اين دو نوع بت داشته اند، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۳۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۳۹ </center> | ||
آثار باستانى خرابههاى بابل نيز اين معنا را تاييد مى كند. | آثار باستانى خرابههاى بابل نيز اين معنا را تاييد مى كند. | ||
قوم ابراهيم اين بتها را براى اين | |||
و لذا در آيه مورد | قوم ابراهيم اين بتها را براى اين می پرستيده اند كه بدان وسيله به درگاه ارباب آنها تقرب جسته ، و به وسيله تقرب و نزديكى به آنها به درگاه خداى تعالى نزديك شوند. و اين خود نمونه بارزى از سفاهت بشر است كه عالی ترين مرحله خضوع را كه همان «خضوع بنده در برابر پروردگار» است، در برابر مجسمه چيزى كه در نظرش بزرگ جلوه كرده ، به كار ببرد، غافل از اينكه چنين خضوعى را در برابر كسى انجام داده كه خود، آن را ساخته است مگر نه اين است كه او خود، به دست خودش همين چوب را تراشيده و اسم آنرا معبود نهاده و پرستش كرده و در برابرش خاضع گرديده؟ | ||
پس اينكه فرمود: | |||
و اين احتجاج و استدلال گر چه به منزله خلاصه و فشرده احتجاجات متعددى است كه ابراهيم (عليه السلام ) با پدر و قوم خود كرده ، و قرآن تفصيل آنها را در چند مورد حكايت نموده است ، | و لذا در آيه مورد بحث، اصنام را به لفظ نكره (اصناما) آورد، تا اشاره به حقارت آن كند، همچنانكه گفتار ابراهيم (عليه السلام) خطاب به قوم خود كه فرمود: «اتعبدون ما تنحتون» نيز اشاره به اين معنا داشته و آيه «اذ قال لابيه يا ابت لم تعبد ما لا يسمع و لا يبصر و لا يغنى عنك شيئا» نيز حقارت بتها را از جهت نداشتن روشن ترين صفات ربوبيت كه همان علم و قدرت است ، مى رساند. | ||
پس اينكه فرمود: «اتتخذ اصناما...» معنايش اين است كه آيا بتهايى چنين بى ارزش را خدايان خود اتخاذ مى كنيد؟ و مقام و مرتبه خدايى را كه عاليترين مقامات است براى يك مشت سنگ و چوب قائل مى شويد؟ راستى كه تو و قومت در گمراهى آشكارى بسر مى بريد، و راستى چگونه گمراهى به اين واضحى را تشخيص نمى دهيد؟ و چطور نمی فهميد كه بتپرستى عبارت است از: خضوع ، تذلل و عبوديت كسى كه خود صانع و داراى علم و قدرت است در برابر مصنوع خود، كه از علم و قدرت ، بوئى و اثرى در آن نيست؟ | |||
و اين احتجاج و استدلال گر چه به منزله خلاصه و فشرده احتجاجات متعددى است كه ابراهيم (عليه السلام) با پدر و قوم خود كرده ، و قرآن تفصيل آنها را در چند مورد حكايت نموده است ، وليكن اين احتجاج ، خود احتجاج جداگانه و اولين احتجاجى است كه آنجناب با قوم و پدر خود كرده است و احتجاجات ديگرش يكى مناظره اى است كه با قوم خويش در باره بتها نموده و ديگرى محاجه اى است كه در باره ربوبيت و خدايى ستاره ها و خورشيد و ماه كرده است ، يكى هم گفتگوئى است كه با پادشاه معاصرش داشته است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۴۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۲۴۰ </center> | ||
از آيات مربوط به داستان آن حضرت استفاده مى شود كه احتجاج وى در باره پروردگارى ستاره ، خورشيد و ماه بعد از احتجاجى بوده است كه در باره اصنام نموده ، و از دقت در جريان امر برمى آيد كه گفتگوى وى با پادشاه وقت ، بعد از ظهور امر و شيوع مخالفتش با كيش بتپرستى و ستارهپرستى و بعد از داستان بت شكستن وى بوده . و نيز چنين مى نمايد كه اولين بارى كه شروع به دعوت خود نموده ، نخست به دعوت پدر پرداخته در حالى كه در خانه او بوده سپس به دعوت مردم و مخالفت با دين آنان پرداخته است و از اينجا معلوم مى شود كه اولين بارى كه به احتجاج و استدلال پرداخته همان احتجاج در برابر پدر و قوم خود بوده است . | از آيات مربوط به داستان آن حضرت استفاده مى شود كه احتجاج وى در باره پروردگارى ستاره ، خورشيد و ماه بعد از احتجاجى بوده است كه در باره اصنام نموده ، و از دقت در جريان امر برمى آيد كه گفتگوى وى با پادشاه وقت ، بعد از ظهور امر و شيوع مخالفتش با كيش بتپرستى و ستارهپرستى و بعد از داستان بت شكستن وى بوده. | ||
وَ كَذَلِك نُرِى إِبْرَهِيمَ مَلَكُوت السمَوَتِ وَ الاَرْضِ ... | |||
ظاهر سياق اين آيه چنين مى فهماند كه مى خواهد با كلمه « | و نيز چنين مى نمايد كه اولين بارى كه شروع به دعوت خود نموده ، نخست به دعوت پدر پرداخته در حالى كه در خانه او بوده سپس به دعوت مردم و مخالفت با دين آنان پرداخته است و از اينجا معلوم مى شود كه اولين بارى كه به احتجاج و استدلال پرداخته همان احتجاج در برابر پدر و قوم خود بوده است . | ||
با كمك اين اشاره و دلالت آيه بعد: | |||
«'''وَ كَذَلِك نُرِى إِبْرَهِيمَ مَلَكُوت السمَوَتِ وَ الاَرْضِ ...'''»: | |||
ظاهر سياق اين آيه چنين مى فهماند كه مى خواهد با كلمه « كذلك» اشاره كند به روايتى كه در آيه قبلى: «و اذ قال ابراهيم لابيه آزر اتتخذ اصناما آلهة انى اريك...» ذكر شده و ابراهيم مدعى آن است كه : من، تو و قومت را در گمراهى ميبينم يعنى حق را مشاهده مى كنم بنابراين ، معناى آيه اين مى شود كه : ما به اين نحو از ارائه ، ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم ارائه داديم. | |||
با كمك اين اشاره و دلالت آيه بعد: «فلما جن عليه الليل» كه دلالت مى كند بر اينكه مابعد آن مرتبط به ماقبل آن است ، مى توان فهميد كه كلمه «نرى» در عين اينكه مضارع است مع ذلك حال گذشته را حكايت مى كند، نظير كلمه «نريد» در آيه «و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض» كه در عين مضارع بودن ، حكايت حال گذشته است. | |||
بنابراين ، معناى آيه اين مى شود كه : ما ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم و همين معنا باعث شد كه پى به گمراهى پدر و قوم خود برده و به احتجاج با آنان بپردازد، و ما هم پيدرپى با همين ارائه ملكوت تاييدش كرديم تا آنكه شب فرا رسيد و چشمش به ستاره افتاد. | بنابراين ، معناى آيه اين مى شود كه : ما ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم و همين معنا باعث شد كه پى به گمراهى پدر و قوم خود برده و به احتجاج با آنان بپردازد، و ما هم پيدرپى با همين ارائه ملكوت تاييدش كرديم تا آنكه شب فرا رسيد و چشمش به ستاره افتاد. | ||
پس اينكه بعضى از مفسرين گفته اند جمله | |||
پس اينكه بعضى از مفسرين گفته اند جمله «و كذلك نرى...» نظير جمله معترضه اى است كه به ماقبل و مابعد خود ارتباط ندارد، و همچنين اينكه بعضى ديگر گفته اند كه مساله ارائه ملكوت اولين ظهورش در كار ابراهيم آن شبى بود كه ستاره را ديد، صحيح نبوده و نبايد به آن اعتنا كرد. | |||
<span id='link118'><span> | <span id='link118'><span> | ||
==مالكيت حقيقى خداى سبحان ، مانند مالكيت انسان است نسبت به قوا و افعالش . == | ==مالكيت حقيقى خداى سبحان ، مانند مالكيت انسان است نسبت به قوا و افعالش . == | ||
و اما معناى ملكوت آسمانها و زمين بايد دانست كه «''' ملكوت '''» مانند «''' ملك '''» مصدر و به معناى قدرت بر تصرف است ، | و اما معناى ملكوت آسمانها و زمين بايد دانست كه «''' ملكوت '''» مانند «''' ملك '''» مصدر و به معناى قدرت بر تصرف است ، |
ویرایش