گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵: خط ۵:


<span id='link267'><span>
<span id='link267'><span>
==چند روايت صحيح در باره وجود عالم ذر ==
==چند روايت صحيح، در باره وجود عالَم ذَر ==
و در تفسير قمى از پدرش از ابن ابى عمير از ابن مسكان از ابى عبدالله (عليه السلام ) روايت شده كه گفت : از آنجناب پرسيدم اشهادى كه در آيه (( و اذ اخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم و اشهدهم على انفسهم الست بربكم قالوا بلى (( آمده آيا بطور معاينه بوده؟  
و در تفسير قمى، از پدرش، از ابن ابى عمير، از ابن مسكان، از ابى عبدالله «عليه السلام» روايت شده كه گفت: از آن جناب پرسيدم إشهادى كه در آيه «و إذ أخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم و أشهدهم على أنفسهم ألستُ بربكم قالوا بلى» آمده، آيا به طور معاينه بوده؟  


فرمود: آرى ، چيزى كه هست مردم خصوصيات آن موقف را فراموش كردند، و تنها معرفت را از دست ندادند، و بزودى آن خصوصيات به يادشان خواهد آمد، و اگر معرفت هم از دست مى رفت احدى نمى فهميد كه خالق و رازق او كيست ، و اشخاصى هم كه در اين نشات كافر شدند كسانى هستند كه در آن نشات ايمان نياوردند و اقرارشان زبانى بوده ، و همانهايند كه خداوند در حقشان فرموده : (( فما كانوا ليومنوا بما كذبوا به من قبل : ايمان نخواهند آورد به چيزى كه در سابق آن را تكذيب كرده بودند(( .
فرمود: آرى. چيزى كه هست، مردم خصوصيات آن موقف را فراموش كردند، و تنها معرفت را از دست ندادند، و به زودى آن خصوصيات به يادشان خواهد آمد، و اگر معرفت هم از دست مى رفت، احدى نمى فهميد كه خالق و رازق او كيست. و اشخاصى هم كه در اين نشأت كافر شدند، كسانى هستند كه در آن نشأت ايمان نياوردند و اقرارشان زبانى بوده، و همان هايند كه خداوند در حقشان فرموده: «فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل: ايمان نخواهند آورد به چيزى كه در سابق آن را تكذيب كرده بودند».


مؤ لف : اين روايت گفتار كسانى را كه دلالت آيه را بر اخذ ميثاق در عالم ذر انكار كرده و آيه (( و اشهدهم على انفسهم الست بربكم (( را تفسير كرده اند به اينكه خداوند آيات دال بر ربوبيتش را به ايشان آموخت ، رد مى كند، و روايت از حيث سند صحيحه است و نظير آن در صراحت و صحت روايت زراره و غير آن است كه ذيلا نقل مى شود.
مؤلف: اين روايت، گفتار كسانى را كه دلالت آيه را بر أخذ ميثاق در عالَم ذَر انكار كرده، و آيه «و أشهدهم على أنفسهم ألستُ بربكم» را، تفسير كرده اند به اين كه خداوند آيات دال بر ربوبيتش را به ايشان آموخت، رد مى كند. و روايت از حيث سند، صحيحه است و نظير آن، در صراحت و صحت روايت زراره و غير آن است، كه ذيلا نقل مى شود.


در كافى از على بن ابراهيم از پدرش از ابن ابى عمير از زراره روايت كرده كه گفت : مردى از حضرت ابى جعفر (عليه السلام ) از معناى آيه (( و اذ اخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم ...(( ، سؤال كرد.  
در كافى، از على بن ابراهيم، از پدرش، از ابن ابى عمير، از زراره روايت كرده كه گفت: مردى از حضرت ابى جعفر «عليه السلام»، از معناى آيه «و إذ أخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم...»، سؤال كرد.  


حضرت در حالى كه پدرش هم مى شنيد فرمود: پدرم مرا حديث كرد كه خداى عز و جل قبضه اى از خاك يعنى خاكى كه آدم را از آن آفريده بود گرفت و آب گوارا و شيرين بر آن بريخت ، و تا چهل روز به همان حال بگذاشت و پس از اينكه ور آمده شد گرفته و به شدت مالش داد و از چپ و راست آن ذريه بنى آدم بيرون آمدند، دستور داد تا همه در آتش شوند، اصحاب يمين داخل شدند و آتش بر ايشان سرد و سلام شد، و ليكن اصحاب شمال از داخل شدن در آن خوددارى كردند.
حضرت در حالى كه پدرش هم مى شنيد، فرمود: پدرم مرا حديث كرد كه خداى عزوجل، قبضه اى از خاك، يعنى خاكى كه آدم را از آن آفريده بود، گرفت و آب گوارا و شيرين بر آن بريخت، و تا چهل روز به همان حال بگذاشت، و پس از اين كه ور آمده شد، گرفته و به شدت مالش داد و از چپ و راست آن، ذريه بنى آدم بيرون آمدند. دستور داد تا همه در آتش شوند. اصحاب يمين داخل شدند و آتش بر ايشان سرد و سلام شد، وليكن اصحاب شمال، از داخل شدن در آن، خوددارى كردند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۲۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۲۴ </center>
مؤ لف : و در اين معنا روايات ديگرى نيز هست ، و گويا امر به در آتش ‍ شدن كنايه از داخل شدن در حظيره عبوديت و انقياد و طاعت است .
مؤلف: و در اين معنا، روايات ديگرى نيز هست، و گويا امر به در آتش شدن، كنايه از داخل شدن در حظيره عبوديت و انقياد و طاعت است.


و نيز در همان كتاب به سند خود از عبدالله بن محمد جعفى و عقبه نقل مى كند كه هر دو از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده اند كه فرمود: خداى عزوجل خلق را آفريد، به اين نحو كه دوستان خود را از چيزى آفريد كه آن را دوست مى داشت و آن خاك بهشت بود، و دشمنانش را از چيزى آفريد كه دشمن مى داشت و آن خاك جهنم بود، آنگاه هر دو فريق را در ظلال مبعوث كرد، شخصى پرسيد ظلال چيست ؟
و نيز در همان كتاب، به سند خود، از عبدالله بن محمد جعفى و عقبه، نقل مى كند كه هر دو، از ابى جعفر «عليه السلام» روايت كرده اند كه فرمود: خداى عزوجل، خلق را آفريد، به اين نحو كه دوستان خود را از چيزى آفريد كه آن را دوست مى داشت و آن خاك بهشت بود، و دشمنانش را از چيزى آفريد، كه دشمن مى داشت و آن خاك جهنم بود. آنگاه هر دو فريق را در ظلال مبعوث كرد. شخصى پرسيد: ظلال چيست؟


فرمود: نمى بينى كه سايه ات در آفتاب چيزيست و حال آنكه چيزى نيست ، سپس انبياء را با ايشان مبعوث كرد، انبياء ايشان را به اقرار به خدا دعوت كردند، و اين همان كلام خدا است كه مى فرمايد: (( و لئن سالتهم من خلقهم ليقولن الله (( سپس ايشان را به اقرار دعوت كردند، بعضى اقرار كردند و بعضى ديگر انكار، آنگاه ايشان را به ولايت ما دعوت كردند و به خدا سوگند كسانى اقرار كردند كه خدا دوستشان مى داشت ، و كسانى انكار كردند كه خدا دشمنشان مى داشت ، و اين همان كلام خدا است كه مى فرمايد: (( و ما كانوا ليومنوا بما كذبوا به من قبل (( ، آنگاه ابى جعفر (عليه السلام ) فرمود: تكذيب بود (يعنى تكذيب سابقه دارد).
فرمود: نمى بينى كه سايه ات در آفتاب چيزی است و حال آن كه چيزى نيست. سپس انبياء را با ايشان مبعوث كرد. انبياء، ايشان را به اقرار به خدا دعوت كردند، و اين، همان كلام خدا است كه مى فرمايد: «و لئن سألتهم من خلقهم ليقولن الله». سپس ايشان را به اقرار دعوت كردند. بعضى اقرار كردند و بعضى ديگر انكار. آنگاه ايشان را به ولايت ما دعوت كردند و به خدا سوگند كسانى اقرار كردند كه خدا دوستشان مى داشت، و كسانى انكار كردند كه خدا دشمنشان مى داشت، و اين، همان كلام خدا است كه مى فرمايد: «و ما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل». آنگاه ابى جعفر «عليه السلام» فرمود: تكذيب بود (يعنى تكذيب سابقه دارد).


مؤ لف : اين روايت گر چه از روايات وارده در تفسير آيه ذر نيست ، ولى از آنجا كه مشتمل بر داستان اخذ ميثاق است ما در اينجا ايرادش كرديم ، و در اين روايت ذكرى از ظلال شده ، و اين تعبير در لسان ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) مكرر آمده ، و مراد از آن بطورى كه از ظاهر اين روايت استفاده مى شود توصيف آن نشاءت است كه به وجهى عين نشاءت دنيا است و به وجهى غير آن است ، و احكامى دارد كه به وجهى غير احكام دنيا است و به وجهى عين آن است ، و بنابراين ، روايت با بيان سابق ما كاملا منطبق است .
مؤلف: اين روايت، گرچه از روايات وارده در تفسير آيه ذَر نيست، ولى از آن جا كه مشتمل بر داستان أخذ ميثاق است، ما در اين جا ايرادش كرديم. و در اين روايت، ذكرى از ظلال شده، و اين تعبير، در لسان ائمه اهل بيت «عليهم السلام» مكرر آمده، و مراد از آن، به طورى كه از ظاهر اين روايت استفاده مى شود، توصيف آن نشأت است كه به وجهى، عين نشأت دنيا است، و به وجهى غير آن است، و احكامى دارد كه به وجهى، غير احكام دنيا است و به وجهى، عين آن است. و بنابراين، روايت با بيان سابق ما كاملا منطبق است.


و در كافى و تفسير عياشى از ابى بصير روايت شده كه گفت : به حضرت صادق (عليه السلام ) عرض كردم ، مردم در عالم ذر چطور جواب دادند و حال آنكه ذراتى بودند؟ فرمود: خداوند در همان ذرات چيزى قرار داده كه اگر از آنها سؤ ال شود بتوانند جواب بگويند. عياشى اضافه كرده كه مقصود جواب دادن در ميثاق است .
و در كافى و تفسير عياشى، از ابى بصير روايت شده كه گفت: به حضرت صادق «عليه السلام» عرض كردم: مردم در عالَم ذَر چطور جواب دادند و حال آن كه ذراتى بودند؟ فرمود: خداوند در همان ذرات، چيزى قرار داده كه اگر از آن ها سؤال شود، بتوانند جواب بگويند. عياشى اضافه كرده كه مقصود، جواب دادن در ميثاق است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۲۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۴۲۵ </center>
مؤ لف : اين قسمتى را كه عياشى اضافه كرده كلام راوى است ، و مقصود از جمله (( خداوند در همان ذرات چيزى قرار داده بود كه وقتى از آنها سؤ ال شود بتوانند جواب بگويند(( صرف زبان حال نيست ، بلكه از آنجايى كه راوى ديده بوده كه جواب ذرات از نوع جوابهاى دنيوى است ، و استبعاد كرده بوده از اينكه چنين جوابى از ذره صادر شود، لذا از اين معنا سؤ ال كرده ، امام (عليه السلام ) هم جواب داده است به اينكه امر آن عالم به نحوى بوده كه اگر به عالم دنيا نازل مى شدند همان حال ، جواب دنيوى و زبانى ايشان مى شد، مؤ يد اين معنا جمله (( چيزى قرار داده بود كه اگر از آنها سؤ ال شود بتوانند جواب بگويند(( است ، چون اين تعبير با تعبير (( چيزى در آنها قرار داد كه اگر حرف زن مى بودند جواب مى دادند(( و امثال آن فرق دارد.
مؤلف: اين قسمتى را كه عياشى اضافه كرده، كلام راوى است. و مقصود از جمله «خداوند در همان ذرات چيزى قرار داده بود كه وقتى از آن ها سؤال شود، بتوانند جواب بگويند»، صرف زبان حال نيست، بلكه از آن جايى كه راوى ديده بوده كه جواب ذرات از نوع جواب هاى دنيوى است، و استبعاد كرده بوده از اين كه چنين جوابى از ذره صادر شود، لذا از اين معنا سؤال كرده. امام «عليه السلام» هم، جواب داده است به اين كه: امر آن عالَم به نحوى بوده، كه اگر به عالَم دنيا نازل مى شدند، همان حال، جواب دنيوى و زبانى ايشان مى شد.  


و نيز در تفسير عياشى از ابى بصير از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه در ذيل جمله (( الست بربكم (( از آنجناب پرسيد آيا اين كلام را به زبانهاى خود ادا كردند؟
مؤيد اين معنا، جمله «چيزى قرار داده بود كه اگر از آن ها سؤال شود، بتوانند جواب بگويند» است. چون اين تعبير، با تعبير «چيزى در آن ها قرار داد كه اگر حرف زن مى بودند، جواب مى دادند» و امثال آن فرق دارد.


فرمود: آرى ، و هم با دل هاى خود گفتند. ابى بصير مى گويد: پرسيدم در آن روز اين ذرات كجا بودند؟ فرمود: آن روز خداوند در آن ذرات كارى كرد و آن ذرات عكس العملى نشان دادند كه همان جوابشان بود.
و نيز در تفسير عياشى، از ابى بصير، از امام صادق «عليه السلام» روايت شده، كه در ذيل جمله: «ألستُ بربكم»، از آن جناب پرسيد: آيا اين كلام را به زبان هاى خود ادا كردند؟


مؤ لف : جواب امام (عليه السلام ) كه فرمود: (( آرى به زبانها و هم با دلهايشان (( مبنى بر اين است كه وجود ذرات در آن روز طورى بوده كه اگر به دنيا منتقل مى شدند همان نحوه وجودشان جواب زبانى و دنيائى مى شد، ليكن در آن عالم زبان و دل يكى بوده و از اين رو امام (عليه السلام ) فرمود: (( آرى و با دلهايشان (( و با اين تعبير جواب زبانى را تصديق كرده و جواب با دلها را اضافه كرده است .
فرمود: آرى، و هم با دل هاى خود گفتند. ابى بصير مى گويد: پرسيدم در آن روز، اين ذرات كجا بودند؟ فرمود: آن روز، خداوند در آن ذرات كارى كرد و آن ذرات، عكس العملى نشان دادند كه همان، جوابشان بود.
 
مؤلف: جواب امام «عليه السلام» كه فرمود: (( آرى به زبانها و هم با دلهايشان (( مبنى بر اين است كه وجود ذرات در آن روز طورى بوده كه اگر به دنيا منتقل مى شدند همان نحوه وجودشان جواب زبانى و دنيائى مى شد، ليكن در آن عالم زبان و دل يكى بوده و از اين رو امام (عليه السلام ) فرمود: (( آرى و با دلهايشان (( و با اين تعبير جواب زبانى را تصديق كرده و جواب با دلها را اضافه كرده است .


سپس از آنجايى كه در ذهن راوى بوده كه اين داستان در دنيا و نشاءت طبيعت واقع شده ، و بعضى از روايات داستان اخراج ذريه از صلب آدم و مكان وقوع اين داستان را هم ذكر كرده ، و بعضى از آنها را همين راوى يعنى ابا بصير روايت كرده لذا در اين روايت از محل و وقوع اين قصه پرسيد، و امام (عليه السلام ) هم با جمله (( صنع منهم ما اكتفى به (( جوابش داد، و در جواب تعيين مكانى نكرد، بلكه فرمود: خداوند ذريه را طورى آفريد كه سؤ ال و جواب از او صحيح و ممكن باشد.
سپس از آنجايى كه در ذهن راوى بوده كه اين داستان در دنيا و نشاءت طبيعت واقع شده ، و بعضى از روايات داستان اخراج ذريه از صلب آدم و مكان وقوع اين داستان را هم ذكر كرده ، و بعضى از آنها را همين راوى يعنى ابا بصير روايت كرده لذا در اين روايت از محل و وقوع اين قصه پرسيد، و امام (عليه السلام ) هم با جمله (( صنع منهم ما اكتفى به (( جوابش داد، و در جواب تعيين مكانى نكرد، بلكه فرمود: خداوند ذريه را طورى آفريد كه سؤ ال و جواب از او صحيح و ممكن باشد.
۱۳٬۷۸۱

ویرایش