گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۲۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۱: خط ۱۴۱:
<span id='link190'><span>
<span id='link190'><span>


==مراد از تكلم خدا با موسى (ع ) و چگونگى آن ==
==مراد از تكلم خدا با موسى «ع»، و چگونگى آن ==
و مقصود از (( كلام (( كه در آيه است آن خطاب هايى است كه خداوند بدون واسطه فرشته به موسى (عليه السلام ) نموده ، و به عبارت ديگر آن چيزى كه به وسيله آن مكنون غيب براى آنجناب كشف شده نه كلام معمولى دائر در ميان ما آدميان ، چون آن كلامى كه در ميان ما معمول است عبارت از قرار و تعهدى است كه ما در بين خود جعل كرده ايم ، و بنا گذاشته ايم كه مثلا فلان صوت معين اختصاص به فلان معنا داشته باشد، و هر وقت آن صدا از گوينده اى سر زند ذهن شنونده فورا منتقل به آن معنا بشود،
و مقصود از «كلام» كه در آيه است، آن خطاب هايى است كه خداوند، بدون واسطه فرشته، به موسى «عليه السلام» نموده. و به عبارت ديگر، آن چيزى كه به وسيله آن، مكنون غيب براى آن جناب كشف شده، نه كلام معمولى دائر در ميان ما آدميان.
 
چون آن كلامى كه در ميان ما معمول است، عبارت از قرار و تعهدى است كه ما در بين خود جعل كرده ايم، و بنا گذاشته ايم كه مثلا فلان صوت معين، به فلان معنا اختصاص داشته باشد، و هر وقت آن صدا از گوينده اى سر زندف ذهن شنونده، فورا به آن معنا منتقل بشود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۱۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۱۴ </center>
گوينده هم متعهد شده كه هر وقت بخواهد آن معنا را به شنونده بفهماند خصوص آن صوت را از دهان خارج نموده و يا به عبارتى ديگر آن تموج هواى مخصوص را در فضا ايجاد نمايد، و پر واضح است كه كلام به اين معنا مستلزم اين است كه متكلم داراى جسم بوده باشد، و خداى سبحان منزه است از اينكه داراى جسم باشد. از طرفى هم صرف ايجاد صوت در درخت و يا در مكانى ديگر دلالت نمى كند بر اينكه معانى اصوات ، مقصود خداى سبحان است ، چيز ديگرى غير از اصوات لازم است كه اراده و قصد خداى تعالى را كشف نموده و دلالت كند بر اينكه خداى تعالى معانى اصوات را اراده كرده ، همچنانكه اگر كسى با كوبيدن چيزى و يا مثلا دست بر هم زدن ، صدايى ايجاد كند كه معناى مخصوصى را دارا است ، مادامى كه قرينه اى در كار نباشد و يا قبلا نگفته باشد كه هر وقت من اين صدا را ايجاد كردم فلان معنا را اراده نموده ام ما به صرف ايجاد صدا نمى توانيم بگوييم مقصودش آن معنا است .
گوينده هم متعهد شده كه هر وقت بخواهد آن معنا را به شنونده بفهماند، خصوص آن صوت را از دهان خارج نموده، و يا به عبارتى ديگر، آن تموج هواى مخصوص را در فضا ايجاد نمايد. و پر واضح است كه كلام به اين معنا، مستلزم اين است كه متكلم داراى جسم بوده باشد، و خداى سبحان، منزه است از اين كه داراى جسم باشد.  
 
از طرفى هم، صرف ايجاد صوت در درخت و يا در مكانى ديگر، دلالت نمى كند بر اين كه معانى اصوات، مقصود خداى سبحان است. چيز ديگرى غير از اصوات لازم است كه اراده و قصد خداى تعالى را كشف نموده و دلالت كند بر اين كه خداى تعالى، معانى اصوات را اراده كرده، همچنان كه اگر كسى با كوبيدن چيزى و يا مثلا دست بر هم زدن، صدايى ايجاد كند كه معناى مخصوصى را دارا است، مادامى كه قرينه اى در كار نباشد و يا قبلا نگفته باشد كه هر وقت من اين صدا را ايجاد كردم، فلان معنا را اراده نموده ام، ما به صرف ايجاد صدا، نمى توانيم بگوييم مقصودش آن معنا است.
 
و نيز از طرف ديگر، مى بينيم قرآن كريم كه داستان موسى و كلام خدا را نقل مى كند، اين را نگفته كه موسى از خدا پرسيد: آيا اين صدا از تو است؟ و آيا تو معانى اين كلمات را اراده كرده اى، يا نه؟! بلكه از حكايت قرآن بر مى آيد كه موسى، به محض شنيدن آن كلام، يقين كرده است كه كلام، كلام خداى تعالى است. همچنان كه در ساير اقسام وحى نيز، انبياء «عليهم السلام»، بلا درنگ يقين مى كرده اند كه پيغام از ناحيه خدا است.


و نيز از طرف ديگر مى بينيم قرآن كريم كه داستان موسى و كلام خدا را نقل مى كند اين را نگفته كه موسى از خدا پرسيد آيا اين صدا از تو است ؟ و آيا تو معانى اين كلمات را اراده كرده اى يا نه !؟ بلكه از حكايت قرآن بر مى آيد كه موسى به محض شنيدن آن كلام يقين كرده است كه كلام كلام خداى تعالى است ، همچنانكه در ساير اقسام وحى نيز انبياء (عليهم السلام ) بلا درنگ يقين مى كرده اند كه پيغام از ناحيه خدا است .
پس به طور قطع و مسلم معلوم مى شود در اين موارد، ارتباط خاصى هست كه آن ارتباط باعث مى شود ذهن شنونده، بدون هيچ ترديدى، از الفاظ به معنا منتقل شده، و حكم كند كه اين معنا را خداى تعالى اراده هم كرده، و گرنه صرف اين كه خداى تعالى، صوتى را ايجاد كند كه در لغت معنايى را دارا بوده باشد، مجوز اين نيست كه معناى مزبور را به خداى تعالى استناد بدهند، و بگويند اين كلام، كلام خدا بود.  


پس بطور قطع و مسلم معلوم مى شود در اين موارد ارتباط خاصى هست كه آن ارتباط باعث مى شود ذهن شنونده بدون هيچ ترديدى از الفاظ منتقل به معنا شده و حكم كند كه اين معنا را خداى تعالى اراده هم كرده ، وگرنه صرف اينكه خداى تعالى صوتى را ايجاد كند كه در لغت معنايى را دارا بوده باشد مجوز اين نيست كه معناى مزبور را به خداى تعالى استناد بدهند، و بگويند اين كلام ، كلام خدا بود، به شهادت اينكه تمامى كلماتى كه از تمامى انسان ها و متكلمين سر مى زند صوت آن از خداى تعالى است ، و با اينكه خداى تعالى صوت را به آدميان داده مع ذلك ما نمى گوييم همه اين كلمات كلام خداست ، بلكه مى گوييم متكلم به اين كلامى كه خدا آن را آفريده حسن و حسين و تقى و نقى است ، و چه بسا صداها كه از برخورد دو جسم بوجود مى آيد و معنايى را هم مى رساند و ليكن ما نمى گوييم اين صوت و صدا كلام خداست .
به شهادت اين كه تمامى كلماتى كه از تمامى انسان ها و متكلمين سر مى زند، صوت آن از خداى تعالى است، و با اين كه خداى تعالى صوت را به آدميان داده، مع ذلك ما نمى گوييم همه اين كلمات، كلام خداست، بلكه مى گوييم متكلم به اين كلامى كه خدا آن را آفريده، حسن و حسين و تقى و نقى است، و چه بسا صداها كه از برخورد دو جسم به وجود مى آيد و معنايى را هم مى رساند، وليكن ما نمى گوييم اين صوت و صدا، كلام خداست.


و كوتاه سخن اينكه معناى تكلم خدا با موسى (عليه السلام ) اين است كه : خداوند اتصال و ارتباط خاصى بين موسى و عالم غيب برقرار نمود كه با ديدن بعضى از مخلوقات به آن معنايى كه مراد اوست منتقل مى شده ، البته ممكن هم هست اين انتقال مقارن با شنيدن صوتهائى بوده كه خداوند آن را در خارج و يا در گوش او ايجاد كرده ، و ما در بحثى كه در سابق راجع به كلام نموديم مطالبى گذرانديم و ان شاء الله تتمه آن را در تفسير سوره شورى ايراد خواهيم نمود.
و كوتاه سخن اين كه: معناى تكلم خدا با موسى «عليه السلام»، اين است كه: خداوند اتصال و ارتباط خاصى بين موسى و عالَم غيب برقرار نمود، كه با ديدن بعضى از مخلوقات، به آن معنايى كه مراد اوست، منتقل مى شده. البته ممكن هم هست اين انتقال، مقارن با شنيدن صوت هایى بوده كه خداوند آن را در خارج و يا در گوش او ايجاد كرده، و ما در بحثى كه در سابق، راجع به كلام نموديم، مطالبى گذرانديم و إن شاء الله، تتمه آن را در تفسير سوره «شورى»، ايراد خواهيم نمود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۱۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۱۵ </center>
به هر حال جمله (( قال يا موسى انى اصطفيتك (( كلامى است كه ورودش در مورد امتنان و در موعظه موسى (عليه السلام ) است ، و غرض از آن اين است كه به موسى خاطر نشان سازد كه اين موهبت بزرگ را كوچك نشمرده و شكر آن را بجا آورد.
به هرحال، جمله «قال يا موسى إنى اصطفيتك»، كلامى است كه ورودش در مورد امتنان و در موعظه موسى «عليه السلام» است، و غرض از آن، اين است كه به موسى خاطرنشان سازد كه اين موهبت بزرگ را كوچك نشمرده و شكر آن را به جا آورد.


«'''وَ كتَبْنَا لَهُ فى الاَلْوَاح مِن كلِّ شىْءٍ مَّوْعِظةً وَ تَفْصِيلاً لِّكلِّ شىْءٍ...'''»:
«'''وَ كتَبْنَا لَهُ فى الاَلْوَاح مِن كلِّ شئ مَّوْعِظةً وَ تَفْصِيلاً لِّكلِّ شىْءٍ...'''»:


كلمه (( لوح (( به معناى آن صفحه اى است كه براى كتابت تهيه شده ، و از اين جهت آن را لوح مى خوانند كه آن نوشته را ظاهر مى سازد، مانند (( لاح ، يلوح (( كه به معناى ظاهر شدن است ، مثلا مى گويند: (( لاح البرق (( يعنى برق ظاهر گرديد.
كلمه «لوح»، به معناى آن صفحه اى است كه براى كتابت تهيه شده، و از اين جهت آن را «لوح» مى خوانند كه آن نوشته را ظاهر مى سازد. مانند: «لاح، يلوح»، كه به معناى ظاهر شدن است. مثلا مى گويند: «لاح البرق». يعنى برق ظاهر گرديد.
<span id='link191'><span>
<span id='link191'><span>
==تورات نسبت به معارف و شرايعى كه مورد نياز بشر است كتاب كاملى نيست ==
==تورات نسبت به معارف و شرايعى كه مورد نياز بشر است كتاب كاملى نيست ==
كلمه (( من (( در جمله (( من كل شى ء(( به شهادت سياق بعديش ، تبعيض را مى رساند، و از ظاهر سياق بر مى آيد كه كلمه (( موعظه (( بيان (( كل شى ء(( است و جمله (( و تفصيلا لكل شى ء(( عطف است بر آن ، و اگر (( تفصيلا(( را نكره آورده براى اين است كه ابهام و تبعيض ‍ را افاده كند. بنابراين برگشت معناى آيه به اين مى شود كه ما براى موسى در الواح كه همان تورات است منتخبى از هر چيز نوشتيم ، به اين معنا كه ما براى او مقدارى موعظه نوشته و از هر مطلب اعتقادى و عملى آن مقدارى را كه مورد احتياج قوم او بود تشريح نموده و تفصيل داديم .
كلمه (( من (( در جمله (( من كل شى ء(( به شهادت سياق بعديش ، تبعيض را مى رساند، و از ظاهر سياق بر مى آيد كه كلمه (( موعظه (( بيان (( كل شى ء(( است و جمله (( و تفصيلا لكل شى ء(( عطف است بر آن ، و اگر (( تفصيلا(( را نكره آورده براى اين است كه ابهام و تبعيض ‍ را افاده كند. بنابراين برگشت معناى آيه به اين مى شود كه ما براى موسى در الواح كه همان تورات است منتخبى از هر چيز نوشتيم ، به اين معنا كه ما براى او مقدارى موعظه نوشته و از هر مطلب اعتقادى و عملى آن مقدارى را كه مورد احتياج قوم او بود تشريح نموده و تفصيل داديم .
۱۳٬۷۱۹

ویرایش