گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۲۶: خط ۱۲۶:
<span id='link76'><span>
<span id='link76'><span>


==روايتى كه مى گويد فاحشه اى كه مى گفتند خدا به آن امر كرده است ، ادعاى لزوم اطاعت از زمامداران جائر است ==
==روايتى در تفسیر معنای «فاحشه»==
در كتاب بصائر الدرجات از احمد بن محمد از حسين بن سعيد از محمد بن منصور روايت شده كه گفت : از امام (عليه السلام ) معناى آيه (( و اذا فعلوا فاحشه قالوا وجدنا عليها ابائنا و الله امرنابها...(( را پرسيدم فرمود: آيا كسى را سراغ دارى كه خيال كند خداوند انسان را امر به زنا و نوشيدن شراب و ساير محرمات كرده باشد؟ عرض كردم : نه . فرمود پس فكر مى كنى . اين فاحشه اى كه مردم جاهليت مى گفتند: خدا ما را به آن امر كرده چيست ؟
در كتاب بصائر الدرجات، از احمد بن محمد، از حسين بن سعيد، از محمد بن منصور روايت شده كه گفت: از امام «عليه السلام»، معناى آيه «و إذا فعلوا فاحشة قالوا وجدنا عليها آبائنا و الله أمرنا بها...» را پرسيدم.  


عرض كردم خدا و رسول بهتر مى دانند. فرمود: اين آيه راجع به زمامداران و زعماى جور است كه مردم ادعا مى كنند خدا ايشان را امر به اقتداء به آنان نموده با اينكه خداوند چنين دستورى نداده است ، و خداوند در اين آيه ادعاى آنان را رد نموده ، به ما خبر مى دهد كه آنان دروغ مى گفته اند، و اين دروغشان را (( فاحشه (( ناميده است
فرمود: آيا كسى را سراغ دارى كه خيال كند خداوند، انسان را به زنا و نوشيدن شراب و ساير محرمات امر كرده باشد؟ عرض كردم: نه. فرمود: پس فكر مى كنى اين فاحشه اى كه مردم جاهليت مى گفتند: خدا ما را به آن امر كرده، چيست؟


مؤ لف : اين روايت در كافى نيز از عده اى از روات شيعه از احمد بن محمد از حسين بن سعيد از ابى وهب از محمد بن منصور نقل شده . و به اين مضمون در تفسير عياشى از محمد بن منصور از عبد صالح (عليه السلام ) روايت شده .  
عرض كردم: خدا و رسول بهتر مى دانند. فرمود: اين آيه، راجع به زمامداران و زعماى جور است كه مردم ادعا مى كنند خدا ايشان را، به اقتداء به آنان امر نموده، با اين كه خداوند چنين دستورى نداده است، و خداوند در اين آيه ادعاى آنان را رد نموده، به ما خبر مى دهد كه آنان دروغ مى گفته اند، و اين دروغشان را «فاحشه» ناميده است.


پس معلوم مى شود از سند بصائرالدرجات ابو وهب افتاده ، و حسين بن سعيد از او و او از محمد بن منصور روايت كرده ، و نيز معلوم مى شود محمد بن منصور اين سؤ ال را از عبد صالح موسى بن جعفر (عليه السلام ) كرده است .
مؤلف: اين روايت در كافى نيز، از عده اى از روات شيعه، از احمد بن محمد، از حسين بن سعيد، از ابى وهب، از محمد بن منصور نقل شده. و به اين مضمون در تفسير عياشى، از محمد بن منصور، از عبد صالح «عليه السلام» روايت شده.  


به هر حال مضمون اين روايت منطبق با ايام نزول آيه نيست ، و همچنين استدلالى هم كه در آن است منطبق با مورد آيه نيست ، زيرا اهل جاهليت احكام زيادى درباره فحشاء و منكرات داشته و آن را به خداى سبحان نسبت مى دادند، از آن جمله يكى كه جاى ترديد نيست طواف بدون ستر عورت است.  
پس معلوم مى شود از سند بصائرالدرجات، ابووهب افتاده، و حسين بن سعيد، از او و او، از محمد بن منصور روايت كرده. و نيز معلوم مى شود محمد بن منصور، اين سؤال را از عبد صالح موسى بن جعفر «عليه السلام» كرده است.


پس نمى توان گفت كه اين روايت شان نزول آيه را بيان مى كند، و ليكن اين هم هست كه بعد از رحلت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) هيچ عمل زشت و شنيعى كه مردم آن را جايز دانسته و به خداوند نسبتش دهند جز مساءله امامت غاصبانه ائمه جور عمل ديگرى نيست كه مصداق اين آيه بوده باشد، و مساءله مزبور با آيه شريفه كاملا منطبق است ، زيرا بعد از رحلت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) قرن ها بر مسلمين گذشت كه زنازادگانى امثال زياد بن ابيه و فرزند نامشروعش عبيدالله زياد و حجاج بن يوسف و طاغيانى امثال آنان بر ايشان حكومت مى كردند،
به هر حال، مضمون اين روايت با ايام نزول آيه منطبق نيست، و همچنين استدلالى هم كه در آن است، منطبق با مورد آيه نيست. زيرا اهل جاهليت، احكام زيادى درباره فحشاء و منكرات داشته، و آن را به خداى سبحان نسبت مى دادند. از آن جمله يكى كه جاى ترديد نيست، طواف بدون ستر عورت است.
 
پس نمى توان گفت كه اين روايت، شأن نزول آيه را بيان مى كند، وليكن اين هم هست كه بعد از رحلت رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، هيچ عمل زشت و شنيعى كه مردم آن را جايز دانسته و به خداوند نسبتش دهند، جز مسأله امامت غاصبانه ائمه جور عمل ديگرى نيست كه مصداق اين آيه بوده باشد، و مسأله مزبور با آيه شريفه كاملا منطبق است. زيرا بعد از رحلت رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، قرن ها بر مسلمين گذشت كه زنازادگانى امثال زياد بن ابيه و فرزند نامشروعش عبيدالله زياد و حجاج بن يوسف و طاغيانى امثال آنان، بر ايشان حكومت مى كردند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۱۱ </center>
در حالى كه در اطراف تخت سلطنت شان علمايى بودند كه به امثال آيه (( اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم (( تمسك نموده و به نفوذ اوامر ايشان و وجوب اطاعت شان فتوا مى دادند، پس اين روايت ناظر به اين جهت است كه مصداق آيه مورد بحث تنها رفتار مردم جاهليت نبوده ، بلكه رفتار مسلمين هم يكى از مصاديق آن است .
در حالى كه در اطراف تخت سلطنت شان، علمايى بودند كه به امثال آيه «أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أولى الأمر منكم» تمسك نموده و به نفوذ اوامر ايشان و وجوب اطاعت شان فتوا مى دادند.
 
پس اين روايت، ناظر به اين جهت است كه مصداق آيه مورد بحث، تنها رفتار مردم جاهليت نبوده، بلكه رفتار مسلمين هم يكى از مصاديق آن است.
<span id='link77'><span>
<span id='link77'><span>
==چند روايت در مورد دروغ بستن به خدا تعالى ==
==چند روايت در مورد دروغ بستن به خدا تعالى ==
در تفسير عياشى از ابى بصير نقل شده كه گفت : از ابى عبدالله (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: اگر كسى بگويد خداوند امر به فحشاء مى كند دروغ به خدا نسبت داده ، و اگر كسى بگويد خير و شر همه مستند به او است باز هم به خداوند دروغ نسبت داده .
در تفسير عياشى از ابى بصير نقل شده كه گفت : از ابى عبدالله (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: اگر كسى بگويد خداوند امر به فحشاء مى كند دروغ به خدا نسبت داده ، و اگر كسى بگويد خير و شر همه مستند به او است باز هم به خداوند دروغ نسبت داده .
۱۳٬۷۸۱

ویرایش