۱۳٬۷۸۱
ویرایش
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
<span id='link76'><span> | <span id='link76'><span> | ||
==روايتى | ==روايتى در تفسیر معنای «فاحشه»== | ||
در كتاب بصائر | در كتاب بصائر الدرجات، از احمد بن محمد، از حسين بن سعيد، از محمد بن منصور روايت شده كه گفت: از امام «عليه السلام»، معناى آيه «و إذا فعلوا فاحشة قالوا وجدنا عليها آبائنا و الله أمرنا بها...» را پرسيدم. | ||
عرض كردم | فرمود: آيا كسى را سراغ دارى كه خيال كند خداوند، انسان را به زنا و نوشيدن شراب و ساير محرمات امر كرده باشد؟ عرض كردم: نه. فرمود: پس فكر مى كنى اين فاحشه اى كه مردم جاهليت مى گفتند: خدا ما را به آن امر كرده، چيست؟ | ||
عرض كردم: خدا و رسول بهتر مى دانند. فرمود: اين آيه، راجع به زمامداران و زعماى جور است كه مردم ادعا مى كنند خدا ايشان را، به اقتداء به آنان امر نموده، با اين كه خداوند چنين دستورى نداده است، و خداوند در اين آيه ادعاى آنان را رد نموده، به ما خبر مى دهد كه آنان دروغ مى گفته اند، و اين دروغشان را «فاحشه» ناميده است. | |||
مؤلف: اين روايت در كافى نيز، از عده اى از روات شيعه، از احمد بن محمد، از حسين بن سعيد، از ابى وهب، از محمد بن منصور نقل شده. و به اين مضمون در تفسير عياشى، از محمد بن منصور، از عبد صالح «عليه السلام» روايت شده. | |||
پس معلوم مى شود از سند بصائرالدرجات، ابووهب افتاده، و حسين بن سعيد، از او و او، از محمد بن منصور روايت كرده. و نيز معلوم مى شود محمد بن منصور، اين سؤال را از عبد صالح موسى بن جعفر «عليه السلام» كرده است. | |||
پس نمى توان گفت كه اين | به هر حال، مضمون اين روايت با ايام نزول آيه منطبق نيست، و همچنين استدلالى هم كه در آن است، منطبق با مورد آيه نيست. زيرا اهل جاهليت، احكام زيادى درباره فحشاء و منكرات داشته، و آن را به خداى سبحان نسبت مى دادند. از آن جمله يكى كه جاى ترديد نيست، طواف بدون ستر عورت است. | ||
پس نمى توان گفت كه اين روايت، شأن نزول آيه را بيان مى كند، وليكن اين هم هست كه بعد از رحلت رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، هيچ عمل زشت و شنيعى كه مردم آن را جايز دانسته و به خداوند نسبتش دهند، جز مسأله امامت غاصبانه ائمه جور عمل ديگرى نيست كه مصداق اين آيه بوده باشد، و مسأله مزبور با آيه شريفه كاملا منطبق است. زيرا بعد از رحلت رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، قرن ها بر مسلمين گذشت كه زنازادگانى امثال زياد بن ابيه و فرزند نامشروعش عبيدالله زياد و حجاج بن يوسف و طاغيانى امثال آنان، بر ايشان حكومت مى كردند، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۱۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۱۱ </center> | ||
در حالى كه در اطراف تخت سلطنت | در حالى كه در اطراف تخت سلطنت شان، علمايى بودند كه به امثال آيه «أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أولى الأمر منكم» تمسك نموده و به نفوذ اوامر ايشان و وجوب اطاعت شان فتوا مى دادند. | ||
پس اين روايت، ناظر به اين جهت است كه مصداق آيه مورد بحث، تنها رفتار مردم جاهليت نبوده، بلكه رفتار مسلمين هم يكى از مصاديق آن است. | |||
<span id='link77'><span> | <span id='link77'><span> | ||
==چند روايت در مورد دروغ بستن به خدا تعالى == | ==چند روايت در مورد دروغ بستن به خدا تعالى == | ||
در تفسير عياشى از ابى بصير نقل شده كه گفت : از ابى عبدالله (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: اگر كسى بگويد خداوند امر به فحشاء مى كند دروغ به خدا نسبت داده ، و اگر كسى بگويد خير و شر همه مستند به او است باز هم به خداوند دروغ نسبت داده . | در تفسير عياشى از ابى بصير نقل شده كه گفت : از ابى عبدالله (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: اگر كسى بگويد خداوند امر به فحشاء مى كند دروغ به خدا نسبت داده ، و اگر كسى بگويد خير و شر همه مستند به او است باز هم به خداوند دروغ نسبت داده . |
ویرایش