گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶۳: خط ۶۳:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۷۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۷۹ </center>
<span id='link116'><span>
<span id='link116'><span>
==آيات ۱۰۳ - ۹۴، سوره يونس ==
==آيات ۹۴ - ۱۰۳ سوره يونس ==
فَإِن كُنت فى شكٍ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْك فَسئَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكتَب مِن قَبْلِك لَقَدْ جَاءَك الْحَقُّ مِن رَّبِّك فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْترِينَ(۹۴)
فَإِن كُنت فى شكٍ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْك فَسئَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكتَاب مِن قَبْلِك لَقَدْ جَاءَك الْحَقُّ مِن رَّبِّك فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْترِينَ(۹۴)
وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِئَايَتِ اللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخَسِرِينَ(۹۵)
 
إِنَّ الَّذِينَ حَقَّت عَلَيهِمْ كلِمَت رَبِّك لا يُؤْمِنُونَ(۹۶)
وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخَاسِرِينَ(۹۵)
 
إِنَّ الَّذِينَ حَقَّت عَلَيهِمْ كلِمَات رَبِّك لا يُؤْمِنُونَ(۹۶)
 
وَ لَوْ جَاءَتهُمْ كلُّ ءَايَةٍ حَتى يَرَوُا الْعَذَاب الاَلِيمَ(۹۷)
وَ لَوْ جَاءَتهُمْ كلُّ ءَايَةٍ حَتى يَرَوُا الْعَذَاب الاَلِيمَ(۹۷)
فَلَوْ لا كانَت قَرْيَةٌ ءَامَنَت فَنَفَعَهَا إِيمَنهَا إِلا قَوْمَ يُونُس لَمَّا ءَامَنُوا كَشفْنَا عَنهُمْ عَذَاب الْخِزْىِ فى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ مَتَّعْنَهُمْ إِلى حِينٍ(۹۸)
 
فَلَوْلا كانَت قَرْيَةٌ ءَامَنَت فَنَفَعَهَا إِيمَانهَا إِلا قَوْمَ يُونُس لَمَّا ءَامَنُوا كَشفْنَا عَنهُمْ عَذَاب الْخِزْىِ فى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ مَتَّعْنَاهُمْ إِلى حِينٍ(۹۸)
 
وَ لَوْ شاءَ رَبُّك لاَمَنَ مَن فى الاَرْضِ كلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنت تُكْرِهُ النَّاس حَتى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ(۹۹)
وَ لَوْ شاءَ رَبُّك لاَمَنَ مَن فى الاَرْضِ كلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنت تُكْرِهُ النَّاس حَتى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ(۹۹)
وَ مَا كانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يجْعَلُ الرِّجْس عَلى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ(۱۰۰)
وَ مَا كانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يجْعَلُ الرِّجْس عَلى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ(۱۰۰)
قُلِ انظرُوا مَا ذَا فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا تُغْنى الاَيَت وَ النُّذُرُ عَن قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ(۱۰۱)
 
قُلِ انظرُوا مَاذَا فى السمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا تُغْنى الآيَات وَ النُّذُرُ عَن قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ(۱۰۱)
 
فَهَلْ يَنتَظِرُونَ إِلا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِهِمْ قُلْ فَانتَظِرُوا إِنى مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ(۱۰۲)
فَهَلْ يَنتَظِرُونَ إِلا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِهِمْ قُلْ فَانتَظِرُوا إِنى مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ(۱۰۲)
ثُمَّ نُنَجِّى رُسلَنَا وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا كَذَلِك حَقاًّ عَلَيْنَا نُنج الْمُؤْمِنِينَ(۱۰۳)
ثُمَّ نُنَجِّى رُسلَنَا وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا كَذَلِك حَقاًّ عَلَيْنَا نُنج الْمُؤْمِنِينَ(۱۰۳)


خط ۸۰: خط ۸۹:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۸۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۸۰ </center>
و نيز مبادا از آنهائى باشى كه آيات خدا را تكذيب كردند، كه اگر چنين باشى از زيانكاران خواهى شد (۹۵)
و نيز مبادا از آنهائى باشى كه آيات خدا را تكذيب كردند، كه اگر چنين باشى از زيانكاران خواهى شد (۹۵)
محققا كسانى كه خدا بر گمراهيشان حكم كرده ايمان نخواهند آورد (۹۶)
محققا كسانى كه خدا بر گمراهيشان حكم كرده ايمان نخواهند آورد (۹۶)
هر چند كه هر نوع آيتى برايشان بيايد، تا آنكه عذاب دردناك را ببينند (۹۷)
هر چند كه هر نوع آيتى برايشان بيايد، تا آنكه عذاب دردناك را ببينند (۹۷)
چرا هيچ يك از شهرها و آباديها ايمان نياوردند كه (ايمانشان به موقع باشد و) مفيد به حالشان افتد، تنها قوم يونس بود كه همينكه ايمان آورد عذاب ذلت آور دنيوى را از ايشان برداشتيم و تا مدتى ديگر از زندگى برخوردارشان كرديم (۹۸)
چرا هيچ يك از شهرها و آباديها ايمان نياوردند كه (ايمانشان به موقع باشد و) مفيد به حالشان افتد، تنها قوم يونس بود كه همينكه ايمان آورد عذاب ذلت آور دنيوى را از ايشان برداشتيم و تا مدتى ديگر از زندگى برخوردارشان كرديم (۹۸)
و اگر خدا بخواهد تمام كسانى كه روى زمينند ايمان مى آورند، تو نمى توانى مردم را در فشار قرار دهى تا ايمان بياورند (۹۹)
و اگر خدا بخواهد تمام كسانى كه روى زمينند ايمان مى آورند، تو نمى توانى مردم را در فشار قرار دهى تا ايمان بياورند (۹۹)
و هيچ شخصى جز به اذن خدا ايمان نمى آورد، اين خداست (كه بعضى را موفق مى كند و) بر كسانى كه تعقل نميكنند پليدى را بر آنها قرار مى دهد (۱۰۰)
و هيچ شخصى جز به اذن خدا ايمان نمى آورد، اين خداست (كه بعضى را موفق مى كند و) بر كسانى كه تعقل نميكنند پليدى را بر آنها قرار مى دهد (۱۰۰)
بگو نظر كنيد به موجودات گوناگونى كه در آسمانها و زمين است ، ولى چه فايده از اين آيات و اين انذارها، براى مردمى كه ايمان نمى آورند (۱۰۱)
بگو نظر كنيد به موجودات گوناگونى كه در آسمانها و زمين است ، ولى چه فايده از اين آيات و اين انذارها، براى مردمى كه ايمان نمى آورند (۱۰۱)
آيا منتظر چه هستيد؟ منتظر آنند كه به سرنوشتى چون سرنوشت اقوام قبل از خود دچار شوند؟ بگو اگر چنين است پس منتظر باشيد، من نيز با شما جزء منتظرانم (۱۰۲)
آيا منتظر چه هستيد؟ منتظر آنند كه به سرنوشتى چون سرنوشت اقوام قبل از خود دچار شوند؟ بگو اگر چنين است پس منتظر باشيد، من نيز با شما جزء منتظرانم (۱۰۲)
اقوام گدشته را كه گرفتار عذاب كرديم رسولان خود را از آن ميان نجات داديم و همچنين كسانى را كه ايمان آورده بودند، اين چنين بر خود لازم كرده ايم كه مؤ منين را نجات دهيم (۱۰۳)
اقوام گدشته را كه گرفتار عذاب كرديم رسولان خود را از آن ميان نجات داديم و همچنين كسانى را كه ايمان آورده بودند، اين چنين بر خود لازم كرده ايم كه مؤ منين را نجات دهيم (۱۰۳)


<center> «'''بیان آیات'''» </center>
<center> «'''بیان آیات'''» </center>
   
   
اين آيات متضمن استشهادى است بر حقانيت معارفى كه در مورد مبداء و معاد و در باره قصص انبياء و امتهاى آنان ، در اين سوره نازل شده ، كه از جمله آن انبياء نوح و موسى و پيغمبران بين آن دو و امت هاى آنان است ، كه داستان آنا را كه اهل كتابهاى آسمانى در آن كتابها كه قبل از نزول قرآن بر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) نازل شده بود خوانده بودند بطور اجمال ذكر كرده است . آنگاه بيانى آورده كه به منزله خلاصه دگيرى از بيانات سابق است ، و آن اينست كه آنان به هيچ وجه مالك نفس خود نخواهند شد كه به دلخواه خود به خدا ايمان بياورند مگر آنكه خداى تعالى اذن دهد، و خدا به كسى اذن مى دهد ايمان آورد كه خودش مهر بر دل وى نزده باشد و پليدى را بر او مسلط نكرده باشد، و گرنه كسى كه كلمة اللّه (اراده و مشيت خدا) عليه او محقق شده ديگر به خدا و آيات او ايمان نخواهد آورد، تا زمانى كه عذاب را ببيند، در آن هنگام ايمان مى آورد، ولى ديگر چه سود.
اين آيات متضمن استشهادى است بر حقانيت معارفى كه در مورد مبداء و معاد و در باره قصص انبياء و امتهاى آنان ، در اين سوره نازل شده ، كه از جمله آن انبياء نوح و موسى و پيغمبران بين آن دو و امت هاى آنان است ، كه داستان آنا را كه اهل كتابهاى آسمانى در آن كتابها كه قبل از نزول قرآن بر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) نازل شده بود خوانده بودند بطور اجمال ذكر كرده است.  
 
آنگاه بيانى آورده كه به منزله خلاصه دگيرى از بيانات سابق است ، و آن اينست كه آنان به هيچ وجه مالك نفس خود نخواهند شد كه به دلخواه خود به خدا ايمان بياورند مگر آنكه خداى تعالى اذن دهد، و خدا به كسى اذن مى دهد ايمان آورد كه خودش مهر بر دل وى نزده باشد و پليدى را بر او مسلط نكرده باشد، و گرنه كسى كه كلمة اللّه (اراده و مشيت خدا) عليه او محقق شده ديگر به خدا و آيات او ايمان نخواهد آورد، تا زمانى كه عذاب را ببيند، در آن هنگام ايمان مى آورد، ولى ديگر چه سود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۸۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۸۱ </center>
پس سنت جارى خداى تعالى اينست كه مردم از ابتداى خلقت پس از آنكه اختلاف كردند دو طايفه مختلف شدند عدهاى آيات خدا را تكذيب و عدهاى ديگر تصديق مى كنند. و نيز سنتش بر اين جريان يافته كه در بين اين دو طايفه به حق داورى كند، البته بعد از آنكه پيغمبران را فرستاده باشد، كه در اين هنگام پيغمبر هر قوم و مؤ منين آن قوم را نجات دهد، و ديگران را به هلاكت و عذاب خود بگيرد.
پس سنت جارى خداى تعالى اين است كه مردم از ابتداى خلقت پس از آنكه اختلاف كردند دو طايفه مختلف شدند عدهاى آيات خدا را تكذيب و عده اى ديگر تصديق مى كنند. و نيز سنتش بر اين جريان يافته كه در بين اين دو طايفه به حق داورى كند، البته بعد از آنكه پيغمبران را فرستاده باشد، كه در اين هنگام پيغمبر هر قوم و مؤ منين آن قوم را نجات دهد، و ديگران را به هلاكت و عذاب خود بگيرد.
فَإِن كُنت فى شكٍ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْك ...
 
كلمه «'''شك '''» به معناى «'''ريب '''» و ترديد است ، و منظور از جمله «'''مما انزلنا اليك '''» معارف راجع به مبدأ و معاد، و سنت جارى الهى در سرنوشت امتها است ، كه در اوايل اين سوره ذكر شد. و در جمله «'''يقرؤ ن الكتاب من قبلك '''» كلمه «'''يقرون '''» فعل مضارعى است كه در استمرار، استعمال شده و جمله «'''من قبلك '''» حال است از كتاب ، و عامل آن همان متعلق آن است كه در تقدير است ، و تقدير كلام «'''منزلا من قبلك '''» است ، همه اينها كه گفتيم بر اساس لحنى است كه سياق آيه دارد، و اين مطالب را به دست مى دهد.
«'''فَإِن كُنت فى شكٍ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْك ...'''»:
و معناى آيه اين است كه : (فان كنت ) اگر اى رسول گرامى ما (فى شك ) در شك هستى نسبت به (مما انزلنا اليك ) آنچه از معارف حقه و راجع به مبدأ و معاد كه برايت نازل كرديم و آنچه از داستانها كه بطور اجمال از قصص انبياء برايت بيان نموديم ، قصصى كه از سنت جارى خدا در خلقش حكايت مى كند و مى فهماند كه خداى تعالى هر قومى را اول دعوت مى كند و سپس قضاء به حق مى نمايد. (فسل ) پس سوال كن از اهل كتاب (الذين ) آنها كه دائما و بطور مستمر (يقرؤ ن الكتاب ) كتابهاى آسمانى را مى خوانند «'''من قبلك '''» كتابهائى كه قبلا نازل شده بود، سوگند مى خورم (لقد جاء الحق من ربك فلا تكونن من الممترين ) كه از ناحيه پروردگارت آنچه آمده حق است ، پس ، از زمره مترددان و دودلان مباش .
 
از ظاهر اين آيه بر مى آيد كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) - العياذ باللّه - نسبت به حقيقت آنچه بر او نازل گرديده دچار ترديد شده و ليكن آيه شريفه چنين لازمه اى ندارد. و اين نوع خطاب همانطور كه ممكن است متوجه كسى شود كه به راستى دچار شك و ترديد است ،
كلمه «شك» به معناى «ريب» و ترديد است ، و منظور از جمله «مما انزلنا اليك» معارف راجع به مبدأ و معاد، و سنت جارى الهى در سرنوشت امتها است ، كه در اوايل اين سوره ذكر شد.  
 
و در جمله «يقرؤن الكتاب من قبلك» كلمه «يقرون» فعل مضارعى است كه در استمرار، استعمال شده و جمله «من قبلك» حال است از كتاب ، و عامل آن همان متعلق آن است كه در تقدير است ، و تقدير كلام «منزلا من قبلك» است ، همه اينها كه گفتيم بر اساس لحنى است كه سياق آيه دارد، و اين مطالب را به دست مى دهد.
 
و معناى آيه اين است كه : (فان كنت ) اگر اى رسول گرامى ما (فى شك) در شك هستى نسبت به (مما انزلنا اليك ) آنچه از معارف حقه و راجع به مبدأ و معاد كه برايت نازل كرديم و آنچه از داستانها كه بطور اجمال از قصص انبياء برايت بيان نموديم ، قصصى كه از سنت جارى خدا در خلقش حكايت مى كند و مى فهماند كه خداى تعالى هر قومى را اول دعوت مى كند و سپس قضاء به حق مى نمايد. (فسل) پس سوال كن از اهل كتاب (الذين) آنها كه دائما و بطور مستمر (يقرؤن الكتاب) كتابهاى آسمانى را مى خوانند «من قبلك» كتابهائى كه قبلا نازل شده بود، سوگند مى خورم (لقد جاء الحق من ربك فلا تكونن من الممترين) كه از ناحيه پروردگارت آنچه آمده حق است ، پس ، از زمره مترددان و دودلان مباش.
 
از ظاهر اين آيه بر مى آيد كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) - العياذ باللّه - نسبت به حقيقت آنچه بر او نازل گرديده دچار ترديد شده و ليكن آيه شريفه چنين لازمه اى ندارد. و اين نوع خطاب همانطور كه ممكن است متوجه كسى شود كه به راستى دچار شك و ترديد است،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۸۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۸۲ </center>
همچنين ممكن است متوجه كسى شود كه خودش ، هم يقين بر صحت و حقانيت كلام دارد و هم بر دليل آن . و نيز مى توان گفت : اين مطلب دليلهاى بسيار دارد، و دليلش تنها آن نيست كه در دست تو است و براى افاده اين معنا بطور كنايه مى گويند اگر در حقيقت اين مطلب ترديد دارى دليلهاى بسيارى بر حقيقت آن هست و فايده اينگونه سخن گفتن اينست كه اگر شنونده واقعا ترديد دارد، به آن ادله رجوع كند، و اگر يقين دارد ولى يكى از آن ادله برايش مورد شك واقع شده به ساير ادله مراجعه كند.
همچنين ممكن است متوجه كسى شود كه خودش ، هم يقين بر صحت و حقانيت كلام دارد و هم بر دليل آن.
و اين جور سخن گفتن روشى است كه در عرف تخاطب و تفاهم ، شايع است ، و عقلا به انگيزه قريحه اى كه دارند اين روش را در بين خود بكار مى برند، مثلا وقتى مى خواهند امرى از امور را اثبات كنند، نخست به هر دليلى كه دارند استدلال مى كنند، و سپس به طرف مى گويند: اگر در اين باره شك دارى و يا فرض كنيم مطلوب را ايجاب نمى كند، دليل ديگرى بر اين هست و آن فلان دليل است ، و خيال نكن كه دليل ما تنها آن بود كه گفتيم . و اين كنايه است از اينكه اين مطلب دليلهاى بسيارى دارد كه هر يك براى اثباتش كافى است ، و احتياج به بيش از يك دليل ندارد. ليكن غرض از تكثير آن اينست كه به هر حال مطلب ثابت شود، چه با همه آن ادله و چه با يكى از آنها.
 
و نيز مى توان گفت : اين مطلب دليلهاى بسيار دارد، و دليلش تنها آن نيست كه در دست تو است و براى افاده اين معنا بطور كنايه مى گويند اگر در حقيقت اين مطلب ترديد دارى دليلهاى بسيارى بر حقيقت آن هست و فايده اينگونه سخن گفتن اينست كه اگر شنونده واقعا ترديد دارد، به آن ادله رجوع كند، و اگر يقين دارد ولى يكى از آن ادله برايش مورد شك واقع شده به ساير ادله مراجعه كند.
 
و اين جور سخن گفتن روشى است كه در عرف تخاطب و تفاهم ، شايع است ، و عقلا به انگيزه قريحه اى كه دارند اين روش را در بين خود بكار مى برند، مثلا وقتى مى خواهند امرى از امور را اثبات كنند، نخست به هر دليلى كه دارند استدلال مى كنند، و سپس به طرف مى گويند:  
 
اگر در اين باره شك دارى و يا فرض كنيم مطلوب را ايجاب نمى كند، دليل ديگرى بر اين هست و آن فلان دليل است ، و خيال نكن كه دليل ما تنها آن بود كه گفتيم. و اين كنايه است از اينكه اين مطلب دليلهاى بسيارى دارد كه هر يك براى اثباتش كافى است ، و احتياج به بيش از يك دليل ندارد. ليكن غرض از تكثير آن اينست كه به هر حال مطلب ثابت شود، چه با همه آن ادله و چه با يكى از آنها.
<span id='link117'><span>
<span id='link117'><span>


۱۳٬۷۸۶

ویرایش