۱۳٬۷۳۸
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
<span id='link369'><span> | <span id='link369'><span> | ||
==انبياء | ==انبياء «ع»، در آوردن معجزه، از خود اختيار و استقلال نداشتند == | ||
«'''وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا رُسلاً مِّن قَبْلِك وَ جَعَلْنَا لهَُمْ أَزْوَاجاً وَ ذُرِّيَّةً وَ مَا كانَ لِرَسولٍ أَن يَأْتىَ بِئَايَةٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ لِكلِّ أَجَلٍ كتَابٌ'''»: | «'''وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا رُسلاً مِّن قَبْلِك وَ جَعَلْنَا لهَُمْ أَزْوَاجاً وَ ذُرِّيَّةً وَ مَا كانَ لِرَسولٍ أَن يَأْتىَ بِئَايَةٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ لِكلِّ أَجَلٍ كتَابٌ'''»: | ||
بعد از | بعد از آن كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را از پيروى اهل كتاب نهى فرمود، اينك حقيقت حال را به وى تذكر مى دهد، و او را از چنين طمعى مأيوس ساخته، وادار مى كند كه بر خدا توكل نموده، در امورش به او بازگشت نمايد. | ||
و آن | و آن حقيقت، اين است كه سنت خدا بر اين جريان يافته كه انبياء (عليهم السلام) از جنس خود بشر باشند، و اصولا مسأله ارسال رسل از طريق متعارف و مألوف صورت گيرد، نه اين كه انبياء مالك غيب عالم و اختياردار چيزى از مختصات آن باشند. مثلا داراى يك قوه غيبيه باشند كه با داشتن آن هر چه بخواهند بكنند. قادر على الاطلاق باشند و در نتيجه هر آيه و معجزه اى كه بخواهند و يا از ايشان طلب كنند، بياورند، بلكه ايشان مانند ساير مردم هستند و هيچ اختيارى از خود ندارند، و همه امور به دست خداست. | ||
او است كه اگر بخواهد آيه و معجزه مى فرستد، و البته وقتى مى فرستد كه حكمت الهى اش اقتضاء بكند، و | او است كه اگر بخواهد آيه و معجزه مى فرستد، و البته وقتى مى فرستد كه حكمت الهى اش اقتضاء بكند، و اين طور نيست كه همه اوقات در مصلحت و حكمت برابر باشند، و گرنه حكمت باطل گشته، نظام خلقت مختل مى گردد، بلكه براى هر زمانى، حكمتى است مناسب آن، و حكمى است مساعد آن. و به همين جهت براى هر وقتى، يك آيه مناسب است. | ||
اين است آن حقيقتى كه گفتيم جمله | اين است آن حقيقتى كه گفتيم جمله «و لقد ارسلنا رسلا من قبلك و جعلنا لهم ازواجا و ذریة» بدان اشاره مى كند. و جمله «و ما كان لرسول ان ياتى باية الا باذن اللّه» هم، اشاره به آن مطلبى است كه گفتيم انبياء قدرت غيبيه نداشته، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۳ </center> | ||
در آنچه كه مى | در آنچه كه مى خواهند، مستقل نيستند و تنها كارى را مى توانند بكنند، كه اذن خداوند ياورشان باشد. | ||
و معناى | و معناى اين كه فرمود: «لكل اجل كتاب»، اين است: براى هر زمانى حكمى است رانده شده و مخصوص آن زمان، كه اين نيز اشاره است به همان مطلبى كه استثناء «الا باذن اللّه» و مسأله سنّت جارى خدا و تقديرات او، بدان اشاره داشت. | ||
پس خداى سبحان است كه هر چه بخواهد نازل مى كند و | پس خداى سبحان است كه هر چه بخواهد نازل مى كند و به هر چه بخواهد، اذن مى دهد، وليكن همو در هر وقت و هر آيتى را نازل نمى كند و بدان اذن نمى دهد. زيرا براى هر وقتى كتابى است كه او نوشته و به جز آنچه در آن نوشته، واقع نمى شود. | ||
از آنچه | از آنچه گذشت، بر مى آيد كه تفسيرى كه بعضى كرده و گفته اند: «جمله «لكل اجل كتاب» از باب قلب است، و اصل آن «لكل كتاب اجل» بوده، يعنى براى هر كتابى عمرى معين و وقتى مخصوص است كه در آن وقت نازلش مى كند و مردم بايد بر طبقش عمل كنند. پس براى تورات وقتى، و براى انجيل مدتى، و براى قرآن سرآمدى معين است»؛ تفسير صحيح و قابل اعتناء نيست. | ||
«'''يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشاءُ وَ يُثْبِت وَ عِندَهُ أُمُّ الْكتَابِ'''»: | «'''يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشاءُ وَ يُثْبِت وَ عِندَهُ أُمُّ الْكتَابِ'''»: | ||
«محو» هر چيز، به معناى از بين بردن آثار آن است. وقتى گفته مى شود: من نوشته را محو كردم، معنايش اين است كه خطوط و نقشه هاى آن را از بين بردم. و معناى اين كه در آيه ۲۴ سوره «شورى» فرمود: «و يمحو اللّه الباطل و يحق الحق بكلماته»، اين است كه خداوند آثار باطل را از بين مى برد، همچنان كه فرموده: «فاما الزبد فيذهب جفاء...». و نيز فرموده: «و جعلنا الليل و النهار ايتين فمحونا آية الليل و جعلنا آية النهار مبصرة». يعنى اثر بينا كنندگى را از شب گرفتيم. | |||
در آيه شريفه در مقابل محو، لغت اثبات آمده | پس معناى محو قريب، به معناى نسخ است. وقتى گفته مى شود: «نسخت الشمس الظل»، معنايش اين است كه آفتاب سايه و اثر آن را از بين برد. | ||
در آيه شريفه در مقابل محو، لغت اثبات آمده. چون اثبات به معناى برجا گذاشتن هر چيزی است، به طورى كه از آنجايش تكان نخورد و نلغزد. مثلا وقتى گفته مى شود: «اثبت الوتد فى الارض»، معنايش اين است كه من ميخ را در زمين محكم كوبيدم، آن چنان كه ديگر كنده نشود و تكان نخورد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۴ </center> | ||
بنابراين، نقطه مقابل اثبات، محو است كه به معناى ازاله آثار چيزی است بعد از آن كه اثبات و جايگزين شده باشد، وليكن بيشتر در نوشته استعمال مى شود. | |||
معناى جمله | ==معناى جمله «يمحو اللّه ما يشاء و يثبت»== | ||
و اين كه جمله «يمحو اللّه ما يشاء و يثبت» از يك طرف متصل شده به جمله «لكل اجل كتاب»، و از طرف ديگر متصل است به جمله «و عنده ام الكتاب»، قهرا ظهور در اين يافته كه منظور از محو كتاب و اثبات آن، در زمان هاى معين است. پس كتابى كه خداوند در يك زمانى اثبات كرده، اگر بخواهد در زمان هاى بعد آن را محو مى كند و كتاب ديگرى اثبات مى نمايد. پس خداى سبحان، لايزال كتابى را اثبات و كتاب ديگرى را محو مى سازد. | |||
و | بنابراين، اگر ما نوشته هاى كتاب را عبارت بدانيم از آيت و معجزه و نشان دهنده اسماء و صفات خداوندى، و در نظر بگيريم كه وجود هر چيزى آيت خداست، در اين صورت صحيح است بگوييم: خداوند، لايزال و همواره و در هر آن، مشغول محو آيتى و اثبات آيتى ديگر است. همچنان كه خودش فرموده: «ما ننسخ من آية او ننسها نأت بخير منها او مثلها». و نيز فرموده: «و اذ بدلنا آية مكان آية». | ||
پس اين كه فرمود: «يمحو اللّه ما يشاء و يثبت»، با در نظر داشتن اين كه مطلق است و قيدى بدان نخورده، نسبت به جمله «لكل اجل كتاب»، معناى تعليل را افاده مى كند. و معنايش اين مى شود: براى هر وقتى كتاب مخصوصى است. پس كتاب ها به اختلاف اوقات مختلف مى شوند، و چون خداى سبحان در كتابى كه بخواهد تصرف نموده، آن را محو مى كند، كتاب ديگرى به جايش اثبات مى نمايد. | |||
پس | پس اختلاف كتاب ها به اختلاف اوقات ناشى از اختلاف تصرفات الهى است، نه اين كه از ناحيه خود آن ها باشد كه هر وقتى كتابى داشته باشد كه به هيچ وجه قابل تغيير نباشد، بلكه خداى سبحان است كه آن را تغيير داده، كتاب ديگرى به جايش اثبات مى نمايد. | ||
مراد از جمله | ==مراد از جمله: «و عنده امّ الكتاب»، آيه شریفه== | ||
و اين كه فرمود: «و عنده امّ الكتاب»، معنايش اين است كه نزد خدا اصل كتاب و ريشه آن وجود دارد. چون كلمه «امّ» به معناى اصل هر چيز است كه از آن ناشى گشته و بدان باز مى گردد. | |||
و | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۵ </center> | ||
اين جمله توهّمى را كه ممكن است به ذهن كسى | اين جمله توهّمى را كه ممكن است به ذهن كسى برسد، دفع نموده، حقيقت امر را بيان مى كند. چه اختلاف حال كتاب و محو و اثبات آن و دگرگون شدن احكام نوشته شده و قضاء رانده شده در آن، چه بسا آدمى را به اين توهّم وادارد كه قضايا و امور عالم نزد خداى سبحان هم وضع ثابتى نداشته، حكم او هم، تابع علل و عوامل خارجى است. عينا مانند احكام ما آدميان و صاحبان شعور، و يا به توهّم بيندازد كه اصلا احكام الهى گزاف و بيهوده است، و نه خودش به حسب ذات تعين دارد، و نه چيزى از خارج در تعين آن اثر مى كند. | ||
همچنان كه چه بسا صاحبان عقل بسيط و ساده لوحان توهم كرده اند كه خدايى كه مَلِك - به كسر لام - مطلق است، سلطنتش مطلق، و هرچه بخواهد مى كند، و با آزادى مطلق و بدون رعايت هيچ قيد و شرطى، و هيچ طريقه و نظامى هر عملى كه بخواهد انجام مى دهد، و با اين حال ديگر نمى توان صورتى ثابت و نظامى معين براى افعال و قضاياى او تصوّر نمود. در حالى كه (بر خلاف اين توهم) خودش فرموده: «ما يبدل القول لدىّ». و نيز فرموده: «و كل شئ عنده بمقدار»، و همچنين آياتى ديگر. | |||
در جمله مورد | در جمله مورد بحث، اين توهم را دفع نموده و فرموده: «و عنده امّ الكتاب». يعنى اصل و ريشه عموم كتاب ها و آن امر ثابتى كه اين كتاب هاى دستخوش محو و اثبات بدان بازگشت مى كنند، همانا نزد اوست. و آن اصل مانند اين شاخه ها دستخوش محو و اثبات نمى شود، و اگر آن هم دستخوش محو و اثبات مى شد، ديگر معنا نداشت كه اصل كتاب ها خوانده شود، بلكه آن هم مانند اين ها بود، و اگر اين كتاب ها اصلى نمى داشت، محو و اثبات آن ها به خاطر يكى از دو جهت بود: | ||
يا | يا به خاطر اين بود كه عوامل خارجى اقتضاء محو يكى و اثبات يكى ديگر را داشت و در محو و اثبات آن ها اثر مى گذاشت، كه در اين صورت، خداى تعالى مقهور و مغلوب عوامل و اسباب خارجى مى شد. عينا مانند ما ممكنات كه محكوم عوامل خارجى هستيم، و اين غلط است. زيرا به حكم «لا معقب لحكمه»، خداوند محكوم چيزى نمى شود. | ||
و يا | و يا به خاطر اين مى بود كه اصولا كارهاى او تابع هيچ نظامى نبوده، بلكه گزافى صورت مى گيرد. اين نيز صحيح نيست. زيرا گزاف بودن مستلزم اختلال نظام خلقت و تدبير عام و واحدى است كه موجودات را به هم مربوط مى سازد، و ساحت ذات خداوندى بزرگتر و منزه تر از اين معنا است. همچنان كه فرموده: «و ما خلقنا السماوات و الارض و ما بينهما لاعبين ما خلقنا هما الا بالحق». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۶ </center> | ||
پس خلاصه مضمون | پس خلاصه مضمون آيه، اين مى شود كه: خداى سبحان در هر وقت و مدتى كتاب و حكم و قضایى دارد، و از اين نوشته ها هر كدام را بخواهد، محو و هر كدام را بخواهد، اثبات مى كند. يعنى قضایى كه براى مدتى رانده تغيير مى دهد، و در وقت ديگر به جاى آن، قضاى ديگرى مى راند. وليكن در عين حال براى هميشه قضایى لايتغير و غير قابل محو و اثبات هم دارد. و اين قضاء لايتغير، اصلى است كه همه قضاهاى ديگر از آن منشأ مى گيرند، و محو و اثبات آن ها نيز، بر حسب اقتضاى آن قضاء است. | ||
بنابراين از آيه شريفه چند نكته روشن مى گردد: | بنابراين از آيه شريفه چند نكته روشن مى گردد: | ||
اول | اول اين كه حكم محو و اثبات، حكمى است عمومى كه تمامى حوادثى كه به حدود زمان و اجل محدود مى شود - و به عبارت ديگر تمامى موجوداتى كه در آسمان ها و زمين و مابين آن دو است - دستخوش آن مى گردند. همچنان كه فرموده: «ما خلقنا السماوات و الارض و ما بينهما الا بالحق و اجل مسمى». | ||
و اين نكته از اين جا استفاده مى شود كه در آيه شريفه به طور اطلاق فرموده: «خداوند هر چه را بخواهد، محو مى كند و هر چه را بخواهد، اثبات مى نمايد»، و صرف اين كه مورد آيه مسأله نبوت است، باعث نمى شود كه ما از اطلاق آن صرف نظر نموده، عموميّت آن را تخصيص بزنيم. زيرا مورد مخصص نيست. از همين جا فساد گفتار كسانی كه آيه را به معناى خاصى گرفته اند، معلوم مى شود. | |||
آرى، بعضى گفته اند: محو و اثبات، همان نسخ احكام است. | |||
عدّه اى ديگر گفته اند: محو و يا اثبات، مباحاتى است كه در نامه اعمال نوشته شده، كه اگر خدا بخواهد، آن ها را محو نموده، به جاى آن اطاعت و يا معصيت مى نويسد، تا عمل صاحبش بى جزاء نباشد. | |||
عدّه سوم گفته اند: محو گناهان مؤمنان و اثبات گناهان كفار است كه خداوند با آنان به فضل خود، و با اينان به عقوبت خود معامله مى كند. | |||
و عدّه ديگر گفته اند: مربوط به محنت ها و مصائب و تنگى معيشت و امثال آن از امورى است كه دعا و صدقه در تغيير آن ها دخالت و اثر دارد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۷ </center> | ||
بعضى ديگر گفته اند | بعضى ديگر گفته اند: «محو»، همان از بين بردن گناهان است، نه توبه، و «اثبات»، تبديل سيئات است به حسنات. | ||
عده اى گفته اند: محو نسل هاى پيش، و اثبات نسل هاى بعد است. | |||
و بعضى گفته اند: مقصود محو ماه و اثبات آفتاب است، كه آيت شب را محو نموده، روز را كه وسيله بينايى است، اثبات مى كند. و بعضى گفته اند: محو دنيا، و اثبات آخرت است. | |||
عده اى گفته اند: راجع به ارواح است، كه خداوند در حال خواب آن ها را مى گيرد. هر كدام را كه بخواهد، رها مى كند و هر كدام را بخواهد، نگه مى دارد. | |||
قول ديگر اين كه: راجع به اجل هاى نوشته شده در شب قدر است، كه هر كدام را بخواهد، به همان حال باقى مى گذارد و هر كدام را بخواهد، تغيير مى دهد. | |||
اين اقوال و امثال آن، اقوالى است كه در خود آيه، دليلى بر آن ها نيست تا آيه را به آن معانى تخصيص دهيم، و بدون هيچ ترديدى آيه اطلاق دارد. | |||
علاوه بر اين كه مشاهدات خود ما نيز، به ضرورت و بداهت شاهد و مطابق آن است. زيرا ما مى بينيم كه مسأله دگرگونى و تحوّل در تمامى اطراف عالم جريان داشته، هيچ موجودى وقتى در دو زمان مقايسه شود، به يك حالت باقى نمى ماند، و حتما دستخوش تغيير و تحوّل شده. حالا يا ذاتش متحول شده، و يا صفاتش، و يا اعمالش. و در عين حال، وقتى فى حدّ ذاته و بر حسب وقوعش اعتبار شود، مى بينيم ثابت مانده، و تغيير نيافته، چون هيچ چيز از آن حالى كه بر آن حال واقع شده، تغيير نمى پذيرد. | |||
اين | پس براى تمامى موجودات ديده شده، دو جهت است: يك جهت تغير كه از اين جهت دستخوش مرگ و زندگى، و زوال و بقاء، و انواع دگرگونی ها مى شود، و يك جهت ثبات كه از آن جهت به هيچ وجه دگرگونى نمى پذيرد. حال، اين دو جهت، يا همان كتاب محو و اثبات و امّ الكتاب است، و يا دو چيز ديگری است كه از آثار آن دو كتاب و متفرع بر آن ها است. | ||
به هر حال، آيه شريفه قابل تطبيق بر اين دو جهت هست، و در نتيجه شامل تمامى موجودات مى گردد. | |||
نكته دوم | نكته دوم اين كه: خداى سبحان در هر چيزى قضاء و قدرى ثابت دارد كه قابل تغيير نيست، و همين خود دليل فساد گفتار كسانى است كه گفته اند: هر قضایى قابل تغيير است و آنگاه استدلال كرده اند به روايات و دعاهاى متفرق كه دلالت دارد بر اين كه دعاء و صدقه، مقدّرات سوء را دفع مى كند. مانند دعایى كه از ائمه (عليهم السلام) و از بعضى صحابه روايت شده كه گفته اند: «پروردگارا! اگر اسم مرا در زمره اشقياء نوشته اى، از آن جا محو كن و در زمره سعداء بنويس». و همچنين نظاير اين مضمون. ولى بايد بدانيد كه اين راجع به مقدرات غير حتمى است، كه ما نيز منكر آن نيستيم. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۵۱۸ </center> | ||
نكته سوم | نكته سوم اين كه: قضاء دو قسم است. يكى قابل تغيير و يكى غير قابل تغيير كه - ان شاء اللّه - در آينده نزديكى، راجع به اين مطلب بحث خواهد شد. | ||
ویرایش