گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۷۰: خط ۷۰:
«'''فاوحى اليهم ربهم لنهلكن الظالمين و لنسكننكم الارض من بعدهم ...'''»:
«'''فاوحى اليهم ربهم لنهلكن الظالمين و لنسكننكم الارض من بعدهم ...'''»:


از ظاهر سياق بر مى آيد كه ضمير جمع اولى كه در «'''اليهم '''» است و همچنين دومى كه در «'''ربهم '''» است به رسل، و ضمير جمع سومى در «'''من بعدهم '''» به كفار بر مى گردد، و اگر از ايشان به ظالمين تعبير كرده، برى اين بوده كه سبب هلاكت آنان همان ظلمشان بوده است، كه مى گويند: «'''تعليق حكم بر وصف ، مشعر به عليت وصف است '''»، همچنان كه در جمله «'''ذلك لمن خاف مقامى و خاف وعيد'''» مشعر بر اين است كه علت پيروز كردن مؤمنين و اسكانشان در زمين، همان ترس از قيامت است.
از ظاهر سياق بر مى آيد كه ضمير جمع اولى كه در «اليهم» است و همچنين دومى كه در «ربهم» است به رسل، و ضمير جمع سومى در «من بعدهم» به كفار بر مى گردد، و اگر از ايشان به ظالمين تعبير كرده، براى اين بوده كه سبب هلاكت آنان همان ظلمشان بوده است، كه مى گويند: «تعليق حكم بر وصف، مشعر به عليت وصف است»، همچنان كه در جمله «ذلك لمن خاف مقامى و خاف وعيد» مشعر بر اين است كه علت پيروز كردن مؤمنين و اسكانشان در زمين، همان ترس از قيامت است.


كلمه «'''مقام '''» مصدر ميمى است كه مقصود از آن، قيام خدا بر همه امور است، و اگر آن را اسم بگيريم ، مقصود مرتبه قيوميت خداى تعالى نسبت به همه امور خواهد بود، مراد از «'''وعيد'''» هم تهديداتى است كه خداوند به متخلفين از اوامرش نموده است.
كلمه «مقام»، مصدر ميمى است كه مقصود از آن، قيام خدا بر همه امور است، و اگر آن را اسم بگيريم، مقصود مرتبه قيوميت خداى تعالى نسبت به همه امور خواهد بود، مراد از «وعيد» هم تهديداتى است كه خداوند به متخلفين از اوامرش نموده است.


پس مراد از: «'''ترس از مقام خداى تعالى '''» ترس از خدا به اين جهت است كه او قائم به همه امور بندگان است، و مقصود از: «'''ترس از وعيد خدا'''» ترس از خدا است به اين جهت كه او كسى است كه به وسيله انبيايش بندگان را از مخالفت اوامرش تهديد نموده، كه البته برگشت اين هم، باز به تقوى و ترس از خدا است آن وقت همانطور كه كشاف هم اشاره كرده، آيه شريفه بر كلام موسى (عليه السلام) منطبق مى شود كه به قوم خود فرموده : «'''استعينوا بالله واصبروا ان الارض لله يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتقين '''».
پس مراد از: «ترس از مقام خداى تعالى»، ترس از خدا به اين جهت است كه او قائم به همه امور بندگان است، و مقصود از: «ترس از وعيد خدا» ترس از خدا است به اين جهت كه او كسى است كه به وسيله انبيايش بندگان را از مخالفت اوامرش تهديد نموده، كه البته برگشت اين هم، باز به تقوى و ترس از خدا است. آن وقت همان طور كه كشاف هم اشاره كرده، آيه شريفه بر كلام موسى (عليه السلام) منطبق مى شود كه به قوم خود فرموده: «استعينوا بالله واصبروا ان الارض لله يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتقين».


و معناى آن اين مى شود كه: پروردگار رسولان به ايشان وحى فرستاد كه - صفت ربوبيت خاصه خدا نسبت به انبياء را به خاطر توكلى كه ايشان كردند و در تنيجه رحمت خدا و عنايت خاصه او را به خود جلب نمودند ذكر كرده - من سوگند مى خورم كه اين مردم كافر را - كه شما را بظلم خود تهديد مى كنند - هلاك خواهم كرد، و زمين را (آرى همين سرزمينى كه آنها تهديد مى كنند شما را از آن بيرون كنند) در اختيار شما قرار خواهم داد، و اين پاداش ترسى است كه از من و از تهديد من داشتيد، و اين خواست ما است كه زمين رابه بندگان پرهيزگار خود بدهيم.
و معناى آن اين مى شود كه: پروردگار رسولان به ايشان وحى فرستاد كه - صفت ربوبيت خاصه خدا نسبت به انبياء را به خاطر توكلى كه ايشان كردند و در تنيجه رحمت خدا و عنايت خاصه او را به خود جلب نمودند ذكر كرده - من سوگند مى خورم كه اين مردم كافر را - كه شما را بظلم خود تهديد مى كنند - هلاك خواهم كرد، و زمين را (آرى همين سرزمينى كه آن ها تهديد مى كنند شما را از آن بيرون كنند)، در اختيار شما قرار خواهم داد، و اين پاداش ترسى است كه از من و از تهديد من داشتيد، و اين خواست ما است كه زمين رابه بندگان پرهيزگار خود بدهيم.


«'''وَ استَفْتَحُوا وَ خَاب كلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ'''»:
«'''وَ استَفْتَحُوا وَ خَاب كلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ'''»:


«'''استفتاح '''»، فتح و پيروزى خواستن، و «'''خيبه '''» نااميد شدن و زيان كردن و هلاكت است، «'''عنيد'''» هم مانند «'''معاند'''» به معناى لجوج است.
«استفتاح»، فتح و پيروزى خواستن، و «خيبه» نااميد شدن و زيان كردن و هلاكت است، «عنيد» هم مانند «معاند» به معناى لجوج است.


ضمير در«'''استفتحوا'''» به رسولان بر مى گردد، يعنى رسولان وقتى دستشان از همه جا كوتاه شد و ظلم ظالمان و تكذيب معاندين به نهايت رسيد، از خدا طلب فتح و پيروزى كردند،
ضمير در «استفتحوا» به رسولان بر مى گردد، يعنى رسولان وقتى دستشان از همه جا كوتاه شد و ظلم ظالمان و تكذيب معاندين به نهايت رسيد، از خدا طلب فتح و پيروزى كردند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۸ </center>
مانند حضرت نوح كه گفت: «'''انى مغلوب فانتصر'''» ممكن هم هست ضمير مذكور را هم به رسولان و هم به كفار برگردانيم، چون كفار هم اصرار داشتند كه انبياء آن نصرتى را كه براى خود پيشگويى كرده بودند نشان دهند و مكرر سركوب مى كردند كه پس چه شد نصرتى كه مى گفتيد؟ «'''متى هذا الفتح '''» يا «'''متى هذا الوعد'''». بنابر اين تقدير معناى آيه چنين مى شود كه، رسولان از يكسو و كفار از سوى ديگر فتح خدايى را مى خواستند، و سرانجام، خيبت و نوميدى و هلاكت نصيب كفار شد.
مانند حضرت نوح كه گفت: «انى مغلوب فانتصر».
 
ممكن هم هست ضمير مذكور را هم به رسولان و هم به كفار برگردانيم، چون كفار هم اصرار داشتند كه انبياء آن نصرتى را كه براى خود پيشگويى كرده بودند نشان دهند و مكرر سركوب مى كردند كه پس چه شد نصرتى كه مى گفتيد؟ «متى هذا الفتح»، يا «متى هذا الوعد».  
 
بنابراين تقدير معناى آيه چنين مى شود كه، رسولان از يكسو و كفار از سوى ديگر فتح خدايى را مى خواستند، و سرانجام، خيبت و نوميدى و هلاكت نصيب كفار شد.


«'''مِّن وَرَائهِ جَهَنَّمُ وَ يُسقَى مِن مَّاءٍ صدِيدٍ... وَ مِن وَرَائهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ'''»:
«'''مِّن وَرَائهِ جَهَنَّمُ وَ يُسقَى مِن مَّاءٍ صدِيدٍ... وَ مِن وَرَائهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ'''»:


كلمه «'''صديد'''» به معناى چركى است كه از رحم سرازير شود، و اين معرفى آبى است كه كفار در جهنم مى نوشند، و كلمه «'''تجرع '''» به معناى نوشيدن مشروب به طور جرعه جرعه و دائم است، و كلمه «'''اساغه '''» به معناى جريان دادن نوشيدنى ها در حلق است، وقتى گفته مى شود«'''ساغ الشراب '''» معنايش اين است كه نوشيدنى را در حلق خود مى ريخت، و وقتى گفته مى شود«'''اسغته الشراب '''» معنايش اين است كه من نوشيدنى را در حلق او ريختم، در مجمع البيان چنين آمده، بقيه كلمات اين دو آيه هم روشن است.
كلمه «صديد» به معناى چركى است كه از رحم سرازير شود، و اين معرفى آبى است كه كفار در جهنم مى نوشند. و كلمه «تجرع» به معناى نوشيدن مشروب به طور جرعه جرعه و دائم است. و كلمه «اساغه» به معناى جريان دادن نوشيدنى ها در حلق است.
 
وقتى گفته مى شود«ساغ الشراب»، معنايش اين است كه نوشيدنى را در حلق خود مى ريخت، و وقتى گفته مى شود «اسغته الشراب»، معنايش اين است كه من نوشيدنى را در حلق او ريختم، در مجمع البيان چنين آمده، بقيه كلمات اين دو آيه هم روشن است.


«'''مَّثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشتَدَّت بِهِ الرِّيحُ فى يَوْمٍ عَاصِفٍ ...'''»:
«'''مَّثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشتَدَّت بِهِ الرِّيحُ فى يَوْمٍ عَاصِفٍ ...'''»:


«'''روز عاصف '''» روزى رامى گويند كه: در آن بادهاى تند بوزد، در اين آيه، اعمال كفار را از اين جهت كه به نتيجه نمى رسد و اثر سعادتى براى آنان ندارد به خاكسترى مثل مى زند كه دچار بادهاى تند گشته در يك لحظه نابود گردد، مانند آيه شريفه اى كه مى فرمايد: «'''و قدمنا الى ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا'''» پس اعمال كفار، هر يك به منزله يك ذره خاكسترى است كه در برابر تندباد روزى طوفانى قرار گيرد و اثرى از آن باقى نماند.
«روز عاصف» روزى را مى گويند كه: در آن بادهاى تند بوزد، در اين آيه، اعمال كفار را از اين جهت كه به نتيجه نمى رسد و اثر سعادتى براى آنان ندارد به خاكسترى مثل مى زند كه دچار بادهاى تند گشته در يك لحظه نابود گردد. مانند آيه شريفه اى كه مى فرمايد: «و قدمنا الى ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا». پس اعمال كفار، هر يك به منزله يك ذره خاكسترى است كه در برابر تندباد روزى طوفانى قرار گيرد و اثرى از آن باقى نماند.


و از اين جا معلوم مى شود كه كلام تمام است و حاجت به تقدير چيزى ندارد و لازم نيست مانند برخى بگوئيم تقدير آيه «'''مثل اعمال الذين كفروا...'''»، است و به طورى كه از ظاهر آيه بر مى آيد اين مثال تتمه كلام موسى (عليه السلام) نيست، بلكه نتيجه اى است كه از كلام او گرفته شده است.
و از اين جا معلوم مى شود كه كلام تمام است و حاجت به تقدير چيزى ندارد و لازم نيست مانند برخى بگوئيم تقدير آيه «مثل اعمال الذين كفروا...» است و به طورى كه از ظاهر آيه بر مى آيد اين مثال تتمه كلام موسى (عليه السلام) نيست، بلكه نتيجه اى است كه از كلام او گرفته شده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۹ </center>
<span id='link36'><span>
<span id='link36'><span>
==بحث روايتى: در ذيل آيات گذشته ==
==بحث روايتى: در ذيل آيات گذشته ==
در كافى به سند خود، از معاويه بن وهب، از ابى عبدالله (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: هر كه خداوند توفيق شكرش داده باشد، نعمتش ‍ را هم زياد مى كند، همچنان كه خودش فرمود: «'''لئن شكرتم لازيدنكم '''».
در كافى به سند خود، از معاويه بن وهب، از ابى عبدالله (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: هر كه خداوند توفيق شكرش داده باشد، نعمتش ‍ را هم زياد مى كند، همچنان كه خودش فرمود: «'''لئن شكرتم لازيدنكم '''».
۱۳٬۸۰۸

ویرایش