گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
<span id='link99'><span>
<span id='link99'><span>
==حضور دسته هاى متراكم و انبوه مردم در صحنه قيامت ==
==حضور دسته هاى متراكم و انبوه مردم در صحنه قيامت ==
فَوَ رَبِّك لَنَحْشرَنَّهُمْ وَ الشيَطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا
«'''فَوَ رَبِّك لَنَحْشرَنَّهُمْ وَ الشيَاطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا'''»:


كلمه ((جثى (( جمع جاثى است ، و وزنش در اصل فعول بوده و جاثى كسى را گويند كه بر دو زانو نشسته باشد، و به ابن عباس نسبت داده اند كه گفته : جثى جمع جثوه است ، كه به معناى سنگ و خاك انباشته است ، و مقصود از آن در اين آيه اين است كه مردم روز قيامت انبوه انبوه و دسته دسته حاضر مى شوند، دسته هاى متراكم ، كه از كول هم بالا مى روند، و اين معنا با سياق آيه متناسب تر است .
كلمه ((جثى (( جمع جاثى است ، و وزنش در اصل فعول بوده و جاثى كسى را گويند كه بر دو زانو نشسته باشد، و به ابن عباس نسبت داده اند كه گفته : جثى جمع جثوه است ، كه به معناى سنگ و خاك انباشته است ، و مقصود از آن در اين آيه اين است كه مردم روز قيامت انبوه انبوه و دسته دسته حاضر مى شوند، دسته هاى متراكم ، كه از كول هم بالا مى روند، و اين معنا با سياق آيه متناسب تر است .
خط ۱۳: خط ۱۳:
ضمير جمع در ((لنحشرنهم (( و در ((لنحضرنهم (( به كفار بر مى گردد، و آيه شريفه تا سه آيه متعرض حال كفار، و منكرين معاد در قيامت است ، و اين روشن است . ولى بعضى گفته اند: هر دو ضمير به عموم مردم از مؤ من و كافر بر مى گردد، و همين حرف را در ضمير ((كم (( در ((و ان منكم الا واردها(( زده اند. ليكن اين حرف صحيح نيست زيرا لحن اين سه آيه لحن عذاب و خشم است ، و با عموميت نمى سازد.
ضمير جمع در ((لنحشرنهم (( و در ((لنحضرنهم (( به كفار بر مى گردد، و آيه شريفه تا سه آيه متعرض حال كفار، و منكرين معاد در قيامت است ، و اين روشن است . ولى بعضى گفته اند: هر دو ضمير به عموم مردم از مؤ من و كافر بر مى گردد، و همين حرف را در ضمير ((كم (( در ((و ان منكم الا واردها(( زده اند. ليكن اين حرف صحيح نيست زيرا لحن اين سه آيه لحن عذاب و خشم است ، و با عموميت نمى سازد.


مراد از اينكه فرمود ((لنحشرنهم و الشياطين (( اين است كه در بيرون قبرها ايشان را با اولياءشان ، كه شيطانهايند جمع مى كنيم ، چون به خاطر ايمان نداشتن از غاويان شدند، ((فسوف يلقون غيا - به زودى غى را كه از خود ايشان است ملاقات مى كنند(( و در جايى ديگر بيان كرده كه شيطانها اولياى غاويانند، و فرموده : ((انا جعلنا الشياطين اولياء للذين لا يومنون (( و نيز فرموده : ((ان عبادى ليس لك عليهم سلطان الا من اتبعك من الغاوين ((
مراد از اينكه فرمود ((لنحشرنهم و الشياطين (( اين است كه در بيرون قبرها ايشان را با اولياءشان ، كه شيطان هايند جمع مى كنيم ، چون به خاطر ايمان نداشتن از غاويان شدند، ((فسوف يلقون غيا - به زودى غى را كه از خود ايشان است ملاقات مى كنند(( و در جايى ديگر بيان كرده كه شيطانها اولياى غاويانند، و فرموده : ((انا جعلنا الشياطين اولياء للذين لا يومنون (( و نيز فرموده : ((ان عبادى ليس لك عليهم سلطان الا من اتبعك من الغاوين ((


و يا ممكن است مراد قرين هاى ايشان باشد، يعنى ايشان را با قرين هايشان محشور مى كنيم ، همچنانكه فرمود: ((و من يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين ، حتى اذا جاءنا قال يا ليت بينى و بينك بعد المشرقين فبئس القرين و لن ينفعكم اليوم اذ ظلمتم ، انكم فى العذاب مشتركون ((
و يا ممكن است مراد قرين هاى ايشان باشد، يعنى ايشان را با قرين هايشان محشور مى كنيم ، همچنانكه فرمود: ((و من يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين ، حتى اذا جاءنا قال يا ليت بينى و بينك بعد المشرقين فبئس القرين و لن ينفعكم اليوم اذ ظلمتم ، انكم فى العذاب مشتركون ((
خط ۲۲: خط ۲۲:
<span id='link100'><span>
<span id='link100'><span>
==از بين متمردين ائمه ضلالت كه به آتش سزاوارترند بيرون كشيده مى شوند ==
==از بين متمردين ائمه ضلالت كه به آتش سزاوارترند بيرون كشيده مى شوند ==
ثمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كلِّ شِيعَةٍ أَيهُمْ أَشدُّ عَلى الرَّحْمَنِ عِتِيًّا
«'''ثمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كلِّ شِيعَةٍ أَيهُمْ أَشدُّ عَلى الرَّحْمَانِ عِتِيًّا'''»:


كلمه ((نزع (( به معناى استخراج است ، و كلمه ((شيعه (( به معناى جماعتى است كه يكديگر را بر امرى يارى دهند، و يا همه پيرو يك عقيده باشند، و كلمه ((عتى (( كه در اصل ((عتوى ((، بر وزن فعول بوده به معناى تمرد و عصيان است ، و ظاهرا جمله ((ايهم اشد(( جمله اى استفهامى است ، كه در جاى مفعول ((لننزعن (( قرار گرفته ، تا دلالت كند بر اينكه تمام عنايت در تعيين و تميز است ، نظير آيه ((اولئك الذين يدعون يبتغون الى ربهم الوسيله ايهم اقرب ((
كلمه ((نزع (( به معناى استخراج است ، و كلمه ((شيعه (( به معناى جماعتى است كه يكديگر را بر امرى يارى دهند، و يا همه پيرو يك عقيده باشند، و كلمه ((عتى (( كه در اصل ((عتوى ((، بر وزن فعول بوده به معناى تمرد و عصيان است ، و ظاهرا جمله ((ايهم اشد(( جمله اى استفهامى است ، كه در جاى مفعول ((لننزعن (( قرار گرفته ، تا دلالت كند بر اينكه تمام عنايت در تعيين و تميز است ، نظير آيه ((اولئك الذين يدعون يبتغون الى ربهم الوسيله ايهم اقرب ((
خط ۳۰: خط ۳۰:
و در كلمه ((على الرحمن (( التفاتى به كار رفته ، و شايد نكته آن اشاره به اين باشد كه تمرد آنان بسيار بزرگ است ، چون تمرد كسى است كه رحمتش همه چيز را فرا گرفته ، و ايشان از او جز رحمت چيزى نديدند، چنين خدايى را تمرد كردند.
و در كلمه ((على الرحمن (( التفاتى به كار رفته ، و شايد نكته آن اشاره به اين باشد كه تمرد آنان بسيار بزرگ است ، چون تمرد كسى است كه رحمتش همه چيز را فرا گرفته ، و ايشان از او جز رحمت چيزى نديدند، چنين خدايى را تمرد كردند.


ثمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِينَ هُمْ أَوْلى بهَا صِلِيًّا
«'''ثمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِينَ هُمْ أَوْلى بهَا صِلِيًّا'''»:


كلمه ((صلى (( در اصل ((صلوى (( بر وزن فعول (مصدر) بوده ، وقتى گفته مى شود: ((صلى الناريصلاها صليا و صليا(( كه شخص ‍ مورد نظر حرارت آتش را تحمل كرده باشد، پس معناى آيه اين است كه سوگند مى خورم ، كه ما داناتريم به اينكه چه كسى سزاوارتر به مقاسات حرارت آتش است ، يعنى زمام كم و زيادى حرارت آتش در دركات عذاب ، و مراتب استحقاق ايشان به دست ما است ، و بر ما مشتبه نمى شود.
كلمه ((صلى (( در اصل ((صلوى (( بر وزن فعول (مصدر) بوده ، وقتى گفته مى شود: ((صلى الناريصلاها صليا و صليا(( كه شخص ‍ مورد نظر حرارت آتش را تحمل كرده باشد، پس معناى آيه اين است كه سوگند مى خورم ، كه ما داناتريم به اينكه چه كسى سزاوارتر به مقاسات حرارت آتش است ، يعنى زمام كم و زيادى حرارت آتش در دركات عذاب ، و مراتب استحقاق ايشان به دست ما است ، و بر ما مشتبه نمى شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۲۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۲۱ </center>
وَ إِن مِّنكمْ إِلا وَارِدُهَا كانَ عَلى رَبِّك حَتْماً مَّقْضِيًّا
«'''وَ إِن مِّنكمْ إِلا وَارِدُهَا كانَ عَلى رَبِّك حَتْماً مَّقْضِيًّا'''»:


تفصيلى در مورد مدلول آيه : ((و ان منكم الا واردها...(( و بيان اينكه ((ورود(( در آيه به معناى حضور و اشراف عموم مردم بر آتش است
تفصيلى در مورد مدلول آيه : ((و ان منكم الا واردها...(( و بيان اينكه ((ورود(( در آيه به معناى حضور و اشراف عموم مردم بر آتش است
خط ۵۴: خط ۵۴:
همچنانكه همين معنا يعنى دور كردن بعد از دخول را از آيه ((ثم ننجى الذين اتقوا و نذر الظالمين فيها(( استظهار شده ، و نيز گفته اند: خداوند به احترام آنان ميان آنان و شنيدن صداى آتش حاجبى قرار مى دهد، همچنانكه ميان ابراهيم و حرارت آتش چنان حاجبى قرار داد، و به آتش فرمود: ((كونى بردا و سلاما على ابراهيم ((
همچنانكه همين معنا يعنى دور كردن بعد از دخول را از آيه ((ثم ننجى الذين اتقوا و نذر الظالمين فيها(( استظهار شده ، و نيز گفته اند: خداوند به احترام آنان ميان آنان و شنيدن صداى آتش حاجبى قرار مى دهد، همچنانكه ميان ابراهيم و حرارت آتش چنان حاجبى قرار داد، و به آتش فرمود: ((كونى بردا و سلاما على ابراهيم ((
<span id='link102'><span>
<span id='link102'><span>
==اشاره به گفتار مفسرينى كه ورود در آيه را بمعنىدخول گرفته اند ==
==اشاره به گفتار مفسرينى كه ورود در آيه را بمعنى دخول گرفته اند ==
بعضى ديگر (و شايد بيشتر مفسرين ) گفته اند كه : آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه همه مردم داخل جهنم مى شوند، و به مثل آيه ((انكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنم انتم لها واردون لو كان هولاء آلهه ما وردوها(( و آيه : ((يقدم قومه يوم القيمه فاوردهم النار(( استدلال كرده اند، چون در آيه اولى كه راجع به بت پرستان ، و در آيه دومى كه راجع به فرعون است ، فرموده : وارد جهنم مى شوند، پس معلوم مى شود ورود آنها به معناى دخول است .
بعضى ديگر (و شايد بيشتر مفسرين ) گفته اند كه : آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه همه مردم داخل جهنم مى شوند، و به مثل آيه ((انكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنم انتم لها واردون لو كان هولاء آلهه ما وردوها(( و آيه : ((يقدم قومه يوم القيمه فاوردهم النار(( استدلال كرده اند، چون در آيه اولى كه راجع به بت پرستان ، و در آيه دومى كه راجع به فرعون است ، فرموده : وارد جهنم مى شوند، پس معلوم مى شود ورود آنها به معناى دخول است .


البته آيه بعد از آيه مورد بحث نيز دلالت بر اين معنا دارد كه مى فرمايد: ((ثم ننجى الذين اتقوا و نذر الظالمين فيها جثيا(( چون معنايش اين است كه ما ايشان را در حالى كه در آن به زانو در آمده اند رها مى كنيم ، و معلوم است كه وقتى كسى را در جايى رها مى كنند كه داخل آن شده باشد، آنگاه بعد از دخول رهايش كنند تا به حال خود باقى بماند، عده اى از روايات وارده در تفسير آيه نيز بر اين معنا دلالت دارد.
البته آيه بعد از آيه مورد بحث نيز دلالت بر اين معنا دارد كه مى فرمايد: ((ثم ننجى الذين اتقوا و نذر الظالمين فيها جثيا(( چون معنايش اين است كه ما ايشان را در حالى كه در آن به زانو در آمده اند رها مى كنيم ، و معلوم است كه وقتى كسى را در جايى رها مى كنند كه داخل آن شده باشد، آنگاه بعد از دخول رهايش كنند تا به حال خود باقى بماند، عده اى از روايات وارده در تفسير آيه نيز بر اين معنا دلالت دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۲۳ </center>
آن وقت همين مفسرين اختلاف كرده اند در اينكه بعد از عموميت آيه نسبت به كافر و مؤ من ، همه مؤ منين را شامل مى شود يا آنكه متقين از آن استثناء شده اند؟ بعضى گفته اند: عام است . و بعضى گفته اند متقين را شامل نمى شود و ادعا كرده اند كه : كلمه ((منكم (( به معناى ((منهم (( است ، همچنانكه در آيه ((و سقاهم ربهم شرابا طهورا ان هذا كان لكم جزاء(( كلمه ((لكم (( به جاى ((لهم (( به كار رفته هر چند كه با جمله ((ثم ننجى الذين اتقوا...(( نمى سازد.
آن وقت همين مفسرين اختلاف كرده اند در اينكه بعد از عموميت آيه نسبت به كافر و مؤمن ، همه مؤمنين را شامل مى شود يا آنكه متقين از آن استثناء شده اند؟ بعضى گفته اند: عام است . و بعضى گفته اند متقين را شامل نمى شود و ادعا كرده اند كه : كلمه ((منكم (( به معناى ((منهم (( است ، همچنانكه در آيه ((و سقاهم ربهم شرابا طهورا ان هذا كان لكم جزاء(( كلمه ((لكم (( به جاى ((لهم (( به كار رفته هر چند كه با جمله ((ثم ننجى الذين اتقوا...(( نمى سازد.
<span id='link103'><span>
<span id='link103'><span>
==رد گفتار مفسرين فوق الذكر ==
==رد گفتار مفسرين فوق الذكر ==
خط ۷۶: خط ۷۶:
پس حق مطلب اين است كه ورود بر بيش از حضور و اشراف (البته اختيارى ) دلالت ندارد، از كتب لغت معنايى بيش ازاين برايش استفاده نمى شود، پس جمله ((و ان منكم الا واردها(( به بيش از قصد و حضور و اشراف دلالت ندارد كه اين با جمله ((ثم ننجى الذين اتقوا و نذر الظالمين فيها جثيا(( كه دلالت بر دخول تمام مردم يا ستمكاران در جهنم دارد، منافات ندارد.
پس حق مطلب اين است كه ورود بر بيش از حضور و اشراف (البته اختيارى ) دلالت ندارد، از كتب لغت معنايى بيش ازاين برايش استفاده نمى شود، پس جمله ((و ان منكم الا واردها(( به بيش از قصد و حضور و اشراف دلالت ندارد كه اين با جمله ((ثم ننجى الذين اتقوا و نذر الظالمين فيها جثيا(( كه دلالت بر دخول تمام مردم يا ستمكاران در جهنم دارد، منافات ندارد.


((كان على ربك حتما مقضيا(( - ضمير در ((كان (( به ورود، و يا به جمله سابق ، به اعتبار اين كه (هيچ كس نيست مگر آنكه وارد آن مى شود)، حكم و فرمانى بود، بر مى گردد و كلمه ((حتم (( و ((جزم (( و ((قطع ((، يك معنا دارد، و معناى جمله مورد بحث اين است كه : اين ورود يا حكمى كه كرديم بر خداى تعالى واجب و حتمى است ، و اين وجوب به فرمان خود خدا بوده ، خودش عليه خود حكم رانده ، چون حاكمى كه بر او حكم براند وجود ندارد.
«'''كان على ربك حتما مقضيا'''» - ضمير در ((كان (( به ورود، و يا به جمله سابق ، به اعتبار اين كه (هيچ كس نيست مگر آنكه وارد آن مى شود)، حكم و فرمانى بود، بر مى گردد و كلمه ((حتم (( و ((جزم (( و ((قطع ((، يك معنا دارد، و معناى جمله مورد بحث اين است كه : اين ورود يا حكمى كه كرديم بر خداى تعالى واجب و حتمى است ، و اين وجوب به فرمان خود خدا بوده ، خودش عليه خود حكم رانده ، چون حاكمى كه بر او حكم براند وجود ندارد.
<span id='link104'><span>
<span id='link104'><span>
==متقين نجات داده شده و ظالمين در آتش باقى خواهند ماند ==
==متقين نجات داده شده و ظالمين در آتش باقى خواهند ماند ==
ثمَّ نُنَجِّى الَّذِينَ اتَّقَوا وَّ نَذَرُ الظلِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا
«'''ثمَّ نُنَجِّى الَّذِينَ اتَّقَوا وَّ نَذَرُ الظالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا'''»:


قبلا به معناى جمله ((و نذر الظالمين فيها(( اشاره رفت ، و گفتيم كه اين جمله دلالت مى كند بر اينكه ظالمان داخل آتشند، آنگاه در همانجا ايشان را باقى مى گذارند و متقين را نجات مى دهند، و عبارت نجات دادن متقين دلالت ندارد بر اينكه آنان نيز با ظالمان داخل آتش باشند، چون گفتيم نجات دادن بدون داخل بودن نيز متحقق مى شود مثل اينكه در شرف دخول باشند، مگر اينكه بگويى ما آن را از لفظ نجات دادن استفاده نمى كنيم ، بلكه از اينكه اين دو لفظ يعنى نجات دادن و باقى گذاشتن در يك سياق قرار گرفته اند به دست مى آوريم .
قبلا به معناى جمله ((و نذر الظالمين فيها(( اشاره رفت ، و گفتيم كه اين جمله دلالت مى كند بر اينكه ظالمان داخل آتشند، آنگاه در همانجا ايشان را باقى مى گذارند و متقين را نجات مى دهند، و عبارت نجات دادن متقين دلالت ندارد بر اينكه آنان نيز با ظالمان داخل آتش باشند، چون گفتيم نجات دادن بدون داخل بودن نيز متحقق مى شود مثل اينكه در شرف دخول باشند، مگر اينكه بگويى ما آن را از لفظ نجات دادن استفاده نمى كنيم ، بلكه از اينكه اين دو لفظ يعنى نجات دادن و باقى گذاشتن در يك سياق قرار گرفته اند به دست مى آوريم .
خط ۸۷: خط ۸۷:
و معناى اين دو آيه چنين است كه : هيچ يك از شما - متقيان و ظالمان - نيست ، مكر آنكه به زودى در لبه و پرتگاه آتش قرار مى گيريد، و اين قرار دادن شما در پرتگاه آتش واجبى حتمى بر پروردگارت شده ، آنگاه كسانى را كه تقوى داشته اند نجات داده ، ظالمان را در آن باقى مى گذاريم ، به خاطر اين كه ظلم كردند، و ايشان همچنان به زانو در آمده ، باقى مى مانند.
و معناى اين دو آيه چنين است كه : هيچ يك از شما - متقيان و ظالمان - نيست ، مكر آنكه به زودى در لبه و پرتگاه آتش قرار مى گيريد، و اين قرار دادن شما در پرتگاه آتش واجبى حتمى بر پروردگارت شده ، آنگاه كسانى را كه تقوى داشته اند نجات داده ، ظالمان را در آن باقى مى گذاريم ، به خاطر اين كه ظلم كردند، و ايشان همچنان به زانو در آمده ، باقى مى مانند.


بحث روايتى (رواياتى در بيان مراد از: ((انا خلقنا منقبل و لم يك شيئا(( و ((ان منكم الاواردها(()
==بحث روايتى==
در كافى به سند خود از مالك جهنى روايت كرده كه گفت : از حضرت صادق (عليه السلام ) معناى كلام خداى را پرسيدم كه مى فرمايد: ((اولا يذكر الانسان انا خلقناه من قبل و لم يك شيئا - آيا انسان يادش ‍ رفته كه ما او را قبلا خلق كرديم در حالى كه هيچ چيز نبود؟(( مى گويد، در جوابم فرمود: يعنى مقدرو كتاب نوشته نبود.
در كافى به سند خود از مالك جهنى روايت كرده كه گفت : از حضرت صادق (عليه السلام ) معناى كلام خداى را پرسيدم كه مى فرمايد: ((اولا يذكر الانسان انا خلقناه من قبل و لم يك شيئا - آيا انسان يادش ‍ رفته كه ما او را قبلا خلق كرديم در حالى كه هيچ چيز نبود؟(( مى گويد، در جوابم فرمود: يعنى مقدرو كتاب نوشته نبود.


۱۵٬۹۷۷

ویرایش