۱۴٬۱۱۵
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶: | خط ۶: | ||
<span id='link184'><span> | <span id='link184'><span> | ||
==اشاره به وجود رابطه مستقيم بين اعمال مردم و حوادث عالم == | ==اشاره به وجود رابطه مستقيم بين اعمال مردم و حوادث عالم == | ||
«'''بما كسبت ايدى الناس'''» - يعنى اين فساد ظاهر در زمين ، بر اثر اعمال مردم است ، يعنى به خاطر شركى است كه مى ورزند، و گناهانى است كه مى كنند، و ما در تفسير آيه ((و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض ((، و نيز در مباحث نبوت در جلد دوم اين كتاب ، اثبات كرديم كه بين اعمال مردم و حوادث عالم رابطه مستقيم هست ، كه هر يك متاءثر از صلاح و فساد ديگرى است | |||
«'''ليذيقهم بعض الذى عملوا'''» - لام در اين جمله ، لام غايت است ، و آيه چنين معنا مى دهد: آنچه در زمين ظاهر شد، به خاطر اين بود كه خدا و بال پاره اى از آنچه مى كردند به ايشان بچشاند، بلكه براى اين بود كه خود اعمالشان را به ايشان بچشاند، كه به صورت و بال به سويشان بر مى گشت | |||
و اما اينكه چرا فرمود: بعض اعمالشان را، براى اينكه خدا از بيشتر اعمال آنان صرف نظر كرد، همچنان كه فرمود: ((و ما اصابكم من مصيبه فبما كسبت ايديكم و يعفو عن كثير(( | و اما اينكه چرا فرمود: بعض اعمالشان را، براى اينكه خدا از بيشتر اعمال آنان صرف نظر كرد، همچنان كه فرمود: ((و ما اصابكم من مصيبه فبما كسبت ايديكم و يعفو عن كثير(( | ||
اين آيه شريفه ناظر است به وبال دنيوى گناهان ، و چشاندن و بال بعضى از آنها، نه همه آنها، و اما عذاب و وبال اخروى گناهان ، آيه از آن ساكت است . پس اينكه بعضى ها گفته اند: ((مراد اين است كه وبال دنيوى را مى چشانيم ، و اخروى آن را تا رسيدن قيامت تاءخير مى اندازيم (( تفسيرى است بدون دليل | اين آيه شريفه ناظر است به وبال دنيوى گناهان ، و چشاندن و بال بعضى از آنها، نه همه آنها، و اما عذاب و وبال اخروى گناهان ، آيه از آن ساكت است . پس اينكه بعضى ها گفته اند: ((مراد اين است كه وبال دنيوى را مى چشانيم ، و اخروى آن را تا رسيدن قيامت تاءخير مى اندازيم (( تفسيرى است بدون دليل | ||
و بعيد نيست كه تقدير كلام را ((ليذيقهم بعض جزاء ما عملوا - تا بچشاند به ايشان بعضى از كيفر آنچه كرده اند(( گرفته اند و حال آنكه تقدير آن به عكس اين است ، يعنى تقديرش ((ليذيقهم جزاء بعض ما عملوا - تا بچشاند به ايشان جزاء بعضى از كارهاى ايشان را(( است براى اينكه : آنچه كه ما را ناگزير مى كند از اينكه چيزى تقدير بگيريم ، - البته اگر ناگزير باشيم - اين است كه آنچه به صورت فساد به آنان بر مى گردد، جزاى اعمالشان است نه خود اعمال ، پس آنچه مى چشند جزاى پاره اى از اعمال است ، نه پاره اى از جزاء اعمال | و بعيد نيست كه تقدير كلام را ((ليذيقهم بعض جزاء ما عملوا - تا بچشاند به ايشان بعضى از كيفر آنچه كرده اند(( گرفته اند و حال آنكه تقدير آن به عكس اين است ، يعنى تقديرش ((ليذيقهم جزاء بعض ما عملوا - تا بچشاند به ايشان جزاء بعضى از كارهاى ايشان را(( است براى اينكه : آنچه كه ما را ناگزير مى كند از اينكه چيزى تقدير بگيريم ، - البته اگر ناگزير باشيم - اين است كه آنچه به صورت فساد به آنان بر مى گردد، جزاى اعمالشان است نه خود اعمال ، پس آنچه مى چشند جزاى پاره اى از اعمال است ، نه پاره اى از جزاء اعمال | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۹۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۲۹۴ </center> | ||
و اينكه فرمود: ((لعلهم يرجعون (( معنايش اين است كه : خداوند مى چشاند به آنان آنچه را مى چشاند، براى اينكه شايد از شركشان و گناهانشان دست برداشته ، به سوى توحيد و اطاعت برگردند | و اينكه فرمود: ((لعلهم يرجعون (( معنايش اين است كه : خداوند مى چشاند به آنان آنچه را مى چشاند، براى اينكه شايد از شركشان و گناهانشان دست برداشته ، به سوى توحيد و اطاعت برگردند | ||
و اما در پاسخ اين سوال كه وجه اتصال آيه مورد بحث به ما قبلش چيست ؟ مى گوييم : وجهش اين است كه : در آيه قبل استدلال مى كرد بر توحيد، و نزاهت خدا از شركى كه برايش قائل شده اند، اينك در اين آيه به آثار شرك اشاره مى كند، و آن عبارت است از: گناه و فساد در زمين ، و چشيدن وبال گناهان ، چيزى كه هست در اين آيه نامى از شرك نبرده ، و مطلب را به گناهان ناشى از شرك اختصاص نداده ، بلكه به طور كلى راجع به گناه صحبت كرده است | و اما در پاسخ اين سوال كه وجه اتصال آيه مورد بحث به ما قبلش چيست ؟ مى گوييم : وجهش اين است كه : در آيه قبل استدلال مى كرد بر توحيد، و نزاهت خدا از شركى كه برايش قائل شده اند، اينك در اين آيه به آثار شرك اشاره مى كند، و آن عبارت است از: گناه و فساد در زمين ، و چشيدن وبال گناهان ، چيزى كه هست در اين آيه نامى از شرك نبرده ، و مطلب را به گناهان ناشى از شرك اختصاص نداده ، بلكه به طور كلى راجع به گناه صحبت كرده است | ||
<span id='link185'><span> | <span id='link185'><span> | ||
==سخن عجيب مفسرين در ذيل آيه (ظهر الفساد فى البر و البحر...) == | ==سخن عجيب مفسرين در ذيل آيه (ظهر الفساد فى البر و البحر...) == | ||
مفسرين در تفسير اين آيه سخنان مختلف و عجيب و غريبى زده اند، مثلا بعضى گفته اند: ((مراد از ((ارض (( سرزمين مكه است (( بعضى گفته اند: ((مراد از ((بر - خشكى (( بيابانهايى خشك است كه نهرى از آن نمى گذرد، و مراد از ((بحر(( هر شهر و قريه اى است كه بر لب نهرى بزرگ قرار داشته باشد((. بعضى ديگر گفته اند: ((مراد از ((بر(( صحراها و محل قبايل است ، و مراد از ((بحر(( سواحل ، و شهرهاى ساحل دريا و نهرها است ((. بعضى ديگر گفته اند: ((مقصود از ((بر(( بيابانهاى لم يزرع و خشك است ، و مراد از ((بحر(( صحراهاى سبز و خرم است ((. بعضى گفته اند: ((در اينجا مضافى در تقدير است ، و تقدير ((ظهر الفساد فى البر و مدن البحر(( است ، يعنى فساد در زمين و شهرهاى دريا ظاهر شد(( | مفسرين در تفسير اين آيه سخنان مختلف و عجيب و غريبى زده اند، مثلا بعضى گفته اند: ((مراد از ((ارض (( سرزمين مكه است (( بعضى گفته اند: ((مراد از ((بر - خشكى (( بيابانهايى خشك است كه نهرى از آن نمى گذرد، و مراد از ((بحر(( هر شهر و قريه اى است كه بر لب نهرى بزرگ قرار داشته باشد((. بعضى ديگر گفته اند: ((مراد از ((بر(( صحراها و محل قبايل است ، و مراد از ((بحر(( سواحل ، و شهرهاى ساحل دريا و نهرها است ((. بعضى ديگر گفته اند: ((مقصود از ((بر(( بيابانهاى لم يزرع و خشك است ، و مراد از ((بحر(( صحراهاى سبز و خرم است ((. بعضى گفته اند: ((در اينجا مضافى در تقدير است ، و تقدير ((ظهر الفساد فى البر و مدن البحر(( است ، يعنى فساد در زمين و شهرهاى دريا ظاهر شد(( |
ویرایش