گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۶۹: خط ۱۶۹:
<span id='link351'><span>
<span id='link351'><span>


==بيان آيات مربوط به نعمت هايى كه خداوند به داوود و سليمان (عليه السلام ) داده موهبتفرموده بود ==
==بيان آيات ==
اين آيات به پاره اى از داستانهاى داوود و سليمان ، و نعمت هايى كه به ايشان موهبت فرموده بود، اشاره مى كند، و مى فرمايد: چگونه كوهها و مرغان را براى داوود مسخر كرديم ، و آهن را در دستش نرم ساختيم ، و چگونه باد را در فرمان سليمان در آورديم ، كه صبحگاهان مسير يك ماه را مى پيمود و عصرگاهان نيز مسير يك ماه را و جن را برايش مسخر كرديم كه هر چه او مى خواست از محرابها و تمثالها و غير آن برايش ‍ مى ساختند. آن گاه داوود و سليمان را دستور مى دهد به اينكه به شكرانه اين مواهب عمل صالح كنند. و آن دو بندگانى شكور بودند
اين آيات به پاره اى از داستانهاى داوود و سليمان ، و نعمت هايى كه به ايشان موهبت فرموده بود، اشاره مى كند، و مى فرمايد: چگونه كوهها و مرغان را براى داوود مسخر كرديم ، و آهن را در دستش نرم ساختيم ، و چگونه باد را در فرمان سليمان در آورديم ، كه صبحگاهان مسير يك ماه را مى پيمود و عصرگاهان نيز مسير يك ماه را و جن را برايش مسخر كرديم كه هر چه او مى خواست از محرابها و تمثالها و غير آن برايش ‍ مى ساختند. آن گاه داوود و سليمان را دستور مى دهد به اينكه به شكرانه اين مواهب عمل صالح كنند. و آن دو بندگانى شكور بودند
سپس به داستان سباء اشاره مى كند، كه خدا به آنان دو تا بهشت در طرف راست و چپ شهر داده بود، تا با عوايد آنها زندگى مرفهى داشته باشند، ولى به جاى شكر خدا، نعمت او را كفران نموده از اداى شكرش سر باز زدند، و خداوند سيل عرم را به سويشان گسيل داشت ، و در نتيجه دو قسمت باغستانهاى راست و چپ محل از بين رفتند و در نتيجه مايه آبادى محلشان از بين رفت ، و خود مردم آنچنان متفرق شدند، كه اثرى از ايشان نماند، تنها قصه هايى از آنان به جاى ماند، همه اينها به خاطر كفران نعمت ، و اعراضشان از شكر بود، و خداوند جز مردم كفرانگر را كيفر نمى كند
سپس به داستان سباء اشاره مى كند، كه خدا به آنان دو تا بهشت در طرف راست و چپ شهر داده بود، تا با عوايد آنها زندگى مرفهى داشته باشند، ولى به جاى شكر خدا، نعمت او را كفران نموده از اداى شكرش سر باز زدند، و خداوند سيل عرم را به سويشان گسيل داشت ، و در نتيجه دو قسمت باغستانهاى راست و چپ محل از بين رفتند و در نتيجه مايه آبادى محلشان از بين رفت ، و خود مردم آنچنان متفرق شدند، كه اثرى از ايشان نماند، تنها قصه هايى از آنان به جاى ماند، همه اينها به خاطر كفران نعمت ، و اعراضشان از شكر بود، و خداوند جز مردم كفرانگر را كيفر نمى كند
و وجه اتصال اين داستانها به آيات قبل ، كه درباره معاد بحث مى كرد، اين است كه خدا مدبر امور بندگان خويش است ، ولى از آنجايى كه بندگان او در دنيا فرو رفته در انواع نعمتهاى مادى هستند، لذا معلوم نمى شود كه كدام يك شكر منعم خود را بجا آوردند، و كدام يك كفران نمودند، و چون در نشاه دنيا امتيازى بين اين دو طائفه نيست ، پس بايد حتما نشاه ديگر باشد، تا در آنجا كفور از شكور ممتاز گردد
و وجه اتصال اين داستانها به آيات قبل ، كه درباره معاد بحث مى كرد، اين است كه خدا مدبر امور بندگان خويش است ، ولى از آنجايى كه بندگان او در دنيا فرو رفته در انواع نعمتهاى مادى هستند، لذا معلوم نمى شود كه كدام يك شكر منعم خود را بجا آوردند، و كدام يك كفران نمودند، و چون در نشاه دنيا امتيازى بين اين دو طائفه نيست ، پس بايد حتما نشاه ديگر باشد، تا در آنجا كفور از شكور ممتاز گردد
وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضلاً يَجِبَالُ أَوِّبى مَعَهُ وَ الطيرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الحَْدِيدَ
وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضلاً يَجِبَالُ أَوِّبى مَعَهُ وَ الطيرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الحَْدِيدَ
كلمه ((فضل (( به معناى عطيه است . و كلمه ((اوبى (( امر از مصدر تاويب است ، و ((تاويب (( از ماده ((اوب - برگشتن (( به معنى ترجيع است و در اين جا به معناى چهچه صوت در تسبيح نمودن است ، به دليل اينكه در جاى ديگر فرموده : ((انا سخرنا الجبال معه يسبحن بالعشى و الاشراق و الطير محشوره كل له اواب ((
كلمه ((فضل (( به معناى عطيه است . و كلمه ((اوبى (( امر از مصدر تاويب است ، و ((تاويب (( از ماده ((اوب - برگشتن (( به معنى ترجيع است و در اين جا به معناى چهچه صوت در تسبيح نمودن است ، به دليل اينكه در جاى ديگر فرموده : ((انا سخرنا الجبال معه يسبحن بالعشى و الاشراق و الطير محشوره كل له اواب ((
۱۴٬۱۹۵

ویرایش